پلیس بازی پسر جوان عامل بدنامی پلیس تهران را لو داد / پول نزول درمان ...
سایر منابع:
سایر خبرها
سرقت برای پس دادن پول نزول
: از آنجایی که مطمئن بودم گوشی سرقتی نیست، به ناچار آن را در اختیار مرد ناشناس قرار دادم. او شروع به شماره گیری با گوشی کرد و بعد هم انگار تلفنی با شخصی صحبت می کند گفت استعلامات ما از مرکز نشان می دهد که گوشی شما سرقتی است و باید همراه من به اداره پلیس بیایید. به او گفتم اشتباه می کنید، گوشی سرقتی نیست. بعد از کلی صحبت مأمور جوان گفت پس دو و نیم میلیون تومان به من بده تا من هم ماجرای سرقتی بودن گوشی ...
مامور بی شرم برق به زن تنها در خانه تجاوز کرد
قرار داد و سپس طلاها، پول و وسایل با ارزش کوچک را برداشت ولی گوشی موبایلم را کاری نداشت و به سرعت از خانه خارج شد. کارآگاهان در گام بعدی در جریان سریالی بودن این اقدامات شیطانی مرد شیاد قرار گرفتند و مشخص شد این مرد در نقش مامور اداره برق، اداره گاز، اداره آب وارد خانه ها شده و با تهدید اسلحه پس از اجرای نیت شیطانی اش دست به سرقت طلا و پول می زند. یکی از طعمه های این مرد شیطان ...
حسابرسان اختیار تام داشتند
رضا نیازمند : همان طور که گفتم یکی از دروسی که من خوانده بودم حسابرسی بود. وقتی که مدیرعامل نساجی بودم هفته ای دو ساعت حسابداری و حسابرسی در دانشکده بازرگانی وابسته به دانشگاه تهران تدریس می کردم در شرکت نساجی هم سه نفر که هر سه از روسای حسابداری قبلی و خوشنام شرکت نساجی بودند، انتخاب کردم و آنها را برای حسابرسی تعلیم دادم. اینها بدون اطلاع قبلی به کارخانه ها می رفتند و اسناد را به طور تصادفی رسیدگی می کردند و اگر خلافی می دیدند حق داشتند طرف را از کار برکنار کنند. با شروع به کار این سه نفر دیگر رسیدگی اسناد در تهران لزومی نداشت و آن اداره را تعطیل کردم. حسابرسان اختیار تام داشتند. در یکی از رسیدگی ها ملاحظه می کنند که صندوقدار گفته بود رئیس حسابداری و کارخانه با روسای ادارات دولتی شب های جمعه جلسه قمار دارند. معمولا از صندوق دار پول می گیرند و اگر می باختند اسناد تقلبی درست می کردند و به صندوقدار می دادند. ...
مشکلاتم با کی روش را فراموش کردم/علیه من به فیفا ایمیل زدند؛ شاید از ایران بروم+فیلم
کنم چقدر پررو بودم که تا اینجا آمدم * در سال 2019 بهترین پزشک جوان آسیا شدم اما از طرف فدراسیون کاندیدا نشدم * وزارت ورزش نمی تواند ادعا کند که از من حمایت کرده است * برخی از همکارانم علیه من به فیفا ایمیل زده بودند * اشک در چشمانم جمع می شود که چرا برخی از مسئولان ما جاده را برای بانوان هموار نمی کنند *کسی نمی تواند من را از وطنم زده کند ...
خرابی های آزادی خواهی در محرومیت زاهدان/ اینجا خاک دامن گیری دارد
آنقدر بزرگ بود که با قواره هیچ سازه دیگری در زاهدان همخوانی نداشت، هیچ ساختمان دیگری در این شهر جرأت عرض اندام در برابر مسجد مکی را ندارد. محرومیت اندر محرومیت این آقا سرطایفه قومی است که در این چند کوچه حاشیه شهر زندگی می کند و به پیاده رو، جایی که جلوی مغازه ای چند مرد جاافتاده روی صندلی نشسته بودند اشاره کرد. یک نفرشان دست ها را روی زانو گذاشته بود و بقیه اطراف او دایره وار ...
