مَنیت ما زیاد و انسانیت ما کم است / ما برای وطن و وطن برای ما
سایر منابع:
سایر خبرها
غائله بالاخره خوابید
رضا نیازمند : فوری از علم وقت خواستم او گفت فردا بیا صبحانه با هم بخوریم. من هم صبحانه را در خانه خوردم و به منزل علم رفتم و واقعه را از اول، یعنی برنامه اصلاح شرکت نساجی شرح دادم و گفتم من اصلا از موضوع انتخابات اطلاعی نداشتم و شریف امامی اصلا به جزئیات کار من و اخراج این کارمند کاری نداشته است. به هر صورت اگر موضوع انتخاب شخص معینی است من به کارخانه می گویم و همه به او رای خواهند داد. احتیاجی به یک کارمند درجه دوم نیست که فردا هزار توقع نابجا از شما داشته باشد. ولی اگر نظر شما برگشت این شخص معین به آن کار معین است من استعفای خودم را نوشته ام و از فردا سرکار نخواهم رفت. علم گفت نه منظور انتخاب فلان وکیل است نه رفتن این شخص به بهشهر. به این ترتیب غائله خوابید. ...
کرامات زینب کبری
ملال را از وی پرسیدم. فرمود: دخترم ، زینب ! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم لیکن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم. مگر به خاطر نداری عصر روز تاسوعا ، که برادرت را از خواب برانگیختی ، برادرت بعد از مکالمات بسیار گفت: جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر می گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت؟! ای زینب ، مگر فراموش کردی شب عاشورا را که ناله واحسیناه ! واحسیناه ! از من بلند شد و تو با ...
به کجا چنین شتابان؟
با خودم گفتم: خب نمیشه که تا ابد تلفنشو جواب ندی، می فهمه که عمدا جواب نمیدی. بعد ندایی از درونم به صدا در می آمد که: خب بفهمه، اتفاقا من میخوام بفهمه، مُخَمو از سر راه که نیاوردم بسپارم دست این، جوابشو نده، بذار اونقد زنگ بزنه تا جونش در بیاد با این حال بعد از کش و قوس فراوانی که با مَنِ درون خودم داشتم، بالاخره توانستم او را مغلوب کنم و تلفنش را جواب بدهم. با بی میلی گفتم: سلام روزت بخیر، خوبی؟ با تشر جوابم را داد و گفت: چه سلامی چه علیکی؟ مرد حسابی منو تو با هم ...
فال حافظ امروز شنبه 12 آذر/ نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
... تعبیر فال حافظ: تفسیر فال حافظ شما می گوید روزگار روی بد و سخت خود را کنار زده و روی خوش خود را به شما نشان می دهد. شما نیز در طی زندگی تجربه های کافی به دست آورده و عاقل شده اید.نودادبرتر در جستجوی چیز با ارزشی هستید که آن را پیدا می کنید. هر ضرری دیده اید از آشنایان بوده است. از این به بعد زنجیرها پاره شده و آزاد می شوید و فرصت دارید تا برای رسیدن به مراد خودتان تلاش کنید. شکر نعمت خدا ...
هنوز جبهه نرفته داشتم شهید می شدم!
رفتن نمی دادند. علاوه بر سن کم، جثه کوچکی هم داشتم که مانع حضورم می شد. حداقل دو سال در شوق رفتن به جبهه ماندم و نمی دانستم چه کار کنم! میدان تیر و بی هوشی تا سال 61 درگیر کلاس های مدرسه راهنمایی بودم. خدا خدا می کردم زودتر کلاس سوم را پشت سربگذارم و به جبهه بروم. به محض اینکه امتحانات را پشت سرگذاشتم، برای آموزش نظامی و اعزام اقدام کردم. 29 خرداد 61 رفتم اردوی آموزشی. ماه رمضان بود و ...
امروز کسانی شعار زن ، زندگی، آزادی می دهند که 17 هزار ترور در کارنامه خود دارند
هم زندگی خوبی داشتم. چون اخلاق در زندگی ما جاری بود. زنان ما امروز در همه عرصه ها فعالند و من هم این آزادی را داشتم در راه هایی که دوست دارم وارد شوم و علایقم را دنبال کنم. زمانی که تیم ملی بازی داشت دعا کردم آنچه برای کشور خیر است پیش بیاید صدیقه عزتی مادر شهیدان محمد حسین و مسعود اوحدی نیز در جملاتی گفت: زمانی که تیم ملی بازی داشت بسیار دعا کردم و از خدا خواستم آنچه برای ...
