سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای مرگ زن مشهدی پس از عمل بینی
گفتند هنوز در اتاق عمل است. ساعت 13:40 یکی از خدمه اتاق عمل گفت عمل موفقیت آمیز بوده و خانمم به ریکاوری رفته است. من هم خدا را شکر کردم و منتظر ماندم. یک ساعت ونیم بعد من را خواستند. پرسیدند خانمم مشکلی خاصی داشته است یا نه که گفتم: نه. علت را پرسیدم. گفتند: به هوش نمی آید. گفتم: سالم سالم بوده و مشکلی نداشته است! آن ها گفتند: درحال بررسی هستیم ببینیم چه خبر است. گفتند اینجا خون نداریم ...
کارهایی که زنان برای پیشرفت از حالا باید شروع کنند
سطح معلوماتت بالا ببر ماندن در مسیر پیشرفت، به شما اعتمادبه نفس می دهد و موفقیت را به دنبال دارد. برای داشتن یک زندگی خوب و پیشرفت در کارها معلومات و دانسته های خود را بالا ببرید و بیشتر مطالعه داشته باشید. مطالعه می تواند در عین حالی که به ما می آموزد و از ما انسان بهتری می سازد، فعالیتی لذت بخش هم باشد. با خواندن کتاب دید بازتری نسبت به مسائل به دست خواهید آورد و در زمان مشکلات می توانید تصمیمات بهتری بگیرید پس مطالعه را به عادت روزانه خود تبدیل کنید. مراقب سلامتی خود باش بسیاری از خانم ها تمام روز خود را وقف ف ...
محمدرضا ملکی : سرودن شعر، آرامم می کند/ هم من و هم پدرم، شعر را در 40 سالگی شروع کردیم
را کتابخانه عسلویه ازم گرفت. چندتایی را ارشاد ازم گرفت اما کتاب بدرود دریا را دیگر کتابخانه ها توانایی خریدن نداشتند؛ گفتند بودجه نداریم. خود اداره ارشاد به زور 50 جلد خرید. فکرشهر: با این وجود دوست دارید باز کتاب چاپ کنید؟ بله. حتما چاپ می کنم. کاری به هزینه و فروشش ندارم. فقط یک عشق است برای من. فکرشهر: عکس العمل خانواده اتان -همسر و فرزندانتان- نسبت به شعرها و چاپ ...
حاج قاسم بیشتر محافظ آنها بود تا آنها محافظ حاجی!
: کاش مانع اعزامش می شدم ؟ پشیمان نیستم ولی برای مان پیش آمده از عده ای ناراحت شویم. چطور؟ یک بار برای انجام کاری به دفترخانه رفتم و کارمند آن جا متوجه شد که همسر شهید مدافع حرم هستم. او گفت چرا گذاشتید همسرتان به سوریه برود، سوریه به ما چه ربطی دارد و از این دست جملات. همین موضوع و چند مورد مشابه باعث شد که دیگر ما جرأت نکنیم بیرون از خانه بگوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم. اگر ...
ماجرای خواستگاری شهید شهریاری از همسرش/ آغاز زندگی مشترک دانشمند ایرانی در خوابگاه دانشجویی
نگ و زبان و در مجموع دو انسان متفاوت بودیم، اما پیش نیامد بخواهیم به شخص ثالثی مراجعه کنیم. در آن دو ساعت همه چیز تمام شد و جوابم مشخص بود. قرار شد با خانواده به منزل ما بیایند که با مادرشان آمدند و در خانه بنایی داشتیم به خانه خواهرم رفتیم. از خانواده من هم مادر و خواهر و برادر بزرگم بودند. سه ماه نامزد بودیم و دوره خوبی برای شناخت بود. عروسی را در سالن سلف سرویس دانشگاه گرفتیم. خانم آقا ...
