روایتی از حاج قاسم قبل انقلاب
سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با فاطمه فکور یحیایی، بانوی خط مقدم انقلاب اسلامی
. من با تویوتا رانندگی می کردم. زمان انقلاب در مشهد کلا 2 راننده زن داشتیم. یکی خانم دکتری بود که بی حجاب بود و یکی من که، چون حجاب داشتم و مقنعه می پوشیدم و عینک می زدم، چند بار رانندگان مرد مرا ملاباجی صدا زدند! حاج آقا می گفتند ماشین را بینداز پشت راهپیمایی ها که اگر خواستند کسی را بگیرند، با ماشین فراری شان دهی. همیشه کارم همین بود. یک بار سمت چهارراه لشکر داخل مسجد سخنرانی بود. حاج ...
انقلاب به روایت مادران بهمن / از ایران هوادار زنان تا پاسخ کل عبدالله به اشرف +فیلم
خبرگزاری فارس- همدان: سولماز عنایتی؛ من اگر ایران بودم، پرستار می شدم و جراحات ناشی از فقر و فلاکت مردم درمانده آن روزها را پانسمان می کردم، یا مرهمی می شدم برای زخم های ایران تکه تکه شده. من اگر ایران بودم، دستم را برای یاری به سوی بانوان غیور سال های نه چندان دور، دراز می کردم و ردای مبارزه به تن می پوشاندم، پنجه در پنجه مرگ می افکندم و جای گلول ...
مبارزه از ارومیه تا لرستان/ ژاندارمی که طرح ترور شاه را کشید
...، عرض کردم که آن عملیات شش ماه طول کشید و افراد و مقامات مختلف ژاندارمری در آن شرکت داشتند. مسئول سازمان ضد ژاندارمری ارومیه هم یک روز به عنوان ماموریت و سرکشی به سردشت آمد، اما بعد از بازگشت فوق العاده حقوق یک ماه ماموریت برای خودش نوشت و در پرونده اش بایگانی کرد و مقابل یک روز ماموریت ، اضافه کار یک ماهه گرفت! من این مورد را پیش چشم همه همکاران به خود او گفتم و انتقاد کردم و متذکر ...
کوتاه از سیره عملی امام خمینی(ره)
. ظاهراً ساواک، متولی مسجد اعظم قم را از تدریس امام در آن مسجد ترسانده بود، متولی دستور داد تا درهای مسجد را اول صبح بستند، امام در برابر این حادثه فرمودند: هر کجا مناسب باشد درس می دهم، آن روز آمدند و در صحن ایوان طلا با کمال عزت و سرافرازی، درس فرمودند، بی آنکه از کسی خواهشی کنند، روز بعد، به خواهش تولیت مسجد، دوباره به مسجد اعظم بازگشتند. یکی از علمای برجسته که بیش از 90 سال ...
داستان تبهکار مرده ای که زنده شد
مامور جا می زدم و به صورت مسلح دست به سرقت می زدم. مشکل مالی داشتم و برای حل آن مجبور بودم چنین کاری انجام دهم. تا اینکه دستگیر شدم و به زندان افتادم. بعد از مدتی حبس برای مرخصی از زندان بیرون آمدم. می خواستم پول جور کنم و اموال شاکیان را پس بدهم تا شاید دیگر به زندان برنگردم. همان زمان یک آشنا به من پیشنهاد داد که کار قاچاق موادمخدر انجام دهم و چند روزه پول خوبی به جیب بزنم. من هم که گرفتار بودم ...
قتل بر سر طلب 2/5 میلیون تومانی
مرد مغازه داری که متهم است یکی از مشتریانش را به خاطر طلب 5/2 میلیون تومانی به قتل رسانده در دادگاه ماجرا را شرح داد. به گزارش جوان دو سال قبل مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستان های شهر باخبر و راهی محل شدند. وقتی مأموران در محل حاضر شدند، بررسی های اولیه نشان می داد جسد متعلق به داود 37 ساله است که بر اثر ضربات چاقو زخمی شده، اما بعد از انتقال به بیمارستان به ...
