ماجرای گوشواره دزدی از دختران خردسال!
سایر منابع:
سایر خبرها
عاشق شکست خورده زن رمال را لو داد
فایده ای نداشت و بالاخره هم آرزو مدتی بعد ازدواج کرد. من که خیلی عصبانی بودم و از طرفی دستبند مادرم را پنهانی فروخته بودم به سراغ دوستم رفتم و گفتم این طلسم کارساز نبود و پولم را می خواهم. اما زن رمال پول مرا نداد و من هم شکایت کردم و او را به پلیس لو دادم. با دستگیری زن رمال، دو پسر او با تهدید چاقو یک روز به سراغم آمدند و مرا به زور سوار خودروشان کردند. آنها مرا به اطراف تهران بردند و از من فیلم ...
گفتگو با زنی که بعد از 17 سال راز قتل شوهرش را فاش کرد
. بعد ازدواج کردی؟ بله! 15 ساله بودم که یکی از بستگان مادر ناتنی پدرم مرا خواستگاری کرد. او همان محسن (مقتول) بود. مگر او را دوست نداشتی؟ او مردی پرخاشگر بود که از همان دوران نوجوانی یعنی 12-13 سالگی هم مادرش را کتک می زد. وقتی ازدواج کردیم مرا هم زیر مشت و لگد می گرفت. اذیتم می کرد، سرکار نمی رفت و به دلیل همین بیکاری مدام پای بساط مواد مخدر بود و تریاک می کشید. اما شما خانه ...
مچ شوهر در خانه دختر خاله اش باز شد/ زن تازه فهمید چه بلایی سرش آمده است!
دیگران توجهی نداشت تا این که خانواده اش به خاطر فرزندم سینا مرا هم پذیرفتند و من و حامد به زندگی مشترکمان در طبقه بالای منزل پدر شوهرم ادامه دادیم. در همین روزها دخترم سهیلا نیز به دنیا آمد و روزگارم بهتر شد اما گویی تقدیر من چیز دیگری بود. بعد از 13 سال زندگی مشترک روزی متوجه رفت و آمدهای نامتعارف حامد به خانه خاله اش شدم . ربیعه دخترخاله حامد بود که پس از چندسال زندگی مشترک از همسرش ...
بخت شوم من؛ زن بارداری که از سوی شوهر مواد فروشش مجبور به حمل مواد مخدر شد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، 26 سال داشت ولی موادمخدر باعث شده بود که شبیه یک زن 40ساله به نظر برسد. می گفت با پدرش زندگی می کرده و یکبار ازدواج کرده و شوهرش به رحمت خدا رفته. در ادامه صحبت هاش رفت سر اصل مطلب: در خیابان با مصطفی آشنا شدم و با او ازدواج کردم که بعد فهمیدم معتاد و مواد فروش است و زنش هم از او جدا شده، چاره ای نداشتم باید در این زندگی می ماندم چون پدر پیر من ...
شکنجه همسر تا یک قدمی مرگ
حقوق و کارمند یکی از ادارات دولتی بودم که وقتی به خواستگاری ام آمد، قول داد خوشبختم می کند و به خاطر قول او درس و کارم را رها کردم. مدتی بعد از ازدواج متوجه شدم اهل شر و چاقوکشی است. درگیری ها با او باعث شد زمان زایمان، خانه پدرم باشم. وقتی دو قلوها به دنیا آمدند، سراغم آمد و فریبم داد و به خانه برگشتم اما بعد از دو ماه به خاطر این که گروه خونی دخترمان با او فرق داشت، ادعا کرد دخترمان فرزند او نیست ...
قیمت خودرو
خودرو مجید به دست آمد. تحقیقات حاکی از آن بود که مجید محکوم به 25 سال حبس به اتهام قاچاق مواد مخدر بوده که برای مرخصی 48 ساعته از زندان خارج شده و دیگر بازنگشته بود. مدتی بعد مجید به صورت خودمعرف به زندان بازگشت و به اتهام قتل سهیلا تحت تحقیقات قضایی قرار گرفت. او در جلسه بازجویی ضمن انکار اتهام قتل گفت: نامزدم با من تماس گرفت و متوجه قتل مادرش شدم.می دانستم که به من ...
درخواست قصاص برای شوهر شکنجه گر
گرفت و می گفت که باید بگویی بچه ها مال من نیستند و الا آن ها را می کشم. شاکی ادامه داد: سامان من را به شدت کتک زد به طوری که دنده هایم شکست و در بیمارستان بستری شدم. بعد علیه او شکایت کردم و به خانه مادرم رفتم، اما او خیلی زود با وثیقه از زندان آزاد شد. زن جوان در شرح حادثه هم گفت: آن روز در خانه مادرم بودم که پیغام فرستاد به خانه برگردم و او از خانه می رود. چون دخترم کرونا گرفته بود ...
