گفت وگو با پسرجوانی که دختر 3ساله را خفه کرد/ اگر کسی با نزدیکانم این کار ...
سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ مشکوک بنکدار پیر تهرانی در خانه/ پرستار خانگی فرار کرد!
را دوباره به دکتر بردیم و داروهایش عوض شد، اما حال پدرم همچنان بد بود. تا اینکه چند روز قبل یکی از همسایه ها با من تماس گرفت و گفت که پدرم بیهوش مقابل در خانه افتاده و از پرستارش نیز خبری نیست. بلافاصله خودم را به پدرم رسانده و او را به بیمارستان بردم. اما دیگر به هوش نیامد و فوت کرد. همان روزی که پدر را در بیمارستان بستری کردیم دکتر معالج او مدعی شد که مواد مخدر در خون پدرم است. در ...
راز عشق اول شوهر
زن 24 ساله ای که به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی از همسرش به کلانتری آمده بود، در حالی که تاییدیه پزشکی قانونی را به مشاور و مددکار اجتماعی نشان می داد درباره سرگذشت خود گفت: حدود 10 سال قبل زمانی که دختر نوجوانی بودم و در مقطع راهنمایی تحصیل می کردم روزی چشمان مادرم را اشکبار دیدم و تازه فهمیدم که پدرم بر سر مادرم هوو آورده است. پدرم با آن که یک کارگر ساده بود و با درآمد اندکش نمی ...
توطئه وحشتناک مرد دوزنه مشهدی / می خواست از دست هر دو خلاص شود! + عکس
واحد آپارتمانی را در منطقه میرزا کوچک خان اجاره کرده بودم و برخی روزهای هفته را نزد او می رفتم اما هنگامی که به منزل رسیدم پسر خردسالم در خانه تنها بود. از او درباره مادرش پرسیدم که گفت: مادر به مطب دکتر رفته است! هرچه زمان بیشتر می گذشت من نگران تر می شدم ولی خبری از همسرم نبود. در همین حال خانواده الهام نیز مدام به من زنگ می زدند چرا که الهام پاسخ تلفن را نمی داد به همین خاطر و به ...
(تصاویر) راز قتل بهار دختر 6 ساله تهرانی فاش شد
به گزارش صدای ایران ،10 اردیبهشت امسال گزارش قتل دختر بچه 6ساله ای به نام بهار در دستور کار بازپرس محمد وهابی در شعبه دوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و با توجه به اینکه مادر بهار ادعا کرده بود، کودک خود را نزد پدرش تحویل داده و سپس با جسد او مواجه شده است؛ پدر بهار به عنوان مظنون پرونده بازداشت شد. مادر بهار در طرح شکایت خود به بازپرس پرونده گفت: از مدتی قبل به دلیل اختلاف با پدر ...
مادری که پیشه اش مهر بود حتی بعد از مرگ/ اهدای نفس به چند خانواده
خبرگزاری فارس- همدان، زهره عباسی صالح، به محض اینکه خبر را شنیدم، همه اتفاقات روز گذشته برای هزارمین بار در ذهنم تکرار شد، آن روز نگاه عمیقی داشت، انگار چیزی می خواست بگوید اما هر بار امتناع می کرد، نگاهم که به نگاهش می افتاد، لبخندی می زد و رویش را برمی گرداند و به خرید میوه و سبزی هایش مشغول می شد. نمی دانم گوشی تلفن خانه را سر جایش گذاشتم یا نه، اما به سختی بلند شدم و راه افتادم ...
خانم منشی، همدست سارقان مسلح خشن/ متهم به خاطر رسیدن به دختر مورد علاقه اش سرقت کرد!
.... با اینکه عمل کرده بودم و نمی توانستم خوب نفس بکشم دهانم را با چسب بست. بعد هم بقیه بچه ها و خدمتکار و دختر عمه ام را هم با همین شیوه کتک زدند و دست و پا و دهانمان را بستند برایم عجیب بود که سارقان به خانه ما آشنایی داشتند و فقط اتاق همسرم را جست وجو کردند و بعد از 40 دقیقه هم رفتند. در حالی که داشتم خفه می شدم دختر 5 ساله ام با دستان کوچکش به سختی دهانم را باز کرد و بعد هم با ناخن گیری که در ...
