ماساژور پلید به بهانه ماساژ چه کارها که نمی کرد! بازداشت مرد جوان
سایر منابع:
سایر خبرها
نقاش قلابی سارق طلا های دختر نوجوان بود
که نیمه هوش شده بودم زمانی که متوجه شدم می خواهد طلا ها را سرقت کند مقاومت کردم. اما امیر مرا کتک زد و با زور طلا ها را از من گرفت و نیمه هوش در کنار خیابان رها کرد. با شکایت دختر نوجوان، تحقیقات به دستور بازپرس عظیم سهرابی آغاز شد و در بررسی های اولیه تیم تحقیق پی بردند که امیر نقاش نبوده و گالری هم نداشته است. او با این ترفند، اعتماد دختر نوجوان را به خود جلب کرده تا طلاهایش را به دست بیاورد. تحقیقات برای دستگیری امیر و شناسایی قربانیان احتمالی او به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد. ...
درخواست گذشت از قتل مرد قالب ساز
، با جسد مهرداد که صاحب کارگاه بود، روبه رو شدم. وحشت کردم و همان موقع با پلیس تماس گرفتم. بعد از این توضیحات، مأموران تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند و در روند آن دریافتند در همسایگی کارگاه مقتول، صاحب کارگاهی قصد فروش چند دستگاه قالب سازی را که متعلق به کارگاه خودش نبوده داشته است. با به دست آمدن این سرنخ، مأموران آن مرد را که داود نام داشت، مورد تحقیق قرار دادند. داود در ...
از صاحبکارم دزدی کردم تا دلم خنک شود
کیوان مرد جوانی است که به اتهام سرقت از یک کارگاه دستگیر شده است. صاحبکار کیوان مدعی است چند بار از کارگاهش دزدی شده و کیوان عامل آن بوده است. حالا پرونده کیوان با صدور کیفرخواست در دادگاه است. کیوان برای اعتمادآنلاین از زندگی شخصی اش و روزهای زندان می گوید. *چه مدت است در زندان هستی؟ حدود یک سال. در واقع از وقتی بازداشت شدم دیگر به خانه برنگشتم. *چرا سرقت کردی ...
عاقبت شوم عشق به دختر همسایه
التماس کردم و خانواده ام را واسطه قرار دادم فایده ای نداشت. خیلی از دست آن ها ناراحت و عصبانی بودم و می خواستم به هر روشی شده از دختر مورد علاقه ام و خانواده اش انتقام بگیرم. یک روز او را به زور به خانه مان بردم و آنقدر کتکش زدم که دست و پایش شکست و راهی بیمارستان شد. خانواده اش از من شکایت کردند و برای اولین بار راهی زندان شدم. در زندان با افراد خلافکار آشنا شدم و از آن روز به بعد ...
عاملان تعرض به پنج زن پای چوبه دار
.... او گفت: آن روز در نزدیکی پل بخشداری سوار یک پراید مشکی شدم تا به خانه مان بروم، اما راننده و سرنشین آن پس از طی مسافتی به رویم چاقو کشیدند. فکر می کردم فقط قصد سرقت دارند. به همین خاطر کیف پولم را به آنها دادم اما آنها به بیراهه رفتند و در یک بیابان مرا آزار دادند. به آنها التماس کردم و گفتم همسر و دو فرزند دارم؛ اما بی توجه به التماس هایم مرا شکنجه کردند. من برای آنها اشد مجازات می خواهم ...
کنار رفتن نقاب سردسته سارقان میلیاردی را گرفتار کرد
سرقتتان چگونه بود؟ ما معمولاً در تیم های چهار نفره یا پنج نفره به محل می رفتیم و پس از تخریب پنجره وارد خانه می شدیم. البته قبل از ورود مطمئن می شدیم که صاحبخانه نباشد. در سرقت پیش آمده بود با مأموران پلیس روبه رو شوید؟ بله. در دو مورد با مأموران پلیس روبه رو شدیم و آن ها به ما شک کردند و دستور ایست دادند، اما من فرار کردم و مأموران هم مرا تعقیب کردند. من در آن دو تعقیب و گریز به تعداد زیادی خودرو خسارت وارد کردم و در نهایت هم باعث راهبندان شدم و مأموران موفق به دستگیری من نشدند. ...