رعایت اعتدال در انفاق و هزینه زندگی + مسابقه
روز قیامت حسرت می خورد که من جان کندم، مال پیدا کردم، ولی چون بجا خرج نکردم، وارثم از این مال چه استفاده هایی کرد، حسرت می خورد که با مال من وارثم خوش گذراند. برادران و خواهرانی که سنّشان به من رسیده، دیگر بین شصت، هفتاد، بیش تر عمرشان را کرده اند، البتّه عمر دست خداست، بعضی ها ممکن است فردا بمیرند، هفته دیگر بمیرند، خود بنده، با شما هم فرقی نمی کند، در قرآن اگر اشتباه نکنم، چهارده مرتبه ...
رسیدن به مرز قدرت جهان افسانه نیست
پس از یک دوره شکوه و اعتلا دچار حضیض شده بود، ایران قبل از انقلاب اسلامی هم به واسطه عدم لیاقت شاهان پهلوی و قاجاری و نیز به واسطه قرار گرفتن زیر سلطه غرب پس از دوره شکوه و اعتلای صفوی به حضیض افتاده بود. در این دوره علم و پرورش تمدنی از جامعه ایران رخت بربسته و در اداره امور خود از قبیل پزشکی به غیر وابسته شده بود. انقلاب اسلامی عرصه داخلی را از حکمرانان جبار و در همان حال وابسته و ...
مداخلات مقامات آمریکایی و اروپایی نقض کنوانسیون های بین المللی است/ جنایت ایذه با برنامه ریزی دشمنان ...
.... مسئولان هم به فکر مردم هستند. نسبت به اغتشاشگران و کسانی که دست به آشوب می زنند، نباید ملاحظه ای کرد. در قوه قضائیه پرونده کسانی که مرتکب قتل و خشونت شدند، در حال رسیدگی است. احکام اولیه برخی از آن ها صادر شده است و اگر در مراحل بعد به اثبات برسد، مجازات خواهند شد. نقش مردم در پایان غائله ها این عضو حقوقدان شورای نگهبان همچنین بیان داشت: دستگاه های امنیتی در هر کشوری ...
میزگرد بررسی حوادث 6 ماه اخیر با حضور زیدآبادی، مهاجری، قوچانی و درویش
از آن وقایع سیگنالی به جامعه داده شد که مشکل اصلی جامعه ما معیشت است و مشکل مردم سفره ای است که روزبه روز کوچک تر می شود. به همین دلیل در انتخابات 1400 عمده مطالباتی که در جامعه بزرگنمایی می شد، مطالبات اقتصادی بود که البته درست هم بود. بحث تحریم ها و به سرانجام نرسیدن برجام باعث شده بود که مشکلات اقتصادی روزبه روز تشدید شود. این تصور وجود داشت که وقتی دولت آقای رئیسی می آید -چون شعارهای اقتصادی ...
اخاذی مامور قلابی از مردم برای پس دادن پول نزول
که آمدم 13 میلیون تومان به 26 میلیون تبدیل شده بود اگر پول را نمی دادم مرد نزول خوری که از او پول گرفته بودم سفته هایم را به اجرا می گذاشت و من به زندان می افتادم. شگردت برای سرقت چه بود؟ لباس مأمور پلیس خریدم و در خیابان های خلوت پرسه می زدم. با دیدن کسی که در حال صحبت با تلفن بود به سمتش می رفتم. دقت می کردم که گوشی تلفن همراهش مدل بالا باشد. به مالباخته می گفتم که مأمور هستم و به ما گزارش شده ...
۞ نکته آموزشی:
هنر و سرخوردگی هنرمند است. سه برداشت از زندگی جمال الدین، با سه زاویه ی دید مختلف نقل تاثیر رویدادهای اجتماعی و انگاشت آن در تنزل و یا ترقی هنر اوست. همه ی عمر گدایی بوده ام که کُدیه ام هنر بود. بنده ی امل خویش بودم و برده ی عمل خلق. دیگر چه سود از نقش کشیدن. نه خویشی دارم و نه عشقی، نه دوستی دارم و نه یاری. خانه ام بی آنکه بجنبد روزبه روز از شهر و آدم ها دورتر می شود. ص15 ، شهید راه هنر شدم و ...
