سایر منابع:
سایر خبرها
توقفی در خیمه گاه پیرغلامان حسینی
چشمانم را در کربلا گرفتم آن موقع ها راه کربلا بسته شده بود. اعلام کردند که راه کربلا باز شده است و قرار شد دو ماشین از ازناو راهی کربلا شود. پدرم همیشه دعا می کرد " خدایا عمرم به پایان نرسد و آرزوی کربلا به دلم بماند" و همین شد که بعنوان اولین نفر برای سفر کربلا ثبت نام کرد. من هم با اصرار به پدرم، راهی کربلا شدم و از همان وقت با آقایم حسین(ع) عقد اخوت بستم. پدرم ابتدا راضی نمی ...
پیر غلامی مسیری که با عشق طی می شود/ عاشق حسین که باشی پیر نمی شوی
...> حاج محمود مهرابی یکی از این پیرغلامان قدیمی حسینی و متولد سال 1317 است که تا به امروز 85 بهار زندگیش را در راه عشق و اردات به امام حسین(ع) گذرانده است. وی با بیان اینکه اجداد وی و پدرش از خانواده های مذهبی ملایر و امین و مورد اعتماد مردم درهمه زمینه ها حتی در حوزه خمس و زکات بوده گفت: من از کودکی دنبال هیات و مسجد بودم و همراه پدرم در هیات حضور داشتم. پیر غلام هیات پارک ...
زندگی تباه شده زن جوان/ دوست شوهرش به او تجاوز کرد!
دیگری ازدواج کردم، ولی مظفر هم به سختی هزینه های اعتیادش را تامین می کرد تا این که او نیز یک سال بعد کارتن خواب شد و مرا ترک کرد. وقتی خبری از او شد دوباره بار و بندیلم را بستم و باز هم به مادرم پناه بردم با وجود این خجالت می کشیدم مقابل چشمان مادرم به استعمال مواد بپردازم چرا که همواره نگرانی و تاسف را در چهره غمگینش احساس می کردم. به همین خاطر هنگام مصرف به منزل مرضیه می رفتم. من و او از ...
تصاویر | دختر محجبه و موزیسین که خادم هیئت است
...! . شروع می کند: از طریق پدرم با مصاف و واحد خانواده آشنا شدم. مدتی برای مشاورهٔ تحصیلی و فردی به آنجا می رفتم. بعد مشاورم من را به مؤسسه معرفی کردند تا به عنوان نیروی اجرایی فعالیت کنم. از همان موقع دوستان محجبهٔ زیادی پیدا کردم. اما در هنرستان مان تنها فرد چادری هستم. . با وضعیت حجاب در مدارس بیگانه نیستم. ولی انتظار ندارم که در مدرسه ای فقط یک نفر چادری باشد. از رشتهٔ تحصیلی اش می ...
شهیدی که خبر بازگشت خود را، اول از همه به مادر داد/ نذر حضرت ابوالفضل(ع) بود و روز تاسوعا بازگشت
همیشه چادر سر می کردیم و قبل از انقلاب نیز پدرم شب های احیا ما را به مسجد حکیم می برد. او می گوید پدرم اجازه نداد ما 2 خواهر بزرگ تر در زمان قبل از انقلاب بیش تر از کلاس ششم درس بخوانیم و ادامه می دهد: در آن روزها زمانی که شاه به اصفهان می آمد دختران مدرسه ای را به پیشواز او می بردند اما پدرم اجازه نمی داد ما برویم و مدیرمان او را به مدرسه فرا می خواند و پدرم پاسخ می داد اجازه نمی دهم ...
درباره عزاداری در مشهد قدیم
...، هیئتی بودیم. فضای خانواده طوری بود که خواه ناخواه به سمت هیئت کشیده می شدم. سال 42 شاگرد دبستان بودم، مدرسه عسکریه محله نواب. نزدیک محرم بود. با همان شور حسینی که از آبا و اجداد خود به ارث برده بودیم، تصمیم گرفتیم با بچه های محل هیئتی راه بیندازیم و برویم بازار؛ مقداری پول جمع کردیم و یک پرچم خریدیم. بعد به فکر افتادیم که علم هم داشته باشیم. رفتیم دنبال علم ساز. بنده خدایی همکاری ...
