سایر منابع:
سایر خبرها
بغضی که امان نداد خاطره مهران رجبی تمام شود + فیلم
پایان ببرد و زمانی که میهمانان، سکوت و سپس بغض رجبی را دیدند با ذکر یک صلوات، مجلس را ادامه دادند. رجبی در ابتدا درباره اشتباه گرفتن مجری شبکه خبر با مرحومه نامداری سخن گفت و افزود: زمانی که مجری برای خواندن خبر آماده می شد، به او گفتم من غیر از اذان و خبر همه کار کردم. صدایم به درد اذان نمی خورد ولی اجازه بدید اخبار بگویم. ظاهرا از گوشی به مجری گفتند اجازه بدهید اخبار بگوید. کاغذ را ...
مردی که از جیبش وزنه بردار در می آورد!
موقع باریک بود و یک خاور روی ماشین ما آمد. سه نفر فوت کردند و من هم به بیرون پرتاب شدم. خدا به من عمر دوباره داد. بعد از آن تصادف، گفتند که دیگر کامپیوتر کارگرنژاد کار نمی کند وگرنه من آنقدر پیر نشده بودم. مغز من مانند کامپیوتر بود و همه چرا به خاطر می سپردم. سال گذشته نیز پیش آقای اقبال پور رفتم و گفتم همین الان تیم دوم و سوم را به من بدهند بعد از شش ماه با تیم اول رقابت خواهد کرد چون می دانم کارم ...
بانوی فعال فرهنگی پاکستانی در گفت وگو با حوزه مطرح کرد: توصیه حاج قاسم برای بیان حماسه های زینبیون/ 215 ...
و در خصوص مهمترین فعالیت هایی که دارید توضیح دهید. من زرین فاطمه مطهری فوق لیسانس تفسیر قرآن از جامعة المصطفی هستم. همچنین کارشناس مذهبی تلوزیون هادی تی وی به زبان پشتو هستم. در سال 96 نماینده فرهنگی تیپ زینبیون بودم. حوزه : از اولین دیدار خود با حاج قاسم بگویید. الحمدلله در سال 96 در کنگره بین المللی مدافعان حرم مهاجر در مشهد، در وصف زینبیون و در حضور حاج قاسم ...
آمده ایم که سرباز کاک همت شویم
حاجی پیشنهاد داد با هم به یکی از مقرهای ضد انقلاب بروند تا با پادرمیانی کاک سیروس آنها هم تسلیم شوند و با سپاه همکاری کنند. این کار بسیار خطرناک بود و هیچ کس حرف های کاک سیروس را باور نمی کرد جز حاجی؛ می گفتند، می خواهد سر همت را به باد دهد و من به سمت مقر حرکت کردم از پاوه خارج شدیم و در جاده کوهستانی صدای تیر هر لحظه بیشتر می شد. در این فکر بودم که چرا حاجی این قدر به این ها خوش بین ...
دختر فراری 17ساله عروس را به آتش کشید
! چون او چرب زبان بود و با حرف های عاشقانه مرا فریب داد. در این مدت مواد مخدر هم مصرف کردی؟ نه! اگر چه جوانی که با او دوست بودم تریاک مصرف می کرد ولی قصد داشت اعتیادش را ترک کند. هادی چرا با نامزدش اختلاف داشت؟ او می گفت، همسرم از من بزرگ تر است و نمی خواست با او زندگی کند. چند خواهر و برادر داری؟ دو خواهر و یک برادر کوچک تر از خودم ...
روایت سردار اشتری از ماجرای مرگ تلخ مهسا امینی/ 1800 پلیس مجروح شدند
کردم که هرچه میخواهد بگوید تا تخلیه شود. بعد از حرف های ایشان اظهار ناراحتی کردم و گفتم مراقب پدر و مادر او باشید و شماره خودم را به او دادم و در انتها اظهار لطف کردند. فرمانده فراجا در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: اعترافات مهمی از آشوبگران وجود دارد که به مرور و در زمان خود منتشر خواهد شد. سلاح میدانی نیروهای ما ساچمه زن پلاستیکی و پینت بال و غیرکشنده است و سلاح جنگی فقط مربوط به داخل ...