صدایی در سرم می گفت آتش بزن!
راهنمایی می کردند. البته آنتن هایی که در پشت بام خانه ها نصب شده اند هم در این اتفاق بی تاثیر نبودند. این آنتن ها سیگنال هایی می فرستادند تا مرا به این کار ترغیب کنند. شغلی هم داری؟ در حال حاضر شغلی ندارم، ولی قبلا بازاریاب و مسئول توزیع تجهیزات و لوازم پزشکی بودم. چرا کارت را از دست دادی؟ اخراجم کردند. برادر کوچک ترم همانجا کار می کرد، اما مدیرمان برادرم را اذیت می کرد. من هم سر برادرم با مدیرم دعوایم شد. او هم مرا اخراج کرد. سابقه کیفری داری؟ ده سال پیش به جرم سرقت به زندان رفتم. بعد از آن دیگر هیچ وقت خلاف نکردم تا اینکه تصمیم به آتش سوزی خودروها گرفتم. ...
امانت داری؛ چهارمین معیار دوستی با امام زمان (عج)
خدمت ایشان برسم. مرا راهنمایی کرد و به داخل منزل رفتم. در راهرو ورودی حیاط، اتاقی بود که مرا به سمت همان اتاق راهنمایی نمود. همین که وارد شدم و آمدم به سمت اتاق بروم، ناگهان دیدم پیرمرد خم شد و دستم را بوسید. با خودم گفتم، خادم منزل آیت الله ارباب دستِ منِ طلبه را متبرّکاً بوسید، خب به جایی برنمی خورد. رفتم و داخل اتاق نشستم. محل نشستن آیت الله ارباب مشخص بود. یک تُشکچه ای بود و یک منقل هم ...
جمعه های انتظار/ امانت داری معیار دوستی با امام زمان (عج)
شدم و آمدم به سمت اتاق بروم، ناگهان دیدم پیرمرد خم شد و دستم را بوسید. با خودم گفتم، خادم منزل آیت الله ارباب دستِ منِ طلبه را متبرّکاً بوسید، خب به جایی برنمی خورد. رفتم و داخل اتاق نشستم. محل نشستن آیت الله ارباب مشخص بود. یک تُشکچه ای بود و یک منقل هم کنار آن. روی منقل، قوری چای گذاشته بودند و از مهمان ها با همان چای پذیرایی می کردند. چند دقیقه ای منتظر شدم و بعد از لحظاتی ...
باز کردن در خانه ها با قوطی نوشابه!
یکی از سارقانی که در این طرح دستگیر شده بود، دارای سابقه بود و چند سالی را در زندان گذرانده بود، اما زندان برای او درس عبرت نشده بود و در آنجا شگرد تازه ای دیگر از سرقت را یاد گرفته بود! متهم بعد از آزادی دوباره به اتهام سرقت منزل، اما با شگردی خاص دستگیر شده بود. چند سال داری؟ 29 سال. اعتیاد هم داری؟ بله، 19 ساله بودم که دوستانم گفتند بیا بریم پای بساط و همان شروع اعتیاد ...
روایتی از زندگی شورانگیز یک نابینای نمایشنامه نویس | رؤیاهایم را تو بنویس!
زیر گلو بالاکشیده. روی چشمانش عینک دودی است و روی لب هایش لبخندی جا خوش کرده. دارای معلولیت کامل جسمی و حرکتی است و چشمانش نابیناست، اما کلامش نافذ است و در صحبت کردن هیچ مشکلی ندارد: 7 ساله بودم و پر جنب وجوش. یک روز حین بازی به زمین خوردم و پاهام آماس کرد. همسایه شکسته بندمان در همدان گفت پاهات طوریش نیست و فقط یک ضرب دیدگی ساده است، اما از آن روز به بعد دیگر این پاها برای من پای سابق نشدند. کار ...
جناب رییس جمهور، پا به پای آرزوهایم بیا
قالب خانه های استیجاری در 38 هکتار از اراضی این جزیره است، وعده محقق نشده ای که از چند ماه گذشته رنگی جدی تر به خود گرفته است. صدای بازی مرا از وعده های برجا مانده بیرون کشاند، یادم آمد وقتی به دنبال این گزارش به این منطقه از شهر آمدم فکر می کردم خواسته کودکان و نوجوانان از رییس جمهور اسباب بازی، دوچرخه و لباس و کیف و کتاب و پارک باشد اما متوجه شدم مشکلات خانواده دارد رنگارنگی دنیای آنان ...
