سایر منابع:
سایر خبرها
همسر کشی هولناک در تهران / با دیدن چند عکس و فیلم از همسرم او را کشتم
را کشتم و جسدش را در بیابان دفن کردم پس از این شکایت تحقیقات پلیسی آغاز شد و از آنجا که همسر سابق وی نیز به شهرستان محل زندگی پدرش رفته بود با این احتمال که وی از سرنوشت زن جوان با خبر باشد او را به اداره آگاهی احضارکردند. مرد 34 ساله وقتی مقابل کارآگاهان پلیس قرار گرفت ناگهان به قتل همسر سابقش اعتراف کرد و گفت: من همسرم را کشتم و جسدش را در بیابان دفن کردم. متوجه شدم با پسر ...
این خوراکی ها را اصلا از سوپرمارکت ها نخرید + جزئیات
بازجویی قرار گرفت . نخستین پرونده از 22 دی ماه سال 1400 با شکایت مرد جوانی که مدعی بود پسرش مورد آزار و اذیت شیطانی قرار گرفته آغاز شد .وی که همراه پسر 13 ساله اش به نام بردیا به پلیس آگاهی رفته بود گفت: ساعت 12 ظهر بود که پسرم برای خرید سرکه از خانه بیرون رفت و وقتی به خانه برگشت حال خوبی نداشت. من چند بار در این باره از او سوال کردم اما سکوت کرد .عصر همان روز بود که پسر بزرگم ماجرای سیاهی ...
وقتی معصومه ای از معصومه می گوید!
...> تازه به مبارکه اصفهان منتقل شده بودیم. پسرم کلاس دوم ابتدایی بود و با بچه ها در کوچه بازی می کرد. یک روز آمد و گفت: مامان ما یک همسایه داریم که مامان دو قلوهاست و با عصا راه میره. پسرم اصرار کرد و من یک ظرف آش رشته آماده کردم و رفتیم خانه همسایه و این ابتدای یک دوستی عمیق شد. من خودم همسر جانباز شیمیایی ام و همیشه فکر می کردم چقدر زندگی سختی دارم. ولی از وقتی با همنام خودم معصومه جان ...
شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده ای 16 نفره که 10 نفر از آنها به خانه برگشتند | ...
...> او اصلا به ذهنش خطور نمی کند که پدر صدایش کرده تا یک تنه بار یک مصیبت بزرگ به دوش بکشد. مرد جوان، وقتی به امامزاده می رسد شوکه می شود. انگار زلزله آمده و همه جا کن فیکون شده. پیرمرد آنقدر فریاد زده که صدایش بالا نمی آید. یک چشمش اشک است چشم دیگرش خون. در گوش حسن می گوید: یا علی بگو پسرم. خانه خراب شدیم. زانوهایت نلرزد. مصیبت بر سرمان نازل شده، اگر لازم است وجب به وجب این ...
استدلال حکیمانه شهید میردوستی برای اعزام به جنگ سوریه
خبرنگار دفاع پرس انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید. چون در دوره های تک تیراندازی و تکاوری شرکت کرده بود و چون دوره های بهیاری و پزشک یاری را گذرانده بود، به عنوان امدادگر ویژه او را اعزام کرده بودند. همسرم سطحی معادل سطح پرستاری را گذرانده بود. من هم مثل باقی همسران یا مادران مدافعان حرم، یک سالگی پسرم هنوز تمام نشده بود که همسرم حرف از رفتن به سوریه زد. در ...
پایان خوش گروگانگیری آجودانیه پس از 4 ساعت وحشت
عبور کرد مرد میانسال ماجرا را اینطور خاتمه می دهد وقتی صدای شلیک گلوله ها به داخل خانه رسید مرد مسلح فریاد می زد همسرم را کشتند و به من اشاره کرد و قسم می خورد که دخترم را می کشد. در همین لحظه او ما را به زور از داخل خانه همراه خودش بیرون آورد تا مأموران را تهدید و بتواند فرار کند. احساس کردم جان دختر و پسرم در خطر است و باید کاری انجام دهم که با مرد مسلح درگیر شدم. او تیری به سوی من شلیک ...
قتل کشتی گیر جوان در عالم مستی / جوان ورزشکار با 2 ضربه قمه کشته شد + عکس
گیری مقابل خانه مان آمد و با دو ضربه قمه پسرم را بی رحمانه کشت . من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم . سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت :من آن روز همراه امیرحسین و سایر دوستانم مقدار زیادی مشروب خورده بودم. به همین خاطر حالت طبیعی نداشتم و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم .من حتی نمی دانم چه موقع با امیرحسین درگیر شدم . قاضی پرسید :چرا مقابل خانه آنها رفته بودی ؟ ...
