وصیت عجیب شهید: در گلزار شهدا دفنم نکنید!
سایر منابع:
سایر خبرها
یادی از شهید ابراهیم محبوب، فرمانده گردان حزب ا ... لشکر 5 نصر که پیکرش 3 سال در بصره دفن شده بود
. بعد از سه روز، زنگ زدند و گفتند هرچه سریع تر خودتان را به مشهد برسانید. آنجا فهمیدم مراد دل او چه بود. مادر شهید سنگینی جنازه دوشنبه ها و پنجشنبه ها تشییع جنازه شهدا برگزار می شد. با هم رفتیم تشییع جنازه شهدا. به شهدا غبطه می خورد. به من نگاه کرد و گفت: دوست دارم وقتی شهید شدم، بدنم پودر بشود. گفتم: برای چه؟ گفت: دوست ندارم سنگینی جنازه ام، مردم را اذیت ...
ماجرای مرگ زن مشهدی پس از عمل بینی چه بود؟
بیمارستان قائم سه شنبه شب در آی سی یو بیمارستان قائم بودم. با من تماس گرفتند و گفتند می خواهیم اوضاع بیمار را بدانیم و اینکه شما چه می دانید و از اتفاقات اتاق عمل چه خبری دارید. گفتم: شما چه کسی هستید؟ گفت از آی سی یو بیمارستان قائم زنگ می زنیم. گفتم آقا! من شبانه روز پشت این در هستم، بیا بیرون تا با هم صحبت کنیم. گفت: نه! نمی توانم پستم را ترک کنم. درنهایت وقتی دید جواب نمی دهم، گوشی را قطع ...
اخراجیِ صدام در ایران و سوریه چه می کرد؟
...> **: آن موقع سنشان هم زیاد نبود؛ چون گمان می کنم متولد سال 45 هستند. همسر شهید: بله، 15 **: 16 ساله بودند. انگار سال 61 **: 62 به بعد از ناحیه پا هم مجروح می شوند؛ بعد دیگر خانواده شان هم اصرار داشته اند که دیگر به جبهه نروند که ایشان هم نرفتند. ولی فعالیت و ارتباطشان با سپاه و بسیج اصلا قطع نشد تا حدود سال 68. همین طور در این فعالیت ها بودند؛ در رزمایش ها و مانورهایی که بود شرکت می کردند ...
داستان عجیب مهاجم معروف پرسپولیس که به خاطر رفاقت؛ قید پیشنهاد آرمینیا بیلفلد را زد/ گفتم با او باید ...
. اغلب بازیکنان دلی و معرفتی توپ می زدند. شنیدیم یکی راننده تاکسی بود، آن یکی روی وانت کار می کرد یا اینکه دیگری معلم ورزش بود و... بله، فوتبال ما حرفه ای نبود و بازیکنان آن هم همین طور. پول زیادی در بساط نبود اما واقعا خوش بودیم. یک سفر فوتبالی که می رفتیم حتی با اتوبوس یا مینی بوس به همه ما خوش می گذشت و فوتبال را به خاطر خود فوتبال می خواستیم. البته شما به قطر رفتید ...
همسر شهید بدرالدین: به فرزندانم گفتم وقتی امام عصر ظهور کرد، می توانید پدرتان را ببینید/ 2 شاخه گل رزی ...
برای پدرش نوشت: من در سایه شما هستم؛ حتماً درسم را می خوانم و در این راستا سعی و تلاش می کنم . بعد از شهادت همسرم، وسایل دفتر او را با همه برگه هایش به ما دادند. وقتی آن را باز کردم، دیدم که سیدمصطفی، 2 شاخه گلی را که مروه سادات به او داده بود، خشک کرده بوده و با همان نامه نگه داشته بود. آن شب، نامه را به مروه ندادم، چون امتحان داشت. می خواستم تمرکزش برای درس از دست نرود. وقتی دیدم که با ...