تلگرافِ توهین رضاشاه به آیت الله حائری در ماجرای کشف حجاب
خودش یک صندلی فولادی بود روی آن از زیر برق را وصل می کرد همانجا آن آدم را می کشت. مردی بود قصاب رضا قلدر. این قصاب آمد پیش مرحوم حاج شیخ عبد الکریم، بنده هم نشسته بودم. شروع کرد راجع به نظام اجباری که شاه می خواهد یک نظام اجباری را در ایران برقرار کند. نظام وظیفه را که آن موقع می گفتیم نظام اجباری، اینها را گفت و گفت تا ببیند حاج شیخ مذاقش حیست؟ حاج شیخ برگشت و گفت اگر راست میگی مملکت ...
■ بانوی برزیلی از ماجرای مسلمان شدنش می گوید
اسلام تحقیق کردم و کتاب خواندم تا اینکه به مسجد محمد رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم سائو پائولو رفتم و شهادتین را گفتم. خانم سلستینو، ابراز کرد: از همان ابتدا شیعه شدم و جالب اینکه وقتی امام مسجد تاریخ تولد من را دقیق بررسی کرد، متوجه شد تولد من همزمان با نیمه شعبان بوده است، برای همین اسم اسلامی من نرجس شد. وی ادامه داد: مجبور بودم برای یادگیری زبان عربی و نماز به مسجد شهر ...
پای درس استاد؛ روایتی از2 سال زندان در دوران ستمشاهی تا روش های جدید درمانی/ ماجرای تحصن بانوان در منزل ...
) خود را می گذراند توسط ساواک دستگیر و 2 سال از روز های جوانی خود را در زندان سپری کرد. فارس: چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟ **در زندان بودم که فرزند اولم به دنیا آمد اسفندیاری: فروردین ماه سال 1355 عقد و تیر ماه عروسی کردیم؛ آبان ماه همان سال دستگیر شدم، در زندان بودم که پسرم شهاب به دنیا آمد و بعد از آن هم خداوند دو فرزند دختر به ما عطا فرمود. ...
زنی که از ترس ساواک، پنهانی در نجف پای درس امام می نشست/ پخش اعلامیه توسط مادر کمیته امداد
، ماه رمضان بود و مکه حال و هوای بی نظیری داشت و لحظات به یاد ماندی برایم خلق شده است. دوباره گریز می زند به دیدار دیگری که با امام خمینی داشته و خاطره اش را این گونه تعریف می کند: همه رئیس های کمیته امداد با امام ملاقات داشتند و من در میان آن همه مرد، تنها زن جمع بودم، برای من یک صندلی جداگانه تدارک دیده بوند و چقدر آن مراسم دلنشین بود. هر از چند گاهی حاج خانم از درد پا ...
عکس | کاخ نیاوران در تسخیر انقلابیون
احمد نیاورانی از کارمندان وزارت فرهنگ و ارشاد شد. علی گرجی، از شاهدان عینی تسخیر کاخ نیاوران پیرامون این اتفاق می گوید: آن زمان 16 سال داشتم و بعدها مسئول یگان حفاظت کاخ صاحبقرانیه شدم. ما آمار کاخ نیاوران را داشتیم و وقتی پرچم داخل کاخ افراشته نبود، یعنی شاه نیست. چند روز قبل از 22 بهمن، گارد جاویدان با تانک جلوی کاخ مستقر شد اما روز 22 بهمن، کاخ از اعضای درباره خالی بود و نیروهای گاردی ...
روایت نفیسه حاجاتی از سفر ماجراجویانه اش به رودخانه ارمند
برداشتم و به حرکت ادامه دادیم. کاپیتان گفت: من فکر کردم حالا بهم فحش می دین! من گفتم: ای بابا، نه، جالب بود! بعد البته گفتم که کار اشتباهی انجام شده و هشدار دادم دیگر چنین کاری انجام ندهند." نفیسه این تجربه نفس گیر رو اینطور تعریف می کنه و برای انجام اش چند پیشنهاد داره: "رفتینگ یکی از جذاب ترین فعالیت هایی ست که می توانید در نقاط محدودی از ایران از جمله چهارمحال و بختیاری تجربه اش کنید ...
