سایر منابع:
سایر خبرها
شرکت در کلاس آموزشی برای سرقت خودرو!
ازدواج کند. من هم دلباخته او شدم و با هم قرار ازدواج گذاشتیم و ارتباط ما نیز بیشتر شد. رؤیا های قشنگی برای زندگی ام داشتم و فکر می کردم در آسمان ها زندگی می کنم، اما مدتی قبل متوجه شدم فریبرز نه پول دارد و نه کار درست و حسابی، به همین دلیل تصمیم گرفتم از او جدا شوم. پس از این اختلاف ما بیشتر شد و من هم به او گفتم که دوست ندارم با او باشم، اما فریبرز اصرار می کرد ارتباطم را با او قطع نکنم تا اینکه ...
پسر عاشق پیشه به قصاص محکوم شد
.... بعد از مدتی با او صحبت کردم و قرار شد به زودی به خواستگاری اش بروم، اما یکباره نرگس از ازدواج با من منصرف شد. خواستم دلیلش را بگوید که گفت خودش کار مناسبی پیدا کرده و ماهانه 2 میلیون تومان حقوق دارد. بنابراین دلیلی برای ازدواج با من ندارد. از شنیدن این حرف شوکه شدم و به او اعتراض کردم، سپس گفتم مگر مرا به خاطر پول می خواستی، اما دختر جوان گوشش به این حرف ها بدهکار نبود و اصرار داشت رابطه اش ...
پسر جوان در میان زن 30 ساله و دختر 21 ساله
پسر 24 ساله ای که برای رهایی از اخاذی های یک زن جوان دست به دامان قانون شده بود تا شاید چاره ای برای جلوگیری از یک رسوایی بزرگ بیندیشد . او با بیان این که در یک شرکت هرمی بازاریابی عضو شده است درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: بعد از آن که در رشته علوم تجربی دیپلم گرفتم در آزمون سراسری (کنکور) هم شرکت کردم اما رتبه ام آن قدر بالا بود که در هیچ رشته دانشگاهی ...
بازنشرِ آخرین گفت وگو با جمشید مشایخی/ از دیدار با تختی تا ماجرای ساخت هزار دستان!
گفتم این را من باید بازی می کردم و به نصیریان گفت و من رفتم تمرین و نقش پدر را من بازی کردم. علی نصیریان و اسماعیل شنگله حق به گردن من دارند. دیدار با جهان پهلوان تختی وی خاطره ای از جوانمردی جهان پهلوان تختی را این چنین نقل کرد: من جوان بودم عاشق جهان پهلوان تختی؛ یک بار ایشان را دیدم همان سال 1336 که در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شدم و هنوز بازیگر آن چنانی نبودم که مرا ...
وصیت عجیب یکی از مردان مال ملا “روستای بورسی ایران “
نزد بالاترین مقام مسئول مخابرات استان رفت و او قول داد تا 20 روز بعد اینترنت پرسرعت برای روستا تامین کند. روستا اینترنت دار شد؟ اینترنت چی هست؟ ما در مال ملا اصلا اینترنت نداریم. فقط قولش را دادند. می خواهم این سری که رفتم مال ملا درخت کنار را ببرم یا نفت بریزم و آتش اش بزنم، چون فیلم منتشرشده آنجا گرفته شده است. دیوار معروف که رویش نوشته شده بود تنها روستای بورسی ایران هم دیگر طرفدار ...
تحقیر شدن زن 23 ساله در خانه شوهر
کبودی ها، دیگر طاقت نیاورد و در حالی که من 15 ساله بودم، شکایت به قانون برد و دادگاه هم پدرم را به جرم کودک آزاری محکوم کرد اما این ماجرا کینه عجیبی را در دل پدرم به وجود آورد تا جایی که مدعی شد من دیگر دختر او نیستم و سپس به اولین خواستگارم پاسخ مثبت داد. حسینعلی تک پسر یک خانواده 7 نفره بود که از همسرش در دوران عقد طلاق گرفته و بعد از مرگ پدرش نان آور خانواده شان بود. خلاصه پدرم در حالی ...