از ثروت 350 میلیون دلاری آیت الله یزدی تا نوشتن 51 وصیت نامه
را معرفی کرده؛ لوح تقدیری می دهیم و از او تقدیر می کنیم. امسال مسئولین با بررسی هایی که کردند حضرتعالی را به عنوان شخصیت قرآنی سال انتخاب کردند و در جلسه ی امسال ماه مبارک رمضان قرار است شما را معرفی کنیم. ایشان می گفتند که وقتی من این نکته را به حاج آقا گفتم، ایشان شروع به گریه کردند. مدتی گریه کردند، من متعجب شدم که آیا مطلب بدی گفتم و چه شده که حاج آقا را ناراحت کردم. (عرض کردم که حاج آقا خیلی ...
واکنش علیزاده به بیانیه تند هوادار/ قدمان بلند است و از کسی کوتاه تر نیستیم
الیزابت هستند! بچه مسلمان هستیم و بیت المال را می شناسیم وی در مورد اینکه باشگاه هوادار معتقد است مس رفسنجان در هر بازی با پنالتی برنده می شود، اظهار داشت: بعد از باخت این حرف ها زده می شود و ایرادی ندارد. دست شان درد نکند. اصل 3 امتیاز بود که ما گرفتیم. این حرف ها فرار رو به جلو است. نباید این حرف ها را بزنند. ما قدمان کوتاه نیست. من مهاجم و سرزن بودم! اگر آنها قدشان بلند است ما ...
حاج قاسم بیشتر محافظ آنها بود تا آنها محافظ حاجی!
ثوابی دارد، من که می دانم! مخالف اعزام شان به سوریه نبودید؟ سری اول که به سوریه رفت، اطلاعی نداشتم و فقط می دانستم مدتی را در مأموریت است. یک سال بعد متوجه شدم که مأموریت او در سوریه و از اعضای تیم حفاظت حاج قاسم است. زمانی که متوجه اعزام شان به سوریه شدید، مانع رفتن شان نشدید؟ هیچ وقت مانع اعزامش نشدم و فقط می گفتم: مراقب خودت باش! همسرم همیشه می گفت هنگامی که به منطقه می ...
خاطره ای از زبان رهبر معظم انقلاب درباره پدرشان، حضرت آیت ا... حاج سید جواد خامنه ای
. من به مشهد آمدم و دیدم که چشم ایشان محتاج دکتر است. قدری به دکتر مراجعه کردم و بعد برای ایام تحصیل به قم برگشتم. چون من از قبل ساکن قم بودم. باز ایام تعطیل شد و من مجددا به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم و دوباره برای تحصیلات به قم برگشتم. معالجه پیشرفتی نمی کرد. در سال 43 بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم. چون معالجات در مشهد جواب نمی داد. امیدوار بودم که دکتر های ...
ترغیب همسر برای رابطه جنسی | چگونه همسرم را به رابطه ترغیب کنم؟
.... یادداشتی بگذارید که عشق شما را ابراز می کند. از سر کار با او تماس بگیرید تا بگویید به او فکر می کنید. یک گل رز به خانه بیاورید. محبت خود را از طریق رفتارهای مهربانانه تصادفی نشان دهید و ممکن است هنگام انجام این کار، او بیشتر بخواهد از نظر جنسی به شما نزدیک شود. اگر همسرتان پیشرفت های شما را نپذیرفته است، آخرین چیزی که ممکن است دوست داشته باشد این است که مهربان و متفکر باشید. تنها چیزی ...
چرا پدر و مادر غزاله رضایت ندادند؟
بسیاری چهره های فرهنگی و ورزشی و ... از حق قانونی اش، آن هم حقی به بزرگی قصاص عامل قتل فرزند عزیزش بگذرد؟ همه آنان محترم اما این چهره ها به جز مشهوربودن که آن هم محصول توجه همین مردم به آنهاست، چه گلی به سر چه کسی زده اند که حالا به خاطر گل رویشان کسی از یک حق بزرگ کوتاه بیاید و بگوید چشم، بخاطر شما می بخشم؟ واقعا چهره ای مثل رامبد جوان که مواضعش در همین روزها حتی خشم خیلی از طرفدارانش را هم برانگیخته ...