نفس مردان شیطان صفت به شماره افتاد
نقره ای رنگ توقف کرد، سوار شدم. راننده بعد از طی مسافتی به رویم چاقو کشید. شوکه شدم و فکر کردم قصد سرقت دارند، به همین خاطر کیف پول و لوازمی را که همراه داشتم، در اختیارشان گذاشتم، اما آن ها به بیراهه رفتند سپس راننده نزدیک یک بیابان توقف کرد. آنجا بود که متوجه نیت شیطانی آن ها شدم، اما هر چه التماس کردم و گفتم همسر و دو فرزند دارم، آن ها توجهی نکردند و مرا شکنجه دادند. با طرح این شکایت، زن ...
بهنوش پیشنهاد مرا پذیرفت!
این زن 25 ساله با بیان این که فقط تحت تاثیر احساسات و عواطف قرار گرفتم درباره این ماجرا به افسر پرونده گفت: یک روز وقتی در شبکه های اجتماعی جست وجو می کردم با پیام عجیب یک زن 23 ساله روبه رو شدم و لحظاتی را در فکر فرو رفتم. آن زن در پیام خود نوشته بود باردار است، اما به دلیل آن که همسری معتاد دارد و نمی تواند به درستی از فرزندش نگهداری کند، تصمیم گرفته است تا نوزادش را بعد از تولد بفروشد! ...
قتل همسر دوم مرد جوان توسط سرایدار/ او قتل را به درخواست شوهر زن انجام داد!جزییات
خان رفتم چراکه به خاطر ناراحتی و نگرانی های همسر اولم برای الهام (همسر دوم) یک واحد آپارتمانی را در منطقه میرزا کوچک خان اجاره کرده بودم و برخی روز های هفته را نزد او می رفتم، اما هنگامی که به منزل رسیدم پسر خردسالم در خانه تنها بود. او ادامه داد: از او درباره مادرش پرسیدم که گفت: مادر به مطب دکتر رفته است! هرچه زمان بیشتر می گذشت من نگران تر می شدم، ولی خبری از همسرم نبود. در همین حال ...
سرقت فرش های میلیاردی در ایران فروش در خارج از کشور!
به گزارش تازه نیوز، اوایل تابستان امسال، سرقت میلیاردی خانه ای در شمال تهران به پلیس گزارش شد. زمانی که مأموران وارد صحنه سرقت شدند، دریافتند سارقان با تخریب در بالکن به شیوه توپی زنی وارد خانه شده اند. به نقل از ایران، مرد صاحبخانه که از مسافرت برگشته و با سرقت از خانه اش مواجه شده بود، در تحقیقات گفت: چند روزی مسافرت بودم و زمانی که به خانه برگشتم، متوجه سرقت شدم. سارقان علاوه بر طلا ...
از سلاخی همسر و فرزندخوانده تا قتل هولناک یک کارتن خواب در ترمینال
.... با ترفند شهرت و ثروت، مرا مجاب کرد که با او شراکت کنم و من هم طلاهای خودم و مادرم را بدون آنکه به کسی بگویم برداشتم تا شریک مرد نقاش شوم. 300 میلیون تومان ارزش اموال بود و زمانی که امیر متوجه شد طلاها را با خودم آورده ام به من آبمیوه مسموم داد و من که نیمه هوش شده بودم زمانی که متوجه شدم می خواهد طلاها را سرقت کند، مقاومت کردم؛ اما امیر مرا کتک زد و با زور طلاها را از من گرفت و ...
