سایر منابع:
سایر خبرها
قتل یکی از مدیران شهرداری تهران در گیشا/ قاتل، مردی آشنا بود
. به این بهانه وارد خانه او شدم تا نقشه سرقت را عملی کنم اما نه تنها نتوانستم طلا و جواهرات را سرقت کنم بلکه ماجرا به مرگ زن صاحبخانه ختم شد. من قصد کشتن او را نداشتم، فقط کتکش زدم که بتوانم رمز گاوصندوق را از او بگیرم و دست به سرقت بزنم که نشد. مگر تو را نمی شناخت؟ صورتم را پوشانده بودم و قابل شناسایی نبود. بعید می دانم مرا شناخته باشد. حتی موقع تهدید و ضرب و شتم او سعی کردم ...
اسرار قتل زن ثروتمند پس از گذشت 5ماه فاش شد/ قاتل، شوهر خواهر معتاد او بود
قصد کشتن او را نداشتم، فقط کتکش زدم که بتوانم رمز گاوصندوق را از او بگیرم و دست به سرقت بزنم که نشد. مگر تو را نمی شناخت؟ صورتم را پوشانده بودم و قابل شناسایی نبود. بعید می دانم مرا شناخته باشد. حتی موقع تهدید و ضرب و شتم او سعی کردم صدایم را تغییر بدهم و به همین دلیل بعید می دانم که مرا شناخته باشد. پس چرا نتوانستی سرقت کنی؟ گاوصندوق را که پیدا نکردم، پیرزن را مورد ضرب و ...
سینی مسی 5 میلیونی بهای قتل خواهرزن
خانه به صدا درآمد و مرد جوانی از پشت در مدعی شد برای خانم مهندس بسته ای از طرف شهرداری آورده است، من هم در را باز کردم، اما لحظاتی بعد مرد جوانی در حالی که ماسک به صورت داشت و دستمالی هم دور سرش بسته بود، مقابل آپارتمان آمد و به محض اینکه در را باز کردم ناگهان چاقویی از جیبش بیرون آورد و به سمت من گرفت و با تهدید مرا به داخل یکی از اتاق ها برد و حبس کرد، بعد شروع به کتک زدن خانم مهندس کرد و مدام ...
محمد موقعیت مهدی کیست؟ / زندگینامه شهید محمد وجدی گل تپه
...، می زنند. چون کوچک بودم حرفم را جدی نگرفت! بی درنگ او را زدند. جمجمه اش ترکید و از عقب روی من افتاد. صحنه وحشتناکی بود. خیلی ناراحت شده بودم... ! رزمنده ملازاده لحظه ای مکث می کند، نفس عمیقی می کشد و در ادامه می گوید: در همان زمان خمپاره ای درست پشت سر من داخل کانال افتاد. آنجا پشتم از پاشنه پا تا جمجمه پر از ترکش و سنگ و خاک درون کانال شد! فکر کردم دارم می روم، چند بار تشهد گفتم. از هوش می ...
خدمتی هم پای شهادت
مهربان بود. دائماً یا وضو می گرفت یا در حال نماز خواندن بود به طوری که پینه ای از جای مهر بر پیشانی او نقش بسته بود. او که در جنگ معاون شهید حسین خرازی نیز بود، به زعم تمام پزشکان مرکز، بیماری بود که هیچ پیش زمینه ژنتیک یا خانوادگی برای ابتلاء به افسردگی حاد نداشت و تمام مشکلاتش، نتیجه ضایعه مغزی حاصل از موج انفجار در جنگ بود. شاید از 24 ساعت شبانه روز، هیچ لحظه ای قادر به خوابیدن نبود ...
سینی مسی قاتل معاون شهردار اسبق تهران را لو داد
کام مرگ رفته است. بررسی های دوربین های مداربسته نشان داد پرستار مقتول ساعتی قبل برای خرید از خانه بیرون می رود و وقتی به خانه برمی گردد، قاتل در حالی که بسته ای در دست دارد همراه او وارد خانه می شود و در نهایت هم پس از قتل صاحبخانه و سرقت یک قالیچه ابریشمی و وسایل دیگر از محل فرار می کند. پرستار مقتول درباره حادثه به مأموران گفت: چند ماه قبل برای پرستاری پیرزن ثروتمند استخدام شدم ...
از برادرکشی با سلاح سرد تا اجیر کردن 2 آدمکش برای قتل همسر
و به من گفت نگران نباش این پودر ویتامین است. پس از اظهارات دختر قربانی، خانواده شهرام دوباره از عروسشان شکایت کردند و او بار دیگر بازداشت شد و به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من عاشق کار کردن بودم و پس از مدتی با سختی توانستم مغازه ای اجاره کنم و به کار فروش لباس مشغول بودم؛ اما شهرام مدام ساز مخالف می زد و می گفت که نباید کار کنم. بعضی اوقات او آنقدر عصبی ام می کرد که می خواستم دیگر ...