سرقت برای پس دادن پول نزول/ برای درمان خواهرم 13میلیون تومان نزول کردم و بدهی ام رسید به 26 میلیون
خودم که آمدم 13 میلیون تومان به 26 میلیون تبدیل شده بود اگر پول را نمی دادم مرد نزول خوری که از او پول گرفته بودم سفته هایم را به اجرا می گذاشت و من به زندان می افتادم. شگردت برای سرقت چه بود؟ لباس مأمور پلیس خریدم و در خیابان های خلوت پرسه می زدم. با دیدن کسی که در حال صحبت با تلفن بود به سمتش می رفتم. دقت می کردم که گوشی تلفن همراهش مدل بالا باشد. به مالباخته می گفتم که مأمور هستم و ...
گروگانگیری مردان نقابدار برای سرقت میلیاردی
به زبان آوردند و گفتند خانه آن ها کدام طبقه است؟ از ترسم گفتم طبقه دوم. بعد دستم را با دستبند پلاستیکی بستند و خواستند همراه شان به طبقه دوم بروم. به بهانه گرفتن زباله در زدم. وقتی دختر خانواده کیسه زباله را بیرون گذاشت، آن ها مرا به داخل خانه هل داده و بعد زندانی مان کردند. با توجه به اعتراف های اولیه این مرد، پرونده با دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ناحیه 34 تهران به پلیس آگاهی ارسال شد و سارقان نقابدار تحت تعقیب قرار گرفتند و تحقیقات از سرایدار هم ادامه دارد. روزنامه جام جم ...
پشت پرده ماجرای دزدی میلیاردی از یک برج در زعفرانیه
به طرفم گرفته بودند تسلیم شده و به آنها گفتم که خانم مهندس ساکن طبقه دوم است. اما مردان نقابدار دست از سرم برنداشتند، آنها با تهدید مرا به طبقه دوم کشانده و از من خواستند تا از خانم مهندس بخواهم به مقابل در بیاید. زمانی که در باز شد، به داخل حمله برده و حتی مرا هم در سرویس بهداشتی حبس کردند. گرچه مرد سرایدار مدعی است در این سرقت میلیاردی نقش نداشته است اما به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت، برای بررسی اظهاراتش در اختیار اداره آگاهی قرار داده شد و تحقیقات برای شناسایی مردان نقابدار ادامه دارد. ...
پسر نوجوان: خلافکار شدم، چون عاشق یک دختر شدم بابام با کمربند کبودم کرد!
پذیرفتم و به طرف میدان راهنمایی به راه افتادیم دختری در پیاده رو مشغول گفت وگوی تلفنی بود با اشاره فرزاد به سمت پیاده رو رفتم. هنوز پاهایم می لرزید اما زانوهایم را به باک موتورسیکلت فشار می دادم تا فرزاد متوجه ترس من نشود به محض این که از کنار آن دختر جوان عبور کردم ناگهان فرزاد گوشی را از دست او قاپید و فریاد زد برو. ولی من که استرس زیادی داشتم و وحشت زده بودم به جای آن که گاز ...
وزارت فرهنگ در اردوگاه اسیران
، گردن و پشت مورد اصابت گلوله و خمپاره قرار گرفتم و بخشی از آن ها هنوز در بدنم باقی است. اگرچه یک سالی از ناحیه دست قطع عصب داشتم که بعد شفا پیدا کردم.سرم را گذاشتم روی خاک و به یکی از دوستان همرزم گفتم به من آب بده. چون ترکش ها همراه با موج انفجار بود احساس می کردم دست و پایم قطع و در لباس هایم گیر کرده است. در عرض کمتر از چند ثانیه همه زندگی ام از زمان طفولیت تا آن لحظه از جلو چشمم عبور کرد. ...
