روایت جوانانی که در اوج گمنامی مرهم درد محرومان هستند
سایر منابع:
سایر خبرها
حال و هوای خدمت پرستاری در پایگاه های فوریت های پزشکی حرم رضوی
می کند: من علاوه بر خدمت در حرم مطهر رضوی، در اردوهای جهادی خادمیاران سلامت آستان قدس رضوی در مناطقی همچون صالح آباد تربت جام، کلات و... حضور داشته ام و با توجه به کمبود پرستار اتاق عمل، برای انجام جراحی های سرپایی زیر نظر جراح حاضر در اردو، در این مسئولیت خدمت می کردم. نکته جالب برایم همیشه این بوده که در این اردوهای جهادی مردم مناطق محروم به دلیل این که ما را نیروهای افتخاری آقا علی بن موسی ...
پای سفره آقا
: - این آقا، بچه محله امام رضاست. کسبه محل، تحویل نگرفتند. باز ولم نکرد. دست مرا گرفت و برد داخل مغازه. حالا من را با این بچه ها دنبال خودش می کشید. رفتیم داخل مغازه که یک فروشنده خانم داشت. رو کرد به فروشنده و گفت: - زری! این آقا رو نگاه کن. زری هم یک نگاه عاقل اندرسفیه به من کرد. مغازه دار به زری گفت: - حالا بعد قصه اش رو برات می گم. بعد رو کرد به من و گفت: - شما دیگه برو! و من هم رفتم دیگه! ...
سفر به سلامت
مامان خیلی تقلا کرد خانوادگی با بابا برویم ولی او هرچه تلاش کرد نتوانست بیش از دو روز مرخصی بگیرد. این بود که ما تصمیم گرفتیم با اتوبوس برویم. راه دور بود و نشستن در صندلی خسته کننده، اما ارزش ماجراجویی و خوشگذرانی را داشت. بابا برایمان هله هوله خرید و وقتی مطمئن شد اتوبوس از پایانه حرکت کرد، دست تکان داد و رفت. حس عجیبی داشتم. عاشق سفر بودم ولی از مسیر می ترسیدم. از نزدیک شدن ماشین ها به هم و از ترمز های نا ...
آخرین روزهای طبابت شهیده رضوان/ تا پای جان برای مردم جنگیدن یعنی این
کدام از آن ها غمی سنگین بر دل رضوان بر جای می گذاشت. سرفه امانش را بریده بود از کنار تخت پیرزن بلند شد و آخرین نگاه را به عکس شهید انداخت و چیزی زیر لب گفت دستش را به دیوار بخش می کشید و نفس نفس زنان حرکت می کرد یکی از پرستارها زیر بغلش را گرفت و کمک کرد بنشید. رضوان لبخند بی رمقی زد و گفت خوبم اما خوب نبود کرونا از گان و ماسک هم گذشته بود و در ریه های خانم دکتر جا خوش کرده بود و حالا باید ...
سفید پوش روسفید/دستهایی که معجزه می کنند
خبرگزاری فارس - آذربایجان شرقی ؛ کتایون حمیدی : مادر جان نفس عمیق بکش، به هیچی هم فکر نکن تا وقتی فشارت را می گیرم بالا و پایین نشود. خواهر جان شما در سنی هستید که باید هر 6 ماه یکبار تست سرطان سینه دهید. دختر گلم یعنی چی مسکن خوردم؟ لطفا سر خود قرص مصرف نکنید، مگه نخود و کشمش هست برای هر چیزی ژلوفن می خوری؟ اینها حرف هایی است که کمی مانده به خطبه های نماز جمعه، از سمت گروهی که برای ویزیت رایگان به مناسبت هفته بسیج در داخل مصلا مستقر شده بودند، به گوشم می رسید. کنجکاو شدم اما فقط چند دقیقه به ایراد خطبه ها مانده بود و زمان زیادی برای سر در آوردن از کارشان نداشتم ...
شما خستگی را خسته می کنید
شاید من و شما ندانیم که او شب قبل و حتی یک ساعت قبل پشت در اتاق احیا چقدر گریه کرده و بابت پاسخ منفی و قطع امید دکتر به همراه بیمار چند بار مرده و زنده شده است. اصلاً من و شما نمی دانیم که عزیز او همزمان با عزیز ما روی کدام تخت بستری است یا کجای دنیا در حال تحمل رنج و بیماری است. برای ما فرقی ندارد، اما برای او فرق دارد که حتی ناراحتی و غصه از دست رفتن عزیز دیگری را نباید مقابل بیمار دیگر بر ملا کند. باید بخندد و همه ما توقع داریم با تک تک ما مهربان باشد و البته پاسخگو. اگر دیر جواب بدهد طلبکاریم، اگر در آوردن ...
مرهم زخم های دل تنگی
... خانم پرستار که اسمش آسیه غلامی است و 8 سال سابقه کار دارد، ادامه می دهد: من معجزه های زیادی از دعای همین دل های شکسته سالمندان دیده ام که مهم ترین آن این است که دو بچه 8 و 10ساله ام را به دست خدا می سپارم و به اینجا می آیم، چون دلم قرص و محکم است و به لطف خدا هیچ وقت نشده مشکلی پیش بیاید. در همین شرایط اقتصادی من با حقوق اینجا سرپرست دو بچه ام و راحت و بدون دغدغه زندگی می کنم که از الطاف ...