شکستن طلسم سیاه برای بازگشت زن قهرکرده مرد ثروتمند تهرانی / رمال ارواح خبیثه را به کمک گرفت!
درمان حکایت از آن داشت که او بر اثر مسمومیت به کما رفته است. تلاش پزشکان برای نجات او ادامه داشت تا اینکه 4 روز بعد مرد جوان به هوش آمد. حمید که از حضورش در بیمارستان و کمای 4 روزه شوکه شده بود در تحقیقات اولیه راز بی هوشی اش را برملا کرد. او گفت: مهندس هستم و وضع مالی خوبی دارم، اما با اینکه از نظر مالی و خانوادگی هیچ مشکلی نداشتم، مدتی بود که دست به هر کاری می زدم با شکست روبه رو می شدم ...
فکر کردم پدرزنم می خواهد مرا با سنگ بزند
دیگر بازنگشته است. چند روز بعد از ماجرا مأموران موفق شدند داماد جوان را بازداشت کنند و او در همان بازجویی های اولیه به قتل پدر همسرش اعتراف کرد و گفت: من قصد کشتن کسی را نداشتم روز حادثه ماده مخدر شیشه مصرف کرده بودم در حالت غیرطبیعی مرتکب جنایت شدم. با اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات برای وی به اتهام قتل عمد کیفرخواست صادر شد و پرونده متهم برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری ...
یک سال زندگی زن معتاد با جسد دختر 6ساله اش
ادامه می خوانید. باران با تو زندگی می کرد؟ سه بچه داشتم. بعد از جدایی از همسرم، پسر و دختر نوجوانم با پدرشان زندگی می کردند و باران پیش من بود. معتادی؟ شیشه و هروئین مصرف می کنم. پدر باران هم معتاد و خلافکار بود و این بدبختی را او سرم آورد. از آشنایی ات با هاشم بگو؟ هاشم سه سال از من کوچک تر است. او معتاد و قاچاقچی و رفیق شوهرم بود. درپی رفت و ...
دزدی مرد رمال با ترفند طلسم سیاه!
احتمالا در زندگی بدخواه و دشمن دارم و او مرا طلسم کرده است. اگرچه راه حل همکارم منطقی نبود و حرف هایی که می زد به نظرم عجیب می آمد اما من که به بن بست رسیده بودم تصمیم گرفتم به حرف های او اعتماد کنم. همکارم می گفت باید نزد رمال بروم و طلسم را باطل کنم. به این ترتیب با مرد رمالی که همکارم معرفی کرد آشنا شدم و نزد او رفتم. او در چند مرحله از من پول گرفت و نسخه های عجیبی برایم پیچید. یک بار گفت نسخه را ...
تیزهوشی مرد صراف گروگانگیران را به دام انداخت
متوجه شده بودم که وضع مالی مرد تاجر خیلی خوب است. بعد از مدتی که از کار بیکار شدم و بدهی زیادی به بار آوردم برای رهایی از این بدهی به هر جایی فکرش را بکنید سر زدم، اما نتیجه ای نداد. تا اینکه در شب نشینی با چند نفر از دوستانم ایده گروگانگیری به ذهنمان رسید و مرد تاجر بهترین سوژه بود. وی گفت: بعد از اینکه چند روز مرد تاجر را زیر نظر گرفتیم و از ساعت رفت و آمدش با خبر شدیم روز حادثه تصمیم ...
53سال است سرقت می کنم؛از 5سالگی تا الان/ هرجا سرقت حرفه ای دیدید بدانید کار یکی ازشاگردان من است؛ ماشین ...
بالکن وارد خانه شده و وسایل با ارزش و کم حجم را به سرقت برده است. تحقیقات برای شناسایی سارق یا سارقان ادامه داشت تا اینکه مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: سوار بر خودروام کنار خیابان منتظر بودم که متوجه شدم در چند متری ام موتورسیکلتی با دو سرنشین مقابل یک خانه ویلایی توقف کرد. از آنجایی که درخت زیادی وجود داشت، مردان موتورسوار مرا ندیدند. آنها زنگ یکی از خانه ها را زدند و وقتی دیدند ...