به اماراتی ها گفتم در دهات شما بازی نمی کنم
روزنامه را باز کرد و گفت تو این حرف ها را زدی؟ گفتم بله، اما از دهانم در رفت. روز مسابقه آماده بودیم اما متوجه شدم جزو 11بازیکن اصلی نیستم. این اتفاق هفته بعد هم تکرار شد و 5هفته نیمکت نشین بودم. در آن روزها علاوه بر تمرین باشگاهی در اتوبان ها می دویدم تا بدنم افت نکند. هر روز از میدان هفت تیر که محل کار همسرم بود تا خانه مان در خیابان دولت، دنبال ماشین همسرم می دویدم. این داستان ادامه داشت تا ...
زن، زندگی، آزادی در تهران خوب می فروشد+ عکس
معتاد و خیابان گرد شده هیچکس از او خوشگل تر و خوش تیپ تر نیست. البته من هم وقتی جوان بودم خوشگل بودم. هاجره حدود سی سال سن دارد ولی پذیرفته که دیگر پیر شده و جوانی و زیبایی اش را از دست داده است. مطمئنم اشتباه می کند. شیرآباد با همه زاهدان فرق می کند تقریباً غیرممکن است به زاهدان بیایید و اسم محله شیرآباد به گوشتان نخورد. محله بالاشهر زاهدان! البته لغت بالاشهر ، ویژگی هایی را ...
نقشه عجیب زنی که عاشق مرد همسایه شده بود!
. از شما می خواهم پسرم را نجات دهید. با شکایت زن جوان، پرونده ای به دستور بازپرس عظیم سهرابی تشکیل شد و در نخستین گام، کارآگاهان اداره آگاهی سراغ سیروس رفته و مرد جوان را بازداشت کردند. سیروس در تحقیقات اولیه منکر کودک ربایی شد و گفت: من با فتانه، زن همسایه اختلاف خاصی نداشتم که بخواهم فرزندش را بدزدم. از طرفی او وضع مالی خوبی هم نداشته که بخواهم به خاطر پول دست به ...
ناگفته هایی از زندگی علامه طباطبایی؛ خلع بدن، اجاره نشینی، مرجع اعلم و دکتر شریعتی + فیلم
ند و من سوارشان کردم. شغلش سرباغبانی یک مجموعه بزرگ بود و از این جهت که روحانی بود برای من تعجب برانگیز شد و باب صحبت باز شد. او مرا شناخت که نوه علامه طباطبایی هستم و برایم تعریف کرد که من طلبه بودم و سیوطی را خوانده بودم و از لحاظ مالی خیلی مشکل داشتم، لذا خدمت علامه طباطبایی رسیدم و به ایشان گفتم چکار کنم، ایشان فرمود اگر برای خدا سیوطی خوانده ای زیاد هم خوانده ای و اگر برای دنیا خوانده ای خیلی کم ...
روحانی قصه گویی که با دست خالی 5 مدرسه ساخت/ آخوندی که نماینده مجلس می شود، دیگر مبلغ دین نیست+عکس و فیلم
... به مسجد رفتم و گفتم حاضرم امام جماعت شما باشم آذری نژاد از ابتدای حضور در حوزه علمیه به جز برنامه های رسمی، لباس طلبگی به تن نکرده بود، اما زمانی که تصمیم می گیرد به دهدشت برگردد، لباس طلبگی به تن می کند و راهی زادگاه خود می شود. تا امروز هم جایی بدون این لباس حاضر نشده است. او می گوید: شب اول که وارد دهدشت شدم، بعد از قرار دادن وسایلم در منزل، راهی مسجدی در کنار قبرستان و گلزار ...
چند روایت از تجربه کتاب فروش ها در مواجهه با کتاب خوان های عجیب وغریب
دیگر برگشت. من هم دیگر یادم رفته بود. آمد جلو گفت من را یادت می آید؟ گفتم نه راستش. گفت من همانی بودم که کتاب گودال ها را به من پیشنهاد کرده بودی. یادم آمد. گفتم خب بعدش چی شد؟ گفت یک روز دیدم کتابم نیست. با خودم فکر کردم نکند کتاب را داده ام به یکی دوستانم یا کسی برداشته و برده. رفتم بیرون اتاقم که از مادرم بپرسم کتابم را ندیده که دیدم یواشکی از ترس اینکه من نفهمم نشسته یک گوشه ای و دارد کتاب را ...