دختری از استان محروم که رتبه اول کنکور تجربی شد
یک دوره تست در موسسه ماز انجام می دادم و دو سال کلاس فیزیک شرکت کردم. از چه کتاب های کمک آموزشی استفاده می کردید؟ برای آموزش و یادگیری از کتاب های کمک درسی استفاده می کردم. چند ساعت در روز مطالعه می کردید؟ در هر روز 9 تا 12 ساعت مطالعه می کردم. مطالعه کنکوری خود را از چه سالی آغاز کردید؟ از تابستانی که می رفتم کلاس دهم، درس خواندن برای کنکور را شروع کردم. ...
جوان گیتاریست و دوست مدلینگش دزدان مسلح طلافروشی بودند + فیلم بدشانسی در اولین سرقت
خلاف و سرقت بزنم.با یک خانم داخل مغازه طلافروشی رفتیم و او را به عنوان همسرم جا زدم.همین که وارد شدیم به مغازه دار گفتم بنشین و دستت را روی سرت بگذار.او هم شاسی دستگاه مه پخش کن را زد و ما فرار کردیم. چه شد که به فکر سرقت افتادی؟ به خاطر دست خالی! پدرم از کار افتاده است.تا همین یک هفته قبل از حادثه شغل داشتم. بودم و مدل کت و شلوار هم هستم.از شهر خودمان برای آمدیم.اسلحه اسباب ...
پیشی گرفتن قاتلان حسین (ع) بر بت پرستان
...، نه تیر و نیزه ای پرت کردم. گفت: راست می گویی ولی بر سیاهی لشکرشان افزودی. نزدیک بیا. نزدیک رفتم. طشتی از خون مقابل حضرت بود. گفت: این خون فرزندم حسین است. پس از همان خون بر چشم من کشید و از خواب بیدار شدم. از آن لحظه تا کنون هیچ نمی بینم. پیشی گرفتن بر بت پرستان و از امام صادق روایت شده است که چون روز قیامت شود، خداوند همه کشندگان حسین و ...
به بهانه سالگرد شهادت شهید محسن دین شعاری/ولایت فقیه و برگزیدن راه شهادت
از تشرف به حج منصرف شد و در عید قربان همان سال به مسلخ عشق رفت. میریم صفا... کوچه وفا... پلاکش هزار... اهلشی بیا بالا...! حمید داوودآبادی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس اینگونه روایت می کند: پاییز سال 1365 همه نیروهای لشکر 27 در اردوگاه کرخه مستقر بودند. محل استقرار بچه های گردان تخریب با اردوگاه لشکر مقداری فاصله داشت. یک روز می خواستم به آنجا بروم تا به چند نفر از بچه محل ...
پسرنوجوان قربانی نقشه شوم یک پسر پلید/ تجاوز چهارنفره در خلوتگاه شیطانی!
...، این بار نفر چهارم به اتاق آمد و او هم مرا مورد آزارواذیت قرار داد. پس از آن رهایم کردند و سعید تهدید کرد که اگر به کسی حرفی بزنم آبرویم را همه جا می برد. من هم از خجالت ترسیدم به کسی حرفی بزنم. پس از اظهارات هولناک این پسر به دستور بازپرس جنایی، ماموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را برای دستگیری متهمان پرونده آغاز کردند. تا اینکه اسفند سال گذشته بود که درنهایت 3 نفر ...
4 بار خواستگاری امام خمینی(ره) از همسرش / مهریه چقدر بود ؟! + عکس خدیجه ثقفی
بار ده ساله بودم، یک بار سیزده ساله و یک بار هم چهارده ساله بودم. پدرم از مادربزرگم خواهش کرد که من بمانم. مادربزرگم می خواست پانزده روز بماند و برگردد چون عید بود. آقاجانم خواهش و تمنا کرد که من قدسی جان را سیر ندیدم بگذارید دو ماهی پیش من بماند. ما تابستان به تهران می آییم و او را می آوریم. بالاخره مادربزرگم راضی شدند. ما هم راضی نبودیم ولی چند ماهی ماندیم. تصدیق کلاس شش را گرفته بودم. آقاجانم ...