مراسم عروسی پژمان جمشیدی با خانم بلاگر در ترکیه ! / فقط یک استوری !
را هم ادامه بدهم. زندگی خانوادگی ما یک زندگی آرام با درآمد کارمندی بود. یک برادر بزرگ تر و یک خواهر کوچک تر دارم. بله، ولی مادرم معمولا عصبانی که می شد به پدرم می سپرد و می گفت دیگه خودت می دونی ولی من سعی کردم درسم را هم کنار فوتبال جدی بگیرم که راضی نگه شان دارم. برای همین وقتی وارد دانشگاه شدم فشارها کمتر شد. بعد هم که عکس هایم را در روزنامه ها می دیدند و تصویرم را تلویزیون نشان می داد، فضا برای ادامه راه برایم آماده تر شد. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
کتاب را با فیلم مقایسه نکنید/ اقتباس در ایران معنایی ندارد
صحنه را به همان شکل در فیلمنامه آورده بود. به او گفتم نمی توانیم ساز و کنسرت و این چیزها نشان دهیم. یاد خاطره ای که با مرحوم پرتو مهتدی داشتم افتادم. روزی که سینما شهر قصه و شهر فرنگ آتش گرفت، با پرتو رفتیم سینما شهر قصه و تا صبح گریه کردیم. این سینما برای ما معبد بود. سینما را از آنجا شروع کرده بودیم. این خاطره را برای سعید تعریف کردم و این صحنه به جای کنسرت در فیلم آمد. مرد قصه دختر را به سینما ...
رابطه مرد سالخورده با زن جوان در کوچه بن بست
...، هر آن چه را دیده بودم برایش بازگو کردم. سپس به پیشنهاد دخترم منتظر ماندیم تا شوهرم از خانه خارج شود. در این هنگام من هم سوار خودروی سولماز شدم و به تعقیب همسرم پرداختیم ولی او را در همان نزدیکی محل سکونت مان گم کردیم. فقط می دانستم درون کوچه بن بست رفته است. در همین لحظه زن جوانی که حدود 37-38 سال داشت از داخل همان کوچه بیرون آمد. سولماز بلافاصله از پشت فرمان پیاده شد و با نشان دادن عکس پدرش به ...
10 هزار نفر یکصدا و عاشقانه خواندند: سلام فرمانده
به گزارش عصر امروز یک روز، یک اجتماع و یک سرود؛ شاید به زبان خیلی ساده باشد اما همین یکی ها، خاطره ای را در ذهن بچه ها ماندگار کرد که قطعاً دستاوردهای آن را در آینده ای نه چندان دورخواهیم دید. حضور در اجتماع عظیم نسل ظهور آن هم با حضور خانواده، اتفاقی است که برای همیشه در پس ذهن این نسل باقی خواهد ماند. با ما همراه باشید تا یک روز خاص را با هم بازخوانی کنیم. -مامان منو می بری؟ آگه خودت ...
واکنش آرش میراحمدی به یارانه و گرانی های اخیر + فیلم
مسائل تمرین کنیم و یاد بگیریم چطور به آرامش برسیم. من خودم چند وقتی است به اشکال مختلف این را تمرین می کنم. تمرین مهم است و کمک کننده. یادم هست زمانی که دانشجوی تئاتر بودم چون از جنوب آمده بودم لهجه داشتم و استادمان می گفت تمرین کن لهجه ات از بین برود. من هم در خیابان با مردم صحبت می کردم تا لهجه ام مشخص نشود. همین حالا هم با چیزهایی مانند بغل کردن بچه ها یا تبریک گفتن به آنها سعی می کنم عشق را نشان ...
نقشه عجیب پسر عاشق برای دختر نقاش ثروتمند + اعتراف
دنبال مدارک و پاسپورت دختر جوان بود و پول خوبی هم از این سرقت به ما داد. با اعتراف دو سارق جوان، سامان بازداشت شد و در رابطه با نقشه سرقت گفت: با شقایق در اینستاگرام آشنا شدم. وقتی متوجه شدم وضع مالی خوبی دارد، به دروغ خودم را دانشجوی دکتری و از خانواده ای ثروتمند معرفی کردم. هر روز یک خودرو کرایه می کردم و به سر قرار می رفتم و لباس هایم را هم از دوستم که خشکشویی داشت، می گرفتم. همه چیز ...
