سایر منابع:
سایر خبرها
تعرض به پسربچه در سوپر مارکت | مورد آزار قرار گرفتن پسر بچه ای در سوپرمارکت
نخستین پرونده از 22 دی ماه سال 1400 با شکایت مرد جوانی که مدعی بود پسرش مورد آزار و اذیت شیطانی قرار گرفته آغاز شد .وی که همراه پسر 13 ساله اش به نام بردیا به پلیس آگاهی رفته بود گفت: ساعت 12 ظهر بود که پسرم برای خرید سرکه از خانه بیرون رفت و وقتی به خانه برگشت حال خوبی نداشت. من چند بار در این باره از او سوال کردم اما سکوت کرد .عصر همان روز بود که پسر بزرگم ماجرای سیاهی را برایم برملا کرد و گفت ...
تجربه زندگی در یک خانواده تلفیقی
رسید و از آن به بعد سرپرستی اش را خانواده پدرش به عهده گرفتند. علیرضا می گوید آن زمان 8 ساله بوده و یک خواهر و برادر 6 و 2 ساله هم داشته است: درک درستی از شهادت نداشتم. فقط می دیدم که توجه اطرافیان نسبت به من که فکر می کردند از خواهر و برادرم بیشتر متوجه نبود پدرم می شوم بیشتر شده است. البته با شروع جنگ مادرم هم کمتر پدرم را می دید و همین موضوع باعث شده بود داغ نبودن او برایش تحمل پذیرتر شود. ما در ...
پای درد و دل های یک زن؛ از معلول شدن فرزند به خاطر کتک های شوهر تا تحمل 30 سال خیانت در زندگی مشترک!
زد و با سخن چینی و دروغ گویی زندگی دختر برادرش را از هم پاشید و او را مطلقه کرد با وجود این من به زندگی با او ادامه دادم و صاحب یک پسر و دختر شدم که اکنون پسرم 23 ساله و دخترم 15 ساله است. هنگامی که دخترم را باردار بودم آن قدر کتک خوردم و دچار ناراحتی های روحی و روانی شدم که جنینم دچار ضایعه نخاعی شد. بعد از آن که دخترم به دنیا آمد چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت اما همه این درمان ها ...
مردی که برای ایران یک ملت بود
عمر ما که برای پاسخ دادن به این اراجیف تلف شود. این در حالی بود که بعد از پیروزی انقلاب، مصر بود از قلهک به مرکز شهر نقل مکان کنیم. می گفت باید سطح زندگی مان با قشر متوسط جامعه یکی باشد. پیگیری های شهید بهشتی برای نقل مکان به ثمر رسید و قرار شد به طور موقت در منزل یکی از دوستان خود در خیابان ایران ساکن شوند. روزهای اول تیرماه بود که اثاثیه را به خانه جدید بردند. مانده بود چند کتابخانه که پسرها قصد داشتند روز هفتم آنها را هم ببرند. محمدرضا تعریف می کند: پدر قرار بود شب به خانه جدید بیاید اما درست ساعت9شب ساختمان حزب جمهوری منفجر شد و ایشان به شهادت رسید. ...
از سیلی به پسر 11 ساله تا قتل جوان تعمیرکار 21 ساله؛ ماجرای جنایت در تعمیرگاه چه بود؟
امتناع کرد. جوان 20 ساله هم به همین دلیل با دست ضربه ای به پشت گردن کودک زد که موجب ناراحتی و دلخوری کودک مذکور شد به گونه ای که او تعمیرگاه را رها کرد و به خانه اش بازگشت. پدر که از بازگشت بی موقع فرزندش تعجب کرده بود، از او علت را پرسید. پسر 11 ساله نیز ماجرای سیلی خوردن را برای پدرش بازگو کرد. احمد که از شنیدن این حادثه، سخت عصبانی شده بود با چهره ای برآشفته پسرش را سوار بر ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست
پدرشان خوب نبود، برای کار و درس راهی کرمان می شود و، چون سن کمی داشتند با سختی و مشقت کار پیدا می کنند و بعد از مدتی پول هایش را جمع می کند و به خانه برمی گردد. بابا تمام دستمزدهایش را به پدرش می دهد. به ظاهر کم سن، ولی دنیایی از معرفت بود. ایشان کارهایش را مخلصانه برای خدا انجام می داد و اهل ریا وخودنمایی نبود. لباس سپاه و سفره عقد پدر و مادرم فامیل بودند و مادرم دختر عمه شان بود ...
