سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای ازدواج اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی
آیم آنجا، این را بده من می دهم به اعلیحضرتین، وقتی آمدند بهشان تقدیم کن و خودم می دهم، این جریان. مرتب من می رفتم احوالپرسی و همین طور منعکس کنم به اعلیحضرت در آبعلی. روز چهارشنبه بود که چهارشنبه ها عمه های من معمولاً طبق رسم قدیمی که داشتیم فامیل جمع می شدیم در خانه یکی، از زمان مادربزرگم که همه چیز من بود! فامیل جمع می شدند از کوچک و بزرگ و این ها، غذا هم همدانی و این بساط ها درست می ...
کشف کودتای نقاب به روایت رهبر انقلاب
و از دفتر امام به سپاه تلفن زدم و گفتم حفاظت بیت امام را افزایش دهند که دادند. خودم آمدم خانه ، اما آن شب احتیاطاً به اتاقم نرفتم و در اتاق پاسدارها خوابیدم و یک کلاشینکف را کنارم گذاشتم که اگر حادثه ای شد بتوانم از آن استفاده کنم ، چون سپاه گفته بود که بنا هست بروند خانه مسئولین و به آنها حمله کنند... صبح از خواب بلند شدیم ، دیدیم هیچ حادثه ای پیش نیامده ، برادران را خواستیم ، دیدیم دیشب همه ...
اظهارات زن مال باخته: هرچه داشتم دادم تا آن دو مرد به من تجاوز نکنند
اما آن روز با سواری رفتم، چون دیرم شده بود. وسط راه متوجه شدم راننده مسیر را عوض کرد. ترسیدم، گفتم نگه دار پیاده می شوم. نگاه بدی در آینه به من کرد و نگه نداشت. دو مرد هم در ماشین بودند. دوباره داد زدم نگه دار پیاده می شوم. راننده به طرف خاکی راند، دو مرد با چاقو من را تهدید کردند. *می خواستند تو را بزنند؟ تهدیدم کردند که اگر داد بزنم به من تعرض می کنند. وقتی این را گفتند من هم ...
قاتل همسر به خاطر گمان بد
رفتم و درخواست کمک کردم و بعد هم دست نوشته ای جعلی به نام همسر نوشتم و از طرف او ادعا کردم که قصد دارم به زندگی ام پایان دهم. می خواستم با این ترفند مأموران را فریب بدهم، اما سرانجام دستم رو شد و الان هم پشیمان هستم. در ادامه اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند و قاتل هم پس از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد. متهم که کیفرخواست او صادر شده است، به زودی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به جرم قتل عمد همسرش محاکمه می شود. ...
روایت علی اکبر سلطانعلی از پذیرفتن مسئولیت موسیقی مختارنامه
جایگاه فعلی رسیدم. از آنجایی که هنر انتهایی ندارد من همواره سعی دارم که راه را پیش ببرم و ادامه بدهم. من نقش خود در مختارنامه را بسیار دوست داشتم و هیچ نقش دیگری را مد نظر نداشتم تا آن را بازی کنم. گفتنی است؛ برنامه شب نشینی از شنبه تا جمعه هر هفته ساعت 23:30 به وقت تهران و 21 به وقت وین بر روی آنتن شبکه جهانی جام جم می رود و تهیه کننده این برنامه نیز عباس درویش است. انتهای پیام/ ...
بازگشت به زندگی پاک با یاری امداد
اما از آن جا که خداوند همیشه دستم را گرفته بود نه مچم را، بار دیگر به یاری مان شتافت. همین طور که زیر باران می لرزیدیم خانواده ای به ما نزدیک شدند با آن ها گرم گرفتم و پس از مدتی دل خانواده به حال فرزندانم سوخت و ما را آن شب به منزلشان بردند. او که از زمان پاکی اش پنج سال و 15 روز می گذرد، با یادآوری این خاطره مدتی ساکت شده و با بغض ادامه می دهد: خدا را شاکرم که در زمان حیات پدر توانستم ...
امروز روز من است!!