فنح الله زاده: با دایی و قلعه نویی 6 گل به انگلیس نمی خوردیم / 3 سال فرصت دهند ستاره سوم را هم می آوریم
مصاحبه کرده بود و گفته بود پول داریم خودش هم نمی دانست انقدر پول خرج شده است. گفتم شما می دانستید انقدر خرج شده؟ گفت نه! *شما با یک نفر از اعضای هیات مدیره امضا می کنید، ممکن است بقیه اصلا نفهمند چه اتفاقی افتاده است. دزدی نشده، خرج شده اما ما می توانستیم خرج معقول تری انجام بدهیم. خیلی خرج شده است. هنوز ریز آن را به من نداده اند اما تا اینجای فصل 500 میلیارد خرج کرده ایم. 706 میلیارد در این ...
شهید رضا آذرنگ؛ نجوایی عاشقانه با معشوق آسمانی
روز در هوای گرم و سوزان کربلا افتاده بود اما فرزند تو هزاران همراه دارد و در جمع دوستان است. پدرم، امیدوارم که تو همچون مردان خدا صبور باشی و از خداوند برایم طلب مغفرت کنی. پدرجان، به خاطر تمام زحمت ها و محبت های بی دریغت متشکر هستم و از خداوند می خواهم که اجر شهید را نصیب شما فرماید. برادرانم، عزیزان از جان بهترم، تنها یک وصیت دارم و آن این که پس از من راهم را ...
حرکت عجیب مرد جلوی دوربین های بانک
اتفاق هم به محضر ثبت طلاق رفتیم و بعد از طی مراحل قانونی و امضای اسناد طلاق، چک 400 میلیون تومانی را از همسرم گرفتم. سپس به همراه خواهرم به بانک رفتم تا آن را وصول کنم ،چرا که اطمینان داشتم این مبلغ در حساب بانکی باقر وجود دارد، اما زمانی که در بانک در نوبت انتظار بودم باقر تماس گرفت و از من خواست به او مهلتی بدهم تا مبلغ 400 میلیون تومان را به دو چک 200 میلیونی تبدیل کند تا بانک آن را به ...
همه چیز درباره مردی که به قول شاملو، وسواس مهربان شعر بود
با نام شهریار تبریزی است و گفته اند باید او را ببینم، شاعر معروفی است. رهی گفت چه کسی گفته شاعر خوبی است، او پاک دیوانه است . احسن گفت یعنی در دیوانه خانه است؟ رهی هم گفت نه خانه خودش است. آن استاد پرسید چرا دیوانه است؟ گفت به این علت که گفته کنار هم ببین موسی و عیسی و محمد را . این را گفت من ناراحت شدم و چای را که ریخته بود، دست نزدم. بعد بیرون رفتم، به احسن گفتم هم این دوست من است هم شهریار ...
اعترافات مردی که دوست خود را با ضربات میلگرد به قتل رساند
...؛ به همین خاطر اموال مسروقه را در خانه ام نگهداری می کردم در این میان حس کردم مقداری از آنها کم شده است و همین کافی بود تا به مقتول که در خانه من رفت وآمد داشت مشکوک شوم. قتل چگونه رخ داد؟ وقتی که ماجرا را به مقتول گفتم درگیری میان ما رخ داد که درپی این موضوع کنترل خود را از دست دادم و با میلگرد ضربات مرگباری به سر او وارد کردم. جسد مقتول چه کردی؟ ...
دیدن این زنان حاج قاسم را ناراحت می کرد
مصلای بابل قرار ملاقات با سردار سلیمانی بود. حاج قاسم میز به میز پای صحبت خانواده ها نشستند. دقایقی بعد سر میز ما نشستند. ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می خواهم با تو صحبت ...
