سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرم دوستانش را دعوت میکرد و از من کارهای بی شرمانه می خواست/ بی غیرتی مرد جوان!
دیگر همسرم توجهی به نیازهای عاطفی و روحی من نداشت، به گونه ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می گرفتیم. این اوضاع آشفته از من زنی افسرده ساخته بود. ساعت ها گریه می کردم یا با پسرم سرگرم می شدم تا غصه هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده ام در میان گذاشتم، نه تنها حمایتی از من نکردند بلکه اموال و دارایی های انوش را به رخم کشیدند و این گونه تحقیرم کردند. از سوی دیگر زمانی که همسرم متوجه ...
عاشق دوست شوهرم شدم| از جواد طلاق گرفتم تا صیغه همت بشوم!
او بعد از این ماجرا مدام مزاحم من می شد و درخواست ازدواج می کرد ولی با تعریف و تمجیدهایی که از من کرده بود او را نیز شایسته ازدواج با خودم نمی دیدم چرا که نه شغل درست و حسابی داشت و نه تیپ و قیافه ای که مرا به این ازدواج متقاعد کند با این حال همت دست بردار نبود و هر روز کاخی از خوشبختی های خیالی برایم بنا می کرد تا این که برای مشاوره نزد فردی رفتم که خود را کارشناس خانواده معرفی می کرد و مدعی بود ...
عاقبت شوم محبت های همسرم به خواهرم/شوهرم نصف شب رفت اتاق خواب خواهرم!
بدجوری دل باخته فیروز شده بودم به گونه ای که خنده ها و لبخندهای نابه جایش را ناشی از خوش اخلاقی او می دانستم و اغراق ها و غلوهای او درباره درآمدهای میلیونی و قراردادهای میلیاردی با شرکت های معتبر را به تیزهوشی او ارتباط می دادم اما تازه فهمیدم که در مخمصه عجیبی افتاده ام و ... بیشتر بخوانید: شوهرم به خواهر 15 ساله ام تجاوز کرد| او خودش را کشت! عاشق دوست شوهرم شدم| از جواد ...
فرار مرد خیانتکار از دست زن جوان/ ماجرا چه بود؟
همسرم همواره درگیر تربیت سه فرزندم بود و به امور زندگی آن ها رسیدگی می کرد. بعد از آن هم با نوه هایم سرگرم شد به طوری که در این میا ن من به کلی فراموش شده بودم تا این که سال گذشته با زن جوانی آشنا شدم که ... مرد 52ساله ای که به دلیل ترس از انتشار فیلم های غیراخلاقی و فرار از اخاذی های یک زن جوان، دست به دامان قانون شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت ...
نقشه جنایت با گاز شیمیایی به قتل نخ نما رسید
شده بود. این زن در ادامه بازجویی ها باز هم به تناقض گویی پرداخت و گفت: صبح روز حادثه وقتی با همسرم مشاجره کردیم دختر خردسالم را برداشتم و به منزل پدرم رفتم. فرزندم را نزد مادرم گذاشتم و خودم نیز به بیمارستان رفته بودم که چنین حادثه ای رخ داد. بنابر گزارش روزنامه خراسان، او در ادامه بازجویی ها نام پسر جوانی را بر زبان راند که مدعی بود از حدود یک سال قبل با وی در فضاهای مجازی آشنا شده است. ...
رابطه خانم بلاگر و پسر جوان به خیانت و جنایت کشیده شد!
تجربیات قضایی، تحقیقات اولیه را از همسر مقتول آغاز کند که در بیرون از خانه ایستاده بود و هیچ گونه نگرانی در چهره اش دیده نمی شد! این زن 26 ساله درباره چگونگی وقوع این ماجرای هولناک گفت: همسرم دچار بیماری های عصبی بود و مدام مرا کتک می زد، ما با یکدیگر از مدت ها قبل اختلاف داشتیم تا حدی که درهای منزل را به روی من قفل می کرد تا از خانه بیرون نروم! امروز صبح (روز حادثه) هم بعد از مشاجره لفظی من ...
نمایی دیگر از تلاش زنانه برای زندگی
... . به هر ترتیب می خواستم او را راضی نگه دارم؛ چون بعضی شب ها با وجودی که بچه داشتیم خانه نمی آمد. خلاصه به خاطر این ماجرا من بیشتر درگیر اعتیاد شدم. هر زمان که از من رابطه می خواست، قبلش تریاک به من می داد و این درخواست ها خیلی زیاد بود... تا اینکه یک روز دیدم بدنم می لرزد و بیرون روی دارم، حالت تهوع و عرق سرد دارم... . به خودم گفتم نکند معتاد شدم؟ یعنی بعد از دو سال که تفریحی مصرف می کردم تازه ...
