نویسندگان بزرگ چطور با مرگ زندگی کردند؟
سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از رحلت حضرت یوسف(ع) چه اتفاقی افتاد؟
بود که ما خاندانی هستیم که هرگز سرقت و مانند آن در میان ما نبوده است و نخواهد بود. شرح نامه در بخش روایت ها خواهد آمد. بوسه یوسف بر نامه پدر هنگامی که برادرها نامه پدر را به دست عزیز می دهند، نامه را گرفته و می بوسد و بر چشمان خویش می گذارد و گریه می کند آنچنان که پیراهنی که بر تن داشت از قطرات اشک خیس می شود. این امر برادران را به حیرت و فکر فرو می برد که عزیز مصر چه علاقه ...
مرد مهربانی های بی دریغ
مسؤول حروف چینی گفتم: اینجا را غلط نوشته اید! آقای مسؤول عصبانی شد و مرا از اتاق بیرون کرد و گفت: بچه خجالت بکش به من نگو غلط نوشته ام . منظورم از غلط، اشتباه بود. وقتی دیکته می نوشتم، مادرم اشتباه هایم را می گرفت و می گفت: غلط نوشتی و من از او یاد گرفته بودم. بیرون اتاق نشسته بودم و جرأت نداشتم بروم پایین پیش برادرم که نکند او هم مرا دعوا کند. تا این که آقای مشیری آمد و صفحات را دید و ...
شوهرم وقتی وارد خانه شد، من و عرشیا را با هم دید
این زن جوان گفت: 13ساله بودم که به خواست پدر و مادرم پای سفره عقد نشستم و با پسردایی ام ازدواج کردم در حالی که هیچ علاقه ای به فریدون نداشتم اما نمی توانستم در این باره چیزی به پدر و مادرم بگویم . با وجود این پا به خانه بخت گذاشتم و زندگی زیر یک سقف را آغاز کردم ولی همسرم از همان دوران نامزدی نسبت به رفتار و معاشرت های من با دیگران بسیار بدبین بود و مرا به شدت کنترل می کرد تا جایی که به سختی ...
روایت دردناک بیماری که حین بیهوشی، بیدار شد
تمام شد که فکر می کردم هر لحظه از درد می میرم و بعد بدون هیچ حرفی در اتاق حرکت دست و انگشت دکتر را توی شکمم حس کردم و همچنان فقط از درون فریاد می زدم که از درد یا شاید از تأثیر داروی بیهوشی از حال رفتم. وقتی به هوش آمدم اولین کاری که کردم این بود که با تمام وجود فریاد بزنم: من بیهوش نبودم فلج بودم . صدای پرستاری را شنیدم که جمله های من را برای دیگران تکرار می کرد: می گه بیهوش نشده بودم ...
اعتراض به تبرئه خواننده معروف از اتهام قتل عمد
آگاهی من از بیماری و سابقه بستری شدن او به بعد از درگیری و مرگ او برمی گردد. من قبل از آن از بیماری او مطلع نبودم. اگرچه دیده بودم که قند خونش را چک می کرد، ولی او هیچ پرهیز غذایی نداشت و دو روز قبل از درگیری برایم تولد گرفته بود و خودش از کیک تولدم خورد. حمید صفت به عکسی که آن را به دادگاه ارائه داد، اشاره کرد و گفت: در شب تولدم با متوفی عکس گرفتیم. او عکس بزرگ من را پشت سرمان به دیوار ...
راه رفتن زن جوان در خواب، حادثه آفرین شد
پیچ خوردگی مچ پای چپ و زخم در پیشانی شده بود. او در گفتگو با The Sun گفت: "من به خانه یکی از دوستانم سر می زدم و شب بسیار خوبی را گذراندم، به رختخواب رفتم و مورد بعدی را که به یاد دارم در بالای این ساختمان با جیغ بیدار شدم. من بسیار درد داشتم و خون زیادی روی سرم بود. وحشت کرده بودم و نمی توانستم بفهمم چگونه این اتفاق افتاده است". میشل، دانشجوی روانشناسی است و می گوید: "من در نوجوانی ...