این طلبه قصه می گوید و مدرسه می سازد
، لیسانس روانشناسی هم گرفته بودم. اما پدر و مادرم در شهرستان تنها شده بودند و تمام فرزندانشان به خانه خود رفته بودند و نیاز داشتند که کسی کنارشان باشد. زمانی که پدرم از من خواست که برگردم، بدون درنگ اجابت کردم و به شهر خودم برگشتم. اسماعیل آذری نژاد طرح روستاگردی را راه انداخت تا به روستاها خدمت کند و برای بچه ها قصه بگوید به مسجد رفتم و گفتم حاضرم امام جماعت شما باشم آذری نژاد ...
لیلا اوتادی ازدواجش را علنی کرد | همسر سن بالای لیلا اوتادی همه را شوکه کرد
ب بازیگر در فیلم کیمیا به مدرسه ما آمد و من را برای این نقش انتخاب کرد اما پدرم اجازه نداد. تا دوره دیپلم چند بار این اتفاق برای من افتاد، ولی پدرم راضی نمی شد. تا اینکه بعد از اخذ مدرک دیپلم پدرم را راضی کردم. اولین فیلم هایت بید مجنون و چشمان سیاه بود. آیا همان مسیر این فیلم ها را ادامه سینما و ادی؟ بعد از بید مجنون تا دو سال هر پیشنهادی را رد کردم. بعد یکی دو نفر از دوست ...
درخواست اشد مجازات برای قاتلان شهید عجمیان
توهین می کردند و به وی لگد می زدند. من چاقویی همراه داشتم که با آن به اندازه 2 بند انگشت 2 مرتبه تیغه چاقو را به بدن شهید عجمیان فشار دادم. متهم در ادامه گفت: تمام زمانی که در محل بودم کمتر از 10 ثانیه بود و حالا نادم و پشیمان هستم. جلسه محاکمه متهم ردیف سوم ادامه پیدا کرد. او گفت: روز حادثه من ناخواسته به سمت تجمع کنندگان کشیده شدم. وقتی از ماشین پیاده شدم رفتم جلو و به صورت شهید نگاه ...
چگونه به فرزندانمان کمک کنیم + فیلم
امروزه تقریباً تمام ابعاد زندگی انسان ها تحت تأثیر شدید رسانه ها قرار دارد، بنابراین تربیت که از اصول اساسی و ضروری برای تعالی و پیشرفت همه جانبه جوامع است، باید در رابطه با رسانه ها نیز به ویژه از سوی والدین مورد توجه قرار گیرد. ایکنا بنابر رسالت آموزشی خود نسبت به ارائه بسته های آموزشی برای خانواده ها در رابطه با موضوع قلدری مجازی اقدام کرده است تا والدین را با یکی دیگر از جنبه های ...
رفتارهای توهین آمیز داماد نامرد با عروس جوان/ در شب عروسی چه گذشت؟جزییات
سپاد مشهد گفت: شش سال قبل وقتی از مدرسه به خانه رسیدم، عروسک پارچه ای ام را در آغوش گرفتم و به خانه همسایه رفتم تا مثل همیشه خاله بازی کنیم و سپس تکالیف مدرسه را انجام بدهیم اما در حالی که سرگرم بازی بودیم، مادرم با عجله به خانه همسایه آمد، دستم را گرفت و مرا به خانه برد. او بلافاصله پیراهن گلدارم را از بقچه لباس ها بیرون کشید و در حالی که توصیه می کرد حرف اضافی نزنم، مرا برای مراسم ...
روایت یک پرستار از انس با قرآن در دوران کرونا
رشته خودم و خانواده به ویژه پدرم بسیار علاقه مند بودند تا من در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهم، آن زمان اراک رشته پزشکی نداشت و برای تحصیل باید به شهری خارج از محل سکونت می رفتم و چون خانواده تمایلی به خروجم از شهر نداشتند پس از اعلام نتایج کنکور و پذیرفته شدن، رشته پرستاری را انتخاب کردم. شاید اوایل به دلیل شیفت های سنگین و عدم هماهنگی با خانواده سخت بود، اما پس از گذر زمان علاقه بسیار در من ایجاد شد ...
