سایر منابع:
سایر خبرها
به بهانه سالروز شهادت سردار حسین خرازی؛ خاطره ای از شهید خرازی و شهید کاظمی/ شهید خرازی هرگز لب به شکوه ...
فرصتی بودم تا بتوانم به دیدارش بروم بعداً فهمیدم او هم منتظر من بوده است. بالاخره یک روز به دیدارش رفتم بسیار خوشحال شد از من گلایه کرد که خیلی پیشتر از این منتظرت بودم. شرمنده شدم اما او می دانست که من برایم مقدور نبود. از نحوه مجروح شدنش پرسیدم گفت: در اوج عملیات، در یک منطقه پرخطر در میان جهنمی از آتش و گلوله و خمپاره به یاری رزمندگان شتافتم و درست در محلی رسیدم که دشمن آتش شدیدی ...
خرازی شهیدی که اخلاص و ولایت مداری در زندگی اش موج می زد
خاکریز که سکوی تانک دشمن بود به سرعت به طرف نفربر دویدم و دوربین به دست برگشتم و رفتم بالای خاکریز. عجیب بود. حاج حسین به خواب عمیقی فرو رفته بود. پس از چهل و هشت ساعت بی خوابی و دویدن های بی وقفه، حالا از این که رزمندگان لشکر را مسلط بر اهداف تصرف شده دیده بود، آرامش یافته و به خواب عمیقی فرو رفته بود. نیم ساعتی گذشت. با انفجاری که در نزدیکی ما اتفاق افتاد، حاجی بیدار شد و به خط اول رفتیم. ...
دریانوردان را ما نجات می دهیم فیلمش را غرب می سازد/زیرساخت نداریم
حرفی می زنید که از جنسیت، انسانیت و شکوه و بالندگی و سرزمینی به کهنی ایرانی است حتماً همه آدم های اهل هنر جذبش می شوند، کنار شما قرار می گیرند و دیگر فیگور سیاسی وجود ندارد. آنچه جشنواره مقاومت را متمایز می کند همین است. نکته دیگر وجه ایدئولوژیک این جشنواره است همه جشنواره ها چنین رویکردی دارند چه اعلامی چه اعمالی. جشنواره مقاومت موقعیت ایدئولوژیک خود را اعلام می کند و می گوید من طرف مستضعفان دنیا ...
من کجا و اینجا کجا؟/ روایتی از میهمانی در خاک مقدس
...! بوی خاک لگد خورده است و کمی اسفند که آن طرف تر دود کرده اند. آسمان هم که آسمان است دیگر. همه جا آبی ست. ولی ته دلت یک چیز هنوز می لرزد. آشوبی؛ و خجالت زده! نمی فهمی برای چه شرمنده ای؛ گوشی ات زنگ می خورَد: سلام، زیارت قبول! حال و هوا چطوره؟ حوصله ی سوال و جواب نداری. با زور لب هایت را به پهنای صورتت باز می کنی و لبخند می زنی. خشک و سرد و بی روح؛ و دوربین گوشی را از چشم ...
تفریح در لشکر، سختی در جزیره
هنوز قنوتش را تمام نکرده بود. از قلب من گذشت و با خودم گفتم: چقدر چهره اش نورانی است. فکر می کنم این شهید بشه. بچه ها گفتند: الآن هواپیماهای بعثی پیدا میشن. همان لحظه، یکی از هواپیماها به طرف ما و نیزارهای اطراف شیرجه زد. برادر محمد مصطفوی از توی سنگر با آرپی جی به هواپیما شلیک کرد، ولی به او نخورد. من از ترس اینکه مبادا هواپیما به من برخورد کند، خودم را چسباندم. صدای وحشتناک ...
جانباز 70 درصد؛کاش جسم من دوباره سالم شود!
رزمندگان نبل و الزهرا من را به عقب منتقل کردند حجم آتش به قدری زیاد بود که یک فاصله 500 متری را دو ساعت طی کردیم. با توجه به این همه زخم و جراحت سنگین از راه رفته پشیمان نیستید؟ اصغری: در دوران دفاع مقدس حضور داشتم و مجروح شدم این دفعه هم در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها و جبهه مقاومت مجروح شدم، مجروحیت درد دارد، قطع نخاع شدن درد دارد محدودیت دارد اما اینها باعث نشده من و ...
