سایر منابع:
سایر خبرها
ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد چه بنویسم از آن بی ابتدا، بی انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للع ...
ذهن خود حمل خواهد کرد که برخی آنها شاید اصلاً سوال نبوده و نقطه کور داستان باشد اما حتی اگر بسیاری از سوالات او بی پاسخ هم مانده باشد، جمله پایانی این رمان چنان آرام بخش است که یک تصویر پاک و سفید و در عین حال بیادماندنی را در اذهان می سازد."خوشبختانه (هنوز هم) برف می بارد و همه چیز سفید است. کد خبر 5407105 فاطمه میرزا جعفری ...