روایت هایی درباره گرایش برخی بانوان به جراحی های زیبایی | می خواهم دیده شَوَم...
...! از این حرف ها می زد که در نهایت من را هم راهی اتاق عمل کرد. مادرم از اول با این کارم مخالف بود. می گفت به کار خدا نباید دست زد، ولی من به خاطر توجه شوهرم عمل کردم. البته که شوهرم به علت هزینه های عمل نظرش تغییر کرده بود و می گفت خیلی هم خوب نیست، ولی حرف زده بود و مجبور شد 30 میلیون خرج کند. باید به روز باشی مثل خواننده ها و بازیگر ها بین سوژه هایی که تاکنون برای عمل ...
مسلمان شدن یک بهایی با رفتار شهید رجایی فر
تا تمام شود؛ بعد از پول خودتان استفاده کنید! آن روز پدرم یک پنجم حقوقش را به آنها داد. هم کلاسی ام چند وقت بعد به من گفت که پدرش زیارت عاشورایی را که لای کتاب ها بود، می خواند و اشک می ریخت. بعد هم که متحول شد و پیش روحانی مسجد محله شان اسلام آورد. می گفت: مادرم خیلی مخالفت نشان می دهد، اما پدرم دارد تلاش می کند که مادرم را هم مسلمان کند. از پدرم پرسیدم: چرا اصرار ...
تعرض به دختر نوجوان با وعده خواستگاری
چند روز قبل دختر نوجوانی به همراه پدرش به پلیس رفت و گفت 8 ماه قبل در راه برگشت از مدرسه با پسری به نام سهیل آشنا شدم او شماره تلفنش را به من داد. یک هفته بعد با او تماس گرفتم و بعد از آن دوستی ما شروع شد. در این مدت رابطه خوبی با هم داشتیم تا اینکه سهیل مدتی قبل مرا به میهمانی در خانه اش دعوت کرد. او ادامه داد: پسر دایی سهیل و دوست دخترش نیزآنجا بودند بعد از ساعتی وقتی آنها آنجا را ...
از کارآفرینی باپختن غذای خانگی تا آشپزی در موکب های اربعین
همیشه دستپختم زبان زد فامیل و آشناها بوده و هست. شوهر بی بی که با سر، حرفهای او را تایید می کند ادامه می دهد: من قبل از ازدواج با پدرم کشاورزی می کردم ولی بعد از مدتی در کارخانه مواد غذایی شروع به کار کردم و چند سالیست که بازنشسته شده ام. و با خنده می گوید: در مدت زمان بازنشستگی که در خانه بیکار بودم و غُر می زدم، صبر بی بی تمام شد و من را به شاگرد آشپز بودن قبول کرد و دوباره ش ...
از قاتل شدن داماد در عروسی خود تا همدستی مادر و پسر برای قتل پدر
گرفتم کارت او را پنهانی بردارم و 10 میلیون تومان به حساب خودم منتقل کنم اما پدرم متوجه شد و جنجال به پا کرد. بعد از این دعوا نسبت به او نفرت پیدا کردم. پدرم با مادرم هم اختلاف داشت. پس از درگیری با پدرم با مادرم درددل می کردم که در نهایت تصمیم گرفتیم جان پدرم را بگیریم و جسد او را در بیابان های حوالی حسن آباد رها کنیم اما پس از جنایت دچار عذاب وجدان شدم. بی تابی های پدربزرگم ناراحتم می کرد ...
صحنه سازی برای فرار از اتهام قتل پدر
کرده بود، درگیری داشته است. بدین ترتیب مأموران به پسر مقتول مشکوک شدند و وی را به عنوان مظنون بازداشت کردند. قتل با همدستی مادر متهم ابتدا با تناقض گویی قصد فریب مأموران را داشت، اما وقتی با مدارک و شواهد روبه رو شد، به قتل پدرش با همدستی مادر 48 ساله اش اعتراف کرد. متهم گفت: پدر و مادرم مدتی بود با هم اختلاف داشتند و همیشه در خانه با هم مشاجره لفظی و گاهی هم درگیری داشتند ...
