سایر منابع:
سایر خبرها
شهرداری مریوان برای مقابله با بحران های بارش برف آمادگی کامل دارد
سید عرفان حسینی در گفت و گو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: کلیه ماشین آلات و تجهیزات ستاد برف روبی و نیروی انسانی شهرداری مریوان در آمادگی کامل به سر می برند. وی عنوان کرد: با توجه به بارش برف، ستاد بحران شهرداری که از چند روز گذشته در حالت آماده باش هستند از صبح امروز در حال برف روبی خیابان های سطح شهر و شن و نمک پاشی جهت تردد بهتر شهروندان و خودروها هستند. سرپرست شهرداری ...
کتاب چشم حاج آقا به کتابفروشی ها رسید
به تصویر کشیده و در کنار مطالب درس آموز لبخند های عمیق به قلب و لب های مخاطب هدیه خواهد کرد در برشی از کتاب می خوانیم: نماز را شروع کردیم. سوره حمد را کلمه کلمه خواندم و او تکرار کرد. ذوق زده رفتم سراغ خواندن سوره. تا کفواً أحد که رسید و او تکرار کرد، توی دلم گفتم: به به خیلی خوب پیش میره، خدا کنه کسی هل نده نمازش خراب بشه. خدایا خودت کمک کن. گفتم: خب حالا برو رکوع. پیرزن بدون اینکه سرش را بچرخاند، کجکی نگاهم کرد و گفت: چشم حاج آقا! کتاب چشم حاج آقا ؛ در 180 صفحه و به قلم رضا کشمیری به رشته تحریر در آمده وکاری از انتشارات شهید کاظمی است. ...
ماجرای سیانور خوردن بهزاد نبوی چه بود؟/ آیت الله هاشمی: چاقو را می گذاشتند زیر گلو و می گفتند سر می بریم
خراب شد. به پدرم گفتم: خجالت بکش تو که عرضه نداشتی مقاومت کنی چرا روضه موسی بن جعفر (ص) می خواندی؟ گفت پسرم همه بدنم درد می کند. گفتم روحیه مادرم را خراب کردی. گفت نه، بدنم متلاشی است. بعد خواست اشک هایش را پاک کند، بینی و بین الله دست هایش بالا نمی آمد، سرش را خم کرد و به زحمت اشک هایش را با سر زانوهایش پاک کرد و گفت همه دست و بالم شکسته و داغون است حتی مرا نمی برند تا شکستگی ها را گچ بگیرم. دو شب ...
اشرف را روی پل کوچه برج بدجور ترساندیم!
ورود یک نوجوان به جریان انقلاب باید ریشه هایی داشته باشد، خانواده تان چطور جوی داشت؟ ما یک خانواده مذهبی داشتیم. پدر و پدربزرگم نیم قرن است برنامه قرائت حمد و سوره را برگزار می کنند. پدرم مقلد آقای بروجردی بود. بعد از فوت ایشان هم امام خمینی را انتخاب کرد و رساله ایشان را در جلد رساله آیت الله بروجردی می گذاشت و نگهداری می کرد. بعد از وقایع سال های 41 و 42، اگر از کسی رساله حضرت امام را می گرفتند، جرم سنگینی داشت. به همین دلیل بابا جلد رساله آیت الله بروجردی را روی رساله حضرت امام می گذاشت. ی ...
حاج بهروز جلایی؛ تنها سردار بسیجی گیلانی که “مدال فتح” از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد
که اینجا را به دست آوردم همین جا نامه را پاره کنم و نگذارم یک ذره هم ذهن آقا مشغول شودکه حالا یک نفر مثل من قرار بود بیاید و مدال بگیرد و جا مانده و در خواست کند که می خواهم شما را ببینم. با خودم گفتم: نه ! چرا وقت آقا را با این نامه بگیرم. نامه را پاره کردم و راه افتادم به سمت گیلان . بعد از چند روز سردار عبداللهی که در سال 68 فرمانده سپاه قدس گیلان بودند و هم اکنون معاون هماهنگ کننده ...