قتل فجیع عروس جوان / داماد تهرانی به زنش مشکوک بود!+جزییات
رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت سال گذشته با گزارش مرد جوانی که مدعی بود همسرش ناپدید شده آغاز شد.وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مثل همیشه صبح برای رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم اما وقتی چند ساعت بعد با تلفن خانه و تلفن همراه همسرم تماس گرفتم و جواب نداد نگران شدم. هرجا که احتمال می دادم رفته باشد سر زدم و با همه آشنایان و دوستان مان تماس گرفتم اما خبری از همسرم نبود تا اینکه ...
قاتل پدرزن: توهم داشتم
.... متهم در ادامه گفت: برای ملاقات با پدرزنم از او خواستم بیرون بیاید و در خیابان با هم صحبت کنیم. به همین خاطر مقابل خانه شان رفتم و او را سوار ماشینم کردم و با هم به طرف بیابان های امین آباد رفتیم. آن روز مشروب خورده و شیشه مصرف کرده بودم، به همین دلیل حال طبیعی نداشتم. در مسیر خواهرزنم با تلفن همراه من تماس گرفت تا با پدرش صحبت کند. گوشی را به پدرزنم دادم و او بعد از صحبت با دخترش می ...
رمال فریبکار مرد گرفتار را از چاله به چاه انداخت
ارواح خبیثه از من و خانه ام دور شوند. من چای را خوردم و از خانه او بیرون آمدم به امید اینکه طلسمم باطل شود، اما هنوز چند قدمی از خانه او دور نشده بودم که بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم، فهمیدم چند روزی است در بیمارستان بستری هستم. پس از بهبودی به خانه ام رفتم و دیدم تمامی وسایل زندگی ام سرقت شده است. من اطمینان دارم مرد رمال پس از اینکه مرا بیهوش کرده، کلید خانه ام را برداشته و وسایل زندگی ام را سرقت ...
مادر باران کوچولو لب به اعتراف گشود | قاتل دختر 6 ساله چه کسی است؟
شوهرم جدا شدم و به جز باران، یک دختر و پسر دیگر هم دارم که با پدرشان زندگی می کنند. باران اما با من زندگی می کرد که من به تازگی با حسین مرد موادفروش آشنا شده بودم و با او زندگی می کردم. هر دوی ما معتاد به شیشه هستیم و حسین چندبار به اتهام قاچاق مواد به زندان افتاده بود. وی ادامه داد: شب تلخی که جان دخترم را گرفتم حسین در خانه نبود و من با دخترم تنها بودم. شیشه و قرص مصرف کرده و دچار ...
از قتل پیرزن توسط مرد کارتن خواب تا قتل هولناک همسر با چکش
ل مسکونی لحظه ورود قاتل را به ثبت رسانده بود و تحقیقات برای رازگشایی ماجرا ادامه پیدا کرد. پس از گذشت حدود شش ماه، راز این ماجرا فاش شد. در ابتدا، با بازبینی دوربین های مداربسته، هویت سارق معتاد محرز و سپس تلاش برای دستگیری و ردزنی او آغاز شد. سرانجام روز گذشته، رد این متهم در محمدشهر کرج زده شد. متهم پس از دستگیری به اتهام خود اعتراف کرد و گفت: چند سال قبل خواهر مقتول را صیغه کرده بود ...
جزئیاتی جدید از ماجرای دردناک دختر بچه ای که جسدش در یخچال پیدا شد
را گرفته است. این زن گفت: پس از جدایی از شوهرم، مدت ها بود که به شدت دچار مشکلات مختلف شده بودم و باران هم مدام بهانه می گرفت. روز حادثه درحالی که قرص خورده بودم دخترم شروع کرد به بهانه گیری. کنترلم را از دست دادم و اصلا نمی دانم چه شد که او را خفه کردم. وی ادامه داد: بعد از قتل، با همدستی مرد موادفروش جسدش را در یخچال خانه جاسازی کردیم تا در فرصتی مناسب بتوانیم آن را از خانه خارج کنیم ...
