مادر، پسر، نیمه نهایی/ شبی که فوتبال خواستنی تر شد
سایر منابع:
سایر خبرها
حمله روزنامه صداوسیما به جشن تعیین جنسیت
در حالی که مشکلات زیادی گریبان گیر مردم شده است، روزنامه جام جم در گزارشی به جشن تعیین جسیت حمله کرده: برای همه مهمان ها تم تعیین شده است. جلوی میز کلی بادکنک دو رنگ چیده و بادکنک بزرگی که کمی میز را خاص تر می کند در کنار آن نصب شده است . کیک و میوه و انواع شیرینی ها هم روی میزی در کنار همین بادکنک ها قرار دارد تا از مهمانان این جشن خاص پذیرایی شود . همه مهمانان وقتی دور میز بادکنک ...
تقدیم 8 شهید مدافع امنیت در اغتشاشات اخیر تهران/ آرمان ها، چهاردهه پای انقلاب ایستاده اند
، دست و دلباز و احترام فراوانی برای پدر و مادرش قائل بود. هر زمان که منزل مادرش می آمد دست و پای مادر را می بوسید. رزق شهادت را به هر کس ندهند، به قول حاج قاسم باید شهیدگونه زندگی کرد تا شهید شد. آقا سلمان پدر محمدصالح 7 ساله و عباس 17 ماهه است. محمدصالح عاشق پدر است و هر شب چشم به راه بابا می ماند تا از سر کار برگردد و با او بازی کند. دست به سرش بکشد تا او آرام بخوابد. در این مدت بهانه ...
محمدمهدی کرمی کیست و چرا به اعدام محکوم است؟+ فیلم
محمدمهدی کرمی یکی از دستگیرشدگان اغتشاشات است که به جرم مشارکت در شهادت بسیجی روح الله عجمیان حکم اعدام برای او صادر شده است.
جهان! با من برقص....
ی خود را با رقص با فرزند نشان داد وگرنه مادران دیگر نیز از خوش حالی فرزندان شادمان می شوند ولو در برابر نگاه آنان نرقصند و از رنج و غم و از همه تکان دهنده تر از دست دادن شان اندوه گین اند ولو دیگران نبینند. سروش صحت سینماگر ایرانی که چندی است به جرم کرنش نکردن از صدا و سیما حذف شده فیلمی دارد به نام جهان! با من برقص . جدای داستان و از حیث قرینه سازی با عنوان در این عکس انگار مادر ...
پدر محمدمهدی کرمی، محکوم به اعدام: وکیل تسخیری پسرم؛ آدرس نداد، تلفن های مرا هم جواب نمی دهد
ماشاءالله کرمی، پدر محمدمهدی که به اعدام محکوم شده است از روند بررسی پرونده پسرش می گوید. قضاوت در خصوص اینکه چه کسی گناهکار است و چه کسی گناهکار نیست، بر عهده قانون، قاضی و دستگاه قضایی است، اما ناخودآگاهِ جمعی جامعه مدام در حال داوری عملکردهاست. باید توجه داشت، قانون حتی برای افرادی که جرمی را مرتکب شده اند، حقوقی تعریف کرده که باید مورد احترام قرار بگیرند. اعتماد از آغاز رخدادهای پس از مرگ مهسا امینی در کنار ان ...
ادامه سفر جادویی مراکش در صورت غلبه بر فرانسه؛ جدال شیر های اطلس و لس بلوز ها
استعمارگری پیروز شوند که 50 سال بر کشورشان سلطه داشت. فرانسه در تمامی دیدارهای خود در این جام جهانی گل خورده و در مقابل مراکش تنها در بازی با کانادا دروازه اش باز شده است. یاسین بونو در مصاف با کرواسی، بلژیک، اسپانیا و پرتغال دروزاه اش را بسته نگه داشته و از حالا خروس ها را تهدید می کند که مطمئن شوند کار بسیار سختی برای گلزنی دارند. مهم نیست که فردا شب چه اتفاقی می افتد ...
حاج قاسم خواست برای شهادتش دعا کنم ولی دلم نیامد
.... وی هویت سوزی و هویت سازی را 2 رویکرد دشمن در برابر هویت ایرانی و اسلامی برای جوانان و نوجوانان دانست و گفت: در اغتشاشات اخیر شعارهایی داده شد و دشمن تلاش کرد تا عفت دختران ما را هدف قرار دهد ولی این شعارها با استقبال قاطبه مردم روبه رو نشد. حجت الاسلام میرعلایی تلاش دشمن را ایجاد هویت جعلی برای جوانان کشور دانست و ادامه داد: دومین دوره کنگره سرداران و 24 هزار شهید ...