اخبار حوادث امروز (5 تیر 1401) از دستگیری سارق گردنبند بازیکن پرسپولیس تا جزئیات کشف جسد بازیگر جوان در ...
پدر و مادر مقتول به زندگی برگشت. همدستی شیطانی مادر و پسر علیه پدر خانواده + جزئیات 2 هفته پس از گم شدن مرد میانسال وقتی پسرش اعضای خانواده اش را درست به همان محلی برد که جسد مرد گمشده رها شده بود، شکی باقی نماند که وی در قتل او نقش دارد. به این ترتیب اسرار جنایتی هولناک فاش شد. آخرین اخبار حوادث را در صفحه اخبار حوادث حادثه 24 بخوانید. ...
پدر مقتول به حرمت امام رضا(ع) قاتل پسرش را بخشید
حادثه 24 - پسر جوانی که به اتهام قتل دوستش محکوم به قصاص شده بود وقتی در کرج پای چوبه دار رفت در آخرین لحظات با گذشت بی قید و شرط پدر و مادر مقتول به زندگی برگشت. سال 98 نزاع مرگباری بین دو جوان کمالشهری (استان البرز) رخ داد، در این درگیری خونین پسر جوانی به نام امید- 35 ساله- جان باخت و عامل جنایت که یکی از دوستان مقتول بود خیلی زود بازداشت شد. متهم در همان بازجویی های ...
همدستی مادر و پسر برای کشتن پدر
کردند که این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: پدرم به من زیاد پول تو جیبی نمی داد و همین باعث اختلاف ما شده بود. یک روز کارت بانکی اش را برداشته و 10میلیون تومان از آن برداشتم که متوجه موضوع شد و با من دعوا کرد. ازطرفی مادرم هم با او اختلاف داشت، نقشه قتل او را طراحی و اجرا کردیم. بعد جسد را در بیابان های حسن آباد انداختیم و وانمود کردیم او گم شده است. پدربزرگم دلنگران بود و گریه می کرد. با دیدن او ...
همدستی مادر و پسر در قتل پدر | اسرار ناپدید شدن مرد میانسال فاش شد
کمک کند .این زن ادامه داد: شب حادثه وقتی شوهرم در خواب بود بالای سرش رفتیم، پسرم پاهایش را گرفت ومن او را خفه کردم. پس از قتل، جسد را لای پتویی پیچیدیم و داخل صندوق عقب ماشین خودش قرار دادیم و به سمت بیابان های حسن آباد رفتیم. در آنجا با کمک هم جسد را از ماشین خارج و در بیابان رهاکردیم و به خانه بازگشتیم. در این مدت هم سعی می کردیم نقش بازی کنیم تا کسی به ما مشکوک نشود اما رفتار پسرم که دچار عذاب وجدان شده بود کار دستمان داد. براساس این گزارش، مادر و پسر پس از اقرار به جنایت با قرار قانونی بازداشت شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. ...
جزئیات اقدام جنون آمیز در تهران
جوان به دلیل اختلافات شخصی با همسرش قهر کرده و به خانه پدرش در یکی از شهرهای شرقی کشور مراجعه کرده است. از سوی دیگر، بررسی ها نشان داد، مدتی بعد زن جوان مهریه اش را به اجرا گذاشته و با توجه به اینکه همسرش در دادگاه حاضر نشده به همراه پسر 12 ساله اش در کلانتری حاضر شده و حکم جلب همسرش را گرفته که در ادامه با 2 مامور کلانتری و یک کلیدساز به خانه اش در خیابان رودکی مراجعه کرده است. تحقیقات ...
روزی که دشمن مغلوب شهامت نوجوانان رزمنده شد
می توان گفت مسائل مربوط به تظاهرات زمان انقلاب، از این دو دبیرستان شروع می شد. اکثر جوان های مدرسه پرچمدارهای تظاهرات دوران انقلاب بودند. بعد از آنکه به لطف خداوند انقلاب پیروز شد، ما عضو بسیج شدیم و کمی بعد هم مسئله جنگ پیش آمد. شما یک نوجوان 17 ساله بودید، خانواده با حضور شما در جبهه مخالفت نکردند؟ من پیش از آن هم به صورت افتخاری با سپاه همکاری داشتم. مادرم در ابتدا کمی ...