سرقت مرگبار از همسایه؛ نتیجه اختلاف با همسر
وقتی به کارگاه رفتند با جسد خونین صاحب آنجا مهرداد مواجه شدند که شواهد نشان می داد با ضربه های جسم سخت به سرش از پا درآمده است. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارگر مهرداد که پلیس را مطلع کرده بود به ماموران گفت: صبح که به کارگاه آمدم وقتی در را باز کردم با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. صاحبکارم کشته شده و همه دستگاه ها به سرقت رفته بود. بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و اطلاعات دیگری ندارم. ...
چرا جوانان را به سن وسال ما درمی آورند؟
رادیو تلاش کردم. از تلویزیون به رادیو آمدم. هنوز ازدواج نکرده بودم که با حمید قنبری آشنا شدم و او مرا به برنامه صبح جمعه با شما برد. هنوز منوچهر نوذری و دوستان طناز حضور نداشتند و در آن برنامه امثال مرتضی احمدی و احمد قدکچیان هنرنمایی می کردند. سال1341 که این برنامه با تماشاچی ضبط می شد و حال وهوای خاصی داشت. چون به رادیو اشاره کردید این سؤال به ذهنم رسید که هنوز هم پیشکسوتان و بزرگان ...
یک مرد عراقی در باند سرقت ایرانی | سرقت فرش های نفیس در شمال تهران | سرقت فرش 5 میلیارد تومانی شناسنامه ...
... چرا تصمیم گرفتی باند فامیلی تشکیل دهی؟ درست است که همه اعضای باند با هم نسبت فامیلی داریم اما هیچ کدامشان تازه کار نیستند. همه شان سابقه دارند ولی سابقه من بیشتر است. من تا قبل از این 5بار به زندان افتاده ام. آخرین بار هم یک سال قبل از زندان آزاد شدم و مدتی بعد اعضای فامیل را دور هم جمع کردم و باند سرقت تشکیل دادم. من آنقدر حرفه ای هستم که 2 بار توانستم از دست پلیس فرار ...
خیانت داماد پلید به زنش/ پای خواهر همسرش در میان بود!
بیدار شدم و او را مقابل اتاق خواهرم دیدم. یمان که دست و پایش را گم کرده بود در برابر نگاه های متعجب من گفت: صداهایی از اتاق شنیدم و تصور کردم دزد به خانه آمده است. خلاصه رفتارهای عجیب او به جایی رسید که روزی تصاویر زننده ای از خواهرم را در گوشی پیمان دیدم وتازه فهمیدم که باید از ارتباط بیشتر او با حمیرا جلوگیری کنم. خلاصه زندگی مشترک من و پیمان در حالی آغاز شد که دیگر با همسری ...
2آزارگر زنان در یک قدمی چوبه دار
آزار و اذیت قرار دادند. بعد هم مرا تهدید کردند که اگر موضوع را به کسی بگویم خانواده ام را می کشند. سومین شاکی که به پلیس آگاهی مراجعه کرد دختر 28ساله ای به نام پریناز بود که به مأموران گفت: از شریف آباد به مقصد خانه مان در پیشوا سوار یک دستگاه خودروی پراید نقره ای شدم که دو سرنشین خودرو با تهدید چاقو مرا به بیابان های اطراف ایوانکی برده و در آنجا مورد تعرض قرار دادند. هنگامی که کنار یک ...
سلطان گواهینامه ایران کیست؟
.... پدرم راننده جرثقیل بود و به همین سبب همیشه در پارکینگ خانه مان کلی ابزار مکانیکی پیدا می شد؛ ابزارهایی که تعدادشان را شاید فقط یک مکانیک حرفه ای باید داشت. زمانی که پدرم با آنها کار می کرد من هم مشتاقانه نگاه می کردم. به تدریج با کارکرد بسیاری از آنها آشنا شدم. حتی به سنین نوجوانی که رسیدم گوشه ای از آن پارکینگ برای خودم یک مکانیکی کوچک راه انداختم که در آن، همه چیز از تلفن خانه تا دوچرخه ...
