سایر منابع:
سایر خبرها
کوچکترین شهید دفاع مقدس که بود؟
نمی برم دیگر تا به امروز چنین سنگری نیافتم. همان طور که اشک می ریختیم و دست نوازش پدر بر سرمان بود صدای گریه نوزادی را شنیدیم قابله کودک را میان پارچه ای پیچیده بود سبزه رو بود با ابروهایی در هم کشیده مُدام دستانش را روی صورتش می کشید و زبانش را بیرون می آورد پدرم نگاه پُرمهری به نوزاد انداخت اندکی او را در آغوش گرفت. پدرم چند روز بعد نام برادرم را ظفر گذاشت در تا ...
دختر 19 ساله پدرش را بی آبرو کرد
دختر 19 ساله در حالی که بیان می کرد نمی دانم چگونه از این مخمصه وحشتناک خودم را نجات بدهم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: به تازگی وارد دانشگاه شده بودم و از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم چرا که پدرم همواره آرزو داشت من به دانشگاه راه پیدا کنم و ادامه تحصیل بدهم. در همین روزها بود که متوجه نگاه های معنادار امیرعلی شدم. او به خاطر دوستی با برادرم از مدت ها قبل به خانه ...
برادرم لحظه شهادت با خونش نوشته بود: سلام بر حسین (ع)
بستری است. مادرم تا این حرف ها را شنید رو به آقای فلاح نژاد کرد و گفت: حاجی، راستش را به من بگو! پسرم چی شده؟ من دیشب خواب علی محمد را دیدم. نهایتاً با اصرار های مادر حاج عربعلی مجبور شد شهادت برادرم را به پدر و مادرم اطلاع بدهد. لحظه ای که هیچ وقت از یادم نمی رود. مکتب امام حسین (ع) شهید علی محمد فلاح نژاد ارادت زیادی به اهل بیت (ع) به ویژه امام حسین (ع) داشت. او ...
کتاب هایی درباره بزرگ ترها برای کوچک ترها
مادر این بچه ها هم چنین نظری دارید؟ پس کتاب بعدی را بخوانید. چندروز با پدربزرگ پنه لوپه لایولی، نویسنده بریتانیایی در قصه چندروز با پدربزرگ می خواهد این تصور مادر و پدرها را بهم بزند. او در این قصه، داستان جین کوچولو را برایمان تعریف می کند که برای اولین بار، به تنهایی به خانه پدربزرگ و مادربزرگش می رود. مادرش فکر می کند که در آن چندروز حتما حوصله جین سر می رود. به این دلیل یک ...
پیرترین رزمندگان دفاع مقدس چه کسانی بودند؟
...> وی می ادامه داد: بابا از تابستان 61 که اعزام شد تا پایان جنگ بیش از 66 ماه در جبهه ماند.آن هم نه به تنهایی بلکه خانوادگی! هر وقت به خانه می آمد همه بچه ها، نوه ها و اقوام را برای همراهی و حضور در جبهه تشویق و تحریک می کرد. بارها اتفاق می افتاد که به همراه پسران و نوه هایش در جبهه بود. حتی در این راه، 2 برادرم – اصغر و علیرضا – از ناحیه کمر، جانبازشدند. همرزمان پدر می گفتند: در خط و قرارگاه نیز ...
آنان که تاب ترک دیار نداشتند و دردهای جنگ را به جان خریدند
خواستم مرا نجات دهند که دست عراقی ها نیفتم. مدام فکرهای بد به سرم می آمد، چون به خاطر اینکه بدنم تکه پاره بود، نمی توانستم لباس بپوشم و فقط یک گان به تن داشتم که پشتش باز بود. همان طور که زیر تخت کز کرده بودم، نور چراغ قوه روی من افتاد و همان شخص به فارسی گفت: بیایید، یکی اینجاست. شخص دیگری هم که پایش شکسته بود، در اتاق روبرویی از ترس خودش را زیر تخت پنهان کرده بود. مرا داخل یک پتو پیچیدند و روی تشک ...
