سایر منابع:
سایر خبرها
سقوط مرموز
...> ای کاش یک نفر از آقایان زنده می ماند و جواب این اظهارات ضد و نقیض را می داد. حتی عده ای می گفتند خلبان از عمد هواپیما را به زمین زده و بعدها خودش به عراق متواری شده یا می گفتند باید هواپیما 180 درجه می چرخید تا به باند 11 مهرآباد برسد. فکر نمی کنند چطور باید هواپیمایی که همه چیزش از کار افتاده بود را در این مسیر قرار می دادم. بعضی بچه های فنی خودمان هم رفتند و برخی قطعات را پیدا کردند. ازجمله پمپ ...
روایت های متفاوت از سقوط هواپیمای حامل فرماندهان جنگ و پیام امام به مناسبت شهادت آنان
حوالی ساعت هفت عصر روز هفتم مهر ماه سال 60 یک فروند هواپیمای سی 130 ارتش جمهوری اسلامی ایران با شماره پرواز 505 در حالی که از مناطق جنگی به سمت تهران در حرکت بود در حوالی کهریزک دچار نقص شد و لحظه هایی بعد انفجاری مهیب، فرماندهان ارشد جنگ از جمله ولی اللّه فلاحی، موسی نامجو، جواد فکوری، یوسف کلاهدوز و محمد جهان آرا را به شهادت رساند. پیکر تعدادی از شهدا نیز با همین هواپیما در حال انتقال به تهران ...
هواپیمای دربسته!
ها اعلام می شود، گفت: اطلاع رسانی درخصوص حقوق مسافران به درستی صورت نگرفته است و بسیاری از شرکت های هواپیمایی نیز با آگاهی از این موضوع برخی از وظایف خود را به صورت مقطعی انجام می دهند، علاوه بر درج نکردن نوع هواپیما برخی مواقع شاهدیم در بلیت مسافر هواپیما یک نوع ایرباس ذکر شده و مسافر هنگام سوار شدن با مدل دیگری از هواپیما مواجه می شود. این موضوع به عدم رعایت حقوق مسافران باز می گردد. ...
نوه سومین شهید محراب: آیت الله صدوقی فرزند زمانه خود بود
، برای رهبری مردم خطه کویر و جنوب به استان یزد می رود و با شروع نهضت در سالهای 41 و 42 بعد از آن، مبارزات سیاسی خود را ادامه می دهد. شهید صدوقی را به جرأت می توان سرسخت ترین و پر قدرت ترین مخالفان خطوط انحراف، ارتجاعی، ملی گرائی، لیبرالیسم و امثال اینها دانست. سرانجام وی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با 11 تیرماه 1361 پس از ادای نماز جمعه به دست منافقان به شهادت رسید. آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، آیت الله سید اسدالله مدنی، آیت الله سید عبدالحسین دستغب، آیت الله محمد صدوقی و آیت الله عطا الله اشرفی اصفهانی به ترتیب اول تا پنجمین شهدای محراب هستند. ...
آزادسازی خرمشهر بهترین اتفاق برای من بود
شهید مدنی برای عیادت از مجروحین به این بیمارستان رفتیم. پس از دیدن مجروحین و شهدا، آقا خیلی متأثر شدند. روز پنج شنبه که برای کارهای نماز جمعه پیش ایشان بودیم، باتوجه به اینکه خیلی از حوادث پاوه ناراحت بودند، فرمودند بروید امدادگری یاد بگیرید. گویا ایشان در دلشان از آینده (و اینکه ممکن است به این فنون احتیاج پیدا کنیم) اطلاع داشتند. نامه ای برای دکتر شهرآرا رئیس وقت بیمارستان شیر و ...