روایت پرستارانی که لباس خدمت به زائران امام رضا (ع) را به تن کرده اند | پرستاران خادم
زائرش را در حق من اجابت کرد، چون چند وقت بعد در قرعه کشی بانک یک خودرو برنده شدم. اینجا خانه امید همه مردم است با آرامشی خاص صحبت می کند؛ چطور به شما بگویم! کلمه ای به ذهنم نمی رسد. فقط می توانم بگویم که اینجا همان جایی است که قلبت آرام می شود؛ آرامشی عجیب که با کلمه نمی توانم توصیف کنم. محال است -اینکه می گویم محال خودم لمسش کرده ام- محال است شما از امام رضا (ع) چیزی بخواهید و ...
آرامش جانباز اعصاب و روان با خدمت به زائران امام مهربانی ها
سال هایی که برای خدمت به مشهد آمدید شفای همسرتان را از امام رضا(ع) نخواسته بودید؟ چرا. همسرم یکبار در عصبانیت گفته بود یا امام رضا(ع) یا شفایم بده یا مرگ من را از خدا بخواه که خسته شدم. شما بعد همسرتان خدمت خود را در این مضجع شریف ادامه دادید؟ بعد فوت همسرم از ارشاد حریم حرم رضوی به قسمت بازرسی رفتم و حدود پنج سال هم آنجا خدمت کردم. چون با مادرم در یک خانه می نشستیم و مراقبت ...
راه اندازی استخر پرورش ماهی توسط مددجوی کمیته امداد
ذهنم رسید که در محل زندگی خودم و در حیاتی که داشتم یک حوضچه پرورش ماهی ایجاد کردم. این مددجوی کمیته امداد گفت: با توجه به اینکه پدرم مددجوی کمیته امداد بود به عنوان فرزند مددجو به کمیته امداد مراجعه کردم زیرا شنیده بودم این نهاد به اعضای خانواده مددجویان تحت حمایت نیز تسهیلات اشتغال می دهد. در آنجا طرح و برنامه خود را برای راه اندازی طرح اشتغال ارائه دادم و کارشناسان کمیته امداد بعد از ...
سفر به سلامت
مامان خیلی تقلا کرد خانوادگی با بابا برویم ولی او هرچه تلاش کرد نتوانست بیش از دو روز مرخصی بگیرد. این بود که ما تصمیم گرفتیم با اتوبوس برویم. راه دور بود و نشستن در صندلی خسته کننده، اما ارزش ماجراجویی و خوشگذرانی را داشت. بابا برایمان هله هوله خرید و وقتی مطمئن شد اتوبوس از پایانه حرکت کرد، دست تکان داد و رفت. حس عجیبی داشتم. عاشق سفر بودم ولی از مسیر می ترسیدم. از نزدیک شدن ماشین ها به هم و از ترمز های نا ...
این تازه عروس با هم دانشگاهی اش ریخت رو هم و به شوهرش خیانت کرد! | رابطه جنسی در خانه مجردی مردی دیگر!
همین هم خودم را به زحمت انداختم. از طرفی چون تجربه ای داشتم و بارها شاهد ضعف و ناتوانی پدرم در برابر خواسته ها و انتظارات مادرم بودم به هانیه رو نمی دادم . حتی گاهی او را آدم حساب نمی کردم و سرش داد می کشیدم. بزرگترین هدف زندگی ام این بود که برای همسرم زندگی خوب و بدون کم و کسری درست کنم تا نتواند سرکوفت بزند . می گفتم اگر برایش سنگ تمام بگذارم، خانه شیک ، ماشین مدل بالا و پول ...
درباره فضائل و مجاهدت های جعفر طیار در سالروز شهادت او/ وقتی پیامبر(ص) به تلخی گریست
با نام نماز جعفر طیار می شناسیم. امیرمؤمنان(ع) نیز به برادرش جعفر علاقه فوق العاده ای داشت؛ آن گونه که از عبدالله بن جعفر (فرزند جعفر طیار و همسر حضرت زینب کبری(س) نقل شده است: هر گاه درخواستی از عمویم علی داشتم و به حق پدرم - جعفر - او را قسم می دادم آن را می پذیرفت . چگونگی شهادت جعفر بن ابوطالب یک سال پس از پیوستن به رسول خدا(ص)، از سوی آن حضرت مأموریت یافت تا فرمانده ...