چشم های همیشه قرمز فرمانده/ از بوی باران، بوی باروت تا نیمه پنهان ماه
. محمدحسین سهرابی فرد که خودش یکی از رزمندگان لشکر 21 عاشورا بود و آن روز دوشادوش شهید باکری می جنگید، صحنه شهادت همرزمش را به چشم دید. دید که خمپاره چگونه نزدیک حمید باکری فرود آمد و او چگونه سیر و سلوکش را با شهادت کامل کرد. روایت می کند که جزیره زیر آتش بی امان دشمن بود و تیراندازی ها فرصت پلک زدن نمی دادند. عملیات خیبر وارد چهارمین روز خود شده بود و این طرف پل شحیطاط کنار حمید باکری ...
ماجرای رزمنده ای که با خدا شوخی کرد و شهید شد!
از عمل را برایم نشان می دادند، خواهش کردم از دفعات و نحوه مجروح شدن هایش در جبهه ها بگوید که جواب نداد و چون بیشتر اصرار و تاکید کردم این موضوعات باید گفته شود تا جوانان در آینده بدانند که رزمندگان چه ها کشیدند، گفت: علاوه از شهدا صدها هزار جانباز و شاید هم بیشتر به خصوص جانبازان قطع نخاعی، جانبازان مغز و اعصابی و شیمیایی ها با وضعیت فجیعی مجروح شده و دردها کشیده و می کشند، اما با نهایت وقار و صبر ...
پاسدار جانبازی که هنوز رد زخم بر تن اش جاری است+ عکس
...، افزون بر خون جگر یکی دو لیتری هم خون لب فروخورده بود. باز هم فرمانده گل می کارد حالا فرماندهی قهرمان و منطقه عملیات ثارالله در حد فاصل پاسگاه قلعه سفید تا پاسگاه فیروزخان در شمال و شمال شرقی قصر شیرین، رزمندگان با رشادت های بسیار موفق شدند خط بشکنند و به طرف عراقی ها بروند، جنگی سخت و تن به تن درگرفت و به بخشی از اهداف دست پیدا کردند. بعد از آن به تاریخ 20 ...
پای صحبت 3 تن از جانبازان که در راه وطن از جان گذشته اند | جان فشانی در مسیر ایستادگی
اروندرود که حالا 53 سال دارد، در شانزده سالگی بر اثر اصابت ترکش خمپاره دو پایش را در جبهه جا گذاشت. ترکش های دیگر بدنش هم این روز ها پس از 37 سال خودشان یکی یکی بیرون می زنند. گویا از صبر و طاقت این جانباز صبور خسته شده اند و از رو رفته اند: ابتدا به کردستان و سپس جزیره مجنون و اروندکنار اعزام شدم و مجروحیت در سومین اعزام اتفاق افتاد. پس از آن، یکی دوسال با صندلی چرخ دار راه می رفتم تا به استفاده ...
روایتی از دیدار 100 دقیقه ای خانواده شهدای شاهچراغ با رهبر انقلاب
سایه شما رو از سر ما کم نکنه. آقا جواب می دهند: خدا سایه شما مردم حزب اللهی و مؤمن رو کم نکنه. آقا برای آنها هم قرآنی را امضا می کنند. خانواده بعدی شیرازی اند و پرجمعیت آمده اند. شهید مجتبی ندیمی. مادر شهید، تند و از ته دل حرف می زند. می گوید: همیشه تو قنوت نمازهام سلامتی شما رو می خوام و آرزوم اینه که پرچم شیعه، یه روز از دستان شما به دست آقا امام زمان منتقل بشه. وسط حرف هایش از آقا تبرکی ...
ثابتی همچنان همکار موساد است وگرنه او را نابود می کردند
مشت آهنین برخورد کند! این به معنی آن است که غرب، در مواجهه با نظام اسلامی درمانده شده است و دوباره دارد به طرف خشونت و ترور می رود. در حرکت هایی که چند ماه پیش در کشور داشتیم، چرا خشونت هم در بیان و هم در رفتار، در اوج خودش بود؟ به خاطر آنکه غرب دچار بحران است و می خواهد سریع به نتیجه برسد. اگر از طریق کار فکری و فرهنگی جواب گرفته بود که خشونت را دنبال نمی کرد. وقتی خشونت را دنبال می کند، یعنی ...
جانباز انقلاب: حضور ثابتی در تجمع ضدانقلاب، لطف خدا بود
برایتان بگویم شاه و عواملش چه جنایت هایی در اینجا انجام می دادند. چارت سازمانی ساواک را که اینجا می بینید، همه این ها آدم های قسی القلبی بودند که بویی از انسانیت نبرده بودند. آن ها فقط به یک چیز فکر می کردند؛ بقای سلطنت محمدرضا پهلوی. برای این هدف هم، هیچ ابایی از شکنجه و کشتن امثال ما نداشتند. بعد از پایان بازدید، از بچه ها سئوال می کنم: شما شبکه های خارجی فارسی زبان مثل من و تو ...