ماجرای دردناک سیاه بخت شدن عروس مشهدی
فرزندانم نداشتم. مدام پای بساط مواد مخدر بودم و از همسرم نیز پیشی گرفتم تا 35 سالگی مواد مخدر سنتی مانند تریاک و شیره مصرف می کردم اما از روزی که لب به مواد مخدر صنعتی زدم روزگارم سیاه شد و همه کاخ آرزوهایم به یک باره فرو ریخت دیگر نمی توانستم هزینه های اعتیادم را فراهم کنم به حدی شیشه مصرف می کردم که دچار توهم می شدم و در همان حالت روانی از بیابان یا پاتوق های خلافکاران سردرمی آوردم. همسر و ...
اکبر میثاقیان: تمام مربیان ایران ادای من را در می آورند!
....گفتگوی گل با میثاقیان خالی از لطف نیست....این شما و این هم حرفهای مرد مشکی پوش فوتبال ایران .... اکبرآقا این روزها دور از فوتبال و هیاهوی آن مشغول چه کاری هستید؟ بیشتر اوقات کنار خانواده هستم.در کارهای خانه به همسرم کمک میکنم. خرید می رویم.مسافرت می رویم.سعی میکنم تمام روزهایی که دور از خانواده بودم را برایشان جبران کنم...از ظرف شستن بگیرید تا خرید های خانه .... ...
در هزار توی دلِ مادرِ بختیاری...
شوشان - سید هاشم حسینی : دا بخون! خینِ دلوم، زی روزگارُم مینه ئی دیلَق دروغ کس نیا هَیارُم...1 از دیروز تا امشب دل ام بدجوری دست و پا می زند...تاب نمی آورد...این حس و حال را هر چه مقاومت کرده ام ننویسم، نشد و نمی شود. تقلا دارم سیمای ناپیدای زن بختیاری را نشان دهم. به بی بی ماه افروز، همسر آقای علی سلحشوری که در خانه اشان نزدیک شدم، او چیزی ...
5 روز پش از عقد فهمیدم با جوان شیطان صفتی ازدواج کرده ام
از همه دختران فامیل بالاتر بودم و به این موضوع افتخار می کردم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که در 15سالگی یک روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم، زن ناشناسی را دیدم که کنار مادرم نشسته بود و سرگرم گفت وگو بودند. من هم سلامی به آن زن کردم و داخل اتاقم رفتم. ساعتی بعد وقتی آن زن از منزل ما بیرون رفت، مادرم دسته گلی را نشانم داد و گفت: آن زن برای خواستگاری آمده بود. تازه ...
می خواستم جامعه را اصلاح کنم
پولدار و امثال من فقیرتر می شویم. رخنه کردن آن ها در بازار ارز ضربه های زیادی به اقتصاد و صنعت کشور وارد می کرد. می خواستم کاری کنم همه مردم در یک شرایط اقتصادی قرار بگیرند. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ من دو فرزند کوچک دارم قبل از ظهر بچه هایم را به خانه مادرزنم بردم و به او گفتم که می خواهم چه کاری انجام دهم. بعد از آن با همسرم خانه مادرزنم را ترک کردیم و در خیابان ها چرخیدیم ...
سنگ هم از آسمان ببارد مهربانی تمام نمی شود
نیستمان را آب برد! خانه ها پر از سنگ است بعد ایستاده ای و فیلم می گیری؟ جر و بحث بالا می گیرد و حالا یکی دو نفر از ریش سفیدها وارد بحث می شوند تا بلوا را بخوابانند. پیرزن که از دور نظاره گر ماجراست با صدایی بلند می گوید: خدا بزرگ است. باران رحمت خداست چرا به جان هم افتادید. همه چیز درست می شود به خدا توکل کنید . اینجا باجگان یکی از روستاهای شهرستان بافق در استان یزد است که بر روی دامنه کوه ...
شهیدی که بعد از 8 سال به وطن بازگشت/ سردار عبدالله اسکندری که بود؟
داران و ارادتمندانش تازه مانده است. در همین باره خانم اعظم سالاری، همسر سردار شهید عبدالله اسکندری صبح امروز و پس از منتشر شدن این خبر، در گفت وگو با خبرنگار فارس گفت: از خرداد سال 93 که همسرم شهید شد، در همه این چند سال چشم انتظاری، همیشه دلم را سپردم به خدا و گفتم هر چه او بخواهد من هم می خواهم. با اینکه نبود همسرم بسیار سخت بود. اما چند روزی بی تاب عبدالله بودم. حس می کردم قرار است اتفاقی ...
جلوه های طبیعت را در روستای هرانده ببینید | غار بورنیک محل زندگی انسان های اولیه بوده؟
و هنوز هم با گذشت زمان، هنوز در چوبی خانه ای با قدمت بیش از 300 سال نیز وجود دارد. روی این در قدیمی 2 حلقه فلزی تعبیه شده که میهمان با به صدا در آوردن هر کدام که کاری ساده و کم زحمت است حضورش را پشت در اطلاع می دهد، اما به صدا در آوردن حلقه با صدای زیر از حضور مهمان زن و حلقه با صدای بم از حضور مهمان مرد در پشت خبر می دهد. از دیگر جاذبه های دیدنی روستای هرانده ، رودخانه قزقان چای است ...