پای سفره آقا
. یکی از بچه هایم، بغلم بود و دست یکی دیگر را گرفته بودم. خانمم هم داشت ویترین مغازه ها را نگاه می کرد. ما، چون پول نداشتیم، تفریحمان، نگاه کردن به ویترین مغازه ها بود! یکی از کسبه، مرا شناخت و پرسید: - شما بچه محله امام رضایی؟ گفتم: - می گن! بنده خدا اول من را برد سمت دوستان کاسبش که ایستاده بودند درمورد نرخ ارز با هم صحبت می کردند. رو به دوستانش کرد و گفت ...
فقط از بچه پولدارها سرقت می کردم
که پراید دارد، معلوم است که از قشر ضعیف است، چرا باید از این فرد سرقت کنیم تا تمام دارایی اش یک شبه از بین برود؟ اما شما در میان سرقت های تان وانت پیکان هم وجود دارد؟ آن را همدستانم انجام دادند. گفتم که من خودروی زیر 300 میلیون تومانی سرقت نکردم. فقط سراغ بچه پولدارها می رفتم. لقبت چه بود؟ دوستانم به من رابین هود می گفتند. چون من یک ریال از پول های سرقتی ...
اعترافات مردی که دوستش را با میلگرد کشت
مشکوک شوم. قتل چگونه رخ داد؟ وقتی که ماجرا را به مقتول گفتم، درگیری میان ما رخ داد که در پی این موضوع کنترل خود را از دست دادم و با میلگرد، ضربات مرگباری به سر او وارد کردم. جسد مقتول را چه کردی؟ جسد را چند روزی در داخل خانه نگه داشتم اما هنگامی که متوجه بوی شدید تعفن شدم، تصمیم گرفتم جسد را در یک پتو بگذارم و با موتورسیکلت خود، کنار یک سطل آشغال در محله ...
سفید پوش روسفید/دستهایی که معجزه می کنند
خبرگزاری فارس - آذربایجان شرقی ؛ کتایون حمیدی : مادر جان نفس عمیق بکش، به هیچی هم فکر نکن تا وقتی فشارت را می گیرم بالا و پایین نشود. خواهر جان شما در سنی هستید که باید هر 6 ماه یکبار تست سرطان سینه دهید. دختر گلم یعنی چی مسکن خوردم؟ لطفا سر خود قرص مصرف نکنید، مگه نخود و کشمش هست برای هر چیزی ژلوفن می خوری؟ اینها حرف هایی است که کمی مانده به خطبه های نماز جمعه، از سمت گروهی که برای ویزیت رایگان به مناسبت هفته بسیج در داخل مصلا مستقر شده بودند، به گوشم می رسید. کنجکاو شدم اما فقط چند دقیقه به ایراد خطبه ها مانده بود و زمان زیادی برای سر در آوردن از کارشان نداشتم ...
رفیق کشی فجیع با ضربات میلگرد به خاطر اموال سرقتی
. قتل چگونه رخ داد؟ وقتی که ماجرا را به مقتول گفتم درگیری میان ما رخ داد که درپی این موضوع کنترل خود را از دست دادم و با میلگرد ضربات مرگباری به سر او وارد کردم. جسد مقتول چه کردی؟ جسد را چند روزی در داخل خانه نگه داشتم اما هنگامی که متوجه بوی شدید تعفن شدم، تصمیم گرفتم جسد را بین یک پتو گذاشته و با موتورسیکلت خود، کنار یک سطل آشغال در محله فلاح بیندازم ...
علی مسیو متقاضی سینماحقیقت
آن زمان خانه موزه علی مسیو تازه افتتاح شده بود و من نیز به مرور در مورد علی مسیو تحقیقاتی را شروع کردم و به روزنامه ها و کتاب ها سرمی زدم و نکات کوچکی در مورد او می یافتم، تا اینکه تقریبا در سال 98 شناخت این شخصیت به یک دغدغه جدی برای من بدل شد، اینطور که مصمم شدم برای علی مسیو حتما کاری انجام دهم و حدود یک سال بعد از آن، این موضوع در قالب یک طرح به مرکز گسترش ارائه شد. از سال 99 پروژه به صورت ...