آداب و رسوم عید نوروز در خطه آذربایجان غربی/باید یک دختر ترک باشی تا مفهوم و مزه پای آپارما را بدانی
آویزان کردن شال قرمز علاقه خود را به دختر خانواده ابراز می کرد. خنده او از خاطراتش مرا به وجد آورد لبخندی از سر ذوق بر لبانش نقش می بندد و از خواستگاری همسرش گفت که در شب چهارشنبه سوری همسرش شال قرمز را از پشت بام خانه پدری آویزان کرده بود که مادر بی بی فاطمه هر چه که به شال می بست پسر جوان آن را بازمی گرداند که اهل خانه متوجه می شوند پسر جوان خواستگار دختر خانه است و این اتفاق باعث ازدواج ...
چراغ بی بی چشممان را به لبخند پدر روشن کرد/ برکتی که ارمغان سنتی دیرینه است
کار را می کنید؟ لبخندی روی لبش نقش بست و گفت از وقتی یادم می آید... از روی بچگی گفتم پس چرا برکت چند سال پیش از کوچه ما رفت... چروکی روی پیشانیش افتاد و گفت همه چیز درست می شود همه این ها امتحان الهی است آن موقع چیزی از حرف هایش نفهمیدم. همه دور سفره هفت سین نشسته بودیم و نور گرسوز آبی آبی می سوخت، پدرم قرآن می خواند و مادرم مُدام زیرلبش صلوات می فرستاد و دعا می کرد ...
شوهرم به سراغ دختر 16 ساله ای رفت/ من بچه دار نمی شدم!
در ارتباط است و دیگر عاشقانه نگاهم نمی کند. این بود که ناخواسته به تعقیب او پرداختم و متوجه شدم در منطقه پایین شهر وارد منزل فردی غریبه شد و چند دقیقه بعد در حالی از آن خانه خارج شد و پشت فرمان پرایدش نشست که دختری کم سن و سال او را همراهی می کرد. آن ها به منطقه ییلاقی طرقبه رفتند و داخل رستوران شدند. من هم بلافاصله با همان خودروی اجاره ای به محله آن دختر بازگشتم. تحقیقاتم به بهانه امر ...
برای لذت رابطه جنسی با پسرجوان؛ به شوهرم خیانت کردم!
های روز برخوردار بودند همسرم نیز مانند دیگر اعضای خانواده اش دوست داشت من زنی اجتماعی باشم و با حجاب معمولی و پوشیدن مانتو در جامعه حضور یابم. خیلی زود شرایط ظاهری، روحی، رفتاری، و حتی اعتقادی من تغییر کرد احساس می کردم از یک دنیای تنگ و تاریک وارد دنیایی شده ام که می توانم از همه امکانات استفاده کنم دیگر خیلی آزادانه پای فیلم هاو سریال های خارجی ماهواره می نشستم و با آرایش های غلیظ و ...
قتل فجیع همسر جوان؛ او مرا دوست نداشت کشتمش!+جزییات
حاضر به جدایی نبودم. آن روز هم وقتی دختر و پسرم به مدرسه رفته بودند سر ترک مواد مخدر با همسرم درگیر شدم. او می خواست لباس هایش را بپوشد و از خانه بیرون برود که با هم درگیر شدیم. من اسلحه را دو هفته قبل از این ماجرا خریده و در خانه پنهان کرده بودم. می خواستم همسرم را بترسانم که ناخواسته یک تیر شلیک شد و به سر او برخورد کرد. قاضی دادگاه از متهم پرسید: اسلحه را از کجا تهیه کرده بودی؟ ...
دو رفیق دربند
یادداشت نشریه تقاطع شماره 21 | سر کوچه ابوالقاسم خرمشاهی پدر بهاءالدین، نویسنده، محقق و حافظ شناس شهیر، دو درخت توت بود؛ یکی وسط میدانگاهی بود و یکی درست روبه روی کبابی. مثل دو رفیق بودند؛ دو رفیق در بند که دورتادور آن ها را حفاظ فلزی کشیده بودند. یادگاری از روزهای گمشده کوچه ای که زمانی غرق در باغ بود. از کبابیِ نبش کوچه بوی دود کباب می آمد؛ بوی کبابی که دل هر گرسنه ای را به مالش می انداخت، اما ما که پول چندانی نداشتیم به سختی می توانستیم به آنجا برویم و دلی از عزا دربیاوریم. عباس کوثری گفت: ناهار بخوریم؟ گفتم: نه، به سعید ل ...