بازیگری که با این گریم، مردم را غافلگیر کرد
چون پدرم ارتشی بودند و به همین دلیل تقریبا ما از یک رفاه نسبی برخوردار بودیم اما به همین حالت تعداد بچه ها زیاد بود و من در این کار از روی مادرم، روزهای جنگ و حال بدی ها و اینکه برادرم در جبهه بود و مادرم نگران می شد، الگوبرداری کردم. عموماً بازیگری یعنی الگوبرداری. من همیشه نگاهم به آدم های خوب است چون می دانم روزی قرار است نقش آنها را بازی کنم به همین خاطر به مردم و اطرافم خوب نگاه می کنم. ...
جزئیات قتل دختر 3 ساله مشهدی اشک همه را در آورد!
بیرون آمدم. دیدم جیغ و فریاد از خانه همسایه می آید. وقتی پلیس ها را دیدم فهمیدم که جسد آن دختر پیدا شده است. هراسان به درون منزل بازگشتم و خودم را بی خبر از همه چیزنشان دادم اما... وقتی آن دختر کوچک را خفه کردی چه احساسی داشتی ؟ دلم سوخت. ناراحت بودم. با خودم گفتم کاش این کار را نمی کردم.کاش آن فیلم را ندیده بودم. کاش به چشمان آن دختر تنها نگاه نمی کردم.ولی... فیلم ...
تصویری از جشن تولد کیانوش گرامی در کنار دخترش/ استایل جذاب دختر گرامی!
...> تا 20 سالگی هم کار می کردم هم کشتی گیر بودم که یکی از شاگردانم عباس جدیدی است که برایش خیلی زحمت کشیدم مدت ها خودم هم کشتی می گرفتم تا اینکه بخاطر آسیب دیدگی از ناحیه زانو مجبور شدم این ورزش را کنار بگذارم کم کم به عنوان تدارکاتچی به سینما آمد و در تیم مرحوم عباس کیارستمی شروع به فعالیت کرد و تا مدیر تولید هم پیش رفت ...
درخواست جدی 2 دختر بعد از قتل پدرشان از دادگاه / برادرمان را اعدام کنید!
خواستم پول بگیرم و مواد بخرم. آن قدر خمار بودم که اصلاً کارهایم دست خودم نبود. متهم ادامه داد: پدرم به سمتم حمله کرد و به خاطر اینکه خواهرم را کتک زدم با من تندی کرد و بعد از من خواست از خانه بیرون بروم. خیلی ناراحت شدم و درگیری همین جا شروع شد. اصلاً متوجه نشدم چطور به پدرم چاقو زدم. حالا به شدت عذاب وجدان دارم و درخواست دارم من را قصاص کنید. گفته های این مرد جوان در حالی ...
عثمان محمد پرست اسطوره دوتار نوازی خراسان درگذشت / به خدا گفتم هم دختر را می خواهم هم دوتار را
پدرش با موسیقی می گوید: پدرم به من می گفت تو دوهلی شدی، نزن آبروی من را بردی! اما نتوانستند جلوی من را بگیرند. یک شب من داشتم در وصف حضرت محمد با دوتار می خواندم که پدر می شنود و از مادرم می پرسد این صدای کیست. مادر پاسخ می دهد پسرت. پدرم به اتاقی که من در آن بودم می آید و صورت من را می بوسد و می گوید: من خبر نداشتم تو اینطور هستی و من عاشق تو شدم. تمام زندگی ام برای تو. او ...
روایتی جالب از مرده ای که زنده شد!/ مواجهه با اعلامیه ترحیم خود
تسلیت و آگهی ترحیم خود شوکه شده است. گفتم یعنی پسرت زنده است؟ گفت بله الان هم پشت در اتاق شماست و ماجرا را از زبان خودش بشنوید. پسر جوان وارد شد و در تشریح ماجرا گفت: پس از قهر با پدرم به تهران آمدم و ناخواسته به خاطر جرمی دستگیر و به زندان افتادم. در زندان با یک زندانی که خیلی شبیه خودم بود آشنا شدم و کم کم رفاقت ما عمق گرفت. زندانیان تازه وارد فکر می کردند ما دو قلو هستیم ...