بی شرمی زن جوان به اوج رسید/ او به برادر همسرش رابطه نامشروع داشت!
غیاب فرشید بخاطر مشغله های کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند. در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ...
پیرمرد عنکبوتی به دام پلیس افتاد
ساله بودم. پدرم سوپر مارکت داشت، اما اجازه نمی داد از مغازه اش خوراکی بردارم. به همین خاطر به صورت پنهانی از جیبش پول بر می داشتم و به سوپرمارکت های دیگری می رفتم و خوراکی می خریدم. برداشتن پول بدون اجازه از جیب پدرم برای من عادت شده بود و کم کم از مغازه پدرم و مغازه دیگران هم خوراکی سرقت می کردم. خیلی خوشحال بودم و فکر می کردم سوپر من هستم و ادامه می دادم تا اینکه سرقت عادت و زندگی من شد. ...
مرد عنکبوتی ایران را بشناسید ؛ از کودکی دزدی می کنم | از دیوار راست بالا می روم | می خواهم شاگردان زیادی ...
سوخت و فقط در حد یک تذکر و نصیحت گذشت. من اما نمی توانستم دزدی را کنار بگذارم و به سرقت هایم ادامه می دادم تا اینکه در سن 12، 13سالگی دستگیر و در کانون اصلاح و تربیت زندانی شدم. از همان زمان هر بار که آزاد شدم باز رفتم به سراغ سرقت. این بار فقط دست به سرقت خانه ها می زدی؟ این بار بله اما تا دلتان بخواهد سرقت با شیوه های دیگری را انجام داده ام و احساس می کنم اگر امروز آزادم ...
شروع یک زندگی عاشقانه از گلزار شهدا
خواستگاری پا پیش گذاشتند، اما همان اول کار رد کردم. قبل ازدواج، غرق کار های حوزه فرهنگی بودم. چندباری با کاروان راهیان نور همراه شدم و به قم رفتم. در یکی از این سفر ها موضوع ازدواج مطرح شد و یک از خواهران شهید، از من خواست خواستگار ها را بی دلیل رد نکنم. تصمیم گرفتم همه چیز را به خدا و مادرمان، حضرت زهرا (س)، بسپارم. از حضرت زهرا (س) خواستم در حقم مادری کند و دستم را بگیرد. فاطمه ادامه می ...
بیوگرافی وریا غفوری و همسرش مونا اردلان + عکس های زندگی شخصی
voriyagafori_offical است که بیش از سه میلیون دنبال کننده دارد. ماجرای جالب خواستگاری وریا غفوری در ادامه بیوگرافی وریا غفوری می خوانید؛ او درباره ماجرای خواستگاری اش می گوید اگر جواب بله را نمی گرفتم اصلا نمی رفتم خواستگاری ، خیلی بدم می آید می رفتم و می گفتم نه! قبلا از اینکه با پدر و مادرم به خواستگاری بروم ، جواب بله را خودم گرفته بودم. مونا اردلان تحصیلکرده ...
ناگفته های شاهدان و مجروحان حادثه تروریستی ایذه
با والدین و برادر خردسالش در خودرو و در حال بازگشت به خانه خود در ایذه بودند، هدف گلوله تروریست ها قرار گرفت. علاوه براین یک نویسنده ومستند ساز به نام جواد موگویی که نام مشهوری در عرصه هنر دارد، در باره حادثه تروریستی ایذه گزارشی مردمی از شاهدان این ماجرا تهیه کرده که در ادامه می خوانید. اهواز: 1401/8/29 رفتم بیمارستان گلستان اهواز. سراغ مجروحان چهارشنبه(25آبان) در ...
منوچهر، سارق کهنه کار که 40 بار دستگیر شده: به دزدی معتادم!