نوه فوق ستاره بوکس جهان در راه پدربزرگ؛ دومین حریفش را هم ناک اوت کرد +تصاویر
حقیقتاً ضربه اش را حس نکردم. مفتخرم که میراث پدربزرگم را دنبال می کنم. هر کسی که پدربزرگم را دوست داشت اکنون مرا تماشا می کند. خوشحالم این مبارزه به شکلی پیش رفت که می خواستم. بعضی مسائل وجود دارد که باید روی آن ها کار کنم . منبع: روزیاتو بیشتر بخوانید: چیزهای مدرنی که در گذشته هم وجود داشتند؛ از فوتوشاپ عصر ویکتوریا تا نبرد رپ آزاد! +تصاویر پدری که به خاطر مراقبت از فرزندش 75 کیلو وزن کم کرد +عکس بریتانیا در بهت؛ حال ملکه الیزابت وخیم است؟ ...
ماجرای قتل شریک 40 ساله چه بود؟
این باره چیزی به پدر و مادرم بگویم چرا که خودم نیز معنای ازدواج و زندگی مشترک را به درستی درک نمی کردم، با وجود این پا به خانه بخت گذاشتم و زندگی زیر یک سقف را آغاز کردم ولی همسرم از همان دوران نامزدی نسبت به رفتار و معاشرت های من با دیگران بسیار بدبین بود و مرا به شدت کنترل می کرد تا جایی که به سختی توانستم رضایتش را برای ادامه تحصیل جلب کنم چرا که علاقه زیادی به درس و مدرسه و کسب مدارج علمی بالاتر ...
دنیای خاکستری 13 نوزاد!
به گزارش ایسنا، کمی مانده به بلوار بعثت و در 18 متری قهرمان، کنار خیابان، ساختمانی است که تقریباً اسمش برای همه آشناست،"بهزیستی شهرستان همدان"، ساختمانی که شاید بارها و بارها و خیلی ساده و بی تفاوت از کنار آن گذر کرده ایم، شاید اصلاً کسی نداند که در این مرکز خانه ای برای کودکان و نوزادان بی سرپرست یا بد سرپرست به نام "شیرخوارگاه عترت" وجود دارد. بعد از هماهنگی با بهزیستی همدان، ظهر یکی ...
یادگاری از روزهای آخر جنگ
همان لحن ساده و صمیمی می گوید: سال1364 هجده ساله که شدم، رفتم خدمت. سرباز ارتش بودم. بعد از اینکه 24ماه خدمت کردم، در ماه های آخر جنگ که حملات دشمن شدت گرفته بود و نیرو کم داشتیم، به فرمان آقای هاشمی رفسنجانی 4ماه به دوره خدمتمان اضافه شد. سال1367 و ماه های آخر جنگ، یک گردان در پنجوین عراق سمت کردستان بود که ما جایگزین آن ها شدیم. آنجا جایی بود که امکان توزیع غذای گرم وجود نداشت و جیره خشک برای ...
پله پله مبارزه
پدرش با وجود همه ناتوانی های جسمی تلاش خودش را کرد؛ البته این صعود را به مادرم هم هدیه می کنم که نمی دانم او را چطور روی سرم بگذارم که جبران زحماتش باشد. صعود روز چهارم مهر ماه انجام شد. اولین پله را چه ساعتی پشت سر گذاشتید و در مسیر چه پیش آمد؟ من صعود را حدود ساعت 11و30دقیقه شروع کردم در حالی که رباط دست راستم پاره شده بود، پاهایم توان نداشت و فقط دست چپم و خدا را داشتم. این پارگی ...
صد سال پیش، آنفلوآنزای اسپانیایی چه بر سر دنیا آورد؟
مهربان بود. مردم شمال چندان خون گرم نیستند، خیلی مایل نیستند عواطف شون رو به نمایش بذارن، به آغوش بگیرن و ببوسن، ولی طی اون چند روز شاید چهار یا پنج روزی که من تب داشتم، مادرم به حدی نگران بود که مشفق و مهربون شده بود، چون که من مبتلا به آنفولانزای همه گیر شدم. ایدا داروین هفت ساله بود که پدرش پس از پرستاری سربازان در یک بیمارستان نظامی آنفولانزا گرفت و بیماری به همهٔ اعضای خانواده اش سرایت ...