ماجرای سوزاندن نامه های آیات حکیم، خوئی و میلانی چه بود؟
، اسباب زد و خوردی شود. نور چشمان، آقا سیدمحمدحسن و آقا سیدمحمدرضا نیز همراه من بودند. هوا بسیار سرد بود و کم کم برف ریزش داشت. به نور چشمی گفتم: تاکسی نگاه دارید تا با تاکسی برویم و نظرم عمده بر این بود که مردم نرسند و زودتر بر کوچه منزل خودمان برسیم. هر چه خواهد شد بشود ولی از مردم کسی دچار زد و خورد در آن موقع گرفتاری من نباشد... نور چشمان با من سوار شدند و کسی همراه نگذاشتیم ...
کاری که هیأت های عزاداری با پهلوی دوم کردند/ تاسوعا و عاشورای 57 نسخه شاه را پیچید+عکس
جمعیت با شعار لا اله الا الله به میدان آزادی وارد شدند. حوالی ساعت 11:10 دقیقه دو سوم میدان پر شد. این در حالی بود که هر لحظه به تعداد جمعیت افزوده می گشت. در ساعت 11:30 میدان تقریباً پر شده بود، در حالی که در میدان فردوسی تظاهرکنندگان به طور فشرده به طرف میدان در حرکت بودند. مردم در این تظاهرات علیه شخص محمدرضا پهلوی، شعار دادند. همچنین پارچه نوشته هایی علیه آمریکا و انگلیس در دست داشتند. افزون ...
خبرنگار حوزه روایت می کند؛ وقتی روحانیت شادی آفرین لحظه های غمناک مردم می شود...
زار می زدم. افتاده بودم روی پای مادرم. شکر می کردیم که همه زنده ایم... چشمان مجتبی از یادآوری آن صحنه سرخ شده بود. دست روی بازویش گذاشتم و گفتم الحمدلله بخیر گذشت... گفت: واقعا خدا به ما رحم کرد. مردم از وقتی که فیلم های زلزله ی ترکیه را دیده اند شکر خدا از زبانشان نمی افتد. عمو بهاری لقب حجت الاسلام ربیعی بود. حاج آقا داشت از خدمت مردان به همسرانشان می گفت. میگفت ...
گل محمدی ادعای جنجالی اش را پس گرفت
و مدیرعامل نامه می نویسند. با وجود مشکلاتی که داشتیم اما من همیشه می خواستم داور در آرامش باشد و شلوغ نکردم اما به بازیکنانم و مسئولان باشگاه هشدار می دادم. بعد از بازی عصبانی بودم و نتوانستم خودم را کنترل کنم و گفتم که با امیدها بازی می کنیم اما بازیکنان امید ما از بازیکنان بزرگسال کم ندارند و با حمایت بیشتر می توانند عملکرد خوب داشته باشند. بعد از گذشت یکی دو روز به حرف ...
جزئیات تاثیر چادری نبودن و عدم شرکت در نمازجمعه، راهپیمایی و انتخابات در گزینش جدید معلمان | برخی ماری ...
و بعداً فردی بگویید مصاحبه گر در جلسه گزینش رفتار یا پرسش نامناسبی را مطرح کرد به آسانی از طریق گوش دادن به صوت می توان متوجه خطای مصاحبه گر و حذف او از روند گزینش شد. آموزش و پرورش سال هاست مشغول گزینش معلمان است و استفاده از سیستم صوتی برای ضبط جلسات مصاحبه حداقلی ترین اقدامی است که باید انجام می شد. بله، به تمام مدیران هسته های گزینش اعلام کردیم باید سیستم صوتی تهیه کرده و مصاحبه ...
برجام و بد عهدی غربی ها
است ، منشا اصلی قدرت در نظام های مردم سالار همین مردم و سرمایه اجتماعی است . سوال : شما در کمیسیون که حضور دارید این اخبار را بیشتر می بینید ، به هرحال آرایش سیاسی دنیا به ضرر آمریکایی ها تغییر کرده و هر روز هم سرعتش بیشتر می شود و دیروز کاخ سفید بعد از چند بار اظهارنظر در این مورد ، یک اظهار نظر جدی تری داشته نگران است از تعمیق روابط دفاعی ایران و روسیه ، دیروز یک مقام ارشد کاخ سفید گفته ...