آیین رونمایی از کتاب بی آرام در حوزه هنری برگزار می شود
. از سختی های زندگی خانواده فرجوانی و به ویژه خانم احمدیان می توان به هشت بار جانبازی بزرگترین پسر خانواده، مفقود شدن پیکرش به مدت 18 سال و شهادت فرزند دوم اشاره کرد اما حاج اسماعیل برای مادرش پیش از شهادتش رازی را بیان کرد تا موجب رفع این دل تنگی ها شود، مادر شهدای فرجوانی تاکنون بیش از 30 سال این راز را محفوظ نگه داشت. خانم احمدیان می گوید: پیش از این که حاج اسماعیل شهید شود؛ مرا بیرون ...
پدر محمدمهدی کرمی: خودش به ما زنگ زد و گفت حکم من اعدام است /وکیل تسخیری حتی جوابم را نمی دهد!
، حفاظت کنه. ما هیچ کس را نداریم و به خدا پناه می بریم. نمی دانم چه باید بکنم. مادر مهدی شب و روز گریه می کند و آه می کشد. اما دست مان به جایی بند نیست. گفتنی است خبرنگار ما روز گذشته بار ها با وکیل تسخیری مهدی تماس گرفت تا نظرات ایشان درباره پرونده را منعکس کند که علی رغم وعده های آقای وکیل این ارتباط برقرار نشد. ...
آیه شهادت می خواندیم که خبر رفتن امیر را آوردند/ فرزندی که معلم مادرش شد
جهاد پرداختند، شهاد تنها مزدی است که لایق این جوانان بود. خدا ما را هم دنباله رو شهدا قرار دهد. از شهدا جلوتر مادرانشان بودند، اینها اغلب سواد نداشتند اما قرآن را مثل بلبل می خواندند، این انس با قرآن سبب تربیت این بچه ها شد که بسیار اثرگذار بودند و جبهه را خالی نگذاشتند. بهروز یاریگل، اکبر رضاییان و حسن ربیعیان شهدا قرآنی تربیت شدند و با عمل به قرآن سربلند شدند ...
کودکان کار و جور روزگار
ها و جمع آوری ضایعات هستند. شیرمحمد 15 سال دارد و افغان است. می گوید مادر ندارد و پدرش هم مریض است، اما 6 برادر دارد که همه کار می کنند. _ می پرسم روزی چقدر درآمد داری؟ سرش را زیر می اندازه و بعد از مدت طولانی با خنده زیر لب می گوید: کم، روزی 30 تا 40 تومن... _ ضایعات را کجا می فروشی؟ _ همین ضایعات فروشی های محله _ مدرسه می روی؟ با ...
گفت وگوی ملی، گام اول تعامل | نعمت احمدی
همراهی بکشاند. کافی بود خود را که نماینده رسمی و سخنگوی دولت بود، سرسلسله گروه رقیب دولتی آن هم مقابل گروهی از دانشجویان که احساس می کردند در سال های گذشته نادیده گرفته شده اند، معرفی نکند بلکه بگوید من هم مثل شما جوانم و دلم برای آرامش کشور و مردم می سوزد. بگویید چه کنم. شما که جوان هستید راهکارتان چیست؟ سعدی بزرگوار چه خوش گفته است؛ دلایل قوی باید و معنوی / نه رگ های گردن به حجت قوی. وقتی حجت ...
ابراهیموویچ: لیائو خودش هم نمی داند چه قدر خوب است
؟ اولیویه بی نظیر است و نقش بسیار مهمی در تیم ما دارد. او سال گذشته اهمیت زیادی در ترکیب داشت، درست همان زمانی که من در ترکیب نبودم؛ و حالا دوباره امسال هم شاهد تاثیرگذاری و درخشش او هستیم. اولیویه در فرانسه هم مثل میلان عالی کار می کند، یک شخصیت فوق العاده، جدی و باهوش. این آدم نماد حرفه ای گری است. ابراهیموویچ در مورد لیائو هم نکات جالبی عنوان کرد. لیائو و شرایط قراردادش ...