فریادشیران: مدیری که فاسد نباشد با رمال و جادوگر کاری ندارد/ بازی با اعداد کار شیطان پرستان است
؟ سرپرستان تیم ملی چه کسانی بودند؟ از مبشر و فکری و دهداری تا نوآموز، امیر آصفی، امین بخش، رنجبر، مناجاتی و همایون شاهرخی. بعد به خورشیدی می رسید. او یک مربی درجه چندم فوتبال ماست. من اختلافی با او ندارم اما کجای تیم ملی بوده؟ تا به حال یک تیم نونهالان را به خارج برده؟ حالا چون تیم ملی نتیجه گرفته، می گویند کار او هم خوب بوده است. من مخالف تعویض اسکوچیچ بودم. الان هم نظرم این است که او را ...
سختی من زمانی است که نمی توانم از درد های همسرم بکاهم
اینکه نمی توانم کمک کنم زجر می کشم. از اینکه همسر یک جانباز شدید، پشیمان نیستید؟ نه، چون از اول هم به دلیل اینکه جانباز بودند پذیرفتم با ایشان ازدواج کنم. می خواستم با مراقبت و پرستاری از ایشان به خدا نزدیک تر شوم و اعتقاد و ایمانم را در این مسیر کامل کنم. اینکه همسر جانباز هستید هیچ منفعتی برای شما دارد؟ اگر بخواهیم از نظر معنوی نگاه کنیم که خب پرستاری از یک ...
از ثروت 350 میلیون دلاری آیت الله یزدی تا نوشتن 51 وصیت نامه
آشوری - خدا رحمتشان کند - بودیم. شهید آشوری با نهایت شجاعت پدرم را به منزل خودشان دعوت کرد؛ چون کسی جرأت نمی کرد که به تبعیدی ها نزدیک شود، اگر کسی می رفت و احوال یک تبعیدی را می پرسید، ساواک با او برخورد می کرد که چرا به سراغ تبعیدی رفتی؟ ولی شهید آشوری با نهایت شجاعت به حاج آقا گفتند که باید به خانه ی ما بیایی و در آنجا زندگی کنی. ایشان گفتند: من تبعیدی هستم، ساواک با شما برخورد می کند. گفتند ...
اجازه راه اندازی سندیکای سیاه بازی را نمی دهند/ نمایش های آیینی و سنتی، تنها تئاتری است که سالن برای ...
گونه بود. اما بعد از مدتی گفتند نه، ما توان مالی اش را نداریم، یک سال در میان شود؛ یعنی هر دو سال، یک دوره جشنواره. از همین جا مشخص شد که آن را نمی خواهند. اما به همین بسنده نکردند. بعد از مدت کوتاهی، گفتند شما که همه رفیق اید، همه قدیمی هستید، رقابت چه معنایی دارد؟ گفتیم این شکل از رقابت خاصیت همه جشنواره هایی ست که جایزه می دهند. گفتند نه، و جایزه هایشان را هم برداشتند. حالا دو تا سکه می دادند به ...
اخراجیِ صدام در ایران و سوریه چه می کرد؟
.... تا الان هم بیشتر خانواده پدری شان آنجا هستند. **: پس شما از طریق دایی تان آشنا شدید. همسر شهید: بله، با دایی ام هم دوست بودند هم در یک تیم ورزشی مهاجران، به فوتبال و ورزش مشغول بودند. خیلی با هم دوست بودند. در مجالس هفتگی بسیج و دعای کمیل، که حوالی چهارمردان در یک پایگاه بسیج از طرف مجلس اعلا می گرفتند، فعالیت داشتند. آنها آنجا شب های جمعه یا وسط هفته، جلسات قرآن و دعا ...
ماجرای ازدواج اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی
...، چون با پدرم بودم می خواستم تمام عمرم را با او بوده باشم، این است که اوقاتم هم که تلخ می شد، چون وقتی هم یک دفعه عروسی کردیم توهین کردند به والا حضرت اشرف، که خانواده بد یمنی است. گفتم اصلاً می خواهم بروم کره...گفتم می روم بیرون از آنجا. وقتی من به اعلیحضرت نزدیک شدم، به او گفتم من به قرآن اعتماد دارم، مسلمان هستم، این وان یکاد را که الان هم پهلویم است دارم، این است که من به شما روی ...
