سایر منابع:
سایر خبرها
مرد 87 ساله جانش را بر سر ازدواج دوم گذاشت
دستور بازپرس جنایی در بازداشت ماند تا اینکه دیروز اسرار ناپدید شدن پدرش را فاش کرد و گفت که پدرش را به قتل رسانده است. او توضیح داد: وقتی مادرم فوت شد دچار افسردگی شدید شدم و حال خوبی نداشتم تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم که پدرم قصد ازدواج مجدد دارد. من به شدت مخالفت کردم، چون دلم نمی خواست زن دیگری جای مادرم را بگیرد اما پدرم اهمیتی به مخالفت من نداد و زنی را به عقد خودش درآورد. نامادری ام اگرچه زن ...
مرد 87 ساله جانش را بر سر ازدواج دوم گذاشت
گفت که پدرش را به قتل رسانده است. او توضیح داد: وقتی مادرم فوت شد دچار افسردگی شدید شدم و حال خوبی نداشتم تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم که پدرم قصد ازدواج مجدد دارد. من به شدت مخالفت کردم، چون دلم نمی خواست زن دیگری جای مادرم را بگیرد، اما پدرم اهمیتی به مخالفت من نداد و زنی را به عقد خودش درآورد. نامادری ام اگرچه زن خوبی بود و همیشه به من و همسرم احترام می گذاشت، اما چون جای مادرم را در خانه گرفته ...
وقتی زن عقدی و زن صیغه ای رشید رو به روی هم قرار گرفتند!
... آن زن می گفت: در دوران مجردی با رشید دوست بودم اما تقدیر به گونه ای رقم خورد که من با کس دیگری ازدواج کردم ولی این ازدواج پایدار نبود و من بعد از طلاق دوباره سراغ رشید رفتم و به عقد موقت او درآمدم اما خانواده رشید مرا نمی پذیرفتند تا این که رشید هم برای حفظ آبروی خانواده اش تن به ازدواج با تو داد و... ...
اعتراف پسر ناخلف به قتل پدر سالخورده
مرد میانسالی که پدرش را با همدستی مرد دیگری به قتل رسانده بود پس از گذشت سه ماه از حادثه به قتل اعتراف کرد. روز شنبه 30 مهرماه امسال زن میانسالی در تهران به کلانتری 129 جامی رفت و از گم شدن ناگهانی شوهر 87 ساله اش به نام بهرام شکایت کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: چند سال قبل بهرام همسرش را از دست داد و مرا به عقد خود درآورد. ما فرزندی نداریم و زندگی خوبی با هم داریم، اما شوهرم از همسر ...
نقشه سیاه زنی که دختر نوجوان دوستش را برای رابطه با شوهرش جور کرده بود
زن 32 ساله ای که موفق شده بود دخترش را از چنگ مرد شیطان صفتی نجات دهد، درباره ماجرای هولناک گفت: در دوران نوجوانی با محبوبه دوست صمیمی بودم، او هم محله ای ما بود و در یک مدرسه تحصیل می کردیم اما من در 14 سالگی ازدواج کردم و به دنبال زندگی خودم رفتم. چند سال بعد محبوبه هم در حالی ازدواج کرد که من دختر خردسالی به نام لیلا را در آغوش می فشردم. در این سال ها چند بار به طور اتفاقی یکدیگر را در محله ...
شوهرکشی از خیانت تا حقارت
اهواز مراجعه و از مفقود شدن پسرشان خبر دادند. آنها در شکایت شان مدعی شدند سه روز است که پسر 24 ساله مان به نام محمود گم شده و به همسر 17ساله او به نام مریم مشکوک هستیم. تحقیقات از زن جوان آغاز شد. او در تحقیقات اولیه با اعتراف به قتل همسرش گفت: 14سالم بود که با محمود ازدواج کردم. او همسایه مان بود و پسر خوبی به نظر می رسید اما از یک سال قبل رفتارش عوض شد و به همه کارهای من گیر می داد. هفته گذشته با ...
خاطرات یکی از همافرانی که سال 57 با امام بیعت کردند/ علیزاده طباطبایی امروز وکیل پرونده های سیاسی و ...
هزار تومان شهریه دانشگاه بود اما من این مبلغ را نداشتم، تلاش کردم ولی موفق نشدم لذا به نیروی هوایی رفتم. ابتدا به دوره خلبانی رفتم، تقریبا همه کارهای پذیرش من انجام شده بود که هواپیمای سروان طباطبایی از بستگان ما به کوه خورد و سقوط کرد. مادرم گریه و زاری کرد که من نمی خواهم تو به خلبانی بروی. با توجه به مراحلی که گذرانده بودم به همافری رفتم. مهر 49 وارد شدم و آوریل 1972 میلادی، از سال 51 تا 52 در ...
متفاوت ترین زن ایرانی که مانندش را تا حالا ندیده اید
کار می کردند و رزق وروزی حلال به خانه می بردند. اما راه اندازی آژانس آغاز مشکلات دیگری است: روزهای اول، آژانس بانوان برای مردم غریبه بود، مزاحم تلفنی داشتیم و برخی اذیت می کردند. از طرفی خودم ماشین نداشتم، به کمک فرماندار توانستم سال 88 حدود 5میلیون تومان وام بگیرم و پژو آر.دی بخرم. بعد از مدتی قدمی بزرگ تر برداشتم و موفق شدم با آموزش وپرورش برای سرویس مدارس قرارداد ببندم. این اتفاق خوبی در استان ...