سریال بازی مرکب به روایت هوانگ دونگ هیوک، خالق سریال
خصوصیات شخصیت های گی هون و سانگ وو هستم. 4 من هم درست مثل گی هون، بعد از شکست فیلم ام بیچاره شدم و مادرم از من حمایت مالی می کرد. یک زمانی هم با رؤیای به دست آوردن پول زیاد وارد شرط بندی مسابقات سوارکاری شده بودم. البته به هیچ عنوان مثل گی هون از مادر دزدی نکردم. بخش هایی از این شخصیت شبیه به عمویم است که قبلا برای مادربزرگم کلی دردسر ساخته بود. من هم مانند این شخصیت ها در محله ای ...
واقعیت های جالب و باورنکردنی درباره افراد مشهور!
1941 و بعد از ماجرای حمله ژاپنی ها به بندر پرل هاربر، چرچیل برای دیدار با رییس جمهور ایالات متحده به کاخ سفید می رود. بر اساس کتاب های تاریخی، فرانک دی روزولت بعد از اینکه فکر تشکیل سازمان ملل بعد از پایان جنگ جهانی دوم به ذهنش رسید، برای در میان گذاشتن این موضوع با رهبران جهان و البته چرچیل وارد اتاق استراحت نخست وزیر بریتانیا شد. در همان لحظه، چرچیل به تازگی از حمام بیرون آمده، کاملاٌ لخت و صورتی ...
قیصر امین پور؛ از ترسیم لحظه های ایثار و شهادت تا تصویر فرهنگ عامه
.... اما من از درون سینه خبر دارم. از خانه های خونین. از قصه عروسک خون آلود. از انفجار مغز سری کوچک. برخی اشعار مشهور: شعر "حسرت همیشگی" از مشهورترین اشعار اوست: حرف های ما هنوز ناتمام. تا نگاه می کنی: وقتِ رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود آه... ای دریغ و حسرت ...
صیغه بارداری؛40 میلیون تومان همراه با ماهی یک میلیون نفقه
آنچه می خوانید از سرگذشت چند زن در نقاط مختلف کشور تهیه شده است، کسانی که تجربیات و دلایل مشترکی در زمینه اجاره رحم، فروش تخمک و صیغه بارداری داشتند. به گزارش روند بازار ، بازاریست شلوغ که گشتن در آن دردآور است و معاوضه ی حس مادرانه با پول، سیاه ترین بخش آن، زنانی هستند که بیش از 90 درصدشان از طبقه محروم و عموما حاشیه نشین هستند و کمبودهای مالی حواس و عواطفشان را به حاشیه رانده است ...
10 زنی که پشت سر شهرت و موفقیت مردان خود قرار گرفته اند
مشغول به کار شد. ادوارد زاکربرگ، پدر مارک، در مصاحبه ای گفت: "همسرم زن فوق العاده بود. او توانست کار کند و خانه باشد. " مارک اعتراف کرد که مادرش در رشد و موفقیتش نقش داشته: "من می خواهم به دنیا بگویم که در هر حال به مادرم افتخار می کنم و آن را از پشت بام ها فریاد می زنم. " 4. کریستیانو رونالدو و ماریا دولورس دوس سانتوس آویرو کریستیانو رونالدو در خانواده ای فقیر به ...