کرده بودم. ناهار را درست کردم و بعد از خوردن به همراه خانواده، طبق عادت همیشگی باید استراحتی می کردم. هنوز نیم ساعتی چرت نزده بودم که یادم آمد امروز روز من است . پس بلند شدم و رفتم سراغ چرخ خیاطی تا لباسی را که مدتها می خواستم برای خودم بدوزم تمامش کنم که دیدم پارچه مشتری روی میز جا خوش کرده. انگار داشت التماسم می کرد که تو را به خدا مرا بدوز. صاحبم باردار بوده و الان مطمئناً ...
زن جوان همسرش را کشت؛ دخترانش او را بخشیدند!
...؛ بنابراین زن جوان بازداشت شد. او در تحقیقات اولیه به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: شوهرم مرا کتک می زد و بار ها به مرگ تهدیدم کرده بود. از او می ترسیدم و چندین بار خواستم جدا شوم، اما او رضایت به طلاق نمی داد. زن 44 ساله که در جلسه بازجویی مدام گریه می کرد، ادامه داد: برای دفاع از جانم اسلحه ای به مبلغ 11 میلیون تومان دو هفته قبل از جنایت خریداری کردم. شب حادثه محمود از من ...
خط و نشان مهدی عبدی برای مهاجمان خارجی پرسپولیس؛ منتظر گل های حساس و تاریخی من باشید
یک جایی این مسیر پیشرفت با آن شتاب مدنظر پیش نرفت. همانطور که گفتم به گذشته فکر نمی کنم. روزی را به خاطر می آورم که وقتی خواستم در دربی به میدان بروم همه هو می کردند و می گفتند این چه کسی است که می خواهند تعویض کنند. من رفتم و گل زدم. در نیمه نهایی همه نگران محرومیت عیسی بودند اما گل زدم. برای فینال هم می توانست با گلی که زدم یک اتفاق تاریخی شکل گیرد که متاسفانه نشد. من یک گل دیگر هم در فینال طلب دارم و خیلی زود اینبار آن را برای خوشحالی هواداران خواهم زد. منتظر گل های حساس و تاریخی من باشید. ...
شوهرم را کشتم تا کشته نشوم!
و درگیری داریم. به دلایل مختلف کتکم می زد و با حرف هایش مرا تحقیر می کرد. چند بار خواستم طلاق بگیرم که او طلاقم نمی داد. این اواخر در جریان دعواهایمان تهدید کرد یک روز مرا می کشد. امنیت جانی نداشتم و با پرداخت 11میلیون تومان از فردی سلاح کلت و تعدادی تیر خریدم. شب حادثه به خانه آمد گفت باید بسته ای را از دوستش تحویل بگیرد. خواست تا خانه دوستش در اطراف تهران همراهش بروم. تصور کردم تحویل بسته بهانه ...
سفرنامه خواندنی اربعینی طلبه حوزه علمیه قم به عراق
...> الان که مشغول نوشتن هستم، ساعت 23:45 است. شنبه شب، فرودگاه امام خمینی، ترمینال سلام البته خودم هم باورم نمیشد که راهی شوم. جالب است که هر سال هم همین طور و بدون مقدمه و تشریفات راهی میشوم. همه چیز در کمتر از یک روز ردیف شد. شاید باورتان نشود که تا امروز صبح بعد از نماز، هنوز نه خبری از بلیط بود و نه پولی که با آن بلیط بخرم! اما همه چیز به خواست ...
هواداران پرسپولیس مرا هو کردند اما وارد زمین شدم و به استقلال گل زدم/ منتظر گلزنی من در فینال آسیا باشید!
جایی این مسیر پیشرفت با آن شتاب مدنظر پیش نرفت. همانطور که گفتم به گذشته فکر نمی کنم. روزی را به خاطر می آورم که وقتی خواستم در دربی به میدان بروم همه هو می کردند و می گفتند این چه کسی است که می خواهند تعویض کنند. من رفتم و گل زدم. در نیمه نهایی همه نگران محرومیت عیسی بودند اما گل زدم. برای فینال هم می توانست با گلی که زدم یک اتفاق تاریخی شکل گیرد که متاسفانه نشد. من یک گل دیگر هم در فینال طلب دارم و خیلی زود اینبار آن را برای خوشحالی هواداران خواهم زد. منتظر گل های حساس و تاریخی من باشید. ...