همه ماجرای مهسا امینی از زبان فرمانده کل نیروی انتظامی
به گزارش خبرگزاری ایران پرس، سردار حسین اشتری چهارشنبه شب در برنامه تلویزیونی صف اول با اشاره به هفته فراجا و روز نیروی انتظامی اظهار کرد: شعار امسال ما پلیس خادم مردم و مردم حامی پلیس است. امیدواریم بتوانیم این هدف را محقق کنیم و مردم از خدمتگزارانشان راضی باشند. وی گفت: ما در ایام اربعین در مرزهای زمینی حضور داشتیم. من در روز 22 شهریور در شلمچه بودم که تماسی با من گرفته شد و موضوع ...
روایت زندگی شهدای هنگ مرزی نیروی انتظامی از زبان خانواده هایشان
نیست و نمی داند از حس دلتنگی گفتن یعنی چه؟ هشت سال است که پسرم شهید شده است و افتخار می کنم که برای دفاع از مرز و خاک و ناموس رفت. حالا اگر مسئولان یادی از منِ مادر و پدرش نکردند چه باک. اگر آمدند و سر درِ خانه مان نام شهید زدند و دیگر رفتند که رفتند چه باک. حنیفه خانی حرف هایش را با دلی پر شروع می کند: دست روی دل هر مادر شهید ناجا بگذارید، شاید مثل من باشد. دلش گرفته باشد. همیشه و همه جا از ...
روایت مستندساز اصولگرا از اعتراضات: باید با این نسل مدارا کنیم
.... سعید لرستانی زنگ زد. تلویحا گفت تو که رزمی کاری چرا انقدر دست وپاچلفتی کتک خوردی؟ من چند دوره قهرمان استان، کشور و مسابقات برون مرزی بودم؛ کیک بوکسینگ. الان 105کیلو هستم. قطعا هر کسی جای من بود با آن شدت کتک به کما می رفت ! قطعا من توان دفاع و حمله داشتم. لکن تصورم این همه خشونت نبود . من هیچ حرف نابجایی نزدم، ناسزا نگفتم، فقط رفتم میانجی گری. فکر نمی کردم در کمتر از ...
با قطب نما بخوان
پال اسپراکمن، نایب رئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز نیوجرسی آمریکا این رمان را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. در حال حاضر دانشگاه جرج واشینگتن دی سی، دانشگاه هاروارد (کتابخانه دانشکده هاروارد) MA، کتابخانه کنگره واشینگتن دی سی، کتابخانه UCLA لس آنجلس، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه ماریلند (دانشکده پارک کالج) و دانشگاه ورمونت (کتابخانه بیلی هوو برلینگتن) از جمله مراکزی هستند که این کتاب را در دسترس علاقه مندان قرار داده اند ...
بچه های فرات نمی خواهد نسلی بی تفاوت به ظلم باشد
موقع جایی ارائه ندادم و به دلیل اینکه می گفتند ساخت سریال های تاریخی هزینه زیادی می برد از ساختن آن منصرف شدم. سال 95 بود که دوستان گفتند نشر جمکران کاری در مورد عاشورا می خواهد، اما چون من به دنبال ساخت سریال این داستان بودم، ابتدا رغبتی نداشتم. برخی از دوستانم گفتند که این اتفاق مغتنمی است و می توانم آن را در قالب رمان منتشر کنم و بعد از آن فیلمنامه کاملش را برای تولید بنویسم و من هم قبول کردم ...