قاتل خیابان ظفر؛ به من تهمت ناموسی زد کشتمش!
و تو را مورد آزار و اذیت قرار داده ام. من به او می گفتم این حرف زشت را تکرار نکند، اما او گوشش بدهکار نبود. شب حادثه باز هم به خاطر تکرار این حرف عصبانی شدم و با چکش و چاقو به جانش افتادم. چند ضربه با چکش به سرش زدم و بعد گلویش را بریدم. اینکه مقتول ادعا می کرد به من قرص خواب داده و من را در خواب آزار داده است که این حرف ها بسیار ناراحت و عصبانی ام می کرد. چگونه مرتکب قتل شدی ...
حواستان باشد این جنگ با پنبه سر می بُرَد!
گروه زندگی _هانیه ناصری: فکر کنید مادر باشی و دور و برت پُر باشد از تناقضاتی مثل مباحث فرهنگی و فضای مجازی و از همه بدتر بلاتکلیفی های بعد از پاساژگردی و پیج های فروش لباس . از این که باید در مقام یک مادر، قرزند نوجوان موبایل به دستت را بنشانی و مدام بگویی این لباس مناسب شما هست ! این یکی نیست! آن را نبین! این را ببین! شاید بگویید چیز عجیبی نیست. مادری یعنی همین. باید مواظب فرزندت باشی. درست است ...
خانه خراب شدیم
نیمه باز بیشتر خانه ها، گواه آن است که اغلب آدم ها خانه یا همان مکان امنشان را از ترس لرزش و تخریبی دوباره تا زمان نامعلومی ترک کردند و رفتند. ترک های عمیق زلزله بر قلب بخشی از آذربایجان باران، هر چند دقیقه یک بار شیشه های این مینی بوس را مرطوب و هر از گاهی بارش برف این مسیر کوهستانی را سفیدتر از قبل می کند. از خوی ، این شهر کوچک که حالا غرق سکوت شده عبور می کنیم، در راه کمتر ...
ایجاد اشتغال صد نفری با طعم عسل/ کارآفرین موفق لرستانی: زندان من را احیا کرد
و با مامور سراغ من آمد و راهی زندان شدم. تمام ناراحتی و دلخوری من بابت این بود این اتفاق تنها چند روز قبل از تولد دخترم رخ داده بود و از همه تلخ تر اینکه همین دوستم جزو دعوت شدگان تولد دخترم بود. سال 97 من تمام سرمایه ، خانه و کارگاه را از دست داده بودم و 975 میلیون تومان چک برگشتی داشتم، اما سخت ترینش این بود که من واقعا به این دوستم بدهکار نبودم. در زندان متوجه شدم که فرق ...
سیامک، مردِ میدان انقلاب انزلی/از ممنوعیت پوشیدن کتانی تا پنهان شدن در پشت بام اداره برق انزلی
تعریف می کند که: در راهپیمایی دی ماه 1357 انزلی تعدادی از جوانان از چند محله انزلی از جمله جوانان مسجد قائمیه و قارویر که معترض به رژیم بودند به صورت خودجوش از سمت چراغ برق و شنبه بازار به طرف غازیان حرکت کردند. پس از اینکه به میدان گمرک انزلی رسیدند نیروهای امنیتی رژیم شاه با مسدود کردن راه عبورشان قصد متفرق کردن مردم را داشتند. وجود اسلحه در دست دژخیمیان و نصب تیربار بر روی نفربر در ...
انتشار داستان های کوتاه از 38 شهید شاگرد اول
شدم که همان جا خیالم را راحت تر کرد. طفلکی چند تا از بچه ها بخشِ سختِ کار از نظر من را که همان مصاحبه گرفتن و جمع آوری اطلاعات بود تمام کرده و تازه داشتند نفسی چاق می کردند. از شهدای دانشگاه حاجت گرفته بودم درست همان کاری بود که دنبالش بودم. دو چشم بینا برای نابینایی آورده بودند. به سرعت قبول کردم و کیفور شدم و گفتم منتظر ارسال اطلاعات و خاطراتی که جمع کرده اید هستم. گوشی را گذاشتم ...