.... از پنج سالگی دزدی را شروع کرده و آنقدر به این کار معتاد شده که حالا در 58 سالگی نمی تواند دست از آن بکشد. کلکسیونی از سرقت های مختلف را در پرونده اش ثبت کرده و به قول خودش گاو پیشانی سفید شده است. مرد عنکبوتی صحبت های عجیبی را مطرح می کند: درست یادم می آید که حدودا پنج ساله بودم و از جیب پدرم دزدی کردم. بعد از آن به یک سوپرمارکت رفتم و خوراکی برداشتم ...
وقتی امدادگر زن، محافظ فرمانده می شود
قسمتی از سرش را شکافته بود. اینقدر اتاق عمل شلوغ بود که کاری نمی شد برای او کرد. پزشک انترن تا مرا دید از من خواست انگشت آن مجروح را بخیه کنم! من هم باسوزن مخصوص شروع به بخیه زدن کردم. ابرویش رابا تیغ تراشیدم و با پنس ترکش های کوچک را درآوردم. کار سریع انجام شد. فقط بی حس کننده روی دستش زده بودم. آن مجروح بعد از تمام شدن پانسمان تشکر کرد و گفت: خواهر، خیلی ممنون، کارت درست بود. من برمی گردم جبهه ...
۞ نکته آموزشی:
و گفت آخ مجیدم من آنجا متوجه شدم او به شهادت رسیده 2 روز بعد هم مادرش از موضوع با خبر شد. وی ادامه داد: آقا مجید در خواب حضرت زینب (س) را دیده بود، به او گفته بود اگر به سوریه بیایی یک هفته بعد پیش ما هستی، او هفت روز در سوریه بود و روز هشتم به شهادت رسید. سلاخی و به آتش کشیدن پیکر مجید پدر این شهید مدافع حرم می گوید: مجید بر اثر اصابت یک تیر به پا و سه تیر به ...
صفر تا صد قتل های ناموسی در ایران / نگاهی تلخ از قتل رومینا اشرفی تا قتل زن جوان در نازی آباد + عکس
همراه برادر و پسرخاله اش به خانه قدرت رفته بود که با وی درگیر شد و او را با کشت و برادرش هم در آن درگیری زخمی شد. با افشای این ماجرا شنبه که تحت درمان قرار گرفته بود مخفیگاه برادر و پسرخاله اش را لو داد و به این ترتیب جمعه و پسرخاله اش نیز بازداشت شدند. جمعه در تشریح ماجرا گفت: 10 سال قبل به دختری به نام گل علاقمند شدم و به خواستگاری اش رفتم. ما با هم کردیم اما صبح روز عقد او به ...
تحول فکری یک پزشک جهادگر/ همه چیز از سفر به روسیه آغاز شد
قرارداد کوتاه مدت، مشغول به کار شدم. یک روز کسی آمد که شنیدم فردا به سوریه می رود و اگر بخواهد می تواند مرا ببرد. همانطور که زیر دست دکتر بود رفتم بالای سرش و از او خواستم که با خرج خودم مرا ببرد. یک شماره کارت گرفتم و مبلغ را بلافاصله ریختم؛ باورش نمی شد. بالاخره فردای آن روز به آرزویم رسیدم و به سوریه رفتم. هدیه از دختر سوری در پادگان لقاء العباس مستقر شدم که رئیسش ایرانی بود ...
اعدام همزمان دختر خاله و پسر خاله ای که باهم بی عفتی می کردند
بدی داشتم عشرت به من کمک مالی کرد اما چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت شوهرش متوجه ماجرا شده است. او مرا ترساند و گفت، باید رحمان علی را بکشیم. روز حادثه به خانه آنها رفتم. با چوب ضربه ای به سر شوهرش زدم. با هم درگیر شدیم و عشرت با لوله آب چند ضربه به شوهرش زد و باعث مرگش شد. او سپس از من خواست از آنجا بروم تا با صحنه سازی قتل را در جریان سرقت نشان دهد. با اعتراف دو متهم به قتل آنها به ...