محمد موقعیت مهدی کیست؟ / زندگینامه شهید محمد وجدی گل تپه
...، می زنند. چون کوچک بودم حرفم را جدی نگرفت! بی درنگ او را زدند. جمجمه اش ترکید و از عقب روی من افتاد. صحنه وحشتناکی بود. خیلی ناراحت شده بودم... ! رزمنده ملازاده لحظه ای مکث می کند، نفس عمیقی می کشد و در ادامه می گوید: در همان زمان خمپاره ای درست پشت سر من داخل کانال افتاد. آنجا پشتم از پاشنه پا تا جمجمه پر از ترکش و سنگ و خاک درون کانال شد! فکر کردم دارم می روم، چند بار تشهد گفتم. از هوش می ...
روایت پرستارانی که لباس خدمت به زائران امام رضا (ع) را به تن کرده اند | پرستاران خادم
گفتم من به حرم که بروم، می توانم خودم راحت و بدون تکیه گاه راه بروم؟ حرف های آن خانم بوی امید داشت. اینجا خانه امید همه مردم است؛ جایی که هیچ کس دست خالی از آن بیرون نمی رود. آن که غربت را از آقایش طلب کرد بیش از دو دهه می شود که ساکن مشهد شده است. همین جا ازدواج کرده است و دو فرزندش در این شهر به دنیا آمده اند. غریب است، اما غریبی خودخواسته و طلبیده شده. حتی ده سال در نوبت ...
افساد فی الارض برای 15 متهم پرونده شهید عجمیان
خواست که آخرین دفاعیات خود را در این جلسه مطرح کند. متهم گفت: من در جریان این حادثه در حال خودم نبودم و کاملاً تحت تأثیر جو قرار گرفته بودم. ضربات من به شهید کشنده نبود. من امروز پشیمان هستم و از خدا طلب بخشش و توبه دارم. در ادامه جلسه قاضی آصف الحسینی از متهم سید محمد حسینی فرزند سید حسن خواست تا با حضور در جایگاه از اتهامات وارده نسبت به خود دفاع کند. متهم سید محمد ...
کاش پرستاران درک می شدند/ آه از دوران وحشتناک کرونا
سال است که در حال خدمت هستم و از سال 1380 طرح خود را در بیمارستان 17 شهریور آغاز کردم، حدودا دوسال در بخش اطفال بودم، بعد از آن به بخش Icu رفتم هفت سال هم آن جا مشغول شدم و پنج سال نیز به عنوان مسئول بخش بودم و بعد از آن بخش اعصاب و روان، Icuجراحی، دیالیز و پنج یا شش سال هم مسئول بخش داخلی زنان بودم و پس از آن به عنوان سوپروایزر در دفتر پرستاری بودم، از سال 1398 دقیقا از زمان شروع کرونا سوپروایزر ...
آرامش جانباز اعصاب و روان با خدمت به زائران امام مهربانی ها
. اما او می گفت: حاج خانم بلند شو شیطان نشو. بلند شو برویم اذیت نکن . اصلا جرأت نمی کردم بگذارم تنهایی مشهد بیاید. گاهی که حالش خوب نبود، بهش می گفتم: بیا این هفته را نرویم؛ می گفت: نه خانم! مگر می شود امام رضا(ع) توفیق خدمتش را به ما داده و ما نرویم؟ خدا هفته ای یکبار توفیق خدمت و زیارت بهمان داده است . حتی بهم می گفت: خانم خوب بخواب که فردا نگویی من خوابم می آید و نمی آیم . این ...
سپید گزارش می دهد وقتی زباله گردی ترس از بیماری را می شکند
؟ فقط دو روز به حرفشان گوش دادم با آن یکی دستم کار می کردم، البته بعد از مدتی دستم بوی بد می داد و دردش خیلی زیاد شد حتی بزرگ شد، دوباره رفتم دکتر بهم قرص داد تا بهتر شدم. حسن به وسط صحبت فرید می پرد: من هزار بار دستم اینطوری شد اما خوب شدم، این چیزی نیست. حسن هم 15 سال دارد به قیافه از فرید و نریمان بزرگتر است اما سنش کمتر است. از حسن می پرسم تا حالا بیمار نشده ای جواب می دهد: بیماری پارسال ...
خانم بلاگری که کارش از پارتی به اغتشاشات خیابانی رسید/ زن اغتشاش گر: من یک ابزار بودم
: همراهی کردی، شعار هم دادی، چرا اصرار داشتی تا 12 شب در آنجا بمانی؟ انگار از سوالم جا خورده باشد یا شاید دنبال یک جواب قانع کننده بگردد می گوید: خب ما انسانیم، من ناراحتی ام بیشتر بابت مهسا امینی بود! این در حالی است که در ابتدای صحبت علت حضورش را صرفا کنجکاوی عنوان کرده بود. در خصوص پوشش آن روزش که می پرسم، می گوید: مانتوی بلند تا زیر زانو و مقنعه و ماسک همه لباسهایمان بنا بر چیزی که در ...