بلایی که روابط مشکوک سر این زن آورد | شوهر نرگس به سیم آخر زد
باید خانه را ترک کنم. در غیر این صورت او از خانه بیرون می رود. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم. با قندشکنی که در خانه بود به سمتش حمله کردم و نرگس را کشتم. پسرم در خانه نبود. جسد را مثله کردم و آن را با ماشین بیرون بردم و در حاشیه شهر دفن کردم. سپس روز بعد به پلیس آگاهی رفتم و به دروغ گفتم همسرم ناپدید شده است. او ادامه داد: زنم یک بار از من خواست طلاقش بدهم و من هم این ...
داماد بی شرم پدر عروس را تکه تکه کرد
سمت در پارکینگ رفتم اما چون انتهای پارکینگ مجتمع قضایی بن بست بود آنجا گرفتار شدم. من راه فرار نداشتم واگر با چاقو پدرزنم را نمی زدم کشته می شدم. در پایان جلسه هیات قضایی متهم را از اتهام قتل عمدی تبرئه وی را به خاطر قتل در دفاع مشروع به پرداخت دیه، ده سال حبس و دو سال تبعید محکوم کرد.ولی این بار نیز حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید نخورد. به این ترتیب محمد با گذشت 13سال از این ماجرا ...
قتل وحشتناک باجناق زیر چرخ های خودرو!
ماجرا بود که جوان 28 ساله به خاطر عوارض ناشی از این صحنه جنایت بار جان سپرد و متهم نیز به افغانستان گریخت. در پی مرگ باجناق و برادر ناتنی متهم فراری، پرونده ای در شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد (ویژه جنایی) تشکیل شد و بدین ترتیب تحقیقات پلیسی با صدور دستورات محرمانه ای از سوی قاضی محمود عارفی راد برای شناسایی مخفیگاه راننده پراید ادامه یافت. اگر چه چندین نفر با هماهنگی مقام قضایی ...
سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا / پیامبر(ص) خبر شهادتم را به پدرم داده بود
از ما بیعت بگیرد. ابن زبیر گفت: من نیز همین گمان را دارم، حال چه می کنی؟ امام فرمود: من جوانان خویش(بنی هاشم) را جمع می کنم و به نزدش می روم؛ آنان بیرون می مانند و خود داخل خواهم شد. پس حضرت از جا برخاست و با جوانان اهل بیت و غلامشان به سمت خانه ولید به راه افتاد و چون به درِ خانه رسید، به همراهان فرمود: من به درون خانه می روم و هرگاه شما را فراخواندم یا با صدای بلند سخن گفتم ...
پرده هشتم: قاسط بن زهیر تغلبی؛ فرمانده ای که رخت شهادت را بر تن برادرانش دوخت
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: می گفتم علی و می گفتند دهان فرو ببند می گفتم حسن و می گفتند دهان فرو ببند گفتم حسین اما این بار نگذاشتم برایم تعیین تکلیف کنند؛ من هرگز از بازگویی حق نترسیدم و شرم باد بر فرمانده ای که در جنگ های جمل و صفین و نهروان در رکاب شیرخدا، علی بن ابی طالب شمشیر کشیده باشد و هراس جانش را در سینه پنهان دارد. برای عرب، مرد پنجاه وپنج ساله یعنی اوج جوانی، شمشیر در این سن ...
وقایع شب عاشوراء در سخنان حضرت سکینه (س)
شفقنا – در ذریعه از کتاب نورالعیون روایت کند از سکینه دختر امام حسین علیه السلام که فرمود: من در شب ماه تاب بود که در وسط خیمه نشسته بودم که ناگاه از پشت خیمه ها صدایِ گریه و زاری شنیدم، پس ترسیدم که زنها بواسطه من اطلاع پیدا کنند بآن گریه وزاریها پس از خیمه بیرون شدم دیدم پدرم نشسته و اصحابش دور او جمعند واو گریه میکند . پس شنیدم که باصحاب میفرماید بدانید که شما با من خارج شدید چون ...