پنج روایت از فرماندهان شهید عملیات ثامن الائمه
کردم نرود. به او گفتم: تو مدت ها در جبهه بودی، من و بچه ها دوری تو را زیاد تحمل کردیم. به خاطر بچه ها نرو. و او برخلاف همیشه شماره تلفنی داد و گفت: هر وقت کاری بود تماس بگیر ولی من باید بروم. سه شنبه قرار بود بیاید ولی دوشنبه زنگ زد و گفت: برگشت ما به تاخیر افتاده و پنجشنبه می آیم. آن شب نگرانی و دلشوره ام بیشتر شد و بی خوابی به سرم زد. صبح خواب ماندم و برخلاف همیشه اخبار ساعت 8 را گوش ندادم ...
پنج فرمانده شهید مهرماه در چند روایت
. برخلاف همیشه نگران شدم و خواهش کردم نرود. به او گفتم: تو مدت ها در جبهه بودی، من و بچه ها دوری تو را زیاد تحمل کردیم. به خاطر بچه ها نرو. و او برخلاف همیشه شماره تلفنی داد و گفت: هر وقت کاری بود تماس بگیر ولی من باید بروم. سه شنبه قرار بود بیاید ولی دوشنبه زنگ زد و گفت: برگشت ما به تاخیر افتاده و پنجشنبه می آیم. آن شب نگرانی و دلشوره ام بیشتر شد و بی خوابی به سرم زد. صبح خواب ماندم و برخلاف همیشه ...
ماجرای حضور شهید همت در تنگه احد چه بود؟
گوش هم همدیگه رو نمی شناسن؟! هر دو دستی به علامت آشنایی دراز کردند. متوسلیان گفت: ایشون حاج ابراهیم همت هستن؛ فرمانده سپاه پاوه. و رو به همت کرد و ادامه داد: این حاجی، به قول ما که قرار بود یه سر بیاد مریوان، فرمانده سپاه همدانه، حاج محمود شهبازی. سکوت هر دو را که دید، لب به خنده باز کرد و گفت: مثل اینکه شما دو تا مدال رو گرفتین! هر دو با هم گفتند: یعنی چی؟ ...
سردار شهید علی اکبر حسام از عشق به والدین تا برگشت بی سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید
خانواده و اطرافیان و ایثار و گذشت از مال و جان خود ولی به معنای واقعی اخلاص در کار داشتند چنانچه اگر خانواده رو به قبله هم بودن از ماشین بیت المال برای استفاده شخصی استفاده نمی کردند. وی بیان کرد: بسیار به انجام واجبات، نماز اول وقت و حجاب تاکید داشتند و به یقین هیچ چیزی جز شهادت شایسته شخصیت ایشان نبود. وصیتنامه شهید/ همسر عزیزم اگر خواسته اید اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین (ع ...
حماسه شهید کیارش در آسمان / خلبانی که در کابین پرواز جان باخت
ناشی از انهدام کابین بالگردم وضعیت بدی داشتم، مرا به بهداری بردند و هم پرواز قهرمانم شهید خلبان علی کیارش را برای مراقبت های ویژه بردند. در حالی که خودم تحت مراقبت بودم بارها سراغ کیارش را از پرستاران می گرفتم و آنها می گفتند که قرار است به تهران اعزام شود، اما خلبان علی کیارش شهید شده بود، او با غیرت و شجاعت و شرفش در آسمان خوزستان حماسه آفرید و آخرین حماسه اش، هدیه جانش به آزادی و استقلال ایران اسلامی در مسیر انهدام دشمنانش بود. روحش شاد و نامش ماندگار باد. کد خبر 5599482 ...
شهیدی که پس از شهادت به مادرش لبخند زد/ ضیاءالدین هنوز هم گره گشایی می کند!
پس از پرس و جو از فرمانده پایگاه بسیج متوجه این مسئله شدیم و بدهی را پرداخت کردیم. مادر از اینکه فرزندش را در راه اسلام فدا کرده خرسند است و جز ظهور امام زمان(عج) و آرزوی سلامتی برای مردم درخواست دیگری ندارد و به خبرنگار ایسنا می گوید؛ پسرم همیشه آرزوی شهادت داشت و سرانجام به آرزویش هم رسید، او از همان کودکی اهل نماز اول وقت بود و هیچ گاه نمازش قضا نمی شد. انتهای پیام ...