آثار ناخن های زن روی صورت کارمند اداره
مرد 39 ساله درباره سرگذشت خود می گوید: درست 20 سال قبل بود که عاشق لیدا شدم اما خانواده اش با ازدواج ما موافقت نمی کردند چرا که من شغل دولتی نداشتم و تا مقطع دیپلم درس خوانده بودم. بالاخره بعد از 9 بار خواستگاری رضایت دادند و من و لیدا پای سفره عقد نشستیم. با به دنیاآمدن دخترم زندگی عاشقانه ما شیرین تر از گذشته شد . عشق من هر روز به همسرم افزایش می یافت و من از صمیم قلبم به او عشق می ورزیدم، اما ...
70 عمل روی صورت دانشجوی پزشکی/میترا: من اسید نپاشیدم خودش پاشید/او درخواست رابطه نامشروع داشت!
ریخته بود ناچار شدم پلک و گونه ام را پیوند بزنم. قاضی سؤال کرد: چطور هیچ اثر سوختگی روی صورت تو نیست؟ که دختر جوان بازهم نتوانست پاسخی به قاضی بدهد. بعد از اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. پس از پایان جلسه دادگاه میترا درباره زندگی شخصی اش گفت: من در یکی از روستاهای غرب کشور زندگی می کردم و پس از قبولی در دانشگاه به تهران آمدم. می خواستم دختر موفقی باشم و درسم را ادامه دهم ...
زندگی نامه شهید محمدرضا رحیمی
انتخاب کرد و توصیه کرد بدون وضو به بچه شیر ندهم. موقع بازگشت به جبهه به مادرش گفت: مادر این بچه به تو تعلق دارد خودت در نگه داری و تربیت آن به همسرم کمک کن. (10) درمدت حضور در جمع خانواده به شکرانه تولد فرزندش و دعا برای توفیق شهادت به زیارت ثامن الائمه (ع) رفت و پس از بازگشت از زیارت به جبهه باز گشت. رضاچهره برقی در مورد آخرین سفر محمدرضا به جبهه می گوید: روزی که می خواست یه جبهه برود از ...
تغییر چهره شوکه کننده آرام جعفری بعد از عمل رنگ چشمش | خانم با این موی بلوند عین مرلین مونرو شده
ند دوم یک خانواده چهار نفره است و یک برادر بزرگتر به نام آرمین دارد که مهندس مکانیک است و یک برادر کوچکتر به نام آرمان دارد ، گرچه او متولد تهران است ولی اصالتا تبریزی میباشد. پدرش مدیر کل اداره اقتصاد بود و در سال 1376 فوت کرد و مادرش فوق دیپلم ریاضی بازنشسته وزارت امور اقتصادی و دارایی است. آرام جعفری می گوید: وقتی خانواده ام متوجه علاقه ام به هنر شدند از پنج سالگی مرا به کلاس های کانون ...
دهل و سرنا را پایین کشیده اند و فقط به دوتار توجه دارند/ موسیقی شغل اجدادی ماست
از ما دعوت شود و آثاری را اجرا می کنیم، اما خب طی چند سال گذشته اوضاع تغییر کرده و از تعداد برنامه ها کاسته شده است. مراسم ها و جشن ها هم کمتر برگزار می شوند. درباره قسمت دوم سوالتان هم باید بگویم متاسفانه اداره ارشاد منطقه زیاد به ما بها نمی دهد. آن ها ما را در جریان اتفاقات و رویدادهای فرهنگی قرار نمی دهند و از انتشار فراخوان ها چیزی به ما نمی گویند. ما اگر فعالیت داریم و احیانا هر اتفاقی که رقم ...
پله به روایت پله: حتی آسمان هم گریه می کرد
: من بعدها به دیدن خانه ای که در آن زاده شدم رفتم... آن جا بخشی از یک ردیف آلونک های محقر است که با آجرهای مستعمل ساخته شده و گچ کاری ترک خورده و رنگ های پوسته پوسته شده آن را سر پا نگاه می دارد... خیلی جوان بودم که دریافتم آن جا یک قصر نیست... به تدریج از مسائل آگاه می شدم، ولی هنوز تفاوت را کاملا درک نمی کردم. همۀ کسانی را که می شناختم در همان گونه خانه ها زندگی می کردند. پله می گوید ...
امام دانشگاه را راه نجات مملکت می دانست
...: رئیس اسبق دانشگاه تربیت مدرس گفت: مسئولان باید به نسل جوان اطمینان بدهند که آن ها را دوست دارند و می دانند که انتقادشان از سر دوستی و خیرخواهی است و کینه ای در کار نیست. مسئولان اگر بخواهند مشکلات را حل کنند باید آن چیزی که ذهن مردم را به هم می ریزد، یعنی تبعیض های اجتماعی را حل کنند. امام خمینی (ره) همواره به نقش دانشجویان تأکید ویژه ای داشتند و وقت خاصی را برای شنیدن نظرات جریان های دان ...
بی شرم ترین زن ایران ! / هوسرانی یک زن در حاملگی با مرد متاهل !