پشت پرده بازیگرشدن خسرو شکیبایی
.... من شده بودم یک پسربچه ی سیزده چهارده ساله که همه ی فکر و ذکرش این است که کار کند و پول دربیاورد تا بتواند برود تئاتر. آن لحظه ی موعود برای بازیگری تابستان سال 1342، در باشگاه مرکزی جوانان، اتفاق افتاد؛ دقیقاً لحظه ای که یک نفر از پشت سر زد روی شانه ی من و گفت: آقا شما می خواهید بازیگر شوید؟! با حیرت جواب دادم بله. گفت تشریف بیاورید. گفتم من تا حالا این کار را نکردم. چیزی بلد ...
امام حسین (ع) و هدف ایشان را باید درست شناخت
خاطر جوانان باید به شدت مراقب این موضوع باشند. معاون اول قوه قضائیه با اشاره به برگزاری مراسم عزاداری اهل بیت در زنجان و ارادت مردم این دیدار به اباعبدالله الحسین (ع) گفت: به حق مقام معظم رهبری زنجان را به عنوان پایتخت شور و شعور حسینی نامیده اند. معاون اول قوه قضائیه خطاب به جوانان و با بیان اینکه خدا را شاکر باشید که در مسیر اهل بیت قدم برمی دارید، اظهار داشت: گاهی وقت ها ...
دردسر عکس بدون آرایش زن جوان کار را به کلانتری کشاند
18 سالگی با پسر یکی از دوستان صمیمی پدرم ازدواج کردم. به خاطر همین آشنایی خیلی زود مراسم و سنت های ازدواج برگزار شد و من و محمد زندگی مشترکمان را در حالی آغاز کردیم که من همچنان به تحصیل ادامه می دادم. در سال های آغازین زندگی مشترک اوضاع بسیار خوبی داشتیم و همواره در سفر بودیم و به تفریح و خوش گذرانی می پرداختیم اما آرام آرام فضای مجازی بین من و همسرم فاصله انداخت. محمد در بسیاری از شبکه های ...
به احترام 6 دهه منبرهای شیخ حسین انصاریان
که شب اول منبرش در مسجد میدان خراسان، به خاطر اضطراب بالای منبر نرفت و روی پله اول نشست، حالا باز هم باید منبر می رفت اما نه روی منبر، بلکه روی خاک و خاشاک و این بار نه از سر ترس، بلکه با عبور از اضطراب و پشت سر گذاشتن هر ترس و دودلی. من همیشه مایل بودم که به خط مقدم بروم اما اغلب ممانعت می کردند و می گفتند امام فرموده اند به چهره هایی که وجودشان خیلی لازم است، اجازه ندهید به جلو بروند. ولی ما ...
اظهارات شقایق فراهانی درباره خواهرش گلشیفته | سه سال ممنوع کار بودم
جایزه را می گرفتند. - مثل همه آدم ها من هم اشتباه داشته م، سه سال ممنوع کار بودم. -وقتی آقای ملاقلی پور روی صحنۀ فیلم شارلاتان آمد، من می لرزیدم. نه این که ازش بترسم تحت تاثیر موقعیتش در کارش و سینما بودم. جزو آرزوهام بود که با آقای ملاقلی پور کار کنم. یادم هست وقتی فیلم میم مثل مادر را در جشنواره دیدم میخکوب شدم و بعد با خودم می گفتم که این آدم دیگر می خواهد چی بسازد. ...
عنایات معجزه گونه را فقط در مجالس سیدالشهدا می توان دید/ چرا غذاهای نذری سیدالشهدا متبرک است؟
سمت منزل حرکت کردم تا وارد منزل شدم درب خانه به صدا در آمد یک مرد با یک ماشین گران قیمت پشت درب ایستاده بود به من گفت شما آقای بزرگ قمی هستید من گفتم بله؛ مبلغ زیادی پول به من داد و گفت این پول برای شام شب عاشورا است از او پرسیدم چه کسی است او جواب داد یک نوکر امام حسین علیه السلام ؛ و دیگر اجازه نداد از وی سوال دیگری بپرسم سوار ماشین شد رفت و من هم پول را گرفتم و به سمت مسجد رفتم تا بچه های هیئت برای تهیه برنج اقدام کنند و توانستیم مراسم شب عاشورا را نیز با غذای نذری برگزار کنیم. انتهای پیام/ ...