کمک در شرایط سخت نیاز به همدلی مردم دارد
گروه به صورت فصلی کار می کنیم. مثلاً در فصل زمستان لباس گرم، قبل از عید بسته حمایتی عید و در ماه رمضان، بسته افطار با کمک های مردمی تهیه کرده و تحویل نیازمندان می دهیم. کتابی افزود: به خاطر دارم روزی یکی از دوستان با بنده تماس گرفت و گفت یک نفر که کارگر ساختمان و صاحب چهار فرزند است موقع کار از ساختمان افتاده و دست، پا و کمرش آسیب دیده و چون کارگر بیمه هم نداشته بابت مایحتاج زندگی اش به ...
مادرانی که چشم به راهند...
و برای بچه هایم هم پدر باشم هم مادر، البته چه فایده عمرم را صرف بچه هایم کردم اما الان که باید باشند نیستند. به جای اینکه گاهی به دیدنم بیایند برایم پرستار گرفته اند تا کارهایم را انجام دهد، آهی بلند کشید و گفت: وقتی ازدواج کنند متعلق به ما نیستند و همه چیز را فراموش می کنند. چند سال پیش وقتی نتوانستند از عهده من برآیند، تصمیم گرفتند مرا به خانه سالمندان ببرند، نتوانستم دوام ...
خودمراقبتی را به فرزندان آموزش دهید
مسئله را بچه ها در رفتار ما باید یاد بگیرند. حتی پوشش والدین هم در خانه به همین دلیل بسیار مهم است و یک نوع آموزش رفتاری به کودک می دهد. ما با پوشش مان به کودک آموزش می دهیم که کدام قسمت ها از بدن، خصوصی است و بچه ها می فهمند کسی نباید به آن ها نگاه کند. همچنین برای رفتن به سرویس بهداشتی یا حمام ، زمانی که بچه ها توانایی استفاده از مکان ها را دارند مثلا یک بچه 3 یا 4 ساله، باید مفهوم اندام خصوصی و ...
رابطه سیاه نوعروس با هم دانشگاهی اش / هانیه آبروی داماد را برد!
بیرون می زد. به خانه مادرش می رفت و یا سراغی از دوستان قدیمی اش می گرفت. رفت و آمد با یکی از دوستان دوران دانشجویی که آدم سر به راهی نبود و گرفتاری در شبکه های اجتماعی تلفن همراه از یک طرف و خستگی و بی حوصلگی شوهرش از سوی دیگر ،او را هر روز ازشوهرش دورتر می کرد. عروس جوان را دست آخر به اتهام رابطه نامشروع با پسری جوان دستگیر کردند. پدر داماد می گوید : یک عمر با آبرو ...
علیاری: امیدوارم رنگرز چرخه ای مثل کشتی آزاد اجرا کند/ نظری درباره محمد بنا ندارم
انتخاب محمد بنا بود و سال گذشته در فاصله سه ماه پدر و مادرش را از دست داد، افزود: روزگار خوبی بر ما نگذشت، هم بر خودم و هم خانواده ام. پدر و مادرم در این سال ها خیلی اذیت شدند و من واقعاً راضی نبودم که آنها این همه سر این موارد اذیت شوند. من همیشه جنگیدم که خوشحال شان کنم، مدال بگیرم و الان که آنها دیگر نیستند باز هم می جنگم که با مدال آوری روح شان را شاد کنم. علیاری از انگیزه هایش برای ...
طنینِ بی صدای عاشقی
بوده و مادرش باید برای گفتاردرمانی برادر 2 ساله اش هفته ای دوبار این راه طولانی را طی می کرده. من 7 سالم بود که "امیر" به دنیا اومد به خاطر همین وقتی دیدم ناشنواست دوران کودکیم اونجا تموم شد؛ دیگه بازی نمی کردم. همین الان هم که به این سن رسیدم دیگه بازی دوست ندارم. درصورتی که باید بتونم با بچه هام بازی کنم. احساس کردم که یک ستونم برای خانواده و باید کمک پدر و مادرم باشم و یادمه کلاس چهارم بودم ...