ناگفته های زندگی زورگیر اتوبان نیایش از زبان خانواده اش
تیرگی دوباره در فضا حاکم می شود. مادر امیر علی، بین صدا های در هم تنیده شده کودکان، به صحبت های خود ادامه می دهد که: همه رفیق های همسرم، بچه های همین منطقه هستند. چون این بچه ها خانواده درست و حسابی که نداشتند، با همدیگر در محل ول می چرخیدند، همین ها باعث شد تا همسر من هم به این راه کشانده شود. اصلا به شما گفتیم که قبلا حسین فقط فوتبال کار می کرد . همان موقع برادر حسین، حرف عروس خانه را ...
14 هزار ناشنوای استان اصفهان سهمی از سفر رئیس جمهور به اصفهان نبردند
د نیست و مشکلات ناشنوایان و معلولان و نابینایان هم بخشی از مشکلات استان اصفهان است و آن هم حق دارند که مشکلاتشان را به گوش رئیس جمهور برسانند. روستا با بیان اینکه نگاه دولت به این استان و مردم این استان باید عادلانه باشد، خاطرنشان کرد: چگونه یک فرد ناشنوا می تواند در جمع پنج هزار نفری در ورزشگاه صدا و مطالبه خود و سایر ناشنوایان و معلولان را به گوش رئیس جمهور و وزرا و معاونان برساند! ...
قرار بود محراب که آمد جشن بگیریم؛ عزادار شدیم!
. دیگر از گریه ها فهمیدم یک اتفاق بدی افتاده. گفتم چی شده؟ چی شده؟ گفتند محراب شب درگیری داشته فکر کنم اتفاقی برایش افتاده. دیگر خانواده ام را از روستا آوردند اینجا که ما بودیم. من اینجا پیش برادر بزرگم بودم. سه چهار تا از دوستانش آمدند پیش برادر بزرگم. ما که نمی دانستیم. صبح زود هم بود. ساعت 7 صبح بود. برادرم رفتم جلوی در. به برادرم گفته بودند محراب شب درگیری داشتند در این درگیری هم به ...
گفت وگو با اعضای خانواده زورگیر اتوبان نیایش
روزی را که متوجه این ماجرا شدیم، هرگز فراموش نمی کنم. یکی از دوستانش آمد به ما گفت داداشت را گرفتند، خبر داری؟ گفتم، نه. چرا؟ گفت: سوار موتور بوده و مأمورها دنبالش بودند. اما بعد از آن ما سه روز از حسین بی خبر بودیم . مادر حسین قطره های اشک روی صورتش را مرتب پاک می کند و با صدای لرزانی می گوید: آن روز من سر کار بودم، بعد هرچه گریه کردم که این بچه است، پدر هم نداشته، فایده نداشت، کسی به حرف ...
میرزا یعنی حسی که تجربه نکرده بودم، شبیه قورت دادن یک تکه یخ
دادن یک تکه یخ. همسر یکی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در خصوص زندگی عاشقانه اش می گوید: به خانه یکی از اقوام رفته بودم که عاشق یک پسر روستایی شدم عشقم به او تا حدی بود که با همه سختی ها کنار می آمدم و به خاطر همسرم بیش از 2 سال در روستا زندگی کردم. پروین سلگی همسر شهید حاج میرزا محمد سلگی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اذعان داشت: حاج میرزا در عرض هشت سال دفاع مقدس شاید سر جمع 6 ...
در رسانه| بیش از 70 درصد از مراکز بهزیستی استان اصفهان مناسب سازی نشده است
به گزارش روابط عمومی اداره کل بهزیستی استان اصفهان به نقل از شبستان ، سید کمال صدیقی در نشستی با خبرنگاران که امروز یکشنبه (10 مهر) که به مناسبت گرامیداشت هفته ناشنوایان، سالمندان و نابینایان برگزار شد با اشاره به استیجاری بودن مراکز توانبخشی، گفت: با افزایش تورم، اجاره ساختمان ها بیش از 200 تا 300 درصد افزایش یافته، از سوی دیگر بیش از 70 درصد از مراکز مناسب سازی نشده است چون امکان رعایت ...