هندسه زندگی یک ریاضی دان
می کرد. شاید رزم آرا این خیال را داشت که شاه را بردارد و کودتا کند. راجع به نفت کارهایی می کردند. من نمی دانستم پشت پرده چیست؛ ولی وقتی در کابینه مطرح می شد، من منافع ایران را در نظر می گرفتم و اظهاراتی می کردم که با سیاست کلی ای که باید اعمال می شد، تطبیق نداشت. این بود که وجود من قدری مزاحم کار بود. گفتم من می روم و ایران را دور می زنم. به قم رفتم. یکی از شاگردان من رئیس فرهنگ قم بود. خواستم ...
کی روش: با کودتا سرمربی ایران نشدم
زمین همه چیز باید دست به دست هم بدهد تا تیم موفق شود. آنجا بود که گفتم ماجرای من در ایران به آخر رسیده است. اولین مذاکره تان برای بازگشت دوباره به ایران چه زمانی صورت گرفت؟ همه چیز باید صادقانه باشد، همه چیز برای بازگشتم لحظه آخری بود، مذاکراتم با فدراسیون تازه، 8 روز قبل صورت گرفت، آدم های با نفوذ به این نتیجه رسیدند که بازگشتم شدنی است، البته قبل از آن چند واسطه با من تماس ...
امیر عابدینی: دربی سال 73 یک توطئه بود/ قلیچ باعث جدایی هاشمی نسب از پرسپولیس شد
را انتخاب کنم. آقای محلوجی از من برنامه خواست که گفتم باید جلسه بگذاریم و قرار شد ساعت 6 صبح روز بعد به دفترش بروم صحبت کنیم. گفتند آقای هاشمی دستور داده و قصه هم ظریف است. بعد از اتفاقاتی که در مقدماتی جام جهانی 90 رخ داد و ما صعود نکردیم و امارات صعود کرد، آیت الله کنی به آقای هاشمی می گوید فکری به حال فوتبال بکنید. اصلا فکر نمی کردم آیت الله کنی به فوتبال حساسیت داشته باشد. آن زمانی بود که آقای ...
اگر در عصر ائمه(ع) بودیم آنها چه خواسته هایی از ما داشتند؟
از یک امامی پیروی کنند و مطیع فرمان باشند و قلباً دستورات او را قبول نداشته باشند، ولی ما شهادت می دهیم که تبعیت قلبی و عملی داریم. در قرآن کریم بیان شده که شما ایمانتان کامل نیست، مگر اینکه در قلب و عمل تابع دستورات پیامبر(ص) باشید، زائر حسینی(ع) در اربعین همین مراتب یعنی ایمان و تسلیم و تبعیت را درباره امام حسین(ع) بیان کرده است و همه توان خود را در این راه قرار می دهد تا خدا اذن دهد و دولت ...
تجمع در برخی دانشگاه ها در پی درگذشت مهسا امینی | فیلم کامل از حضور مهسا امینی در وزرا پخش شد
.... وی در پنج سالگی هم تومور مغزی عمل کرده و مبتلا به بیماری صرع و دیابت نوع یک بوده است. نامبرده مجدداً بعد از ظهر روز جمعه ایست قلبی می کند و نهایتاً پس از 45 دقیقه عملیات احیای قلبی cpr، به علت ایست قلبی ریوی فوت می کند. پیش از این رسانه های ضدانقلاب علت فوت را ضرب و شتم توسط پلیس اعلام کرده بودند اما ساعاتی قبل پلیس ویدئویی از دوربین مداربسته در لحظه از حال رفتن وی منتشر ...