حماسه شهید کیارش در آسمان / خلبانی که در کابین پرواز جان باخت
شدم و شهید خلبان کیارش در سال بعد یعنی در سال 1353 وارد دانشکده خلبانی شد. او را می شناختم جوان شجاع و ورزشکار و شریفی بود که خلبان بالگرد جنگنده کبرا شد و در ادامه دوره تخصصی شلیک موشک های هوا به زمین را با موفقیت طی کرد. او اضافه کرد: شهید کیارش از خلبانان خوشنام بود اما تا زمان حمله دشمن بعثی به کشور عزیزمان با او هم پرواز نشده بودم، تا آنکه در آذرماه سال 1359 در دزفول بودم، تیم آتش ...
ذکر اباعبدالله(ع) به پدر شهید جان تازه ای بخشید + فیلم
دائمی به حقیقت بزرگی به نام خدا و اولیای اوست و این دستگیره ای است که پدر و مادر شهید آل مبارک چهل سال است به آن چنگ زده اند. پدر شهید آل مبارک برای اولین بار در چهلمین سالگرد شهادت فرزندش از حالات او و ماجرای خاکسپاری دردناکش می گوید. شنیدن این روایت نشانمان می دهد، رنجی که پدران و مادران شهدا در سوگ فرزندان خود می کشند، مثل همه سوگ ها گرانبار و طاقت فرسا است، اما پایان روشنی دارد ...
پاسخ به چند سوال درباره بیمه زنان خانه دار
این بیمه استفاده کند؟ بیمه زنان خانه دار دارای سه نرخ مختلف است که کمترین نرخ آن 12 درصد بوده و بیمه شدگانی که کسی را تحت تکفل خود ندارند می توانند از این نوع بیمه استفاده کنند و از خدمات بازنشستگی سازمان تأمین اجتماعی بهره مند شوند. - زنی مجرد هستم که پدر و مادر پیرم تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستند. آیا در صورت عقد قرارداد بیمه زنان خانه دار می توانم پدر و مادرم را تحت پوشش بیمه ...
تجاوز 2 عمو به خواهرزاده 10 ساله
تجاوز جنسی دو عمو به دختر بچه ده ساله فقط با یک اشتباه مشخص شد. به گزارش تلنگر؛ دختر بچه در حالی که شکم درد داشت با پدر و مادرش راهی بیمارستان شد و پزشکان متوجه بارداری او شده و با پلیس تماس گرفتند. پس از تحقیقات پلیس ماجرای ترسناک تجاوز دو عمو شیطان صفت به دختربچه ستمدیده بعد از باردارشدن دختربچه فاش شد این قربانی تجاوز جنسی حدود سه ماه پیش فرزند دختری که حاصل ...
دردسر رابطه غیراخلاقی دختر 17 ساله مشهدی با یک جوان / هومن مرا دزدید و به خانه اش برد!
زور به این جا آورده است و الان پدر و مادرم نگران هستند. عمه هومن با شنیدن این ماجرا بلافاصله با برادرش تماس گرفت که پدر هومن نیز از او خواست خیلی زود مرا به خانه برساند ولی او مرا در بیرون از منزل رها کرد و گفت خودت به خانه بازگرد! از سوی دیگر می دانستم پدرم از این موضوع بسیار خشمگین شده است و اگر به خانه بازگردم مرا کتک می زند این گونه بود که تصمیم احمقانه دیگری گرفتم و آن شب به منزل ...
دو فرزندم در بمباران کرج فدای سید الشهدا (ع) شدند
اما نمی خواستم شما ناراحت شوید. همه آنها (برادران و پسرانم) فدای پدرم." دیگر همه گریه کردند و من هم گریه کردم. خیلی طول کشید تا من خوب بشوم و راه بروم. خوابیده بودم و مادر و مادرشوهرم از من پرستاری می کردند. از اینکه در یک روز پدر، 2 برادر و 2 فرزند خود را از دست دادید چه احساسی دارید؟ همه آنها را فدای امام حسین (ع)، حضرت علی اکبر (ع)، حضرت علی اصغر (ع) و حضرت ...