پرسپولیسی نیستم اما در پرسپولیس بازی کردم
بعد از قضاوت آزمایشی در یمن، تبدیل به داور بین المللی شدم. هنوز هم پرسپولیسی هستید؟ خیر، پرسپولیسی نیستم اما در پرسپولیس بازی کردم. به نظر من همه داوران قبل از داوری شان یک علاقه ای به تیم های بزرگ دارند و آدم نباید دروغ بگوید اما در دوران داوری هیچ وقت استقلال یا پرسپولیس بودن تیم داخل زمین را مدنظر قرار ندارم. حتی زمانی به من می گفتند تو استقلالی هستی یا پرسپولیسی هستی اما ...
شهید مدافع حرم شهید حامد احمدی
هست که برای امام حسین(ع) عزاداری می کنم و همینطور هم شد و قبل از محرم سال بعد حامدم به شهادت رسید. مادر شهید در حالی که اشک می ریخت ادامه دادند: از وقتی شنید در سوریه چه خبر است دیگر آرام و قرار نداشت چند ماهی تلاش کرد تا من را راضی کند، اما به هیچ عنوان راضی نمی شدم، چون حامد با همه فرزندانم فرق می کرد. (لازم به ذکر است خانواده احمدی دارای 3 فرزند دختر و 3 فرزند پسر هستند) که شهید حامد احمدی ...
گروهک ها چه تله ها که برایمان نمی گذاشتند
درمان 6 ماه فرصت دادند. رفتیم خدمت امام رضا (ع). لطف ایشان شامل حال همهٔ شیعیان و ایرانیان هست. شامل حال ما هم بوده و هست. از آن 6 ماهی هم که دکترها گفتند، خیلی گذشته و ما نمردیم. . یک دست کله پاچه خوردم تا سر پا شدم از سخت ترین موقعیت ها برای خانواده های رزمندگان، بی خبری بوده و هست؛ خصوصاً بی خبری بعد از انجام عملیات ها. حاج رضا هم یک بار با بی خبر گذاشتن خانواده به مدت دو ...
همسرش را دوست داشت؛ دو سال بیشتر زندگی نکردند!
تماسی تلفنی، گفتگویی را با خواهر شهید ترتیب داد که متن کامل آن را در چند قسمت تقدیمتان می کنیم. شادی روح همه شهدای مظلوم استان کردستان، صلواتی بر محمد و آل محمد نثار می کنیم... **: از خودش چیزی می گفت؛ مثلا فلان کار را کردم یا فلان جا بودم و امثال آن؟ خواهر شهید: نه اصلا دوست نداشت از کارهایش بگوید که مثلا من این کار را کردم یا فعالیتم این است، اسم از خودش نمی برد، اما بعد از ...
در رسانه| مشکلات معلولان اصفهانی؛ از هزینه نگهداری تا کمبود سرانه
از کشور در این زمینه قطع شود. در جامعه به توانایی ناشنوایان توجهی نمی شود حسین روستا مشاور مدیرکل در امور ناشنوایان در ادامه این نشست با بیان اینکه ناشنوایان از سفر رئیس جمهور به استان هیچ بهره ای نبردند و نگاه دولت باید عادلانه باشد، عنوان کرد: مراکز خاص مختص آموزش ناشنوایان باید حفظ شود، چطور یک ناشنوای مطلق در مدارس عادی درس بخواند، معلمان مدارس ناشنوا باید به زبان اشاره ...
گفتگو با مهران صدرالسادات، هنرمند پیشکسوت مشهدی | دنیای نقاشی پایان ندارد
... در آن یک سال ضمن آموزش زبان با خودم درگیر بودم که چه رشته ای انتخاب کنم. رشته ام تجربی بود و می توانستم بدون کنکور، رشته پزشکی بخوانم. ولی من رفتم دانشگاه هنر و برخلاف انتظارم پدرم مخالفتی نکرد. دانشکده هنر های زیبای رم، امتحان ورودی داشت. امتحانش به این ترتیب بود که دو ماه باید کار می کردی. بعد از دو ماه اگر می دیدند استعداد داری، می گفتند می توانی ثبت نام کنی. پنج سال رم بودم. سال 56 ...