مادرها، ستاره های اصلی تیم شگفتی ساز جام جهانی
به گزارش "ورزش سه" دنیای فوتبال در هفته های اخیر با بوفال و دریبل های تکرار نشدنی اش آشنا شده است. اما حالا بازیکن 29 ساله کناری می داند که چگونه به شیوه ای متفاوت در قلب ها جا بیفتد. پس از سوت پایان بازی یک چهارم نهایی مقابل پرتغال، ستاره تیم ملی مراکش می خواست آن لحظات جادویی را با مادرش به اشتراک بگذارد پس او را از سکوها فرا خواند و بعد از لحظاتی با تقسیم ویژه شادی اش با مادر خود ...
میم مثل مادر، میم مثل مراکش!
اشک های شوق بوفال در آغوش مادرش پس از پیروزی برابر پرتغال، حماسه عاشقانه ای بود که مراکشی ها برای جهانیان سرودند
روایت وداع با شهید دهه هشتادی امنیت/ درددل مادر شهید حسن مختارزاده با نسل جوان چه بود؟!
. خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم! لرزش های شانه پدرش شدت می گیرد، گویی حرف دلش را به زبان آورده باشند. یک عمر روضه برایش مجسم می شود. یک عمر روضه علی اکبر که شنیده. دهه هشتادی ها می آیند و حسن را بدرقه می کنند. *زینب ها باید بمانند علمداری کنند! حالا حسن می ماند و مادر، البته این مادر و این دل بزرگ اجازه می دهد تعدادی از دختران هم سن و سال حسنش هم در این ...
چرا به سادگی دروغ می گوییم؟
برای مثال وقتی مادر خدابیامرزم از من می پرسید: چرا دیر به خونه اومدی؟ با آنکه دلیل دیر رفتنم به خانه، مثلا طول کشیدن قرار ملاقات من و دوستم بوده، اما در جواب سوال مادر به دروغ به او گفته ام: کارم تو اداره طول کشید به همین دلیل دیر اومدم بعد که دوباره مادر به من می گفته ...
دست خالی
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: شب بود، نشسته بود کنار پیاده رو و خواهر کوچکش را در آغوش گرفته و به نقطه ای دور خیره شده بود، چند وجب آنطرف تر یک جفت دمپایی روی زمین افتاده بودند که به نظر نمی رسید مال او باشند، چرا که از قواره دمپایی ها مشخص بود که مال آدم بزرگ ها هستند اما او خودش هم مثل خواهرش کوچک بود و فوقش می توانستی نوجوانش به حسابش بیاوری. عرض پیاده رو آنقدر زیاد نبود که دو نفر بتوانند دوشادوش هم از آن عبور کنند، این را می شد از یکی از پاهایش که از جدول کنار پیاده بیرون زده و بخش بسیار کوچکی از خیابان را گرفته بود فهمید. پایش حتی جوراب نداشت، از طرز لباس پوشیدنشان پیدا بود که هوا سرد است و شاید هم لباس هایی که بر تن داشتند کفاف سرمایی را که تن و بدنشان را می لرزاند، نمی داد. آن ها حتی زیرانداز مندرسی (حتی کارتن پاره) هم نداشتند که رویش بنشینند تا حداقل سرمای زمین آزارشان ندهد، خواهر کوچکتر چسبیده بود به برادر و بخشی از صورتش را در لباس برادر پنهان کرده بود که سرما بیش از اندازه آزارش ندهد. از آنجا که نشسته بودم نمی توانستم حتی یک وجب جلوتربروم به آن ها نزدیک شوم، دلم می خواست برایشان کاری کنم، اما نمی توانستم، جلوتر از آنجا نمی شد رفت، چرا که من با یک تصویر مواجه بودم که آنچه شرحش را بیان کردم، در آن تصویر قرار داشت. هرچه به عکس نگاه می کردم غم و اندوهم بیشتر می شد، نمی دانستم آن ها اهل کدام سرزمین هستند یا آن لحظه ای که یک نفر آن عکس را از آن ها گرفته بود، شام خورده بودند یا نه، لابد نخورده بودند دیگر، چرا که دو کودک با چنان وضعی وقتی در پیاده روی یک خیابان نشسته اند معلوم است که شکمشان هم گرسنه است، کسی چه می داند شاید ناهار و حتی صبحانه هم نخورده بودند. نمی دانستم که آن شب را چگونه گذرانده اند، شبهای قبلش را چطور، شبهای بعدش چگونه. آن عکس به طرز دیوانه واری یک مظلومیت عجیب را به