ما بازماندگان 700 شهید اصفهان در عملیات محرمیم
آن کار نشده بود، سیم پکسلش از شاسی به اتاق وصل بود. موقع کار دیدم بیل مکانیکی لودر بالا نمی آید. برگشتم به معدنی که محل استراحت بود. بچه ها گفتند برو استراحت کن. اما خوابم نبرد. رفتم و دوباره کمپرسی را روشن کردم. یک صدای انفجاری آمد و سیم بکسل پاره شد. شهید رفیعی آنجا راهنمایی ام می کرد. در همین لحظه بعثی ها با مینی کاتیوشایی که روی پد گذاشته بودند شروع کردند به ما شلیک کردن. سه بار پشت ماشین قرار ...
گرهی که با بوسه بر پای مادر باز شد
گریه نکن. لحظه وداع من و محمد شد. بنده همیشه محکم بودم و با خودم می گفتم: محمد نباید گریه من را ببیند، باید بداند که من قوی هستم. فراموش نمی کنم، خواستم صورتش را ببوسم که ناگهان صورتم به صورتش خورد. هنوز هم گرمی صورتش را احساس می کنم. گفتم: محمد داداش مواظب خودت باش. گفت: هرچی خدا بخواهد همان می شود آبجی. محمد رفت. محرم بود که با من تماس گرفت. گفتم: می شود بیای ایران و مامان ...
به رضاخان بگویید من زنده هستم
نمایندگی از ملت و به عنوان یک روحانی وجود دارد. در نوشته ها و گفته ها آمده وقتی که مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضی فکر می کردند او یک روحانی معمولی است و باور نمی کردند که این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس کرباس به زودی تمام امور را به دست گرفته و در بحث و استدلال کسی حریفش نمی شود. لقب مدرس را به سهولت به کسی نمی دادند ایشان این لقب را از زمان تدریس در اصفهان داشت که نشانی برای فضل و ...
جست وجوی آن چه به قلب اصابت کند
انسان هایی پرید که او را در سینه خود حفظ کرده اند. مثل همیشه، اصل، نزدیک ترین است: این دروازه به روی اندیشه اش سینه مالامال از چدنش بسته شده است. شاید در واقعیت از جنس دیگری باشد اما چه کسی می تواند ادعا کند اشیاء، برای تطبیق خود با خلق وخوی ما، دست کم یک لحظه اتم هایشان را عوض نمی کنند یا همچون دانش آموخته ای بعد از مراسم فارغ التحصیلی و رسیدن به خانه، روپوش گل دار و طلایی خود را از تن نمی ...
آخرین ضربه رو محکم تر بزن
خودت چند چندی رفیق؟ تو را نمی دانم. من به بازی امشب خیلی امید دارم. برای اولین بار است که در روز آخر، ما دست بالا را داریم. حتی یک مساوی هم برای ما کافی است! خوب که فکرش را می کنم این بازی خوراک عابدزاده است. یاد وقت تلف کردن هایش می افتم در جوهورباهور مالزی مقابل ژاپنی ها! آنها حال شان خوب بود. ما لت وپار به مالزی رفته بودیم. شرجی مالزی، تیم ما را له کرده بود. احمدرضا یک تنه چقدر وقت تلف ...
دیدن حضرت زهرا(س) در خواب
را تکرار کرد و از زن خواست که گمرک چی را عفو کند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تکرار کرد. شب بعد هم بی بی را در خواب و به زن فرمود: از خطای گمرک چی بگذر. بازهم زن حرف بی بی را قبول نکرد و بار سوم بی بی به او فرمود: او را به من ببخش، او کار خیر کرده و من میخواهم تلافی کنم. زن پرسید: ای بانوی دو جهان! ای دختر مولای من، این مرد گمرک ...
جنایت هولناک مادر شیشه ای پس از یک سال فاش شد / ماجرای کشف جسد دختر خردسال در یخچال مرد موادفروش
زرسی از خانه مورد نظر، با یخچال سفید رنگی مواجه شدند که درب آن با چسب بسته شده بود! ماموران پلیس درب این یخچال را باز کردند و لحظه ای بعد با جسد سیاه شده دختر 6 ساله ای به نام باران که در یک پتو پیچیده شده بود، مواجه شدند. خیلی زود این حادثه به دایره ویژه قتل پلیس آگاهی گزارش داده شد که به دنبال اعلام این خبر، تیم تشخیص هویت و کارآگاهان زبده اداره دهم پلیس آگاهی و راهی خانه موردنظر شدند و ...
از قتل هولناک در اتاق خواب تا قتل یک کودک 5ساله پس از قتل همسر
. هرکدام از آنها گاهی نیم نگاهی به اتاق خواب می انداختند، اما چیزی جز سایه مرگ نمی دیدند. چند ساعت بعد، علیرضا با خواهرش تماس گرفت و ماجرا را بازگو کرد. طولی نکشید که عمه فرزندان سراسیمه خود را به محل رساند و ترس و وحشتی عجیب در منزل اجاره ای حکم فرما شد. احتمال مرگ حنیفه قوت گرفته بود و تلفن امدادگران اورژانس و پلیس به صدا درآمد. وقتی نیروهای اورژانس 115 به محل حادثه رسیدند و نگاهی به پیکر ...