معتمدِ محله ما
می کشید. اما حالا زمانی بود که باید گردن کج می کردم و یک جوری دلش را به دست می آوردم. رفتم توی مغازه و گفتم: سلام آقاپرویز بنده خدا طوری با چشمان ور قلبیده و متعجب نگاهم کرد که دلم برایش سوخت. بعد از چند لحظه گل از گلش شکفت و با لبانی خندان گفت: "سلام پسر گلم. حالت چه طوره ؟ " فهمیدم که زدم به هدف. حسابی مایه گذاشتم و مخش را ریختم توی فرغون و برایش روضه خواندم و ...
توقف نزدیک به 500 کامیون باری و ترانزیتی در تمرچین
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آذربایجان غربی، فرماندار پیرانشهر باشاره به اینکه با وجود بارش سنگین برف جاده منتهی به مرز تمرچین مسدود نیست، گفت: علت توقف تعداد زیادی از کامیون های حامل بار ایرانی در این مرز عدم تامین خودرو از سوی طرف عراقی برای انتقال کالاهای صادراتی است. آقای کاک درویشی با وجود بارش برف سنگین و کولاک شدید در چند روز گذشته، با تلاش ماموران راهداری این شهرستان مسیر ...
توقف 500 کامیون ایرانی در پارکینگ های مرز تمرچین
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز مهاباد ؛ فرماندار شهرستان پیرانشهر گفت: علت توقف تعداد زیادی از کامیون های حامل بار ایرانی در این مرز تأمین نشدن خودرو از سوی طرف عراقی برای انتقال کالاهای صادراتی است. خضر کاک درویشی افزود: با وجود بارش برف سنگین و کولاک شدید در چند روز گذشته، با تلاش مأموران راهداری این شهرستان مسیرتمرچین - پیرانشهر مسدود نشده اما نبود کامیون عراقی در مرز مهمترین ...
عنایتی: هر لحظه غفلت برابر استقلال برای ما گران تمام می شود/تیم ملی نیاز به سرمربی ایرانی دارد
نظر من این مساله جواب داده است. امیدوارم با دست پر از زمین برگردیم. او درباره شرایط تیمش گفت: وقتی که به مسجد سلیمان رفتم، فکر می کردم جو ملتهب تر باشد، اما استقبال خوب بود و من امیدوارتر شدم. این تیم، تنها دلخوشی این شهر است و وظیفه ماست که ما مردم را خوشحال کنیم. عنایتی درباره صحبت های مدیرعامل سابق استقلال مبنی بر قبول کردن هدایت این تیم گفت: من در مصاحبه های قبلی صحبت کردم ...
عنایتی: می خواهیم از نقاط ضعف استقلال استفاده کنیم/ مربی ایرانی به درد تیم ملی می خورد
ملتهب تر باشد اما استقبال خوب بود و من امیدوارتر شدم. این تیم، تنها دلخوشی این شهر است و وظیفه ماست که ما مردم را خوشحال کنیم. عنایتی درباره صحبت های مدیرعامل سابق استقلال مبنی بر قبول کردن هدایت این تیم گفت: من در مصاحبه های قبلی صحبت کردم. الان استقلال سرمربی بزرگ و خوبی دارد. اجازه بدهید درباره بازی خودمان صحبت کنیم. به اندازه کافی هم در این رابطه صحبت کردیم. سرمربی نفت مسجد ...
اسپرسو با رضاشاه
، اما خدا بیامرز همیشه کمیتش لنگ بود... یا دنبال مال مردم بود یا زنشون، زن ارمنی عبد الحسین دیبا رو ریخت بالا... مرد بیچاره رو به عنوان حسابدار استخدام کرد تا زنک مدام کنار خودش باشه. خیابون سعدی رو پاتوق عیاشی کرده بود تا حدی جماعت جاهل می گفتن خیابان لختی... رشوه پنبه هم زیاد میگرفت گفتم یعنی شما واسه اینا دادیش دست مختار؟! گفت واسه اینا که نه، اما خبر برام آوردن با روس ها سر و سر بهم زده بود می ...