همواره از خدا صبر و تحمل زینبی خواستم و به داشتن چنین فرزندانی افتخار کردم
...، خاطر نشان کرد: آن روزها حمید سنش کم بود و سنش به جبهه رفتن نمی خورد برای نام نویسی مراجعه کرد و به او گفتند که سنت کم است و نمی شود و برگشت و بعد از مدتی دوباره با دستکاری شناسنامه رفت و این بار او را پذیرفتند و وقتی به من گفت که مادر باید به جبهه بروم گفتم تو که گفتی سنت نمی خورد و قبول نکردند و این چند وقته سنت خورد که بروی؟ گفت که باید برود و اینچنین سنش را به سن قانونی رساند، عازم جبهه ها ...
دوباره موضوع انتصاب های خانوادگی داغ شد
ات وارد کار می شویم؛ اما چون شفافیت را سرلوحه کار خود می دانم، ابایی از این مسئله ندارم. او ادامه داد: مطلب صریح، منطقی، اخلاقی و عرفی را گفتم و پای آن ایستاده ام. هرکسی هر تولید محتوایی علیه من داشته باشد، مهم نیست . او خطاب به هیئت رئیسه گفت که به تدبیر شما گفتیم مسئله هفته بعد ذکر شود؛ اما اینکه خلاف واقعیت دروغ پردازی شود، مطمئن باشید که من محکم تر خواهم شد و اجازه نمی دهم کسی از این ...
جلالی: خیلی دلگیرم و به رویاهایم نرسیدم
من معرفی کردم الان در سطح ملی و لژیونر هستند. تیم پیکان شش سال در حال رفت و آمد به لیگ یک بود اما دو سال پشت سر هم با این تیم ششم شدیم و هر سال هم 6،5 بازیکن اصلی به تیم های پرطرفدار می رفتند. جالب تر اینکه در سال سوم می گفتند باید سهمیه بگیری. و جواب شما؟ من می گفتم شما اول با نفرات اصلی قرارداد سه ساله امضا کنید بعد سهمیه بخواهید. چطور با بازیکنی که قراردادش یکساله است می ...
اجازه راه اندازی سندیکای سیاه بازی را نمی دهند/ نمایش های آیینی و سنتی، تنها تئاتری است که سالن برای ...
گونه بود. اما بعد از مدتی گفتند نه، ما توان مالی اش را نداریم، یک سال در میان شود؛ یعنی هر دو سال، یک دوره جشنواره. از همین جا مشخص شد که آن را نمی خواهند. اما به همین بسنده نکردند. بعد از مدت کوتاهی، گفتند شما که همه رفیق اید، همه قدیمی هستید، رقابت چه معنایی دارد؟ گفتیم این شکل از رقابت خاصیت همه جشنواره هایی ست که جایزه می دهند. گفتند نه، و جایزه هایشان را هم برداشتند. حالا دو تا سکه می دادند به ...
قتل پس از یک هفته شکنجه/مرد سنگدل با همسرش چه کرد!
دی سال 95 مرد سالخورده ای به نام داود با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. مأموران اورژانس دقایقی بعد به خانه مرد سالخورده رفتند و با جنازه همسر 55ساله این مرد به نام مهری روبه رو شدند که آثار سوختگی روی بدن و پاهای او نمایان بود. به این ترتیب پلیس در جریان قرار گرفت و جنازه در حالی به پزشکی قانونی منتقل شد که داود به مأموران پلیس گفت: همسرم بیمار بود و پیوند کلیه شده بود. من به شوخی به ...