از پیش حاج حسن کسی دست خالی برنمی گشت
گروه زندگی - مینا فرقانی: صحبت کردن دربارهٔ بعضی آدم ها کار سختی است. به خانوادهٔ این افراد باید حق داد که برای مصاحبه و حرف زدن از عزیزشان سخت بگیرند. چون برای عقل زمینی و مادی انسان امروز، که به یک سری محاسبات عادت کرده، سخت است بپذیرد زندگی نسبتاً کوتاه یک نفر چقدر پربرکت و پر از کارهای مهم و اثرگذار بوده است. سرهنگ حسن کبیریان که بیشتر حاج حسن صدایش می زدند، تقریباً در هر زمینه ای از کارهای خیر و سازنده که می توانسته، با جان و دل وارد شده و مؤثر هم واقع ...
سیاوشانی که در این خاک روییدند
کنم و به ثمر برسانم. پری چهر نژادکی فرزند بزرگ شهید فریدون نژادکی در خاطره ای به یاد ماندنی از پدر شهیدش چنین می گوید: برادر من شهریار در آن زمان 5 سال داشت و من 8 ساله بودم، پدرم در یکی از مرخصی های خود که به تهران آمده بود، برای برادرم توپ خرید و برادرم توپ را همیشه داخل کمد نگهداری می کرد. من و خواهرم فیروزه که هفت سال داشت، هر وقت می خواستیم با توپ بازی کنیم، برادرم اجازه ...
سردار شهید علی اکبر حسام از عشق به والدین تا برگشت بی سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید
...> خواهر این شهید والامقام با صدایی که نشان از ایمانی از جنس حضرت زینب (س) در گفت و گو با ایرنا گفت: احترام ویژه عاشقانه به پدر و مادرم و بوسیدن دست و پای والدینم یکی از مهمترین ویژگی های برادرم بود. عصمت حسام افزود: پدرم کشاورز بود و همیشه شهید بدون احساس خستگی به کمک ایشان می آمدند و حتی زمانی که برای مرخصی از جبهه بر می گشتند زمانی را برای کمک به والدینم اختصاص می دادند. وی که 2 ...
حرکت در مسیر شهادت، قرار عاشقانه زندگی مشترکمان بود/زینب وار به وصیتش عمل می کنم
بعد از سه روز به مادرشان اطمینان دادم که در سوریه جنگ نیست و ابالفضل به سوریه رفته است. شب قبل شهادتشان به من زنگ زده بودند و من خانه نبودم برای همین به مادر و پدرم تماس گرفته بودند و از پدرم درخواست داشته بودند که برایش دعا کنند که به زیارت حرم حضرت زینب سلام الله علیها بروند و گفته بودند که مراقب بچه های من باشید و حلال کنید. پدرم میکفت صدایش گرفته بود و خیلی بی حال صحبت می کرد. ...
قیطریه هم از موشکباران در امان نماند / مردی که زیر موشکباران به فکر حلقه ازدواجش بود
که وقتی آژیر خطر بلند شد، نگران حلقه ازدواجم و ساعت یادگاری پدرم بودم که آنها را پیدا کردم. در حال خروج از خانه بودم که موشک اصابت کرد و زیر آوار ماندم. او ادامه می دهد: ما برای اینکه متوجه شویم کجا موشک اصابت کرده، اغلب در بلندی های تهران مثل تپه عباس آباد مستقر می شدیم. یک روز راننده گشت پیشنهاد داد به میدان ونک برویم و به شوخی گفت: یکبار هم موشک کنار خودمان خواهد خورد. به میدان ونک ...