نمی خواستم رجایی را بپذیرم/حرف داریوش ارجمند را بر سرم می کوبند
باید بگویم من ابتدا بازی در این نقش را نپذیرفته بودم و اعلام هم کردم که به نظرم فرد جدیدی این نقش را بازی کند بهتر است. اولین بار که من در سریال دولت عشق برای شهید رجایی گریم شدم هیچکس انتظار نداشت اینقدر شباهت داشته باشم. خودم هم انتظار نداشتم و ابتدا قرار بود در ان سریال نقش یک راوی را بازی کنم. پنج یا 6 بازیگر آمدند و گریم شدند و هیچیک را کارگردان نپسندیده بودند. من صرفاً برای تست پشت آینه ...
ترک مواد سخت بود؛ اما شد
. شاید هم حق داشتم. چه می دانستم؟ یک بچه ی چهارده ساله چه می دانست خوب و بد چیست؟ خیلی طول نکشید که پایم به بساط مشروب خوری باز شد. با بچه های همسن و سال خودم مشروب می خوردیم و بی خیال بودیم. جیب هایم همیشه پر از پول بود و به خاطر همین همه دورم را گرفته بودند... هفده ساله بودم و بساط مشروب خوری همچنان ادامه داشت. در یکی از همین محفل ها برای اولین بار تریاک کشیدم. روی ابرها راه می رفتم ...
میرشکاک در نشست بازخوانی کتاب فتح خون چه گفت؟
: یادم می آید مقاله من درباره هیچکاک قرار بود چاپ شود که بعد از چندی متوجه شدم مرتضی آوینی جلوی چاپ آن را گرفته است. بحثمان شد و به حالت قهر از پیش او رفتم. شب خواب دیدم که در آستانه در ایستاده ام و به یک بانوی بلندبالای سیاه پوش عرض حال می دهم و از مرتضی شکایت می کنم. ایشان فرمود که به فرزند من چکار داری؟ من متوجه نشدم و دوباره توضیح دادم و بعد از چند بار تکرار، ایشان سر من فریاد زد که به فرزند من ...
روایتی از کاروان کربلایی که حتی تو شرایط سخت هم تعطیل نشد
می ماندم؟ می رفتم یا می ماندم؟ حاج رسولان میان فکرهایم دوید: می رفتی، با تمام وجودت به سوی محبوبمون حسین(ع) می رفتی دخترم، شک نکن. ما نه علامه بودیم و نه زاهد اما اون شبِ اربعین غربت امام حسین (ع) رو که دیدیم نتونستیم به بهانه حکومت نظامی دل هامونو برای نرفتن قانع کنیم، پس مطمئن باش که تو هم می رفتی و با چادرت گَردِ غبار مشبک ضریح مولاتو میگرفتی. اون شب انگار خشاب سربازای آمریکایی تمومی ...
کفاشی موکب، فرصت نونوا شدن کفش ها
شود و برخلاف سایر خدمات موکب، میز و پیشخوان آن چنانی ندارد، اما رقابت و حتی کشمکش های شیرین میان خادمان موکب، برای کار در این بخش، هر شب به گوش می رسد. میهمان امام حسین(ع) باید مرتب و آراسته باشد یکی از خادمان موکب، که در شلوغی شب گذشته، به پیشواز زائران جدید، بر زمین نشسته بود، می گوید: کار من در موکب، چیز دیگری است، اما واکس زدن را با نیت خاصی انجام می دهم و دوست دارم و هر ...
افشاگری علی صبوری از فوت ناگهانی مهسا امینی | خبر جدید از بیمارستان کسری رسید
قبلی) گزارش شده است. وی در پنج سالگی هم تومور مغزی عمل کرده و مبتلا به بیماری صرع و دیابت نوع یک بوده است. نامبرده مجدداً بعد از ظهر روز جمعه ایست قلبی می کند و نهایتاً پس از 45 دقیقه عملیات احیای قلبی cpr، به علت ایست قلبی ریوی فوت می کند. پیش از این رسانه های ضدانقلاب علت فوت را ضرب و شتم توسط پلیس اعلام کرده بودند اما ساعاتی قبل پلیس ویدئویی از دوربین مداربسته در لحظه از حال ...
آرزویی که در اربعین مستجاب شد!