رونق این کلبه کتاب است
داستان نفس بکشد یک روز آمد و دست بچه های حاشیه را گرفت تا با هم به دنیای کتاب ها سفر کنند. ماجرا از جایی شروع شد که سال 95 به واسطه یکی از همکاران نویسنده برای کارگاه های داستان نویسی به یک مؤسسه خیریه معرفی شدم، از همان کارگاه ها بود که مسیر زندگی ام عوض شد این را عبدی می گوید، نویسنده بیش از 80 جلد کتاب که تا پیش از این توی داستان برای بچه ها دنیا می ساخت و حالا در واقعیت . برگزیده ...
از دسیسه شوم برای دانش آموزان تا حمله مسلحانه به خانه یک زن
پرسیدند خانم مهندس در کدام طبقه ساکن است. از آنجایی که اسلحه را به طرفم گرفته بودند تسلیم شده و به آنها گفتم که خانم مهندس ساکن طبقه دوم است. مردان نقابدار دست از سرم برنداشتند، آنها با تهدید مرا به طبقه دوم کشانده و از من خواستند تا از خانم مهندس بخواهم به مقابل در بیاید. زمانی که در باز شد، به داخل حمله برده و حتی مرا هم در سرویس بهداشتی حبس کردند. گرچه مرد سرایدار مدعی است در این سرقت میلیاردی نقش نداشته است اما به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت، برای بررسی اظهاراتش در اختیار اداره آگاهی قرار داده شد و تحقیقات برای شناسایی مردان نقابدار ادامه دارد. کد خبر 619873 ...
ایران بهترین بدلکاران جهان را دارد
رینگ حریفم را زدم و قهرمان کشتی کج کشور شدم. بعد از قهرمانی، یک روز که سر کار بودم، از بلندگوی کارخانه اسم ام را صدا زدند و خواستند تا به دفتر بروم. با توجه به اینکه اسم و رسم کارگران ساده ای مثل من را کسی نمی دانست، از این اتفاق خیلی تعجب کردم و تا به دفتر برسم کلی با خودم فکر و خیال کردم. وقتی وارد شدم، دیدم همه مدیران و مهندس های ایرانی و خارجی شرکت جلوی پایم بلند شدند و برایم دست زدند و تشویقم ...
دیده شدن سحر قریشی در خیابان های تهران | سحر قریشی دستگیر شد
را در زندگی ندیده بودم و سحرجان سحرجان گویان، اظهار محبت و دوستی می کردند. گاهی اوقات زنگ می زدند و من درحالی که اصلا نمی دانستم کیست صحبت می کردم و بعد به مادرم می گفتم کی بود؟ مادرم می گفت ولش کن اگر بخواهم بگویم کی بود یک روز زمان می برد. دغدغه های سحر قریشی گاهی پیش آمده با کسی صحبت می کنم و متوجه می شوم که ناخودآگاه این حس به او دست می دهد که من را بالاتر از خود می ...
با این پول قبر بخریم یا خانه؟
...> حالا با این پول چند متر خانه می توانم بخرم؟ وی که همسرش کارگر یکی از کارگاه های صنعتی وردآورد است ادامه می دهد: ما که نمی توانیم صاحب خانه شویم... این طرح ها هم مثل همه طرح های دولت، بعید است برای مردم سودی داشته باشد. پس ترجیح می دهم این خرده پولی را که دارم، از دست بدهم. آن وقت برای سال بعد، نمی توانم پول پیش خانه را زیادتر کنم! همسایه اش که ناظر بر گفت وگوی ماست نیز در تایید حرف ...
صحبت کردن با مردگان؛ ترسناک اما واقعی؟
...، به خصوص در ابتدا، برایم ناراحت کننده بود. حتی در حال حاضر هم صحبت کردن با یک نسخه ی مصنوعی از یک شخص هنوز کمی خطاکارانه به نظر می رسد و زمانی که آن شخص از اعضای خانواده هم باشد، اوضاع بدتر خواهد شد. اما درنهایت من فقط یک انسان هستم و این نگرانی ها در نهایت با تجسم چشم انداز ترسناک تری پیرامون از دست دادن افرادی که دوستشان دارم (مرده و بدون هیچ رد یا نشانی از خودشان) از بین خواهد رفت ...