جوانی خوشگذران و عیاش بود. او فقط با دوستانش به تفریح و مسافرت می رفت و اعتقاد داشت که باید از روز های جوانی اش لذت ببرد. ولی من که هنوز آرزوی تحصیل داشتم از او قول گرفتم تا مانع ادامه تحصیل ام نشود او هم به راحتی قبول کرد و شرط گذاشت که من هم کاری به کارش نداشته باشم. این گونه بود که با پایان مقطع راهنمایی وارد دبیرستان شدم و پس از آن به زندگی مشترک با محمود ادامه دادم. وقتی وارد دانشگاه ...
وقتی شوگرمامی پولدار از پسر مجرد مشهدی شکایت کرد
امور ساختمانی فعالیت داشت و به صورت پیمانکاری جوشکاری، نازک کاری و دیگر بخش های ساختمانی را اجاره می کرد، اما بعد از شش سال زندگی مشترک تازه فهمیدم که همسرم هیچ علاقه ای به من ندارد و با زنان غریبه معاشرت می کند. خیانت های پی در پی مسعود مرا به طلاق وادار کرد و به همین دلیل حضانت ناهید را به او سپردم و جدا شدم. سپس سراغ دختر عمه ام رفتم که پدر و مادرش فوت کرده بودند و او به تنهایی زندگی ...
دکتر راضیه ایزدی: برای پیشگیری از شیوع وسواس در بچه ها چه کار کنیم؟
وسواسی تفاوت قائل شد. سوال: من یک دختر چهار ساله دارم. از حدود یک سال و نیم پیش روی تمیزی لباس هایش حساسیت داشت و غذاهای شل را دوست نداشت بخورد چون اطراف دهانش کثیف می شد یا روی لباسش می ریخت، خیلی بدش می آمد. من روی این قضیه کار کردم مثلاً خودم کثیف غذا می خوردم و می گفتم ببین مامان دور دهان من هم کثیف شده و اصلاً هیچ وقت نمی گفتم لباست کثیف است. البته در خانواده خودم به شدت وسواس ...
سرطان سینه بزرگ ترین تهدید سلامت زنان
همسرم باعث شد تا من در بیست وهشت سفر گروه مدد حضور یابم و خانه و بچه ام را رها کنم. اگر هم تا الآن موفقیتی نصیب من شده همه را مدیون همسرم، مادرم و گذشت خانواده ام می دانم. من فکر می کنم جدا از همکاری اعضای خانواده، اگر شرایط بهتری برای پزشکان جوان در دوران طرحشان فراهم بشود و کارانه های بهتری به آنها پرداخت شود و حق مطب دریافت کنند، بتوانند شرایط بهتری برای ازدواج داشته باشند. من معتقدم ...
بررسی گویش ها با رویکرد زبان شناختی مانع از فراموشی آن ها می شود
همه افراد ساکن در منطقه، گویش یکدیگر را درک می کنند و هیچ گونه ابهامی برایشان ندارد. برای تکمیل این اثر، افزون بر منابع مکتوب تا چه میزان از منابع شفاهی و میدانی وام گرفتید؟ بیشترین سهم در گردآوری این اثر را گویش وران و تحقیقات میدانی داشته اند. بیشتر روز و شب های پاییز و زمستان 1387 را به اتفاق همسرم به صورت حضوری در بردستان و در میان خانواده هایی که از گویش وران اصلی گویش ...
مردان مدرن به روایت زنی از پراگ که نازیسم وکمونیسم را پشت سرگذاشت
به ضرب گلوله کشته است. در مقطع آغازین داستان، چند روز از مرگ پدر سخت گیر و کمونیست کریستینا می گذرد و کریستینا با جعبه نامه ها و یادداشت های او سر و کار دارد که این جستجوها باعث می شود یکی از نقاط عطف داستان رقم بخورد؛ کشف این که پدر به ظاهر منضبط و مقرراتی، یک یا چند معشوقه داشته و از یکی از آن ها پسری دارد: پدر چه نیرنگی به همه مان زد! (صفحه 136) این، یکی از کشف هایی است که کریستینا ...
بانوی آموزگار هندی اتریشی در روستاهای دزفول
می کند که اگر به او اجازه تقلب از روی دستش ندهد روزگارش را سیاه خواهد کرد و ادامه ماجرا! برخوردهای گهگاهی مردم عشایری روستاها با دختران معلم جوان شهری متجدد با ظاهرهای شیک و آرایش های آن زمان. پاره ای از دیگر مشکلات ویزینگر و آموزگاران زن و دختر جوان (گاه اعضای سپاه دانش) وی در فصل یاس ها و امیدها" روایت شده اند؛ آن هم در دومین سال اقامت وی در منطقه. به عنوان مثال، ناچار می ...