تصویر کشیده بود، مظلومیتی که این بار یقه دو کودک را گرفته بود. راستش کودکان بسیاری را دیده ام که وضعیت خوبی نداشته اند، یا در اوج کودکی مجبور بوده اند که کار کنند و تازه درآمدشان را هم به کسی بدهند که از آن ها مراقبت می کنند، یا باز هم در اوج کودکی از آن ها سوءاستفاده شده و به شغل تکدی گری گماشته شده اند و یا باز هم در اوج کودکی مجبور بوده اند نان آور خانه ای باشند و سخت کار کنند. این در حالیست که همه ما می دانیم کودکان باید در دوران کودکی شان بازی و تفریح کنند، این سو بجهند، آن سو بپرند، زندگی شاد و بی دغدغه ای داشته باشند، زندگی ای که در آن از سختی و مرارت خبری نباشد، آن ها به اندازه کافی در دوران بزرگسالی فرصت دارند که با سختی های زندگی بجنگند و به قول معروف پدرشان در بیاید، بنابراین انصاف نیست که دوران کودکی شان هم مرارت بکشند و زندگی داشته باشند، اما هم من و هم شما می دانیم که کودکان بسیاری در سراسر دنیا هستند که دوران کودکی شاد و خرمی ندارند، آن ها نه تنها از داشتن وسایل بازی محروم هستند که حتی از داشتن یک خانواده معمولی هم محروم هستند و گاهی اوقات حتی از خوردن یک وعده غذایی هم محروم می شوند، اصلا چرا راه دور برویم؟ کودکان فقیر آفریقای جنوبی را درنظربگیرید، همانهایی که از فرط گرسنگی و غذا نخوردن پوست بدنشان به استخوانشان چسیبده و آنقدر شکننده هستند که وقتی نگاهشان می کنی، ترس بَرَت می دارد که نکند زیر نگاه غمبار تو ترک بردارند و بشکنند، یا کودکان یمن و فلسطین را در نظر بگیرید، همانهایی که سالهاست به جای تفریح و خوشگذرانی صبحانه و ناهار و شامشان با بمب و موشک و تفنگ و تیر مواجهند و روزگار نشان داده که از این وضعیت خلاصی ندارند، یا همین کودکان سرزمین خودمان، همانهایی که در سیستان و بلوچستان و شهرها و روستاهای دیگر زندگی می کنند و به جای بازی کردن در پارک، در زمین های خاکی بدون کفش می ایستند و از ظاهرشان پیداست که در زندگی هیچ دل خوشی نداشته اند و روزگارشان با سختی و رنج سپری می شود، همانهایی که دست و پای بعضی هایشان خوراک گاندوها شده، همانهایی که در سر سیاه زمستان با لباس نامناسب مجبورند کیلومترها راه بروند تا به مدرسه برسند و سر کلاس حاضر شوند، اما چه کلاس و مدرسه ای، سالهاست که مسئولان در بوق و کرنا می کنند که در سراسر کشور حتی یک چپر نداریم، اما ما که می دانیم در همین مملکت خودمان کلی چپر هست که کودکان در آن ها زندگی می کنند و درس می خوانند. عکس هایش در اینترنت موجود است، همان فضای مجازی که خیلی ها معتقدند چیز بدی است و مشکلات زیادی را به وجود آورده، از شما می پرسم، آیا فراموش کرده اید آن دختر بچه هایی را که در سر کلاس طعمه آتش بخاری شدند و دست و صورتشان سوخت و با اینکه چندین و چند بار روی صورتهایشان عمل جراحی انجام دادند، اما رخسارشان دیگر هیچوقت به حالت عادی برنگشت؟ راستی خبری از آن ها دارید؟ حالا حتما دیگر بزرگ شده اند و نان آور خودشان شده اند. گاهی وقت ها در خود فرو می روم و به این کودکان فکر می کنم، به همه کودکان دنیا فکر می کنم، وقتی کودکی را می بینم که از زندگی مرفهی برخوردار است و هرچه می خواهد توسط پدر و مادرش برایش مهیا می شود، وقتی کودکی را می بینم که از یک زندگی متوسط برخوردار است و هرچه می خواهد پدر و مادرش به هر سختی ای شده سعی می کنند خواسته اش را برایش مهیا کنند، وقتی کودکی را می بینم که در شرایط خوبی زندگی نمی کند و هرچه می خواهد توسط هیچکسی برایش مهیا نمی شود، وقتی کودکی را می بینم که در دوران کودکی مجبور است مثل آدم بزرگ ها زندگی کند و مجبور است هیچ چیزی نخواهد چرا که حق خواستن چیزهای مختلف توسط دیگران از او سلب شده، غم و اندوه از سر و صورتم بالا می روند و را وادار می کنند که گوشه ای گز کنم و همانند حلزونی در خود بچپم و این سوال را مدام با خودم تکرار کنم که چرا باید اینگونه باشد، چرا بعضی از آدم ها باید در زندگی آنقدر مشکلات داشته باشند که نتوانند حتی نفس راحتی بکشند و برخی دیگر آنقدر رفاه داشته باشند که حد و حسابی برایش تصور نمی شود؟ مگر ما آدم ها چند مدت قرار است در این دنیا زندگی کنیم؟ چرا باید بعضی هایمان اینقدر راحت باشیم و برخی هایمان آنقدر ناراحت؟ مگر همه ما را یک خدا خلق نکرده، مگر همه ما بنده او نیستیم؟ پس چرا اینهمه تفاوت میان زندگی ها وجود دارد؟ چرا من نوعی باید شب که شد چیزی برای خوردن داشته باشم ولی آن کودک و خواهرش شب که شد حتی بالشی نداشته باشند که سرشان را با شکم گرسنه رویش بگذارند؟ اجازه دهید یک مسئله را روشن کنیم، ما در این نوشتار به تفاوت هایی که خداوند در زندگی آدم ها قرار داده کاری نداریم، ما داریم درباره تفاوت هایی که آدم ها باعث به وجود آمدنشان شده اند سخن می گوییم، حرف اصلی این متن آن است که چرا هیچکس به حق خودش قانع نیست؟ اینهمه جنگ و خونریزی در دنیا به چه دلیل است؟ صهیونیست ها برای چه کودکان فلسطینی را می کشند؟ برای چه روی سر کودکان یمنی بمب ریخته می شود؟ علت اینکه کودکان آفریقایی سوء هاضمه دارند، چیست؟ مگر جز این است که عده ای به حق خودشان قانع نیستند و می خواهند حق دیگران را هم برای خودشان بردارند؟ چرا باید کار ما انسانها به جایی برسد که مجبور باشیم در چنین جهانی زندگی کنیم؟ آیا زیستن در چنین جهانی شایسته است؟ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر خداوند ما را به عنوان اشرف مخلوقات خود نمی داند؟ آیا اشرف مخلوقات باید به درجه پستی برسد که چشم به حق همنوع خود داشته باشد؟ آیا جهانی که کودکانش مجبور باشند در شرایط روزگار بگذرانند، زیبنده انسانی است که خداوند بابت خلقت او به خودش آفرین گفت؟ چرا ما آدم ها چنین جهانی را برای خودمان رقم زده ایم؟ وقتی قرار است همه ما از دنیا برویم و هنگامی که از دنیا رفتیم بجز دو متر پارچه چیز دیگری با خود از دنیا نبریم چرا باید این همه دست و پا بزنیم برای اینکه مال بیشتری را نصیب خودمان کنیم؟ آیا تا به حال از خودمان این سوال را پرسیده ایم که اینهمه مال اندوزی چه منفتی برای ما دارد؟ قرنهای متمادی آمده اند و رفته اند و میلیاردها نفر تا همین امروز تمام عمرشان را صرف مال اندوزی کرده اند و دست آخر همه دارایی شان را برای وارث گذاشته و رفته اند در دو متر جا خوابیده اید و حتی یک پاپاسی از مال و ثروتشان را با خود نبرده اند و غم انگیزتر آنکه آنهمه مال و اموال حتی یک گره از مشکلات آخرت آن ها را باز نکرده، اما عجیب اینکه ما انسانها با اینکه می دانیم در انتها چه سرنوشتی نصیبمان می شود باز هم حرص می زنیم و می خواهیم همه چیز را برای خودمان داشته باشیم، این همه بشر روی کره زمین به دنیا آمده، زندگی کرده و دست آخر دنیا را با فی ها خالدونش ترک کرده و در زیر خاک خفته است، اما دریغ و هزاران دریغ که از میان اینهمه بشر حتی یک نفر پیدا نشد که از خودش بپرسد واقعا چرا حرص مال دنیا را بزنم؟ چرا باید زندگی را به کام دیگران تلخ کنم؟ چرا باید اینهمه منیت داشته باشم و همه چیز را فقط برای خودم بخواهم؟ منی که حتی نفس کشیدنم هم دست خودم نیست و هر آن ممکن است نفسی که فرو می برم بیرون نیاید و کارم تمام شود چرا باید اینهمه به خودم غره باشم و فکر کنم که کسی هستم و می توانم هر کاری را با زندگی دیگران انجام دهم؟ کاش برخی از ما آدم ها به اندازه یک دانه ارزن کوچک که خوراک گنجشکان است پیش از آنکه مرتکب رفتاری شویم، درباره نتیجه آن کردارمان فکر می کردیم و می اندیشیدیم که کاری که ما در حال انجام آن هستیم چه تبعاتی برای دیگران دارد؟ چه تبعاتی برای خودمان دارد؟ آیا خداوند از اقدامی که ما می خواهیم انجام دهیم رضایت دارد؟ آیا خلق خداوند از اقدام ما راضی خواهد بود؟ آیا نتیجه کاری که ما می خواهیم انجام دهیم باعث از بین رفتن حق کس دیگری نمی شود؟ هزاران هزار سوال دیگر وجود دارد که بسیاری از افراد هیچگاه از خودشان نمی پرسند و چون نمی پرسند با پاسخ هم کاری ندارند، به پاسخش هم فکر نمی کنند و همین موضوع باعث می شود تبعاتی ناخوشایند برای زندگی دیگران به وجود بیاید، باعث می شود خداوند از نتیجه اقدام صورت گرفته ناراضی باشد، باعث می شوند خلق خدا هم از این مسئله رضایت نداشته باشد، باعث می شود حق بسیاری از افراد پایمال شود و تمام اینها در حالی رخ می دهد که همه ما آدم ها می دانیم که مسئول کارهایی که انجام می دهیم، خودمان هستیم، اگر یک نفر در حال رانندگی با خودروی شخصی اش به یک زن عابر پیاده می زند و از محل حادثه فرا می کند و همین مسئله باعث می شود که فرد مصدوم به دلیل دیر رسیدن به بیمارستان از دنیا برود، در برابر کودکی که فرزند آن زن بوده و حالا مادرش را از دست داده، او مسئول یتیم شدن آن کودک است، مسئول مشکلاتی است که پس از فوت آن زن برای آن کودک ایجاد شده است، او تا پایان عمر در قبال آن مادر و آن کودک مسئولیت دارد و زمانی که عمرش به پایان رسید هم تازه مشکلاتش شروع می شود، چرا که حالا دیگر با خدای آن مادر و کودک روبرو می شود، حالا دیگر مجالی برای فرار کردن نیست، جایی برای فرار کردن نیست، خداوند نمی گذارد تو حق کسی را پایمال کنی و اگر پایمال کرده باشی، او به عنوان عادل ترین قاضی از آن حق پایمال شده، احقاق حق می کند و تو را با این پرسش مواجه خواهد کرد که چرا آن زمان که می توانی برای نجات مادر آن کودک کاری انجام دهی، فرار را بر قرار ترجیح دادی و از معرکه گریختی؟ اگر کمی واقع بینانه به ماجرا بنگریم درمی یابیم که تمام اتفاقاتی که در دنیا می افتد را می توان به همین مسئله تعمیم داد، به این مفهوم که آدمی در مقابل هر تصمیمی که می گیرد و هر کاری که انجام می دهد، مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. اگر تصمیمی که گرفته و اقدامی که انجام داده باعث از بین رفتن حقی نشده و تازه منفعت هم به دیگران رسانده که هیچ (بی شک ثواب عملش را خواهد گرفت)، اما اگر تصمیمی که گرفته و اقدامی که انجام داده موجب پایمال شدن حق یک انسان یا یک حیوان و یا هر موجود دیگری شده، او باید در مقابل خودش، در مقابل آن انسان، حیوان یا موجود، در مقابل کائنات و در مقابل خداوند پاسخگو باشد و تمام این پاسخ ها را باید در دادگاه خداوند بدهد و حتما همه ما می دانیم که هیچ گریزی برای هیچ انسانی از دادگاه خداوند نیست. همه ما در روز قیامت در محضر خداوند حاضر خواهیم شد و به نیک و بد اعمالی که مرتکب شده ایم آگاه خواهیم شد و البته پاسخگو خواهیم بود.