اَینَ المتخصِّص؟؟؟
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir): صدرا صلاحی فرد: با این که چنین روزی شُلوغش می چسبد، گفتم بی خیال! هوا گرم است؛ همان اولِ وقت می رویم. عوض اَش، با اعصابِ راحت می رویم و با خاطرِ آسوده برمی گردیم! درست است که امروز با بقیه ی روزها فرق دارد، ولی خُب، هرچه باشد، آدم دلش نمی خواهد وقتی قرار است کاری با این سطحِ هیجان و البته مُهِمّیییی انجام بدهد، چیزی رویِ اعصابش برود و شیرینیِ کار، ...
صعود به اورست یعنی طلای المپیک
دارد و اما رفتن روی قله اورست، در حد طلای المپیک است. لازمه صعود به این قله این است که به یکی دو قله بالای 8 هزار متر بروی و خودت را محک بزنی. بعد از اینکه به ماناسلو رفتم، دیدم توانایی صعود به اورست را دارم. هزینه های سفر با خودتان بود؟ بله، همه هزینه ها را خودم دادم. نه اسپانسر داشتم و نه از فدراسیون و وزارت ورزش پولی گرفتم. خودتان نخواستید یا کمک نکردند؟ ...
از سختی های سربازی تا کسب جایزه خانه سینمای ساعد سهیلی
بازی کردم بهترین بازیگر جشنواره شدم و پس از آن فیلم گشت ارشاد را بازی کردم. سال 1391 به یک جشنواره خانه سینما رفتم و به جایزه گرفتن شهاب حسینی نگاه می کردم. من آن زمان به خود گفتم که 5 سال بعد باید این جایزه را کسب کنم، اما 2 سال بعد توانستم آن جایزه را کسب کنم و تندیس را مانند شهاب حسینی بوسیدم. وی اضافه کرد: برایم جالب بود که چرا این خاطره را فراموش کرده بودم. انتهای پیام ...
کسری پرتوی: از تجربه بازیگری تئاتر گفت
، باعث می شه مخاطب فراوانی نداشته باشیم. اما خدا را شکر با همین میزان استقبال هم واکنش های خوب و مثبت فراوانی گرفتیم. و کار به همه مان خیلی انگیزه می دهد. احساس می کنم حتی اگه خودم هم در این کار نمی بودم باز هم می آمدم و از تماشای این نمایش لذت میبردم؛ چون حال خوبی به آدم می دهد. به عنوان بازیگر جوان، شرایط بازیگری، خاصه در تئاتر را چطور ارزیابی می کنید؟ خوب من چون اولین تجربه ی ...
بارداری دختر 16ساله برای بودن در کنار نامزد!
فریدون آشنا شدم. او همواره در کنارم می نشست و به من ابراز علاقه می کرد تا این که شماره تلفنم را به او دادم و این گونه ارتباط ما آغاز شد. به نقل از خراسان، آن روزها پدرم به خاطر شرکت در کلاس های مجازی برایم گوشی هوشمند خریده بود و من هم یکسره با فریدون چت می کردم. چرا که او ادعا می کرد قصد ازدواج با مرا دارد و ما در کنار هم خوشبخت خواهیم شد. مادرم که متوجه استفاده غیرمتعارف از گوشی تلفن ...
روایت یک مادر شهید مدافع حرم از تکه تکه شدن پیکر مطهر فرزندش + عکس
فقط سردخانه و برگشتید؟ مادر شهید: بله. **: بعدش چی شد؟ مادر شهید: هیچی دیگه برگشتیم خانه تا فردا، نمی دانم ساعت نه یا ده بود که گفت پیکرش را می آوریم خانه. ساعت ده بود آوردند خانه آبجی ام. من که خودم حالم خراب بود و بیمارستان بودم. همان موقع که آوردند خانه من گفتم حتما من را مرخص کنید می خواهم بیایم پیش بچه ام. گفتم 5 سال است بچه ام را ندیده ام. بالاخره تابوت را ...