جنایت خونین بخاطر 2 میلیون تومان / قاتل مست دستگیر شد + عکس
بگیرم .اما او می گفت چون پدرم پول را به او قرض داده با من طرف نیست و باید پدرم برای پس گرفتن طلبش بیاید. او با حرف هایش مرا عصبانی کرد که چاقو کشیدم و او را زدم. وی ادامه داد : قبول دارم اشتباه کرده ام اما من آن شب مست بودم و حال طبیعی نداشتم. قاضی گفت :اگر مست بودی چطور مغازه را رها کردی و در غیاب پدرت سراغ داوود رفتی؟ متهم پاسخ داد: من هر روز از ساعت 4 بعد از ...
تشریح شخصیت امام خمینی(ره) در برگ هایی از خاطرات آیت الله مهدوی کنی(رحمه الله)
دست خط حضرت امام دارید. می خواهم در مورد این ارتباط و این علاقه صحبتی بفرمایید. ببینید! قبل از انقلاب بنده در مسجد جلیلی امام جماعت بودم. کارهایی می کردم که یکی این بود نام امام را بر منبر می بردم. با اینکه ممنوع بود! حتی ساواک مرا مکرر می خواست و به من می گفتند که چرا اسم این آقا را می آوری؟ بعد که خیلی فشار آوردند من دیگر اسم امام خمینی را – که البته آن وقت امام نمی گفتند بلکه می ...
تکاپوی روز های اوج گیری انقلاب اسلامی در نوفل لوشاتو
و دست آخر فرار شاه و...، قلب ما را به شدت به تپش درآورده بود و هر آن انتظار شکست کامل رژیم را داشتیم و هر چه که ساعات و دقایق می گذشت، امیدمان به پیروزی و بازگشت بیشتر و بیشتر می شد! از این رو همه آنان که در نوفل لوشاتو بودند، دست اندرکار بازگشت به ایران و تهیه مقدمات آن بودند. در رفت و آمد های بسیاری که در روز های آخر به آن جا می شد، شهید حاج مهدی عراقی را به یاد دارم که خیلی پرتلاش و فعال بود ...
دو اثر جدید از رفیع افتخار وارد بازار نشر شد
...؛ کتاب هایی که شخصیت های آن مایک هامر سامسون و لاوسون و ریچارد بودند. خاطرم هست وقتی دوره ابتدایی بودم کتاب قطور وحشت در ساحل نیل را از بعد از ظهر تا نیمه شب می خواندم و تا صبح کابوس می دیدم. حالا وحشت در خانه شماره 4 را نوشته و سعی کرده ام داستانی امروزی باشد؛ بنابراین آن را با سرنوشت و زندگی کودکان کار گره زدم. مؤسسه انتشارات قدیانی رمان نوجوان وحشت در خانه شماره 4 را با شمارگان ...
مسابقه چاپلوسی در حضور محمدرضا شاه
نیازی و افتخار به عدم اتکاء به آراء عمومی، ناسپاسی نسبت به دوستان و خدمتگزاران، رعایت نکردن هنجار ها در مناسبات خانوادگی، اولویت دادن به عیاشی و سفر های تفریحی خارجی و... . این ها بخشی از ویژگی های رفتاری و روانشناختی کسی است که 37 سال با حمایت خارجی و به قیمت فروش استقلال و منابع ایران بر کشورمان حکومت کرد؛ و حالا بخوانید خاطرات اسدالله عَلَم را که روزی نخست وزیر و وزیر دربار همین شاه ...
شایان در لانه مجردی هستی ام را گرفت / فقط 18 سال داشتم و حالا اسیر شیطانم !