داستان عجیب مهاجم معروف پرسپولیس که به خاطر رفاقت؛ قید پیشنهاد آرمینیا بیلفلد را زد/ گفتم با او باید ...
. اغلب بازیکنان دلی و معرفتی توپ می زدند. شنیدیم یکی راننده تاکسی بود، آن یکی روی وانت کار می کرد یا اینکه دیگری معلم ورزش بود و... بله، فوتبال ما حرفه ای نبود و بازیکنان آن هم همین طور. پول زیادی در بساط نبود اما واقعا خوش بودیم. یک سفر فوتبالی که می رفتیم حتی با اتوبوس یا مینی بوس به همه ما خوش می گذشت و فوتبال را به خاطر خود فوتبال می خواستیم. البته شما به قطر رفتید ...
آل کثیر: نیم ساعت در رختکن نشسته بودیم/ پیروانی: می خواهند تیم دیگری را به لیگ قهرمانان بفرستند!
، مهاجم پرسپولیس پس از این بازی اظهار داشت: به هواداران تبریک می گویم. فکر می کنم پاسی که به مهدی (عبدی) دادم و نتوانست گل کند، به خاطر این بود که توپ در آخرین لحظه بلند شد و بنده خدا نتوانست ضربه درستی بزند. مهم برد بود که توانستیم به آن برسیم. او درباره استوری مشترک بازیکنان در اعتراض به مشکلات مالی تیم گفت: تا الان دریافتی نداشتیم. همه ما زندگی داریم. امیدوارم مشکلات حل شود. یک سری از ما ...
همسر شهید بدرالدین: به فرزندانم گفتم وقتی امام عصر ظهور کرد، می توانید پدرتان را ببینید/ 2 شاخه گل رزی ...
خبرگزاری فارس گروه حماسه و مقاومت: خانواده شهید سید مصطفی بدرالدین، از فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی حزب الله لبنان با نام جهادی سید ذوالفقار با حضور در خبرگزاری فارس، از رشادت ها و دلاوری های این رزمنده مقاومت اسلامی برایمان سخن گفتند. در این نشست که بیش از یک ساعت به طول انجامید، فاطمه حرب همسر شهید سیدمصطفی بدرالدین به همراه فرزندانش زهرا سادات ، مروه سادات و سید محمد علی بدرالدین ...
همواره از خدا صبر و تحمل زینبی خواستم و به داشتن چنین فرزندانی افتخار کردم
...، خاطر نشان کرد: آن روزها حمید سنش کم بود و سنش به جبهه رفتن نمی خورد برای نام نویسی مراجعه کرد و به او گفتند که سنت کم است و نمی شود و برگشت و بعد از مدتی دوباره با دستکاری شناسنامه رفت و این بار او را پذیرفتند و وقتی به من گفت که مادر باید به جبهه بروم گفتم تو که گفتی سنت نمی خورد و قبول نکردند و این چند وقته سنت خورد که بروی؟ گفت که باید برود و اینچنین سنش را به سن قانونی رساند، عازم جبهه ها ...
خاطره ای از زبان رهبر معظم انقلاب درباره پدرشان، حضرت آیت ا... حاج سید جواد خامنه ای
آنجا بگذارم و به قم برگردم. اما چون برایم خیلی سخت و ناگوار بود، به سراغ یکی از دوستانم که در همین چهارراه حسن آباد تهران منزلی داشت، رفتم. مرد اهل معنا و آدم با معرفتی بود. دیدم خیلی دلم تنگ شده، تلفن کردم و گفتم: شما وقت دارید که من پیش شما بیایم؟ گفت: بله. عصر تابستانی بود که من به منزل ایشان رفتم و قضیه را گفتم. گفتم که من خیلی دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتی من هم همین است و از طرفی ...