انجام عمل پیوند مغز و استخوان از دیگری به زودی در اصفهان
بیوتیک نیاز است، مثل زمانی که بیماری همراه با عفونت گوش میانی یا درگیری دیوی باشد. وی همچنین از کاهش موارد بیماری در پیک فعلی آنفلوانزا خبر داد و بیان کرد: در این موج جدید، بستری اطفال، درگیری ریوی و تجمع ترشحات چرکی افزایش داشت اما خدا را شکر در حال عبور از این پیک هستیم. حیدری پوشش گسترده واکسیناسیون کرونا را از دستاوردهای حوزه درمان دانست و با اشاره به کمبودهای بهداشتی در سال ...
چادرنماز صدیقه کفنِ شهادتش شد!
قربانی کردن گرفته بودیم. کسی چه می دانست که رویا بافی من برای زندگی در آن خانه بیهوده بود، آنقدر بیهوده که حتی فرصت نکردیم بره را قربانی کنیم. فصل مهاجرت در شهریور 1359 جنگ تحمیلی به کشورمان آغاز شد. در آن روز ناگهان همه با صدای مهیبی از جا پریدیم و به سمت کوچه دویدیم، همه مردم سراسیمه به بیرون از خانه هایشان آمده و به هم زل زده بودند، جنگ بین ایران و عراق شروع شده بود و حمله ...
پیشنهاد دیپلمات پیشین درباره ایرانیان خارج کشور
ایرانیان مقیم خارج است باید عرض کنم که از 65 سال عمری که خدا به من داده، حدود 42 سال آن را درایران و حدود 23 سال آن را یا درآمریکا و یا دراروپا زندگی کرده ام. نیمه دوم دهه 50 دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بودم، بیش از نیمی از دهه 70 را درآلمان سفیر بودم. سال 86 بازداشت شدم و سال 87 هم دادگاه حکمی داد که 5 سال من را از داشتن پست دیپلماتیک محروم کرد و مسئولین وقت وزارت خارجه هم تحت فشار آقای احمدی نژاد ...
مصاحبه با سید حسین موسویان درباره مشکلات و ظرفیت ایرانیان خارج از کشور
.... اما چون سوال شما درمورد شرایط ایرانیان مقیم خارج است باید عرض کنم که از 65 سال عمری که خدا به من داده، حدود 42 سال آن را درایران و حدود 23 سال آن را یا درآمریکا و یا دراروپا زندگی کرده ام. نیمه دوم دهه 50 دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بودم، بیش از نیمی از دهه 70 را درآلمان سفیر بودم. سال 86 بازداشت شدم و سال 87 هم دادگاه حکمی داد که 5 سال من را از داشتن پست دیپلماتیک محروم کرد و ...
دیدن حضرت زهرا(س) در خواب
. مبهوت شد سپس از نزد مادرش بیرون دوید و به خارج از خانه رفت و صدای خود را به االله اکبر و لا اله الا االله بلند کرد تا اینکه برادرانش با صدای خواهر به سوی او می آیند. وقتی آنان او را به آن حال غیر مترقبه دیدند، صدا به صلوات بلند کردند. آن گاه همسایگان خبردار می شوند، و آنها نیز صلوات و تهلیل و تکبیر بر زبان جاری می کنند. این خبر کم کم به تمام شهر رسید و سایر بلاد و قراء مجاور نیز خبردار می ش ...
در نشست صمیمی حوزه نیوز با خانواده شهید فخری زاده مطرح شد؛ بازنشر | از "پارتی بازی" تا "ژیان سواری" فخر ...
...؛ دستت درد نکنه. برای او باعث افتخار بود که اهل خانواده به رتبه علمی دست پیدا کنند و یا اگر یکی از برادران چیز جدیدی درست می کرد، آنچنان با ذوق و شوق نگاه می کرد و از آن سوال می کرد که حد و اندازه نداشت. خواهر شهید فخری زاده: حاج محسن شخص بسیار شاکری بود؛ مثلا اگر بادمجانی را سرخ می کردی و برای او می آوردی، آنچنان از شما تشکر می کرد و تکریم داشت که انگار سفره ای رنگارنگ ...
در نشست صمیمی حوزه نیوز با خانواده شهید فخری زاده مطرح شد؛ بازنشر | از "پارتی بازی" تا "ژیان سواری" فخر ...
...؛ دستت درد نکنه. برای او باعث افتخار بود که اهل خانواده به رتبه علمی دست پیدا کنند و یا اگر یکی از برادران چیز جدیدی درست می کرد، آنچنان با ذوق و شوق نگاه می کرد و از آن سوال می کرد که حد و اندازه نداشت. خواهر شهید فخری زاده: حاج محسن شخص بسیار شاکری بود؛ مثلا اگر بادمجانی را سرخ می کردی و برای او می آوردی، آنچنان از شما تشکر می کرد و تکریم داشت که انگار سفره ای رنگارنگ ...