اگر ابوزینب شهید نیست، نبش قبر کنید! +عکس
خدا رفتند، نامه ما در جیب لباسشان بوده. **: یعنی تا وقتی که از دنیا رفتند، پیگیر کار شما بوده اند؟ خانم صفدری: بله؛ پسر سردار حجازی گفتند پدرم پیگیرش بودند که خب به آن صورت و ناگهانی از بین ما رفتند. خب ببینید، بعد از اینکه این نامه را من می نویسم و از فاطمیون به من زنگ می زنند؛ دو یا سه هفته بعد یک پیام برای من آمد که جانبازیِ شهید، 15 درصد تعیین شده. من گفتم این ...
جوانی که زمین جبهه را به زمین فوتبال ترجیح داد
دوستانی که در کربلای پنج در شلمچه شهید شده بودند. گفتم خدایا نباید بگذارم خون آنها پایمال شود، باید آبرویشان را حفظ کنم. عزمم را جزم کردم و رفتم خانه. ساک ورزشی ام را روی زمین گذاشتم و وسایل مورد نیاز را داخل ساک جبهه ام گذاشتم. همسر و مادرم که متوجه موضوع شدند، گریه کردند و من هم به هر حال غصه دار شدم.آن زمان 4 سال بود ازدواج کرده بودم؛ اما فرزندی نداشتم. از مادر و همسرم خداحافظی کردم و راه افتادم، در ...
نگاهم به اوضاع فرهنگی کشور مثبت است / بدحجابی به معنی بی دینی نیست
محذور دارد. در صورتی که من بعضی از این اتفاقاتی که افتاد من یادم است یک اتفاقی یک وقتی در قم افتاد برای یکی از آقایان. حرم حضرت معصومه سلام الله علیها یکی از آقایان سخنرانی داشت و بالاخره مهر پرت کردند و اینها آقای لاریجانی؟ بله همان روز عصرش چون من داشتم زنده گوش می کردم سخنرانی را دیدم به هم خورد. آمدم خانه و یک آقایی آمده بود برق منزل ما را تعمیر کند زنگ خانه مان خراب بود ...
خاطره و روایت به یادماندنی لیلی گلستان از نمایشگاه نقاشی مسعود کیمیایی
غلغله . جناب سرگرد آمد گفت جناب سرهنگ در ماشین با شما کار دارد. در نهایت احترام پرسیدند چه خبره و وقتی گفتم مسعود کیمیایی دوتایی گفتند قیصر! و از وضع ورود به گالری اظهار رضایت کردند و گفتند میمانیم تا خودشان بیایند و شلوغی را کنترل کنیم . بعد که خیالشان راحت شد تشکر کردند و رفتند . امشب همه چیز در عین تمدن و ادب و مهربانی گذشت و بخیر و خوشی افتتاحیه برگزار شد . دیدیم که چقدر مردم قدر دان هستند و چقدر کیمیایی را دوست دارند، از همه ی حاضرین در این جمع دوستانه و متمدنانه تشکر می کنم. انتهای پیام// وبگردی تمدن فرهنگ و هنر مدرسه مسعود کیمیایی نقاشی لیلی گلستان ...
برگزاری دومین یادواره شهدای رسانه مازندران در سوادکوه
حرم چطور منعکس می شد و هجرت و جهاد در راه خدا دارای درجه بزرگ است و محبت آنها را در دل ها، قرار می دهد. دربندی با بیان اینکه تیشرت هایی با عکس شهید حاج قاسم سلیمانی در آمریکا بیانگر این است که شهدا برای خدا حرکت کردند و در دل ها ماندند، افزود: بعد از 10 سال تلاش کردند تا شهید صیاد را بزنند و شهادت به درب منزل صیاد آمد و منافقین گفتند که ما انتقام مرصاد را گرفتیم و آنها همچنان زخم آن ...