حرکت همسر سفیر ایران در پرتغال سوژه رسانه ها شد
به گزارش تحریریه ، این خبر هم خیلی مهم بود، گفتم از دست ندهید. سفیر که خودش بنده خدا کاری نمی کند، همسر محترمش شاید با یک کار فرهنگی موفق شده بهانه ای برای نوشتن یک خبر به شوهرش داده باشد. بروید و فالوورهای این ها را در توئیتر نگاه کنید... سفیر آقایان در باکو هر چه پانترک ضدایرانی و ضدزبان فارسی و هویت ایرانی است را فالوو کرده و از آن ها تقاضای حمایت دارد... با این اوضاع دیپلماتیک اگر ...
ماجرای مدافع حرمی که از سوئد به مقابله با داعش آمد
...> گفتید پدرتان را خیلی زود از دست دادید، بعد از فوت ایشان مسئولیت خانه و کسب درآمد خانواده به عهده چه کسی بود؟ پدرم در تاریخ پنجم شهریور ماه سال 73 بر اثر سکته مغزی بعد از سه روز بستری در بیمارستان امدادی به رحمت خدا رفت. بعد از ایشان مسئولیت خانه به دوش مادر و برادرم محمد افتاد که آن موقع 14 سال بیشتر نداشت. محمد در کنار درس خواندن مشغول به کار شد. حمید آقا هم برای امرار معاش چندین سال ...
یادداشت /"آنها برای هم کف می زدند"
نوشتیم می گفتند این را بچه ها نمی فهمند!این برای گروه سنی د است نه ب! اینی که نوشته اید یعنی چه؟! می گفتیم آقا یا خانم نون کاف، سین لام،قاف جیم که یک تریلیارد تیراژ کتاب هایشان است هم اینگونه می نویسند.به پته پته می افتادند و می گفتند :آنها؟! خب آنها! خب آنها درست نوشته اند. نگاه کن برای تو ویرگول ندارد! نگاه کن اینجا هم گیومه نگذاشته ای! این قاف نون سین جیم هایی که گفتم همه سرکرده های ...
ثروت میلیاردی شهلا و مهلا
داد و می خرید! مشتری ها فکر می کردند من کم شنوا هستم! اما حقیقت مطلب این بود که قیمت واقعی 320 هزار بود! من که از تعجب دهانم باز مانده بود ناخودآگاه یاد شرکتهای خودروسازی کشور افتادم و گفتم: شما می توانید مشاور شرکتهای خودروساز شوید. آنها گفتند اتفاقاً ما در شرکتهای خودروسازی مشاور فروش هستیم! مگر نمی بینید چقدر با قیمتها بازی می کنند. سریع برخاستم و از خدا آرزوی تعجیل در فرج کردم! قربانتان غریب آشنا ...
اگر ابوزینب شهید نیست، نبش قبر کنید! +عکس
خدا رفتند، نامه ما در جیب لباسشان بوده. **: یعنی تا وقتی که از دنیا رفتند، پیگیر کار شما بوده اند؟ خانم صفدری: بله؛ پسر سردار حجازی گفتند پدرم پیگیرش بودند که خب به آن صورت و ناگهانی از بین ما رفتند. خب ببینید، بعد از اینکه این نامه را من می نویسم و از فاطمیون به من زنگ می زنند؛ دو یا سه هفته بعد یک پیام برای من آمد که جانبازیِ شهید، 15 درصد تعیین شده. من گفتم این ...
بانوان برای رسیدن به اهدافشان اعتماد به نفس، برنامه ریزی و انگیزه داشته باشند/ مشکلات کارآفرینی/ مسئولین ...