شهید جمور قبل از شهادت شهید زیسته بود
ها و راهپیمایی ها حضور فعال داشت. وی با بیان اینکه پدرم سال 1357 ازدواج کرد و خداوند 4 پسر به او داد، افزود: شهید جمور با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به عنوان پاسدار در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر شد و در عملیات های مختلف شرکت کرد. جمور بیان کرد: 8 ساله بودم که پدرم به شهادت رسید، در طول آن هشت سال به خاطر حضور در جبهه جنگ و جبهه های جهادی و ...
نخستین ایرانی برنده جایزه صلح جهانی آلفرد فرید در اتریش چه کسی است؟ عکاس مطبوعات و راوی تصویری روزهای ...
بیرون می آوردند یک گوشه خلوتی پیدا می کردم و اشک می ریختم. شاید چون خودم پدر 2 بچه بودم آنقدر اذیت می شدم. خیابان اقبال و محله سبلان را که زدند شبیه یک قتلگاه شده بود. باورتان نمی شود آن روز پیکر چند نفر را از زیر خاک بیرون کشیدند. موشکباران محله سبلان خیلی مهیب بود. خانه ها همه خراب شده و امدادگران در تلاش بودند پیکرها را از زیر خاک بیرون بیاورند. در میان آنها خیلی هایشان بچه ...
نوه سومین شهید محراب: آیت الله صدوقی فرزند زمانه خود بود
صدوقی به مردم وی با بیان اینکه بنده سه سال بعد از شهادت پدر بزرگم به دنیا آمدم اما در خانواده و همراهی ها که پدر با وی داشت یکسری از خاطرات در ذهنم هست که از قول پدرم آنها را بازگو می کنم، گفت: پدرم تعریف می کرد ظهر یکی از روزهای تابستان که حاج آقا خسته به خانه رسیده بود، خوابید، پس از مدتی فردی به در خانه آمد من در را باز کردم از من پرسید حاج آقا کجاست گفتم که در حال استراحت است، گفت ...
خاطرات تلخ و شیرین آتش نشانان در نجات انسان ها/ آتش نشانی پای ثابت حوادث بزرگ سطح استان گلستان
آوردن مسافری غرق شده در این مکان بود و پدر و مادری که تفریح سفرشان تبدیل به شبانه روزی گریه کردن در انتظار پیدا شدن جسد فرزندشان شده بود زمانی که جسد بچه را از آب بیرون آورده خوشحال از پیدا شدن جسد بودند. قره قاشی افزود: کودک دوساله ای داخل ماشین لباسشویی رفته و خود را در آن محبوس کرده بود که با تماس به موقع پدر و مادر به آتش نشانی توانستیم بچه را نجات دهیم. وی اظهار داشت: یکی ...
آن مرد که در باران رفت با دست های بسته آمد...
امتحان شروع شد و بعد از امتحان خواهر شیخ محمد که همکلاسی ام بود از من خواست به کتابخانه بروم، وقتی دلیلش را جویا شدم گفت آقا شیخ محمد با شما کار دارد . همسر شهید شیخ شعاعی ادامه داد: چون تا آن زمان هیچگاه مستقیم با حاج آقا رو در رو نشده بودم و هیچ زمانی با من کار نداشت، فکر کردم شاید می خواهد به خاطر تاخیر در برگشت 2 کتابی که به امانت برده بودم با من صحبت کند. همراه خواهر شیخ محمد به ...
خنثی کننده 5 هزار بمب کیست؟
.... حالا باید این بمب های روسی را خنثی می کردیم. یادم هست با اینکه اول مهر، پایگاه یکم به شدت سرد بود، ولی من خودم از ترس خیس عرق شده بودم. در واقع جنگ برای ما از آنجا شروع شد. از آن به بعد تهران بمباران نشد تا یک مدت طولانی. خیابان فرهنگ، شب های احیای سال1364 برو این قلاب رو ببند به بمب عراق شب های احیای ماه رمضان هم تهران را بمباران کرد. یکی از بمب ها خورد توی ...