شمیم| مسعود پیرایش: با نوحه های صرفاً عاشقانه نمی توان جهاد تبیین کرد/ امام حسین شاه ملعون با امام حسین ...
؟ من در خانواده ای به دنیا آمدم که پدرم از مداحان قدیمی شهر اراک است و جزو بنیانگذاران هیأت رمضان شهر و از رزمندگان و جانبازان اراک. وقتی بچه بودم در جلسات پدرم که کارهای تربیتی می کردند و با جوانان جلسه تربیتی داشتند و یا در جلسات روضه خوانی ایشان شرکت می کردم و از آنجا علاقه من به روضه خوانی سیدالشهدا شکل گرفت. نقش اصلی در مداح شدن من را پدرم ایفا کرد. من هیچ موقع نقش مادرم ...
سازمان دانش آموزی نقش مهمی در تقویت روحیه خودباوری مدیران آینده دارد
تربیتی و اجتماعی را خیلی جدی می گرفتم و برای دانش آموزان ارزش قائل می شدم، ابراز کرد: شاید بتوان گفت نقش های مختلفی از مسئولیت کتابخانه و نمازخانه گرفته تا برگزاری مراسم و مناسبت ها برای یک سوم دانش آموزان مدرسه تعریف کرده بودیم تا میزان مشارکت آن ها در امور مدرسه افزایش یابد. مرادلو اظهار کرد: تعریف نقش و جایگاه و ارزش قائل شدن به دانش آموز هم نشان از پویایی مدرسه است و هم سبب مشارکت فعال ...
اثر پارتی بازی
. در آن زمان رئیس بنیاد شهر ما به خاطر اینکه آشنای خودش را سرکار بیاورد، به من گفت: حقوق شما از بنیاد قطع می شود و نیازی به سرکار رفتن نداری، ولی من با اصرار گفتم اشکال نداره حقوق و مستمری ام هم قطع شود، می خواهم شاغل شوم، با این حال هنگام صدور معرفی نامه برای مثال اداره 6 نفر تقاضای جذب نیرو کرده بود، بنیاد 12 نفر را معرفی کرد تا فقط نیمی از این افراد جذب شده و مابقی بمانند. ...
شهید محمدرضا فخیمی ؛ ذاکری که به دفاع از حرم اهل بیت (ع) برخاست
؛ همانانی که تا زنده بودند ذکر سرور و سالار شهیدان را گفتند و سرانجام نیز به قافله شهدا پیوستند. شهید محمدرضا فخیمی هریس یکی از همین ذاکران اهل بیت رسول خداست که نه در سال های دور، بلکه در روزهای نزدیک در هنگام دفاع از حرم آل الله به شهادت رسید. روز 5 دی ماه سال 1370 خداوند پسری به آقارسول عنایت فرمود که به عشق امام رضا (ع) نامش را محمدرضا نامیدند. پدرش می گوید: از کودکی و نوجوانی بچه ی آرام و ...
روایت دلداگی کربلایی پاشا در کوچه پس کوچه های حسینیه زنجان
(ع) باشد. آری دوباره بوی ماه محرم در هوای غبارآلود شهرها و کوچه پس کوچه های محلاتش پیچیده تا زنگار دل های مرده را بزداید. این روزها حال و هوای محله حسینیه بوی اسپند و آتش گرفته و نوای نوحه های عاشورایی که از حسینیه اعظم به گوش می رسد، در دل کوچه پس کوچه های آن خبر از آمدن ماهی می دهد که ظلم ها بر اهل بیت پیامبر روا داشتند. ماجرای امروز و دیروز و امسال و سال گذشته نیست، سال های سال است ...