خانم هایی که برا من کار می کردند اغلب خود سرپرست خانواده هستند یا اقشاری که مشکلاتی در زندگی دارند نمی خواستم آن ها را اجبار کنم که حتما در تولیدی ام بیایند و کار انجام دهند و ساعت معینی بیایند؛ به خیاطانم گفتم کار را به شما تحویل می دهم و در خانه انجام بدهید. وسایل و چرخ با خودم است. این بانوان کارها را در خانه انجام می دادند. این کار دو مزیت برای من داشت یکی اینکه این خانم در 24 ساعتی که می خواست ...
حدادی: اجازه بدهند خودمان تصمیم بگیریم
به گزارش ایسنا، احسان حدادی ظهر یک شنبه در نشست کمیسیون ورزشکاران کمیته ملی المپیک بیان کرد: کار کمیته ملی المپیک بسیار زیاد است و مردم بسیار توقع دارند. بابت نتایج المپیک توکیو خدا قوت می گویم. آقای صالحی امیری ورزشکاران قطعا دوست دارند شما بمانید و اگر این اتفاق بیفتد امیدوارم با اقتدار چهار سال دیگر را سپری کنید. او ادامه داد: ما این جا جمع شدیم تا شما به عنوان صاحب خانه و پدر ...
از خانواده شهدا بت نسازید! / ساجی، طنز زندگی من است
، تنگسیری و حاج قاسم سلیمانی برگزار شد. آن جا شخصا از حاج قاسم و سردار فدوی خواستم که علی را هم ببرند که به من گفتند شما سختی زیادی کشیده اید و این امر جایز نیست. همه این بزرگواران لحظه شهادت همسرم حضور داشتند و می دانستند که همسرم فداکاری کرده بود و شهید شد. فقط در روز های ابتدایی اندکی حساسیت آن هم یک یا دومورد مشاهده کردم که معمولا از این حساسیت ها و گارد ها همه جا هست، اما در مجموع بازخورد ...
قتل پدر توسط همسر و دو فرزند!
چگونه کشتی؟ با گریه گفت من نکشتم مجبور شدم گردن بگیرم. مادرم گفت پدرم فاسد است خیلی سعی کرد ما شلیک کنیم، اما نتوانستیم به پدر خود شلیک کنیم. خودش نهایتاً شلیک کرد و کشت. مادرم گفت اگر من قتل را گردن بگیرم خانواده پدرت من را قصاص خواهند کرد، اما شما، چون نوه هایشان هستید قصاص نمی کنند. مادر را از زندان زنان احضار کرده و با دختر مواجهه دادم، صریح گفتم آن ها قصاص می کنند چه ...
پرسپولیس دو تا زد یکی حساب شد؛ باز خدا را شکر/ باز هم قهرمان می شویم؛ خواهید دید/ غرور نقطه سقوط است!
قهرمانی است. هیچ مشکلی نمی تواند ما را از جنگ و مبارزه باز دارد و می بینید باز هم قهرمان می شویم. به نظر خودت بهترین بازیکن پرسپولیس در دیدار با صنعت نفت آبادان چه کسی بود؟ واقعا نمی شود اسم یک نفر را آورد. شما دیدید همه خوب بودند، از درون دروازه بگیرید که حامد لک در واپسین دقایق بازی یک موقعیت تک به تک را از حریف گرفت تا خط دفاع، هافبک و مهاجمان ما همه خوب بودند. خدا را شکر ...
سورپرایز تولد لیلا بلوکات /عکس
الان این بد یا خوب ! ولی من هرجا که خیره باشه میرم و حضور دارم . ولی تو کنسرت ها به ندرت مگه اینکه منو دعوت کنند که اونم وظیفمه باشم . تو افتتاحیه و اختتامیه هم چون سال های ساله که خودم دوست دارم برم رو استیج و جایزه بگیرم و بقیه برام دست بزنن ، همیشه میرم تا براشون دست بزنم. - تا حالا خودتون جایزه ای نگرفتید؟ چرا دو تا جایزه گرفتم که هر دوش بخاطر نقش اول بازیگر زن بود ، یکی ...