شواهد باستان شناسی، گویای سیاست پیامبرزدایی بنی امیه
وگو را در ادامه می خوانید؛ ایکنا شما به تلاش اهل بیت(ع) برای شناساندن سیره واقعی پیامبر(ص) به عموم مردم اشاره کردید. لطفا نمونه هایی از این تلاش ها را ذکر کنید. شواهد متعددی وجود دارد. به عنوان مثال وقتی امیرالمومنین(ع) وارد کوفه شدند و برای اولین بار در کوفه نماز خواندند عده ای که پشت سر حضرت بودند و در نماز حضرت شرکت کردند، پس از پایان نماز به هم گفتند نماز رسول خدا(ص) را ...
دو فرزندم در بمباران کرج فدای سید الشهدا (ع) شدند
.... بیرون رفتم و فریاد می زدم: بچه هام بچه هام زیر آوار ماندند. هیچکس را نمی شناختم فقط یکی از فامیل های پدرم را دیدم و به او گفتم: می شود بچه های من را دربیاری؟ گفت: "خودت داری می میری فکر بچه هایت هستی! تو برو، ما بچه هایت را در می آوریم." بعد دو تا مرد را دیدم که دست من را گرفتند و گفتند خانم همه جای شما خونریزی دارد، باید به بیمارستان بروید. من گفتم: "نه بچه هایم را باید ...
اینجا عطر امام و شهدا تازه می شود
خاص تبدیل شود؛ مجلسی که پیشکسوتان دفاع مقدس در یک سنگر گردهم آمده اند تا دیداری با فرمانده داشته باشند؛ دیداری از جنس عشق با یاد و خاطره شهدا. قرار است حضرت آقا در این سنگر رزمندگان که آدم را یاد صبحگاه های باصفای دوکوهه می اندازد، حاضر شوند، هم خاطره ها را زنده کنند، هم از خطر ها بگویند و هم مسیر را نشان دهند. جای خالی حاج قاسم در حسینیه امام خمینی (ره) همه چیز برای برگزاری دیدار ...
همه زنده زنده سوختند
.... نزدیک 90 مجروح داشتیم. شهدا، مردم عادی و همه خانواده های نظامی ها هم بودند. از در پشت شهدا را وارد کردند. افسر پرواز داخل سالن آمد و گفت: نمی توانم مجروحان را حمل کنم. ولی سرگرد خلبانی دستور صادر می کند که فرماندهان را باید به تهران ببرید. گفتند هر کس می تواند روی صندلی ها بنشیند به داخل برود. من گفتم من که کسی را در شیراز ندارم. دو خواهر و پسرخاله ام در تهران هستند. به آنجا می روم. من هم ...
اقدام زیبای رهبر انقلاب برای شرکت در مراسم عقد یک آزاده
انجام دادند. خوشبختانه من توانستم با همسری همراه و هم عقیده ازدواج کنم و زندگی موفقی را پیش ببرم. در ابتدای جنگ فرمانده گروه آماده باش هوایی در تبریز بودم؛ زمانی که مشغول بررسی هواپیمای اف 5 بودم آژیر خطر به صدا در آمد و من به سرعت سوار هواپیما شدم. در آنجا شاهد عبور هواپیما های عراقی از بالای سر خود بودم و به فاصله کمی صدای انفجار شنیدم. پس از آن به سرعت پرواز را آغاز کردم و ...
یادواره شهید نوجوان صادق صادق زاده در مرکز یک کانون مشگین شهر
، نقش کانون در انتقال و نشر فرهنگ ایثار و شهادت به نسل جدید را مهم توصیف کرد. این چهره فرهنگی بابیان خاطرات خود از رفتار و منش شهید صادق زاده در زندگی، گفت: ایشان نماز خود را اول وقت اقامه کرده، احترام و حرمت بزرگ ترها را نگه می داشت وسعی می کرد کارهای خیرخواهانه را برای جلب رضایت پروردگار به صورت پنهانی و ناشناس انجام دهد. همچنین در ادامه این برنامه، به مناسب رحلت حضرت رسول ...