نگرانی منوچهر محققی درباره حق الناس/تاپ گان و جذب جوانان آمریکایی
کابین عقب ها آن جا اجکت کرده بود. ولی در لحظه جنگ و نبرد، چنین مانوری پیش می آید. خلبان باید با سرعت عملش در یک آن، تصمیم بگیرد و عمل کند و ایرانی ها بهترین نمونه اش را در جنگ نشان دادند. * من تاپ گان یک را سال ها پیش دیده بودم ولی این شماره دو را که دیدم، خیلی خیلی دروغ و خالی بندی داشت... صمدی: خب این خالی بندی ها را شما که موضوعات پرواز و خلبان ها را پیگیری می کنید، متوجه می ...
اتفاقات شریف ریشه در فقر فرهنگی داشت
، مشکلات نیز حل می شود؛ من در سفری که به چین داشتم از نزدیک شاهد بودم که وقتی نگاه ها به داخل شد نه امریکا و نه روسیه هیچ کدام نمی تواند آن ها را زمین بزند. داخل جاذبه کم و خارج جاذبه زیاد است و حسابی پول می دهند؛ حدود 20 سال پیش به معاون فناوری ریاست جمهوری گفتم، شما چه مقدار به یک دانشجوی نخبه می دهید؟ امریکا پنج یا شش برابر آن را می دهد که این دانشجوی نخبه را جذب کند، ولی متأسفانه متوجه این موضوع ...
مدیر بنیاد فرهنگی هاد: آیت الله ناصری ثمره حوزه های علمیه بود
آیت اله ناصری این گرایش را نیز داشت و صاحب نظریات خاص در کیفیت سلوک تهذیبی و معنوی برای یک طلبه بود. وی خاطر نشان کرد: عشق به امام زمان(عج) نیز عجیب در شخصیت آن مرحوم بود و می گفتند من در عراق که بودم گاهی از نجف تا مسجد سهله به عشق امام زمان(عج) می دویدم و نمی دانستم چرا می دوم و التهاب و عشق داشتم، لذا عشق مهدوی یکی از شاخصه های بارز این بزرگمرد بود. مدیر بنیاد فرهنگی هاد ...
نطق های حسن گشتاپو – ایرنا
با لحنی رسمی گفت: تا امروز ما شما را لیبرال می نامیدیم اما تصمیم گرفته شد تا از این پس لیبرال مقاوم صدایتان کنیم. به زحمت قدری از جا بلند شدم و خطاب به 60 هم سلولی خود گفتم: آیا بهتر نیست انسان، لیبرال مقاومی چون من باشد تا یک انقلابی بی جربزه؟ شما ها سرود خواندید نه من! آیا هیچ کدامتان جرات کرد به حسن بگوید که من مقصر نبودم؟ متفقا گفتند: بله حق با توست. ما همگی مقصریم و می ...
دایی باجی اوغلی های دفاع مقدس/ 2 کامیون اسلحه دمکرات ها برای تبریز!
از پشت گوشی صدایی گفت که آنجا تبریز است؟ شما خلق مسلمان هستید؟ خودم را گم نکردم و خیلی خونسرد جواب دادم که بله ما خلق مسلمان هستیم، دوباره آن فرد پشت خط گفت که اگر دو ساعت مقاومت کنید از طرف حزب دموکرات دو کامیون اسلحه به دست شما خواهد رسید و شما با آن اسلحه ها هر چه پاسدار است را بکشید تا ما برای تشکیل حکومت بیاییم و من هم ریز به ریز اطلاعات را از آن فرد گرفته و به دست فرماندهمان دادم. ...