روایت همسر اصغر شاهوردی از تلخی و بی رحمی سینما
صحنه دچار آسیب دیدگی مغزی شد و از آن روز تا به حال در بستر افتاده و همسرش از او پرستاری می کند. اشرف افشاری با یاداوری ماجرای آن حادثه تعریف می کند: من و اصغر در طول روز مدام در تماس بودیم و وقتی قرار بود برگردد، خبر داد که به سمت تهران در حرکت است. در تماس آخرش گفت که احتمالا ساعت یک شب به خانه می رسد. گفتم مگر با جت می آیی؟ گفت: با راننده ای هستم که پایش فقط روی گاز است. من منتظر بودم ...
قتل پدر توسط همسر و دو فرزند!
ها ظالم هستند. دادگاه نهایتاً حکم به قصاص داد و دیوان عالی هم ابرام. تشریفات استیذان طی و حکم قصاص توسط، ولی دم که مادر مقتول بود در سحرگاهی اجرا شد. مادر مقتول در پروسه دادرسی وکیل نگرفت و گفت اول خدا است بعد شما. روز اجرا هم گفت من قصاص می کنم، چون پسرم بی گناه کشته شد، اصرار ما نیز بر گذشت فایده نکرد. ...
مردم در زیارت امامزاده موسی مبرقع(ع) اقبال بیشتری داشته باشند
تعبیر امروزی پر از انرژی است؛ چرا جای دیگر می روید؟ به این امامزادگان پناه ببرید. اگر ضعف انرژی مثبت در شما است در خانه دیگران نروید به این امامزادگان بیایید. وی خاطر نشان کرد: چرا در خانه دیگران را می زنید؟ نوه امام رضا (ع) و پسر امام جواد (ع) در این مکان دفن هستند، باید در خانه ایشان بیایید و آن ها را واسطه در خانه پدر بزرگوارشان قرار دهید و یقین داشته باشید که دستگیری می کنند. ...
یک سپاهی رفت تا 10 ارتشی آزاد شود/ به رگبار بستن یک پزشک داوطلب
راه افتادیم. از مهاباد که گذشتیم، نیم ساعت بعد، آفتاب غروب کرد و هوا کم کم تاریک شد. همان طور می رفتیم، به قهوه خانه ای رسیدیم، از جوان مسلحی که لباس کردی تنش بود، پرسیدیم: شما جوانمرد هستی؟ بادی به غبغب انداخت و گفت: بله! چه کار دارید؟ گفتیم: ما گروه پزشکی هستیم و می خواهیم به سردشت برویم.گفت: چند دقیقه صبر کنید. رفت و بعد از 20 دقیقه آمد و با لحن خاصی گفت: شما باید با ما بیایید ...
اظهارات احمدی نژاد درباره اعتراضات اصفهان و آبان 98؛ مردم را به جان هم نیندازید!
ایستادند؟ امیدواریم توجه کنند. هیچکس حق ندارد در جهت تفرقه و به جان هم انداختن مردم و مقابل هم قرار دادن مردم کاری انجام بدهد. این بزرگترین گناه است. باز شیطان را در آبان ماه سال 98 و در موضوع بنزین ببینید! چه شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! یک مسئولی از دهانش بیرون رفت که 232 نفر کشته شدند. البته برخی تا 1500 نفر هم گفتند. من می گویم یک نفر. آیا یک نفر کم است؟ اگر یک انسان را به ناحق بکشی، مثل این ...
مرحوم مجتهد شبستری، روحانی مجاهد و با بصیرت
علمای تراز اوّل تبریز به واسطه مشکلاتی که داشتند، از شبستر به تبریز رفتند. خب، پدر بنده هم همراه ایشان به تبریز رفت و قسمتی از مقدمات علوم دینی را در آنجا فراگرفت و بعد هم به قم مهاجرت کرد. ایشان سال 1332 وارد حوزه علمیه قم شد و در محضر اساتید آن زمان تلمذ و مدارج علمی را طی نمود. از درسِ شخصیت های بزرگی مثل مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی، امام خمینی(ره)، مرحوم آیت اللّه محقق داماد، مرحوم علامه ...