پافشاری ما رهاسازی آب از سوی افغانستان طبق پروتکل است/برنامه تامین اضطراری آب برای تهران
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، فیروز قاسم زاده در نشست خبری اظهار داشت: بر اساس آخرین آمار و با توجه به بارندگی های خوبی که داشتیم میزان 109 میلیمتر بارندگی ثبت شده که البته همچنان نسبت به بلندمدت (54ساله) 9 درصد کاهش داریم و سومین سال خشک را سپری می کنیم. وی با بیان اینکه نسبت به پارسال 13 درصد کاهش بارندگی داریم، افزود: استان های قزوین، اردبیل، آذربایجان شرقی، خراسان رضوی، سمنان ...
ناگفته های مادر سردار آزمون از زندگی ورزشی و خصوصی پسرش/ سردار با قهرمانی نتیجه سختی هایش را می بینید/ ...
نوشتند برای برد گریه کردم، در حالی که دلیلش آن نبود. من برای موضوع دیگری اشک ریختم. برد سریک مقابل سایپا با اشک ها و لبخندها همراه بود. یک عده این طرف گریه می کردند و یک عده آن طرف خوشحالی. دقیقاً ولی تحمل من زیاد است و این طور مواقع اصلاً گریه نمی کنم. شما دیدید که در بازی با سایپا خیلی از امتیازهای ما را ندادند. نباید این کار را بکنند. من همان جا گفتم تا کی داوران باید این ...
باهنر: تردید دارم که امام گفته باشند اسرائیل باید از بین برود
ظرف یک ماه وقت دارند به آنها پاسخ بدهند که این آقا باشد و آن دیگری نباشد. خب بالاخره 8 هزار تار را رد می کنند و 7 هزار تا را تایید می کنند. من یکبار مصاحبه کردم با شورای نگهبان و خیلی گلایه کردند از دست من؛ گفتم این 8 هزار نفری که رد کردید به 500 هزار نفرشان ظلم کردید. بی خودی رد کردید و اون 7 هزار نفری هم که تأیید کردید، هزار نفرش را بی خودی تأیید کردید و به مردم ظلم شد.ولی بندگان خدا وقت ندارند ...
مداومانِ ایران
این دیدار را روایت کنم؛ دیر هم که رسیده ام. نیم نگاهی به بخش مردانه جمعیت انداختم؛ وزرا و برخی معاونان رئیس جمهور در صف اول نشسته اند. میان جمعیت، چهره های آشنایی را هم دیدم؛ مثل مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران که در ردیف پشت سر خانم ها نشسته بود. جلو رفتم و سلام کردم؛ قبلا چندین بار به عنوان خبرنگار، با او مصاحبه کرده ام. به گرمی جواب سلامم را داد؛ در دلم گفتم که کاش، اجازه داشتم ...
خبرنگار حوزه روایت می کند؛ طلبه ای که معتکف مخروبه های شهر خوی شد
.... هفته پیش که زلزله ی خوی، ولوله به جان شهر انداخت، با خود می گفتم که خبری از بلال بگیرم. زلزله خوی در مقایسه با زلزله ی کرمانشاه و بم تخریب آنچنانی نداشت. ولی ترس و واهمه ای که ایجاد کرد مردم را از زیر سقف ها کشاند توی چادر ها. پیر مردی که در محله معروف به دل و جرأت داشتن بود، می گفت صدای مهیب زلزله به گونه ای بود که تکلّمم را از دست داده بودم. پناه ...
از باران سنگ تا فرار شاه؛ خاطرات انقلاب
ندیده بودم. بعد از جریان راهپیمایی 17 شهریور در تهران و کشتار مردم، یک بار بیست وچهارساعته به تهران رفتیم و برگشتیم. هر وقت به تهران می رفتیم، شب حرکت می کردیم؛ تا غروب بودیم و بعد به خرم آباد برمی گشتیم. در راه بازگشت، راننده اتوبوس کنار سوهان فروشی های قم توقف کرد. آنجا در ورودی شهر، جوان ها عکس های امام (ره) را مجانی پخش می کردند. پنجره اتوبوس را باز کردیم و چند تا از عکس ها ...