زردین ، روستایی که نفس سیل را برید!
خانه آورده باشد. فضای روستا آرام است و گروه هایی که بی شباهت به گروه های جهادی نیستند همچنان در حال تخلیه ی آب و گل و لای داخل خانه ها هستند. برخی خانه ها دیگر قابل سکونت و بازسازی نیست و قطعاً باید خراب شود. از خانم خانه داری که یک سینی چای در دست دارد می پرسم: آمدند برای رسیدگی ...
سرگذشت تلخ دختر جوانی که مردان شیطانی سر راهش قرار گرفتند / کمکم کنید!
دیگر با چشم باز به اطرافم نگاه کنم تا فریب شیادان در فضاهای مجازی را نخورم. خلاصه با اصرار عمویم با مردی ازدواج کردم که 20 سال از خودم بزرگ تر بود و نمی خواست همسر و فرزندانش از این ماجرا مطلع شوند اما یک سال بعد و در حالی که دخترم را باردار بودم، همسر اول شوهرم متوجه این ازدواج شد و تقی هم به ناچار مرا داد. این گونه بود که من با یک دختر خردسال دوباره به خانه عمویم بازگشتم ولی او توان ...
گروگانگیران آجودانیه می خواستند رابین هود باشند
که هنوز وحشت زده بود درباره جزئیات حادثه گفت: من به همراه همسر و فرزندانم قصد داشتیم از خانه بیرون برویم که ریموت پارکینگ را زدیم، همزمان در باز شد و ناگهان زن و مرد پژو سوار وارد پارکینگ شدند. مرد جوان مسلح بود که ما را تهدید کرد و گفت اگر حرفی بزنیم شلیک می کند و جانمان را می گیرد. همزمان زن و مردی که سالخورده و ساکن طبقه اول بودند به دلیل سر و صدا از خانه شان خارج شدند و مرد مسلح، همه ما را ...
اتفاق عجیب در شب عروسی؛ تازه داماد فهمید همسرش مرد است
ازدواجم خودنمایی کرد و من از انوشیروان جدا شدم چرا که در همان هفته اول دوران نامزدی، همسرم متوجه شد که من دوجنسی هستم. از سوی دیگر من شخصیتی مردانه داشتم و نمی توانستم برای او مانند یک زن رفتار کنم. این ماجرا موجب شد تا نامزدم در همان هفته اول دوران نامزدی ارتباطش را با خانواده ما قطع کند ولی به خاطر نسبت فامیلی قصد نداشت آبروریزی به پا کند، این بود که بی سروصدا از انوشیروان جدا شدم ولی ...
کشاورز پولدار چگونه مدافع حرم شد؟ + عکس
... تصویری از روز عروسی شهید خادم حسین جعفری **: خانم احمدی! شما کِی ازدواج کردید؟ همسر شهید: سال 83 بود که با آقاخادم ازدواج کردم. **: یعنی شما 20 ساله و شهید جعفری 28 ساله بودند. تقریبا 11 سال هم با هم زندگی کردید. همسر شهید: ابتدای سال 93 رفتند سوریه و یک سال رزمنده بودند. یک سال بعد از آن هم شهید شدند. **: در این یک سال، چند اعزام رفتند ...
ویدیو/ همسر سپهر حیدری نمایی دیگر از خانه فوق لاکچری اش را به نمایش گذاشت
نگاه شروع شده و بعد از آن سعی کردم به وی و خانواده اش نزدیک شوم و بعد از آشنایی و رفت و آمد و درخواست ازدواج به پدرش آنها نیز قبول کردند و ما در نهایت در سال 93 با هم ازدواج کردیم. همسرم و دو پسرم بهترین هدیه خداوند به من هستند.
همسایه ها پسری را که مادرش را کتک می زد را به قتل رساندند
چوب به سر شوهرم زد. مردان دیگر نیز همگی شوهرم را به باد کتک گرفتند تا اینکه همسرم مقابل چشمانم جان سپرد. من و فرزندانم برای همه عاملان این جنایت حکم قصاص می خواهیم. سپس محمد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: در محل کارم بودم که یکی از بستگانم با من تماس گرفت و گفت فتحعلی سر موضوع کوچکی با مادرش درگیر شده و او را به شدت کتک زده است. از شنیدن این حرف عصبانی شدم. از محل کارم به خانه برمی گشتم ...