"آذر، ماهِ آخرِ پاییز" تجسمِ تواضع وجان سختی..
...، آثار برتر مستندِ سال را برمی گزینند غافل از این که انتخاب شان یک انتخاب شخصی ست و علی العموم نباید آن را به کلیت سینمای مستند کشور نسبت داد. چه بسیارند کسانی که در نمایش آثار مستند در خانه ای که متعلق به مستند سازان این مملکت است (خانه ای که تهامی نژاد خود از کسانی بوده است که آن را پایه نهاد) گزینشی فیلم انتخاب می کنند و غالباً فیلم های مرکزی به نام تهران را نمایش می دهند و احتمالاً ...
هادی خیلی زود دست راست اصغر وصالی شد
. امثال این جوان های مخلص هر کاری از دست شان برمی آمد برای انقلاب انجام می دادند. روز بعد که به مهاباد رسیدیم، هادی و حمید را به اصغر وصالی معرفی کردم. کمی که مشغول صحبت شدند، از نگاه های اصغرآقا متوجه شدم که هر دو را پذیرفته است. بعد ها شهید وصالی از شهید هادی مهاجر برای کار های اطلاعاتی استفاده می کرد. او را بسیار قبول داشت و به زیرکی و هوش و شجاعت شناخته بود. هادی مهاجر بسیار زودتر از آنچه ...
عشق پرتب و تاب در 44 سالگی به خیانت دیدن ختم شد!
او بود. آن روز آن قدر فرشته را تعقیب کردم تا بالاخره شماره تلفن منزلشان را گرفتم و از یک باجه تلفن عمومی به او زنگ زدم. این گونه رابطه من و فرشته آغاز شد تا این که مدتی بعد تصمیم به ازدواج با او گرفتم چرا که خانواده اش وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و در حاشیه شهر مستاجر بودند. به همین دلیل فکر می کردم چنین دختری توقع زیادی از من ندارد و در روزهای سخت مرا تنها نمی گذارد ...
ادعاهای یک طلبه ی خوزستانی
میلیون تومان کاری که من کردم را انجام دهد. به هر حال کارم گرفت و یک شعبه دیگر هم اضافه کردم. ابتکار به خرج دادم و میوه هم عرضه می کردم. یک شخص غریبه این فعالیت ها را دید و بسیار مرا تحسین کرد. حتی موتور خود را در اختیارم گذاشت تا راحت تر کارم را پیش ببرم اما رئیس حوزه به بهانه این که کارهای من شان روحانیت را زیرسئوال می برد و با عرف نمی خواند، من را مجبور کرد که بین درس و کار، یکی را انتخاب کنم. هر ...
ستاره ای که یادمان رفته بود
.... آن قدر خوشحال بودم که از نارمک تا انقلاب دویدم. یک انگشتر پشت ویترین یک طلافروشی در انقلاب دیدم. آرزو داشتم آن را برای مادرم بخرم. وقتی از شاهین پول گرفتم، فقط می خواستم انگشتر را بگیرم. طوری وارد طلافروشی شدم که فکر کردند دزد هستم. می خواستند بیرونم کنند. پولم را نشان دادم. یادم هست 800 تومان شد. وقتی برای مادرم بردم، از اشتیاق گریه کرد. ناصر ابراهیمی 20 دقیقه بازی ام ...
عاشق دختری شدم که او را به من ندادند؛ پس با خلافکارها گشتم و دزد شدم!/ یادم رفت ماسک بزنم، پلیس مرا ...