سه برادر در جبهه بودیم، اما تنها خواهرمان شهید شد
پدرم نمی توانست از ما خبر بگیرد. او دیگر طاقت ماندن در عسلویه را نداشت و بلافاصله خودش را به میانه رساند و فهمید که تنها دخترش را از دست داده است. مادرم نیز در روز های اول بمباران دچار موج گرفتگی شده بود. بعد از مدتی که حالش بهتر شد، از شهادت تنها دخترش خیلی بی تابی می کرد. با توجه به اینکه ما 3 برادر بیشتر وقت ها در جبهه بودیم، اصلا فکر نمی کردیم که شهلا شهید شود، اما خدا خواست و از بین ما او به شهادت رسید. انتهای پیام/ انتهای پیام/ ...
دختر نخبه زیر کتک های پدر بی رحمش فراموشی گرفت / مادرم ناپدید شده است کمکم کنید + نگاه کارشناسی
گردد قطعا سر مادرم را از تنش جدا می کند. پگاه ادامه داد: از سرنوشت مادرم هیچ اطلاعی نداریم ، بعد از اینکه او را از خانه بیرون کرد مارا هم به شدت کتک زد و حتی اجازه نداد غذا بخوریم، صبح که به محل کارش رفت درخانه چیزی برای خوردن نبود در هم قفل شده بود و حتی نمی توانستیم از کسی کمک بگیریم، 2 برادر 11 و 2 ساله دارم که هردوی آنها مدام از گرسنگی گریه می کردند، عصر که پدرم به خانه برگشت از شدت ...
زندگی در اسارتگاه شوهر شیشه ای بخاطر بی پولی / نگاه های عاشقانه زندگی ام را سیاه کرد
تغییری که نکرد بلکه صد برابر بدتر هم شد. متوجه اعتیادش شدم و او هم با وقاحت جلوی چشم من و دخترم مواد مصرف می کرد. چند بار اعتراض کردم اما هر بار بود و توهین. من که واقعا خسته شده بودم تقاضای دادم و مهرداد هم خیلی سریع مرا طلاق داد و من چون از اول ازدواجم هیج مهریه ای تعیین نکرده بودم با دست خالی به خانه پدرم برگشتم. دو سال بدترین شرایط را تحمل کردم تا اینکه مهرداد ضربه خودش را به من زد و ...
انقلابی گری نوجوانان شیرازی در دهه 50/ بساط جشن هنر شیراز چطور جمع شد؟
شهربانی دارند به سمت ما می دوند. سیداکبر هنوز داشت بنزین می ریخت. قرارمان این بود که بنزین هایش را که ریخت، سالن را آتش بزند و بعد بپرد ترک موتور من و فرار کنیم. من سریع نشستم روی موتور و حرکت کردم. من گاز می دادم و می رفتم، اکبر هم که کارش تمام شده بود، دنبالم می دوید تا به من برسد. نیروهای شهربانی هم دنبال اکبر می دویدند تا او را بگیرند. بالاخره بعد از کلی اضطراب، اکبر رسید و پرید ترک ...
از شلیک مقابل آرایشگاه مردانه تا قتل مادر و برادر برای چند تکه طلا
... جوانی که حدود 9 سال قبل مادر 50ساله و برادر 20ساله اش را به طرز دلخراشی در مشهد به قتل رسانده بود، درباره آن ماجرای وحشتناک گفت: از روزی که به دلیل رفیق بازی به مواد مخدر آلوده شدم، دیگر رنگ خوشبختی را ندیدم و کار به جایی رسید که از همان روزهای جوانی بارها پشت میله های زندان قرار گرفتم، اما بعد از آزادی باز هم به خلاف هایم ادامه دادم و برای تامین هزینه های اعتیاد به سرقت روی آوردم. ...
مادرم در خواب بود که یواشکی کنارش رفتم و....
از این راه بازدارد فایده ای نداشت. آرام آرام آن ها هم مرا طرد کردند و من در سن جوانی کارتن خواب شدم. در این مدت 6 بار با اتهاماتی مانند حمل مواد مخدر و سرقت به زندان افتادم اما این ها هم مرا از مسیر سقوط نجات نداد. پدرم قبلا مادرم را دوبار طلاق داده بود و در یک شهر دیگر زندگی می کرد. به همین علت من و برادر کوچک ترم در کنار مادرمان بودیم. برادر بزرگ ترم نیز ازدواج کرده بود و زندگی خوبی ...
انقلابی ترین مداح قبل از انقلاب/ حسین شمسایی: آشنایی با طیب موجب مداحی های سیاسی ام شد
همراهی با هیأت بزرگ میدانی ها کمک بگیرند. من به عنوان یک نوجوان 1413 ساله با این تفکرات و تحلیل های ذهنی به سمت مداحی سیاسی کشیده شدم تا این که در منطقه جنوب تهران به اتفاق جمعی از نوجوانان هم سن و سال و همراهی بزرگ ترهایی مانند حاج آقارضا مسچی و اخوی شان حاج محمود مسچی و مردان سال داری مثل پدر خودم، مرحوم مشهدی علی شمسایی، هیأت قاسم بن الحسن علیه السلام را راه اندازی کردیم ...