درد بزرگی که همیشه در سینه علی دایی است/ اسطوره فوتبال ایران: فهمیدم محمد بنا مستاجر است از خجالت آب شدم
به وجود می آید اگر به همه ورزشکاران و قهرمانان و سرمربیانشان خانه بدهند تا آنها دغدغه اجاره خانه نداشته باشند. علی دایی گفت: من چند وقت پیش مطلبی خواندم در مورد اینکه محمد بنا که خیلی دوستش دارم مستاجر است. از خجالت آب شدم. مگر می شود کسی که قهرمان ماست و در مقام سرمربی همیشه با چند مدال دل مردم را شاد کرده است مستاجر باشد؟ به قرآن خجالت کشیدم. ما باید آن قدر به قهرمانان و سرمربیانمان در همه رشته ها توجه کنیم که با جان و دل کار کنند. علی دایی محمد بنا جی پلاس پدر علی دایی بغض اسطوره فوتبال ایران برای پدرش ...
آزار شیطانی پسر 12 ساله در پارک | انتقام با آزار شیطانی پسر 12 ساله
معرفی کرده بود و او وقتی به این موضوع پی برده به قصد انتقام دست به این کار زده است. چند روز قبل مرد جوانی هراسان و نگران به پلیس رفت و گفت: پسر 12 ساله ام از سوی یک شرور مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. وی در تشریح ماجرا گفت: مدتی بود که متوجه تغییر رفتار پسرم و گوشه گیری و کم حرفی او شده بودم. زمانی که پیگیر ماجرا شدم او راز هولناکی را برایم برملا کرد. پسرم تعریف کرد که حدود ...
آینده نامعلوم پناه جویان هزاره
کنترل شهر را به دست گرفت، مردم وحشت کرده بودند. او می گوید: من به خاطر فرزندانم آمدم. من برای تحصیل آن ها آمدم زیرا در دولت طالبان، تحصیلات خوبی وجود نخواهد داشت که آن ها بتوانند درس بخوانند و مشاغل مناسبی را بدست آورند. کلیم الله 43 ساله شوهر زینب ، چندین سال پیش در حمله به مسجد شیعیان در کابل زخمی شد و اکنون نمی تواند راه برود. او می گوید: من به این جا پناه آوردم ...
فرشته ای در دام اعتیاد...
. آن روز اما وقتی مواد مصرف کرد و بعد از آن به من تهمت بی وفایی زد، به پشت بام پناه بردم. حمید اما کوتاه نیامد و با آجری که در دست داشت افتاد دنبالم. خدا می داند چطور خودم را از دستش خلاص کردم و رفتم خانه پدرم. همان موقع دایی ام رسید و وضعیت مرا که دید، دیگر اجازه نداد به خانه برگردم و خیلی سریع کارهای طلاقم را انجام داد و طلاق گرفتیم... حمید از زندگی ام رفته بود اما هنوز ذهنم درگیر او بود ...
یادی از شهید هاشم شیخی شهیدی که در آغوش برادرش جان داد
برای خواستگاری به منزل ما آمد و هنگامی که برای اولین بار با هاشم صحبت کردم گفت: من یک رزمنده و پاسدار هستم که نه خانه ای دارم و نه مالی. پدرم یک اتاق به من می دهد که باید با مادرم و عروس دیگرمان، در یک خانه زندگی کنی. می گفت: ممکن است من بروم و همان ابتدای کار شهید یا جانباز شوم. من هم شرایط را قبول کردم و بحث نامزدی ما رسمیت پیدا کرد. دوران نامزدی ما هم زیاد طول نکشید. چون مرخصی بعدی که هاشم ...
بهمن ارک: شاید روزی برادران کوئن ایرانی شویم، ولی هدف مان این نیست
، اگر به زبان ترکی نبود، آن نتیجه ای که دنبالش بودیم حاصل نمی شد. داستان پوست از افسانه های قدیمی گرفته شده است؟ پوست مجموعه ای از افسانه ها، قصه های فولکلور و مسائل فرهنگی قدیمی است که بیشتر هم در آذربایجان رایج است. ما همه آن ها را در کنار هم گردآوری کردیم و در داستان خودمان گنجاندیم. از کتاب افسانه های آذربایجان نوشته صمد بهرنگی یا دیگر آثار او هم کمک گرفته اید ...