کاش می شد همه آدم ها حداقل یکبار واژه های این نوشتار را می خواندند و کاش می شد درجه حساسیت وجدان همه آدم ها حداقل یکبار بسیار بالا بود و آن ها با خواندن واژه های این نوشتار از خواب غفلت بیدار می شدند و روش دیگری را برای زندگی برمی گزیدند، بی شک اگرچنین اتفاقی رخ می داد، هیچ کودکی مجبور نبود درحالیکه خواهر گرسنه اش را در آغوش گرفته در هوای سرد روی سنگ فرش پیاده رو بنشیند و به دور دست خیره شود، آن زمان دیگر هیچ کودکی گرسنه نمی ماند، هیچ کودکی مجبور نبود به جای بازی کردن کار کند یا تکدی گری نماید، دیگر هیچ پدر و مادری شرمنده فرزندش نمی شد، در چنین صورتی حتما دنیا جای بسیار زیبایی برای زندگی کردن می شد، چرا که همه آدم ها اخلاق را محور اندیشه ها و رفتارشان می کردند و به این ترتیب، هیچ حقی از هیچ فردی ضایع نمی شد، اما راستش را بخواهید تجربه حداقل به نگارنده این خطوط ثابت کرده که اگر هزاران هزار متن دیگر در باب آنچه در این نوشتار نگاشته شد، به رشته تحریر درآید و پیش روی آدم ها قرار بگیرد و آن ها آن نوشته ها را بخوانند باز هم بسیاری از افراد از خواب غفلت بیدار نمی شوند و مسیر زندگی خودشان را تغییر نمی دهند و این یعنی قرار است تا دنیا دنیاست کودکانی پیدا شوند که از همان ابتدای طفولیت با مشکلات زیادی مواجه باشند که هیچ نقشی در به وجود آمدن آن مشکلات نداشته باشند، اما به تحمل شرایطی که آن مشکلات برایشان ایجاد کرده، باشند. متاسفانه هیچ گریزی از این امر غم انگیز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت، چرا که آدمی موجودی است که در درجه اول فقط به منفعت خودش می اندیشد و در بسیاری از موارد برای کسب این منفعت ها دست به هر اقدام کریه و ناجوانمردانه ای می زند بی آنکه از آخر و عاقبت عملی که انجام می دهد واهمه داشته باشد. ...
واسطه گر ازدواج باید دغدغه جوانان را داشته باشد
فراهم آوردن زمینه ازدواج برای جوان ترها اقدام کند. نکته دیگری هم که سبب شده نقش واسطه گری در ازدواج کمرنگ شود این است که ارتباط میان دختر و پسر نسبت به گذشته بیشتر شده و آنها در مکان هایی مانند دانشگاه، محیط کاریا خیابان بیشتر یکدیگر را می بینند و با تلفن صحبت می کنند . هرچند باید گفت ممکن است تعدادی از این آشنایی ها هم به ازدواج منجر شود اما در این میان نقش خانواده ها و بزرگ تر ها به عنوان ...
برترین تصاویر دنیای حیات وحش در سال 2022
– الادیو فرناندز، جمهوری دومینیکن الادیا فرناندز جهت تاکید روی وضعیت نگران کننده مارماهی های اروپایی، ظرف چند شب این تصویر خیره کننده را خلق کرده است که انگار به دنیای دیگری تعلق دارد. این ماهی ها برای تخم گذاری از سواحل اروپا به دریای سارگاسو در اقیانوس اطلس شمالی کوچ می کنند. نتیجه تولید مثل آن ها مارماهی های کوچکی است که به خاطر شفافیت بدنشان شیشه ای نام گرفته اند. متاسفانه نهایتاً هم ...
رباعیات خیام چگونه به ترجمه عربی راه پیدا کرده است؟
: ترجمه انگلیسی رباعیات خیام بدون تغییر به زبان عربی وارد و ادبیات عرب به کمک ترجمه با رباعیات خیام آشنا شد. به صورت کلی ترجمه ها را می توان به 2 دسته تقسیم کرد. اول ترجمه های مستقیم است که از اصل پارسی به عربی بازگردانده شده اند و یک دسته هم ترجمه های غیر مستقیم است که از طریق زبان های واسطه مثل انگلیسی و فرانسه وارد این زبان شده اند. لیلی و مجنون در ادبیات عرب سکینه سلطانی ...
بازگشت بیش از 20 درصد متقاضیان طلاق به زندگی مشترک
چگونه برای دیگران توضیح بدهم که چطور این زندگی به ظاهر خوب از هم پاشید. اما خدا را شکر می کنم که همسرم با من در جلسات حاضر شد و تصمیم گرفت به حل مشکل کمک کند. می گوید: من نه در یک ماه گذشته، بلکه در 23 سال قبل هم هرگز مثل امروز آرام نبوده ام. ای کاش روان شناسی را خیلی زودتر از این ها پیدا کرده و مشکلم را حل کرده بودم. کاش همسرم هم با کمک یک درمانگر مشکلش را حل می کرد. کاش همه آن ها که ...