سالارخمسه: بلاهت کاراکترهای نمایشی جذابیت خاص خود را دارد
به گزارش سینماخانه؛ به بهانه روی صحنه رفتن نمایش خرگوش گفتگوی اختصاصی داشته ایم با سالار خمسه بازیگر این نمایش : لطفا خودتون رو معرفی کنید و از فعالیت هاتون برای ما بگید. سالار خمسه هستم. متولد 1370 و از سال 1387 کار خودم را شروع کردم. ابتدا قصد مهاجرت از ایران رو داشتم اما به خدمت سربازی رفتم و با حمایت مادرم، توانستم در آکادمی استاد سمندریان که البته در زمان ورود من از ...
جوی فاضلاب پسر دو ساله اهوازی را بلعید
حسین به سوپرمارکت رفته است، اما وقتی حسین به خانه آمد، خبری از ارکان نبود. وقتی از او پرسیدم ارکان کجاست، با تعجب گفت با من نیست و باید در کوچه باشد. در جست وجوی ارکان پدر ارکان ادامه می دهد: وقتی از حسین شنیدم ارکان را ندیده و با او نبوده است، شوکه شدم. از جایم بلند شدم و هراسان خودم را به کوچه رساندم. با فریاد اسمش را صدا می زدم. چشم می انداختم به این طرف و آن طرف شاید او را ...
هنر، سفیر فرهنگ ایران اسلامی در جهان
کنار پدرم مشغول آموزش تکنیک های نقاشی بودم و از استادانی هم که در منزل ما و کارگاه پدرم رفت و آمد می کردند بهره می گرفتم برای همین به همه رشته های هنری و نقاشی علاقه داشتم و با کشف استعداد از سوی پدرم در این مسیر قرار گرفتم. یادم است اولین نمایشگاه انفرادی خودم را در 14 سالگی برپا کردم آنقدر مورد تشویق و حمایت خانواده و مسئولان حوزه هنر و ارشاد قرار گرفتم که مدام نمایشگاه داشتم حتی خارج از کشور هم ...
پیرمرد 80 ساله و خانواده ای جهادی/ از رفع محرومیت تا دوخت رایگان چادرهای عروسی
یک خانه در روستای رباط ترک دلیجان است، می گوید: اولین سوالت را می دانم، کار بنایی را چگونه شروع کردم؟! کار بنایی و معماری را در کنار استادکارانی چون مرحوم مرتضی رجبی و ماشاالله هاشمی آموختم و وارد این حرفه شدم. سوال بعدی را هم نپرسیده پاسخ می دهم: 23 ساله بودم که با دختر عموی ازدواج کردم و حاصل این ازدواج دو پسر و پنج دختر است. به کمک اهالی محل برای رزمندگان نان می پختیم و ...
دختر آزیتا حاجیان عروس شد | ملیکا شریفی نیا ازدواج کرد
به گزارش شمانیوز: ملیکا شریفی نیا فرزند آخر خانواده است که در 20 سالگی علاقه دوران کودکی اش برای ازدواج به واقعیت پیوست و در یک مراسم عروسی سنتی به خانه بخت رفت.با این حال زندگی مشترک ملیکا شریفی نیا در نهایت به طلاق ختم شد.. ازدواج اول در سال 1386 ملیکا شرفی نیا روز جمعه 14 اردیبهشت 1386 وقتی 20 ساله بود مراسم عروسی خود را با آقاداماد امیررضا طلاچیان برگزار کرد. ...
اسلام برای من همانند تولدی دوباره بود/در ژاپن جایگاه مادر حتی پایین تر از پسر خانواده است
...: مسلمان شدم و 12 سال پیش به جمهوری اسلامی مهاجرت کردم و پنج سال ساکن قم و همسایه حضرت معصومه هستم در خانواده بودایی به دنیا آمدم خانواده من اخلاق مدار بوده ولی مقید هم نبودند خانواده ما روحانی بودایی هستند و در معبد زندگی می کردند بیش از همه بچه ها با دین بودایی آشنایی داشتم در همان معبد بازی می کردم و بزرگ شدم. خانم فاطمه ادامه داد: عموی من دانشجوی مسیحی شده بود به آمریکا رفت کشیش ...