رابطه پنهانی ای که د رد سرساز شد / قتل زن صیغه ای برای رضایت همسر اول
. د ر ابتد ای جلسه همسر سابق مقتول به عنوان قیم پسرش د رخواست قصاص کرد . وی د ر اد امه گفت: این مرد پس از قتل همسر سابقم پسرم را د ر خیابان رها کرد که من شش ماه به د نبالش بود م تا اینکه او را د ر بهزیستی پید ا کرد م. فقط نمی د انم چرا این فرد باید با وثیقه آزاد باشد . بعد از آن متهم به جایگاه رفت و د ر د فاع از خود ش گفت: من نسرین را به قتل نرساند م و نصاب د ر و پنجره هستم و زند گی خوبی با همسرم د ...
شرط عجیب زن جوان برای شوهر مخفی
ماجرا شوند هر دو نفر ما را می کشند! او بسیار نگران بود و به دلداری های من نیز توجهی نمی کرد. یک روز که در خانه خواب بودم متوجه شدم که تلفنی با یکی از دوستانش درباره عوارض سقط جنین صحبت می کند. من خودم را به خواب زدم و موضوع را جدی نگرفتم تا این که حدود یک هفته قبل برای انجام کاری به استان خراسان جنوبی رفتم. دو روز بعد وقتی به خانه بازگشتم همسرم مدعی شد که جنین اش سقط شده است ولی من به او ...
پس از سیل مرگبار در مزداران فیروزکوه چه خبر است؟ +تصاویر
هنوز کوچه ها و خانه های زیادی پر از گل، خاک و سنگ هستند. حاج برات فیروزی، یکی از اعضای شورای روستاست. مردی که از همان روز نخست حادثه پابه پای جوان های روستا وارد عملیات نجات شد و موفق شدند افراد زیادی را از مرگ حتمی نجات دهند. او می گوید: سیل بین 70 تا 80درصد روستا را از بین برده است. تا صبح دیروز توانستیم اجساد 14نفر از اهالی را که در سیل جان باخته بودند از میان گل و لای ...
روایت همسر سردار بی سر مدافع حرم از هدیه امام حسین(ع)
. خداوند یک آرامشی به بنده دادند که قابل وصف نیست و توانستم خودم و بچه ها را آرام کنم و این آرامش همه را متعجب کرده بود. تا قبل از این همسرم هر ماموریتی می رفت به شدت نگران می شدم و انقدر تماس می گرفتم که ایشان می گفت حاج خانم چرا انقدر نگران هستی؟ تبادل پیکر همسرم را مساوی با کمک به تروریست ها می دانستیم همسر شهید اسکندری خاطره ای را نقل می کند و می گوید دو هفته بعد از شهادت همسرم ...
فداکاری امدادگران در موج های خروشان سیل شمال کشور
گفتم که در بلندگو اعلام کنند تا مردم بتوانند از خانه های خودشان بیرون بیایند. خودم هم تا می توانستم به بقیه خبر دادم. آنقدر فریاد زده ام که صدایم گرفته است. خوشبختانه زود سیل را دیدم و همه توانستیم از خانه هایمان بیرون بیاییم. در روستای ما خسارت جانی وجود نداشت. ولی خسارت مالی زیاد است. چندین خانه از بین رفت. آب آمد و همه چیز را با خودش برد. اینجا چندین روستا تخریب، پل ها خراب و خانه ها منهدم شدند. زندگی ها از بین رفتند. یک ساعت تمام بارندگی ادامه داشت. همه وحشت کرده بودیم. تااینکه بارندگی تمام شد. حالا تنها چیزی که مانده گل ولای است. کدخبر: 809927 1401/05/10 11:25: ...
سیل و بازی سیاست
یک سانحه طبیعی پیش می آمد، دعواهای جناحی ولو به صورت موقت، متوقف می شد. همه آستین بالا می زدند که غصه ای از مردم آسیب زده کم کنند و به یاری شان بشتابند. بی توجه به اینکه دولت وارد صحنه می شود یا نه، خودشان وسط میدان حضور می یافتند و در بسیاری از موارد تا قبل از رسیدن نیروهای امدادی حکومتی، دست به کار می شدند و با امکانات اندک شان هرچه می توانستند انجام می دادند. روحیه جوانمردی و حس تعاون ...
خادم الحسین (ع) سرباز مدافع حرم زینب (س) شد
گذاشتند همه دور تابوت جمع شدند و شروع به گریه و زاری کردند. من در حال خودم نبودم. پیکر محمد را با همراهی نقاره زن ها از مسجد خارج کردند. همسر شهید ادامه می دهد: مراسم تدفین محمد باشکوه بود. فردای آن روز شهید را برای خداحافظی به منزل پدرشان بردند. من سر روی تابوت محمد گذاشتم و دلتنگی هایم را با محمد زمزمه کردم. حرف هایی که شاید برای آخرین بار می توانستم کنار پیکر اربا اربا شهید بگویم. پیکر ...