گزارش یک زن کشی
...، با دختر بدخلقی کند. حالا بچه داری، به خاطر بچه ها سر خانه و زندگی ات بمان. ، کتایون یک پسر داشت که یک سال از سال های ازدواجش کوچک تر است و یک دختر که هشت سال بعد از پسر بزرگ به دنیا آمد. بعد از این همه سال می خواهی جدا شوی؟ ، پس بچه هایت چه؟ حرف ها، همان حرف های تکراری بود. حرف ها، کتایون را سر خانه و زندگی اش بند کردند. او در بند حرف وحدیث ها ماند تا سال98 که پدرش فوت ...
ببینید | رقص مادر و ستاره مراکشی کنار زمین فوتبال | شادی دونفره پس از صعود تاریخی در جام جهانی
به گزارش همشهری آنلاین، تیم ملی مراکش با حذف پرتغال و همه ستاره هایش تبدیل به اولین تیم آفریقایی تاریخ شد که به نیمه نهایی جام جهانی می رسد و آنها تلاش نافرجام غنا، کامرون، نیجریه و ... را بالاخره تکمیل کردند. پس از پایان این دیدار نفس گیر سفیان بوفال، هافبک تیم ملی مراکش به سمت سکوی هواداران رفت و با به آغوش کشیدن مادرش جشن شادی خود را با او برگزار کرد. ابرستاره پرتغالی به شایعات پس از شکست مقابل مراکش در جام جهانی واکنش نشان داد. ...
قربانیان تجاوز یا نگاهِ سیاست زده به زنان؟
انگیزه های تجاوز دارد، وجود ندارد و بر عکس او پسر بسیار مهربانی به تصویر کشیده می شود که به دنبال استقلال مالی است و به پدر بزرگ پیر و ناتوانش توجه بسیاری نشان می دهد و کنایه های خواهرش را هم همیشه تحمل می کند.... هیچ کدام از زنان فیلم مخلوقات خدا شخصیت سازنده و قدرتمندی ندارند و همه به نوعی توسط مردان اطراف شان در زندگی تحمیلی قرار گرفته اند و راه نجاتی ندارند. ایلین مادر ...
گفتگو با خانواده شهید معین قدمیاری | خدمت خوش فرجام
نمی دادند. بالاخره یک شب پیشش رفتم و تا صبح صحبت کردیم. پرسید این مدت که اینجا بوده ام، نترسیده ام. گفتم جایی که خدا باشد، اصلا ترسی نیست؛ ما آمده ایم که از ناموس و خاکمان دفاع کنیم. رد شدن اشرار از این برجک یعنی رسیدنشان به 80 میلیون هم وطن. من در عملیات های بسیاری حضور داشتم، اما تیر هایی که به سمتمان می آمد، تا خدا نمی خواست به ما نمی خورد. به چشم خود می دیدیم که تیر ها تا چندمتری ما ...
شانزده سالگی برای شهادت زود بود!
کاریه خاله! می دَویم خب! بچه ها هاج و واج نگاهم می کردند. عقب عقب رفتم و جلوترشان ایستادم: جدی میگم. یعنی فکر میکنید اینقدر پیرم که نمیتونم بدوم؟ بدویید ببینم. نشونتون میدم کی قوی تره بچه ها خندیدند و چشم هایشان درخشید. همه با هم دویدیم؛ مثل باد! باز خدا را شکر کسی من را در آن وضع ندید. خانه ی خدا اذان گو با بچه ها نشستیم دور منبر و حاج آقا پایین آخرین پله اش. استکان ...
پیام آیت الله سیستانی درباره حوادث اخیر ایران
.... ما باید شرایطی را فراهم سازیم که مردم پذیرای این مسائل شوند. با زور و اجبار کاری از پیش نمی رود. آیا رضاخان در کشف حجاب موفق بود؟ در اوایل پیروزی انقلاب تظاهرات شد. در آن زمان امام از فرانسه به ایران تشریف نیاورده بودند. من در آن تظاهرات و متن جامعه حضور داشتم. علمای بزرگ تهران مثل آیت الله بهشتی، آیت الله مطهری، آیت الله منتظری، آیت الله طالقانی و شهید محراب همگی تحصن کردند. دختران ...