مردم می گفتند موشک گیجه !
نبود و از رد دود پیدا بود که موشک در آسمان می چرخید و سرگردان بود و بعد انگار که سوختش تمام شده باشد، بی هدف سقوط می کرد. مردم به خاطر این بی هدفی و سرگردانی می گفتند موشک گیجه ! همه عکس های این کتاب در روز گرفته شده، شب ها امکان عکاسی نداشتید؟ در شب نمی توانستیم عکاسی کنیم چون به 2 دلیل نمی شد از فلاش استفاده کرد. اول اینکه نور فلاکش کسانی را که در جنگ آسیب دیده بودند، بسیار اذیت ...
سیمای آسمانی دانش آموز شهید حسن آبشناس از خدمت به پدر و مادر تا نماز شب
...، گفت: شهید همیشه اهل نماز اول وقت بود و در نماز سجده های طولانی و گریه می کرد، من چند سالی از او کوچکتر بودم، حسن از کلاس پنجم به مسجد می رفت و در نماز جماعت شرکت می کرد. زهرا آبشناس افزود: یکبار عمویم که درمسجد متوجه سجده طولانی و گریه های برادرم شده بود به شوخی به پدرم گفت، وقت زن گرفتن پسرت شده آستین بالا بزن. برادرم اهل نمازشب بود و این کار را هر شب همراه با مناجات، دعا، گریه و ...
بین خرید بلیط هواپیما و بلیط قطار مرددید؟
شماست با سوار شدن به هواپیما برای بار اول ممکن است احساس نکنید که سرعت آن بالاست. با این حال، همیشه سریع ترین راه برای رفتن به مقصد بوده و خواهد بود. سفر با هواپیما، امن است پرواز یکی از امن ترین راه ها برای سفر است. عده زیادی این موضوع را قبول دارند. درست زمانی که سفرهای هوایی در دهه 1990 عادی شدند، بیش از هر زمان دیگری، این تصور که سفر هوایی بی خطر است رایج شد ...
هیچ وقت روی مردم عراق بمب نریختیم
بسیار سختی بود اما همه یک دل بودند تا از ایران دفاع کنند؛از مسلمان گرفته تا ارامنه و زرتشت. مانند لوکر یادگاری خلبانی مسیحی که با هواپیمای سوخت رسان پرواز می کرد یا کاپیتان کوروش که زرتشتی بود ولی برای ایران پرواز می کرد. همه می گفتند ایران برای همه و ما برای ایران.
می خواست مزارش گمنام باشد
.... گفت قرار است عملیاتی انجام شود و باید امشب به منطقه بروم. اگر برگشتم با هم مشهد می رویم، شاید دیگر به جبهه نروم تا هر وقت که من را بخواهند، خودم را به جبهه برسانم. گفتم از کجا معلوم که برگردی؟ گفت هیچی معلوم نیست و آقاسیدمجتبی رفت و دیگر برنگشت. البته این را بگویم ایشان با یک دختر خانمی نامزده کرده بودند که با شهادتش همه چیز به هم خورد. مفقودالپیکر بودن شهید چقدر برای خانواده شان ...
شهدای حضرت زهرایی
....گفت:شما می گویی برادرت جبهه هست و تو تکلیفی نداری، من حرف شماراتکرار می کنم.او باید تکلیف خودش را انجام دهد و هم من وظیفه خودم را.در برابر این استدلال حرفی برای گفتن نداشتم.اجازه دادم تا به جبهه برود.مدتی بعد عازم اهواز شد.اما همزمان، خبر شهادت برادر بزرگ ترش را به او دادند، گفتند برو معراج شهدا و پیکر برادرت را تحویل بگیر.گفت من آمده ام اینجا برای جنگ. مردم ما آنقدر معرفت دارند که پیکر برادرم را به ...