همسفر با آقای نوستالژی در کوچه پس کوچه های پایتخت | تهران شهر همه ایرانی هاست
کرده اید؟ 4 ساله بودم که از آمل به دماوند آمدیم. خواهر بزرگم پریچهر که ازدواج کرد و همراه همسرش به تهران آمد، من هم بیشتر وقت ها به خانه شان در میدان بهارستان می آمدم و عصرها با خواهر و شوهرخواهرم در محدوده اکباتان، سرچشمه، بهارستان و مخبرالدوله گردش می کردیم و شب ها در سینماهای لاله زار فیلم می دیدیم. سوار اتوبوس می شدیم و از پارک شهر به شمیران خانه خاله بزرگم می رفتیم. خاطرات بسیار شیرینی ...
مجرمان عجیب پایتخت
بعد با کارت درِ هر ساختمانی را می توانستم باز کنم. چه وسایلی سرقت می کردی؟ اولویتم دوچرخه و کفش های گران قیمت بود. وقتی وارد ساختمان ها می شدم، اگر دوچرخه ای در حیاط بود آن را سرقت می کردم. بعد کفش و کتانی ها را هم برمی داشتم؛ یا خودم می پوشیدم یا می فروختم. دوچرخه ها را هم می فروختم و پولش خرج زندگی می شد. وارد خانه ها هم می شدی؟ گاهی دلم را به دریا می زدم و با همان کارت ...
سرگردانی بیماران خاص میان داروخانه های شهر برای تهیه دارو
، بسیاری از کسانی هم که اینجا آمده اند، خود یا بستگانشان به این بیماری مبتلا هستند. مرد میانسال دیگری که چین و چروکهای دستهایش نشان می دهد، شاید حدودا شصت ساله باشد، می گوید باید یک روزش را اختصاص بدهد تا بتواند یک داروی سرطان سینه که مادرش به آن مبتلاست را تامین کند: من 21 روز پیش برای گرفتن این کپسول به هلال احمر تهرانپارس، 13 آبان و داروخانه صبای شهید بهشتی، رفتم اما آن را نداشتند و دوباره به داروخانه ...
آزار شیطانی یک جوان از سوی پسران زن رمال
رمال گفته بود انجام دادم اما فایده ای نداشت و بالاخره هم آرزو مدتی بعد ازدواج کرد. من که خیلی عصبانی بودم و از طرفی دستبند مادرم را پنهانی فروخته بودم به سراغ دوستم رفتم و گفتم این طلسم کارساز نبود و پولم را می خواهم. اما زن رمال پول مرا نداد و من هم شکایت کردم و او را به پلیس لو دادم. با دستگیری زن رمال، دو پسر او با تهدید چاقو یک روز به سراغم آمدند و مرا به زور سوار خودروشان کردند. آنها مرا به ...
شرط ازدواج مان مدافع حرم ماندن غلامرضا بود
بستگانم می ماندم. غلامرضا همسایه آنها بود. مادر ایشان که مرا دید بحث خواستگاری را مطرح کرد. خاله خودم هم همسایه ایشان بود و شناخت کافی نسبت به ایشان داشت و به من گفت غلامرضا پسر خوبی است. کمی بعد از آشنایی من و غلامرضا با هم ازدواج کردیم. ششم اردیبهشت 1393 زندگی مشترک مان را با برگزاری یک مراسم ساده آغاز کردیم. خانواده بسیار اصرار داشتند ما خیلی زود سر خانه و زندگی مان برویم. برای همین من وسایلم را ...
بازگشت ماهسون؛ خواننده محبوب ایرانی ها
...: حسرت 16 ساله مردم ترکیه به پایان رسید. ماهسون با آلبوم جدیدش از نو متولد شد، رکورد زد و پرشکوه و باابهت به دوران اوج خود بازگشت. ویژه برنامه شب سال نوی شبکه Show TV ترکیه با حضور خواننده محبوب و پرطرفدار ترکیه، ماهسون قرمزی گل (Mahsun Kırmızıg l) 10 دی ماه پخش شد و ماهسون بعد از 16 سال دوری از فضای صحنه و خوانندگی، از آلبوم جدیدش در حضور بینندگان تلویزیون رونمایی کرد. ...
وقتی غیرممکن، ممکن می شود/ آیه ای نجات بخش برای یک اسیر افیون
رش فوت می کند و او از این فرصت استفاده کرده تا نامزدی اش را بر هم زند و حتی از مادرش هم می خواهد تا نامزدی را کنسل کند ولی با مخالفت شدید مادر روبه رو می شود و بعد از چهلم پدر، عطا زندگی مشترک خود را آغاز می کند. او می گوید: هنوز نامزد بودم و برای سفر کاری به اصفهان رفته بودم و آنجا رسما مصرف مواد مخدر را شروع کردم. شاید باورتان نشود ولی وقتی مواد مصرف کردم انگار همه راه هایی که قبل ...