جدول خیابان نشسته و در حال کشیدن سیگار بود. این نگاه با لبخند او رنگ عاشقانه به خود گرفت و خیلی زود با ردو بدل کردن شماره تلفن، روابط نامتعارف من و شایان آغاز شد. حالا دیگر بر این رابطه هوس آلود خیابانی نام عشق گذاشته بودم و خودم را فریب می دادم که اگر با عشق و علاقه ازدواج کنم به سعادت و خوشبختی می رسم در حالی که خوب می دانستم این دوستی های پنهانی چیزی جز ننگ و هوسرانی نیست ...
فیلم لباس عروس نفیس زن نیکبخت واحدی ! + عکس شیک ترین عروس و داماد ایران !
روزهای اول ازدواج که همه چیز خوب بود و داغ بودم از خونه تا ماشین و خط های خوشگلم را به نام همسرم زدم اما وقتی به دعوا کشیده شد دیگر نتوانستم جمع کنم. بعد از سه سال بصورت غیابی طلاق گرفتم و خانه ای که تو آلانیای ترکیه داشتم، ماشینم و خیلی چیزای دیگر را از دست دادم. ماجرای ازدواج سوم (رسمی: دوم) ماجرای آشنایی با همسرم (سومی) جایز نیست اینجا گفته بشود ولی ...
ابهام در پرونده قتل پسر نوجوان
خیلی حال طبیعی نداشتیم، حامد گفت می خواهد به خانه شان برگردد. خواستم صبر کند تا او را برسانم. بعد از لحظاتی هر دو از خانه مجید خارج شدیم و در راه پله ها بودیم که یک دفعه از پشت سر متوجه سوزشی در کمرم شدم. نمی دانم چه کسی مرا با چاقو زد. این شد که روی زمین افتادم و دیگر نتوانستم حرکت کنم. بعد از آن بود که متوجه شدم حامد هم از ناحیه گردن چاقو خورده و راهی بیمارستان شده است. اظهارات چند شاهد ...
سیر عرفانی حاج اسماعیل دولابی از زبان خودش
که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی، بدون اینکه من به دنبال آن ها بروم و از آن ها التماس و درخواست کنم، با علاقه خودشان به آنجا می آمدند. – بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی ...
کار موقوفه آستان قدس رضوی در بازار به کجا رسید؟ / کتابخانه وقفی حاج ملک رستوران شد
به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز ، خانه تاریخی ملک یکی از مراکز وابسته به مؤسسه کتابخانه و موزه ملی ملک است که در بازار بین الحرمین تهران بین دو مسجد امام (مسجد شاه سابق) و مسجد جامع قرار دارد. آجرکاری، کاشی کاری، حجاری، گچبری، منبت کاری، تزئینات چوبی، دیوار پوش های قاجاری و تزئینات فلزی از هنرهای به کار رفته در تزئینات خانه ملک محسوب می شوند که نمونه ای جذاب از آمیزش سبک معماری سنتی ...
عبدی: جواب پنج سال قهرمانی پرسپولیس این نیست
و اولین لمس توپم گل شد. در ذهن من گلزنی در دربی بود و من از بچگی خیلی پرسپولیسی بودم و با علیپور هم که همسایه دیوار به دیوارمان در محل بود خیلی بازی می کردم. من مدرسه نبودم ولی کلاس می رفتم و دوم دبیرستان بودم و با کیف رفتم سر تمرین و شجاع گفت کجا بودی و گفتم کلاس بودم. بعد از گل خیلی هوایم را داشتند ولی خیلی به من گیر می دادند در رختکن، مثلا اینکه دوش نگیر یا اینجا ننشین و بعد از دو، سه ماه درست ...
می ترسید پسرش سر نداشته باشد! +عکس
مسجد رفتم و تا صبح احیا گرفتم. شب بیست و یکم دلشوره خاصی داشتم؛ با دختر کوچکم رفتم مقبره علامه مجلسی. ساعت یازده دوازده بود؛ اصلا زمین جایم نمی داد؛ همین طور بی تاب نشستم، دلهره داشتم، به دخترم گفتم بیا برویم. گفت چرا؟ مادر! تو که هر شب (شب های احیا) تا سحر می نشستی؟! گفتم نمی دانم چرا حالم خوب نیست. آمدم خانه، فردایش، بیست و یکم ماه مبارک، نشسته بودم؛ نزدیک های افطار بود؛ اصلا حال و حس ...