مرور زندگی سه رزمنده خراسان جنوبی
عشا طی سخنرانی مهیجی از وزیر دربار وقت اسد الله علم به سختی انتقاد کرد و کسانی را که به ظاهر همراه با انقلابیون و در باطن جیره خوار دستگاه علم بودند مورد خطاب قرار داد و گفت: مردم برای افرادی که گندم های اسدالله علم در منازلشان انبار شده ارزشی قائل نیستند، این حرکت باعث شد که مأمورین ساواک وی را دستگیر کنند اما با هوشیاری از زندان رهایی یافت و از آن پس نامش در صحیفه یاران امام ثبت شد. ...
داعشی ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! + عکس
: همان روز خواستگاری گفتند راهی که من رفته ام ختم به شهادت می شود؛ شما موافق هستید یا نه؟ یعنی از اول این موضوع را مطرح کردند. خیلی وقت ها ما منتظر شهادت ایشان بودیم. کردستان عراق هم خیلی ناامن بود و ما خودمان را برای این اتفاق، آماده کرده بودیم. حاج مرادعلی عباسی فر همراه با همرزمان در مأموریت کردستان عراق (نفر دوم از راست) **: ایشان با میل خودشان ازدواج کردند یا اصرار خانواده ...
دخترم سعی کن در هر شهر، یک خانه داشته باشی!
، چند خانم و دختر را دیدم که ظاهر پریشان و خسته ای داشتند. سر صحبت را که با آنها باز کردم، متوجه شدم ماشین شان در جاده چپ کرده و گرفتار شده اند. الحمدلله خودشان آسیب ندیده بودند اما ماشین شان در مکانیکی بود و برای ادامه سفر، خیلی کار داشت. تا ماجرا را برایم تعریف کردند، گفتم: اینجا که نمی شود استراحت کرد. بلند شوید برویم خانه ما. اولش تعارف کردند اما وقتی اصرار کردم، دخترها گفتند: باید برویم موضوع را ...
آشیانه عقابان آسمان ایران کجاست؟
تعاونی خلبانان شکاری شکل گرفت و از امیر و فرمانده تا سرتیپ و همگی پول گذاشتندتا این مکان ساخته شود. در نهایت سال 1370 با تمکیل ساختمان های 4 طبقه خانواده های شهدا، ایثارگران، آزادگان و فرماندهان نیروی هوایی در آن ساکن شدند که آن دوران تعدادشان به بیش از 700 نفر می رسید. نظم اینجا حرف اول می زند در محوطه مجتمع، وارد هر کوچه و خیابانش که بشوید، از ارغوان تا زنبق، شقایق و نسترن نظم و ...
علی راه خودش را انتخاب کرده بود
. فروردین ماه دیگر خبری از او نداشتیم و نگران شدیم. همه جویای احوال او بودند، اما هیچ کس خبر نداشت. بعد از گذشته 40 روز گفتند مراسم ختم بگیریم و مراسم برگزار شد. البته بعدها آقای حیدر اکبرزاده گفت که او را در حین شهادت، بر اثر برخورد گلوله خمپاره با بدنش، دیده بود، اما به دلیل جوانی من دلش نیامده بود که واقعیت را بگوید و همچون رازی آن را در دلش خود نگه داشته بود. وی ادامه داد: او آخرین بار ...
یک نماینده مجلس: همایون شجریان را برای کنسرت دعوت کردم به من گفتند شاه پرست!
برای خودمان فهم و شعور قائل باشیم. بنده تا به حال دوبار به استادیوم رفته ام از اول تا آخر اینقدر فحش دادند پشیمان شدم. چون این محیط با روحیات بنده سازگار نبود دیگر نرفتم. کسی که خودش احساس کند در آن محیط احساس راحتی ندارد دیگر به آنجا نمی رود. متاسفانه ما مسائل ساده را به معضل تبدیل کرده و سپس از آن بحران می سازیم و بعد می گوییم کار دشمن است. آن وقت دهن همه ما بسته می شود. بنده به دولتمردان گفتم ...