آرزویی که برآورده شد
بار دوم او را به نام کوچک صدا می زد. شهید رضایی از زبان خواهرش: - سعید با اینکه فرزند سوم خانواده بود، به خاطر داشتن حس احساس مسئولیت بالا، انگار که حکم فرزند ارشد خانواده را داشت و ما همگی برای تمامی کارها از سعید مشورت می خواستیم. برای مادرم احترام فوق العاده ای قائل بود و بالاتر از گل به او نمی گفت. شهید رضایی از زبان همکارش: - به واسطه بازدیدهای ...
اولین مصاحبه با همسر سید مصطفی خمینی/ مدرن و امروزی بود و سر حجاب بر من سخت نمی گرفت
امام و حاج آقا مصطفی به ترکیه و سپس عراق، من هم به همراه همسر امام به نجف رفتیم و من نزدیک سه سال پدر و مادرم را ندیدم و در این مدت، امکان تماس تلفنی و حتی نامه نگاری وجود نداشت و من هیچ خبری از پدر و مادرم نداشتم و نمی دانستم در چه وضعیتی هستند، آیا زنده هستند یا نیستند و این وضعیت برای من که در اول جوانی بودم خیلی سخت بود. * شما در زمان تبعید امام و حاج آقا مصطفی در ترکیه به آنجا نرفتید ...
خرده روایت هایی از گرفتاری های اقتصادی و روحی کرونا بر بانوان و مادران شاغل
دختر کوچکم را بغل بگیرم و به او شیر بدهم. روحیه شاد خود را از دست دادم آن طور که مهسا می گوید، بعد از ماه محرم و با توجه به اینکه واکسیناسیون با سرعت بیشتری پیش می رود، مراسم عروسی از سر گرفته شده است، اما هنوز کار آهن آلات را از ترس اینکه دوباره شغلش به حالت تعلیق دربیاید، کنار نگذاشته است. پرخاشگری، وسواسی و عصبی شدن از ویژگی های منفی ای بود که کرونا برایم ارمغان آورد! تا ...
اولین مصاحبه با همسر سیدمصطفی خمینی در سالگرد شهادت
...> چون اساساً پیروزی انقلاب از همان واقعه رقم خورد. می توان گفت شهادت ایشان ماشة انفجار انقلاب بود و خواص و اهل تفکر را نیز با امام همراه کرد و ایشان بیش از پیش مطرح شد. منظورشان این بود که خداوند اگرچه فرزندم را از من گرفته، اما الطافی در این جریان وجود دارد و من باید شاکر باشم. وقتی خبر به امام رسید، فرمود: انا لله و انا الیه راجعون . خداوند الطافی دارد؛ برخی از آن ها جلیّه هستند و برخی خفیّه ...
علت خیانت دوخلبان شکاری ایرانی/ چرا از سرمایه ها محافظت نمی کنیم؟ – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
گلایه های امیدی و ابوطالبی در این بخش از گفتگو بود. در ادامه، مشروح قسمت سوم و پایانی گفتگو با امیر سرتیپ امیدی و امیر سرتیپ ابوطالبی را می خوانیم؛ * فیلم سینمایی عقاب ها همان طور که می دانید سال 63 ساخته شد و خب، خیلی از خاطرات کودکی ما دهه شصتی ها را ساخت. وقتی عکس های مرحوم اسکندری را می دیدم، تصاویر یک مراسم صبحگاه را دیدم که خیلی شبیه به صبحگاه تیتراژ اول فیلم عقاب ها بود ...
رزمنده و جانباز دیروز، دندانپزشک خیر و جهادگر امروز/ در این مطب دفاع مقدس ادامه دارد
، اصلا شاید هم دفترچه بیمه، هزینه درمانشان را تقبل خواهد کرد و یا الحمدالله وضعیت مردم خیلی خوب شده و مصداق سخن معروف فقر یعنی تا آرنج طلا در دست داشته باشی ولی دهانت پر از دندان خراب باشد، نیستند. در همین افکار بودم که مرد میانسالی وارد اتاق انتظار شد و به خانم منشی گفت که یک ماهی است که خانوادگی درگیر کرونا بودیم، از این رو قسط مان عقب افتاده و اگر امکانش باشد، امروز کمی از آن قسط را ...