من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند.
افشاگری جدید پولاد کیمیایی درباره رابطه گوگوش با پدرش + عکس
با پدر من گفت سرتاسر دروغ بود. وقتی مادرم به ایران برگشت، آن روز که خانم گوگوش به خانه ی ما آمد، پدرم اول نبود و بعداً آمد ولی من آنجا بودم. مادرم مرا صدا زد و به خانم گوگوش معرفی ام کرد و گفت: ایشان خاله گوگوش دوست من هستند. ولی مادرم نمی دانست چه ماجرایی پشتش بود. خانم گوگوش از دو سال قبل از آن با پدر من رابطه داشت. نامه های عاشقانه ی خانم گوگوش با پدرم هست. خانم گوگوش در مصاحبه ادعا ...
زنم پول خواست، کشتمش
ساعتی بعد، او را در خانه یکی از بستگانش شناسایی و دستگیر کردند. اعترافات مرد متهم صبح دیروز پس از انتقال به دادسرای امور جنایی تهران با اعتراف به قتل همسرش گفت: شش سال قبل از افغانستان برای کار به ایران آمدم و مدتی بعد هم با شیرین که از بستگان نزدیک من است، ازدواج کردم. ما زندگی خوبی داشتیم و حتی دو سال قبل هم که پسرم به دنیا آمد، زندگی ما شیرین تر شد. من کارم ضایعات جمع کن بود و ...
صحبت های بسیار تلخ سینا مهراد درباره شرایط سخت زندگی اش | آدم دلش کباب میشه برای این بچه!
که خیلی راحت و سریع جواب دیگران را می دهد و مسائلی از این قبیل – یک جور راحتی برایم ایجاد کرد. این راحتی، مهم ترین خصوصیت این نقش بود که در آقازاده و پدر نداشتم. در آن آثار نقش یک مأمور امنیتی و یک پسر کاملاً موجه را بازی می کردم. در هر دو مورد، به واسطه نقشی که بازی می کردم، هم میمیک صورتم، هم حرکت بدن و هم طرز دیالوگ گفتنم کاملاً کنترل شده بود. ولی در شادروان از همان مرحله پیش تولید خودم را رها ...
شهید نقاشی که فقط عکس شهدا را می کشید!/ مادر شهید: فرزندم را مثل روز تولدش در آغوش کشیدم
دوستانش را نقاشی کرده بود که بعدها به خانواده شان تحویل دادیم. البته پسرم در نوشتن هم ذوق خوبی داشت، یعنی همان زمان مقاله و خاطرات می نوشت که چند تا از آنها را هنوز هم داریم. دستش را روی عکس می کشد و می گوید: من به قربانِ، قربانعلی بروم، اصلا نفهیدم کی این نقاشی را کشید، یک روز وقتی که شهید شده بود، خانه پر از مهمان بود و به خاطر همین مجبور شدم همه لحاف و تشک ها را استفاده ...
شهیدی که سر و تن را به پیشگاه خدا احسان کرد و کربلایی شد
رویه اش را عوض کرد و می گفت؛ مادر حاجت خیلی مهمی دارم برایم دعا کن.این شد که یک شب حوالی ساعت دو از خواب بیدار شدم و به حضرت ابوالفضل(ع) توسل کردم و به ایشان گفتم یا حضرت ابوالفضل(ع) حاجت احسان را بده، بدون اینکه از خواسته پسرم خبر داشته باشم این را گفتم و خوابیدم که بعد خبر آوردند سحرگاه همان روز احسان به شهادت رسید. بوسه بر پای پدر و مادر داداش همیشه عادت داشت دست پدر و مادر را ببوسد ...
داستانِ حِتّه
برای چرا بیرون آمده اند همه را به زمین های کنجد می بریم. همه را خراب می کنیم، تا بفهمند دباتی ها چه می کنند؟ زندگی سخت و طاقت فرسا و فقر و ناداری در دبات، زندگی را بر جَعْلوش روز به روز سخت تر می کند. حته گفت: – گوسفندهای شیخِ روستای کوت را می بریم. با افراد شیخ درگیرو یکی از افراد شیخ کشته می شود. حالا علاوه بر سرقت، قتل هم اضافه شده است. شیخ شکایت به ...