روایتی متفاوت از حضور بانوان در ورزشگاه
فراموش نشدنی. باورم نمی شد که بعد از 17 سال کار کردن و سال ها عاشقی قرار است از نزدیک به تماشای ورزشی بنشینم که از دوران کودکی مرا پای جعبه جادویی میخ می کرد. با رقابت عقربه های ساعت برای پیشی گرفتن از هم و نزدیک تر شدن به زمان موعود، ناامیدی ام بیشتر می شد. دادن تست برای صدور ای دی کارت به تنهایی نمی توانست دلیل حضورم در ورزشگاه باشد. چند روزی بود که رؤیای حضور در ورزشگاه، خواب از چشمانم ...
خاطره ای جالب از پشت صحنه روزی روزگاری + فیلم
...> وی خاطرنشان کرد: همان روز همسرم درد زایمان داشت. آرام آرام تا بیمارستان رفتیم. به مادرِ همسرم و مادرِ خودم زنگ زدم و گفتم که به بیمارستان بیایند. آنها آمدند و من برای اجرای تئاتر به سالن رفتم. ساعت 6 و نیم کار شروع می شد. وسط اجرا یکی از پشت صحنه درگوشی گفت پسر است! من خیلی حالم بد شد. حتی دیالوگ یادم رفت. به هر حال دوباره متمرکز شدم و نمایش تمام شد. کلافه بودم. به بیمارستان رفتم. مادرخانمم بچه را به من نشان داد و گفت یک پسرِ تپل مپل گیرت آمده. بچه دوم مان هم پسر شد. شکر خدا. انتهای پیام/ ...
شاه با فشار به مردم آن ها را به کمونیسم سوق می دهد!
، مردم اعم از زن و مرد، تظاهرات می کردند و با وجود آنکه شاه با اصلاحات ارضی، سعی در جذب روستائیان داشت، ولی در اثر آگاهی مردم، روستانشینان هم به انقلاب پیوستند و شهیدان زیادی در راه اسلام هدیه دادند. بعد از وقایعی که اتفاق افتاد و همه از آن آگاهند، جوانان مسجد و نمازگزاران مسجد ما هم، در خلع سلاح کلانتری ها، پادگان ها و در واقع فروپاشی رژیم پهلوی شرکت داشتند و اسلحه ها را به مسجد یا خانه های ...
ماجرای مردی که سه ماه در پاریس امام خمینی (ره) را همراهی کرد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما؛ در بخش اول گفتگو توکلی گفت: در سال 1341 زمانی که امام خمینی (ره) در ایران مستقر بودند، من روز های یکشنبه از طرف جمع موتلفه های اسلامی نزد ایشان می رفتم و خدمت می کردیم. او ادامه داد: یک شب که در بعثه خواب بودیم، امام خمینی (ره) به من گفتند به پاریس برویم و بعد از آن وسایل را فراهم کردند و همراه با دکتر حسن حبیبی، تدوینگر قانون اساسی، به فرانسه رفتیم ...
یادداشت های روزانه ی ناصرالدین شاه، چهارشنبه 8 بهمن 1246، الحمدالله تعالی؛ ماه رمضان را در کمال خوبی ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ الحمدالله تعالی؛ ماه رمضان را در کمال خوبی و خوشی و صحت ِمزاج گذرانده، روزه را تماما گرفته، قرآن ختم شد. به همه جهت خوش گذشت. بعد از انقضای رمضان برای دفع کسالتِ روزه و توقفِ یک ماهه ی شهر، لازم شد سفر و گردشِ مختصری بشود. به عزم شکار ِمسیله و زیارت حضرتِ معصومه علیه السلام از طهران، صبح زود سوار شدم؛ اما رفتنِ ...