و می دانستم اگر انتقام نگیرم آرام نمی شوم. یک روز سر راهش سبز شدم و با تهدید به شدت او را کتک زدم به حدی که دست و پایش شکست و راهی بیمارستان شد. پس از این اتفاق بود که با شکایت ندا دختر موردعلاقه ام افتادم زندان و در آنجا هرخلافی که فکرش را بکنید یاد گرفتم. بعد از آزادی به جای اینکه درس عبرت بگیری، راه خلاف را انتخاب کردی؟ دیگر مسیر زندگی ام عوض شد. دوستانم شدند یک مشت خلافکار ...
خانم راننده ای که مسافر یک پراید را از دست تبهکاران نجات داد
به گزارش نصر، چند روز قبل دختر جوانی که از ناحیه دست و پا دچار شکستگی شده بود به بیمارستان منتقل شد. دختر جوان پس از بهبودی به پلیس رفت و از ربوده شدنش توسط پراید سواران شکایت کرد: برای رفتن به خانه در کنار خیابان به انتظار تاکسی بودم که خودروی پرایدی مقابلم توقف کرد. روی صندلی عقب مرد جوانی نشسته بود و با این تصور که او هم مسافر است سوار خودروی پراید شدم. دختر 22 ساله گفت: هنوز چند ...
قتل مسلحانه مرد میلیاردر تهرانی در اسلامشهر / پایان فرار بازی عاملان جنایت
اما پاسخ نداد و بعد از مدتی هم تلفن او خاموش شد. از دیشب تا به حال به دوست و آشنا زنگ زدم ولی کسی از امیر خبری نداشت. نگران شدم و درنهایت تصمیم گرفتم از پلیس کمک بخواهم. با شکایت مرد میانسال، تحقیقات به دستور بازپرس عظیم سهرابی برای یافتن مرد 35 ساله آغاز شد. در حالی که تحقیقات ادامه داشت، خانواده او مدعی شدند: امیر آخرین بار برای دیدن یکی از دوستانش خانه را ترک کرد. او ب ...
زورگیر خشنی که پسر های نوجوان را طعمه قرار می داد
. خانواده اش می گفتند دختر ما نمی خواهد با تو زندگی کند. همین موضوع باعث شد که کینه او را به دل بگیرم و یک روز با زور او را به خانه مان بردم و بشدت کتک زدم. طوری کتکش زدم که دست و پایش شکست و بعد هم با شکایت او و خانواده اش به زندان افتادم. می گویند هدف از زندان رفتن تنبیه شدن و پشیمانی است، اما من هر کاری را که بلد نبودم هم یاد گرفتم. زورگیر خشن افزود: از آنجا که در زندان با کلی دوست ...
برای 40 میلیون تومان دکتر را کشتم
بمردی که پزشک طب سنتی را به قتل رسانده بود، به تشریح نقشه شان برای این جنایت پرداخت. همسر مقتول طراح این سناریوی هولناک بود. به گزارش جام جم، مرد میانسالی که پزشک طب سنتی بود شامگاه بیست و نهم شهریور امسال بر اثر خفگی در اتاق خوابش در محله گلبرگ تهران به قتل رسید و10 سکه طلا و 10 هزار دلار از خانه اش سرقت شد. با گذشت بیش از دو ماه از قتل، همسر مقتول و افراد دیگری که در این ماجرا نقش ...
روایت تلخ زن 27 ساله؛ شوهرم زنان بی بندوبار را به خانه می آورد!
، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد ...
هیچ صحنه ای در طبیعت دو بار تکرار نمی شود
آخر گذاشتم؛ اما وقتی رفتم، واقعا جذبش شدم و احساس کردم اینجا طبیعتی است که میلیون ها سال است دست نخورده باقی مانده. به غیر از کوره راه هایی که بر اثر رفت وآمد محیط بان ها ایجاد شده بود، سایر چیزها شبیه هزاران سال قبل بود. مثل یک جزیره است. یک رشته کوه منفرد که از سه طرف با کویر محاصره شده است. آن زمان آن منطقه دومحیط بان داشت که صبح ها مرا به آنجا می رساندند و خودشان برای گشت زنی به منطقه بسیار ...