تبریک تولد عاشقانه مهناز افشار به شوهر سابقش | ارتباط مهناز افشار با شوهر سابقش در دبی فاش شد
من بوده ای اما از چهارماهگی به بعد تصمیم گرفتم کار نکنم. دختر پژمان بازغی به من می گوید عمه این بازیگر پیرامون ارتباطش با کودکان به نکات جالبی اشاره می کند. وی می گوید: با کودکان رابطه خوبی دارم. نفس فرزند پژمان بازغی و مستانه مهاجر که به دنیا آمده بود من در گوشش چند بار کلمه عمه را تکرار کردم. حالا که هفت سال است به من عمه می گوید. ترانه علیدوستی با دقت از حنا ...
شهیدی که الگوی خانواده بود
پابوس امام رضا علیه السلام برویم. 25 روز بود رفته بود که خبر شهادتش را برایم آوردند. یکی از پسرعموهایم که در سپاه خدمت می کرد خبر شهادتش را آورد. من آن زمان منزل پدرم بودم. صبح زود بود که زنگ خانه به صدا درآمد. من رفتم در را باز کردم. وقتی پسرعمویم را دیدم متوجه شدم اتفاقی افتاده. گفتم: چه شده؟ گفت: از ناحیه سر مجروح شده و در بیمارستان اهواز است. ولی از نحوه صحبت و رفتارش یقین پیدا کردم که به شهادت ...
شکنجه وحشتناک طعمه زن رمال توسط پسرانش/ آنها از پسر جوان فیلم سیاه گرفتند
تصمیم گرفتم از زن رمال کمک بگیرم. وی ادامه داد: وقتی به خانه او رفتم، به من گفت که چند نفر از بستگانم مرا سحر و جادو کرده اند و او می تواند طلسم را بشکند تا من با دختر مورد علاقه ام ازدواج کنم. او به من اطمینان داد که به زودی دختر جوان به خواستگارش جواب منفی می دهد و با من ازدواج می کند. من هم برای رسیدن به نسخه خوشبختی، دستبند طلای مادرم را دزدیدم و با فروش آن حدود 30میلیون تومان به زن رمال دادم ...
داستان طلسم خطرناک پسر عاشق پیشه
ارتباط بودیم، من هر بار بیشتر عاشقش می شدم. تااینکه یک روز به من گفت دیگر با من تماس نگیر. می گفت می خواهد با خواستگارش ازدواج کند. خیلی شوکه شدم. در حالیکه عاشقش بودم او مرا رها کرد. وقتی تحقیق کردم، متوجه شدم که خواستگارش خیلی پولدار بوده و او به خاطر پول مرا رها کرد. طلسم 10 میلیونی این پسر جوان بعد از شکست عشقی اش، تصمیم عجیبی می گیرد. او به خیال اینکه زندگی اش طلسم شده است ...
شوهرم با اجنه کتک کاری می کند!
به گزارش راهبرد معاصر ، زن 25 ساله در ادامه این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: پدرم از اتباع خارجی بود که برای یافتن شغل به استان خوزستان مهاجرت کرد و درآن جا عاشق مادرم شد، اما، چون مدارک اقامت در ایران را نداشتیم، با مشکلات زیادی روبه رو بودیم تا این که 9 سال قبل پدرم به مشهد مهاجرت کرد و من هم به تحصیلاتم ادامه دادم. در مقطع دبیرستان با دختری به نام ...
شاهزاده قاجار در قامت نخستین آنگلوفیل ایران
خواست پادشاه بشود، چون در آغاز فکر می کرد که رضاخان از او تواناتر است! مادرم موقعی که بچه بود، پدربزرگم (میرزا عبدالحسین فرمانفرما) هر روز صبح که می خواست سرکار برود، او را از خانه مادرش می گرفت. روی زانویش می گذاشت و نوازش می کرد و بعد می رفت سرکار، بعد مادرم با لله اش برمی گشت، یعنی فرمانفرما هر روز به دیدن مادرم عادت داشت. این گذشت تا اینکه سال ها بعد، وقتی که رضاشاه نصرت الدوله را می کشد ...
آشنایی با دارا حیایی بازیگر سریال از سرنوشت 4
ذهن شان بودم. ایشان لطف کردند با مادرم تماس گرفتند و قرار شد بروم تست بدهم. آقای بذرافشان چند تست از من گرفتند و خوششان آمد. اشتباه نکنم دو هفته می رفتم و تست می دادم و روز آخر تصمیم گرفتند مرا انتخاب کنند. همه کارهایش؛ پدر من همه کار می کند و هر نقشی در سینما و یا نمایش خانگی و حتی تلویزیون بازی کرده است، برای من انگیزه می شود، این که پدرم همه نوع ژانر و نقشی را می پذیرد و در آن نقش ایفا می کند، همه این اتفاقات برای من جذابیت ایجاد کرد. آنچه دیگران میخوانند: گردآورنده: علیرضا یوسفی ...