. خندید، گفت: چرا ناراحتی؟ در آیه قرآن آمده شهادت مرگ را جلو نمی اندازد؛ اگر قرار است فلان تاریخ بمیرم، خب با شهادت بروم که بهتر است. آرزویی که در اربعین برآورده شد محمود آقا سال 95 رفته بود پیاده روی اربعین، زیر قبه امام حسین(ع) خواسته بود تا سال دیگر در همین روز به شهادت برسد. به من هم می گفت: حتما تا اربعین سال دیگر شهید می شوم. گفتم: دوست دارم شهادت قسمتت شود اما الان، نه، من هنوز ...
حضور پدرم را در زندگی حس می کنم
در خانه به دنبال پدرش می گشت. در مورد روز شهادت همسرش می گوید: برای خرید بیرون رفته بودم. زمانی که به خانه برگشتم، متوجه شدم قفل درِ هال باز است و کمی ترسیدم؛ اما به روی خودم نیاوردم. شک کردم که شاید خودم در را قفل نکرده ام و گفتم فیروز که آمد، موضوع را با او در میان می گذارم. غافل از این که در نبود ما، پسرعموی همسرم به همراه یکی دو نفر دیگر به خانه امان آمده بودند تا عکس همسرم راکه در ...
ماجرای اسلحه ای که از ام الرصاص آورده شد
آن را از سیلاب پر کردم. من آب می ریختم و او دوش می گرفت و بچه ها هم به ما می خندیدند. فردای آن روز من مسئول شستن ظرف های ناهار بچه ها بودم. بعد از صرف غذا تمام ظرف ها را به کنار یکی از چاله های آب بردم و مشغول شستن آنها شدم. قابلمه ها را اول شستم و پس از آن قاشق و بشقاب ها را یکی یکی درون آن گذاشتم. همان موقع سروکله مرتضی پیدا شد و به من گفت، می خواهی به تو کمک کنم؟ گفتم نه! تمام است، اما او قبول ...
خوشا به حال شما که شاعری بلدید
.... دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم: این شعر علی ای همای رحمت را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام. مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم ...
پویش قدم زدن در مسیر اربعین به نیابت از مادران جامانده
. معلوم است که دلم می خواهد ... *خب، برگردیم به پویش جذاب شما. این ایده از کجا آمد؟ - من به کربلا مشرف شده ام اما متاسفانه تا به حال توفیق حضور در پیاده روی اربعین نداشته ام. یکی دو ماه قبل که هنوز مشخص نبود برنامه امسال مان چطور خواهد شد، به یکی از دوستانم گفتم: خیلی دلم می خواهد برای اربعین، یک کاری انجام بدهم. یعنی امام حسین(ع) بطلبد یا نه، به پیاده روی بروم یا نه، دوست دارم ...
راز شهید مصطفایی برای عاقبت بخیری اش
پسرتان که شهید شده است قسم بده که برای پسرم دعا کند تا کار خوبی پیدا شود. دخترعمه مادرم آن شب به خانه یکی از اقوام رفته بود و خوابیده بود و فردا صبح به خانه مادرم آمد و به او گفت: دیشب یک معحزه برای من اتفاق افتاد. شب که به خانه رفتم، خیلی خسته بودم و گوشی من زنگ خورد و صبح روز بعد که از خواب بیدار شدم، دیدم یک نفر 9 بار به گوشی من زنگ زده است و وقتی که با او تماس گرفتم، گفت: برای پسرتان ...
همیشه برای آدم های عاشق حرف در میاورند ، شما باور نکن
مادرم ننه ی ماست، یعنی چطور بگویم، پنج ساله که بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند و زاییده ی یک عشق الکی را که من و خواهرم باشیم وبال گردن ننه ی بیچاره کردند. دست تنها ما دو تا را از آب و گل درآورد، دوست داشتم با خودش بیایم، به امام حسین نشانش بدهم و بگویم این پیرزن از آن دو تا نامرد و نازن آدم تر است اما دیالیزی ست، یک روز در میان باید بیمارستان باشد. من زیاد اهل دین و نماز و روزه نیستم ...