سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های یوسف حاتمی کیا از فیلم شب طلایی
و دفاع مقدسی، نخستین فیلم بلند سینمایی خود را در جهان دیگری به تصویر کشید و در دنیای فیلمسازی با فاصله معناداری از پدرش ایستاد تا به این ترتیب خود را از همان ابتدا از زیر سایه پدر فیلمسازش بیرون بکشد. به بهانه اکران آنلاین شب طلایی در فیلیمو گفت وگویی با یوسف حاتمی کیا داشته ایم که می خوانید. ایده اولیه فیلم شب طلایی را چطور برای نخستین فیلم بلندتان انتخاب کردید و چقدر برای فیلمنامه آن ...
راز تلخی که “بهرام افشاری” درباره زندگی خصوصی اش فاش کرد!
ما سراغی نگرفت. پدرم هم که بعد از چند سال بیمار شد و فوت کرد. زمانی که خودم را شناختم بیشتر وقتم را در بیمارستان به سر می بردم و در حال پرستاری کردن از پدرم بودم. که البته افتخار میکنم که توانستم نوکری و پرستاری پدرم را کنم و از همه مردم خواهش میکنم که قدر پدر و مادر خود را بدانند. این بازیگر همدانی به درخواست رامبد جوان از تریبون خندوانه استفاده کرد و با مادرش از طریق دوربین صحبتهایی ایراد کرد که مشخص شد او مدتی با مادرش قهر بوده و در لنز دوربین از او عذرخواهی کرده و با او آشتی کرد. ...
پدرکشی در تهران پیش از بازی در فیلم تام کروز
؟ نه، قرار بود بعد از پایان فیلم همه بفهمند با تام کروز بازی کرده ام و خیلی سفارش می کردند که با هیچ رسانه ای هم در مورد بازیگری صحبت نکنم اما همه چیز خراب شد. پدرت خبر داشت؟ خواهرم می گفت توهم زده ام و پدرم نیز به خاطر حرف هایی که خواهرم می زد با من دعوا می کرد. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ در حال دیدن فیلم های تام کروز بودم تا بتوانم با او ...
سرنوشت این 3 کودک دلتان را به درد می آورد / به مادرشان کمک کنید به خانه برگردد ! + عکس و جزییات
رفتیم او دراین مدت از خواهر و برادر کوچکتر خودش نگهداری می کند وبه خاطر همین از ادامه تحصیل بازمانده است. سمیرا با یادآوری خاطرات تلخ از درگیری پدرو مادرش گفت: من از کودکی شاهد آزارو اذیت ها شدن مادرم بودم پدرم همیشه او را کتک می زد و مادرم علاقه ای به پدرم نداشت و همه فشارها را به خاطر ما تحمل می کرد. سمیرا از مردم می خواهد که برای نجات مادرش 250 میلیون کمک کنند ، اوضاع آنها ...
کلاهبرداری تفریحی از دختران دم بخت
به نام کامران آشنا شدم. او پسر پولداری بود و در شرکت پدرش کار می کرد. آشنایی ما ادامه داشت و بعد هم از من خواستگاری کرد. هر زمانی به سراغم می آمد، خودروی مدل بالایی سوار بود و تیپ خاصی می زد. خوشحال بودم با پسر پولداری قرار ازدواج گذاشته ام، اما خبر نداشتم او مرا فریب داده و می خواهد از من کلاهبرداری کند. یک روز که مرا به رستورانی دعوت کرده بود درباره سرمایه گذاری ارز دیجیتال با من صحبت ...
رشوه 500 هزار دلاری به بازرس قلابی دستگاه قضایی!
فرمان خودرو نشست و از محل فرار کرد. من هم که چاره ای نداشتم راهی اداره پلیس شدم و درخواست کمک دارم. بازداشت متهم بعد از مطرح شدن این شکایت، مأموران پلیس در این باره تحقیق کردند. آن ها اطمینان پیدا کردند متهم از مجرمان سابقه دار است. در شاخه دیگری از بررسی ها بود که کارآگاهان پلیس با بررسی بانک اطلاعات مجرمان سابقه دار موفق شدند متهم را که مردی 34 ساله به نام اسماعیل. س بود شناسایی کنند ...
نخستین زن محجبه و شکستن کلیشه ها در راگبی
عالمه با راگبی این زن مسلمان برای اولین بار در سن 14 سالگی به لطف یکی از معلمان دبیرستان خود راگبی بازی کرد و بلافاصله مجذوبش شد. وی گفت: من فقط عاشق راگبی شدم... نگه داشتن توپ و دویدن شگفت انگیز بود. بازی در تیم ملی راگبی برای یک دختر مسلمان که باید حجاب خود را حفظ کند و انتظارات مذهبی و فرهنگی را برآورده سازد، چندان ساده نبود. زینب گفت: پدرم واقعاً متوجه نمی شد که ...
شکارچی دختران، مهندس کامپیوتر بود!
شرکت مشغول به کار بودم. نابغه هستم و به راحتی حساب های مختلف را هک می کنم. در دوران نوجوانی بار ها توانستم از حساب پدر و مادرم پول برداشت کنم. کار دومم هک است. با این دختران در شبکه های مجازی آشنا شدم. نمی خواستم این اتفاق بیفتد اما وسوسه شدم. به بهانه سرمایه گذاری در ارز و خودرو حدود 800 میلیون تومان پول گرفتم و دیگر پاسخ تماس هایشان را نمی دادم. اصلا تصور نمی کردم که دستگیر شوم اما حالا پشیمانم. از آنجا که احتمال می رود متهم، دختران زیادی را با این شگرد فریب داده باشد، تحقیقات بیشتر برای افشای دیگر زوایای پرونده ادامه دارد. ...
مصاحبه روابط عمومی اداره کل دامپزشکی استان کرمان با دکتر مرضیه صادقی کارشناس شبکه دامپزشکی شهرستان ...
-لطفا بیوگرافی خودتون را در صورت امکان بگویید. مرضیه صادقی متولد فروردین 66 ، شهرستان سیرجان هستم ، اینجانب فرزند دوم خانواده و دارای یک خواهر می باشم ، پدرم سردار شهید حاج تهمتن صادقی و مادرم عشرت بهاالدینی می باشند بعد از اخذ دیپلم تجربی ، در دانشگاه شهید باهنر کرمان پذیرفته شدم و مدرک دکتری دامپزشکی خود را از دانشگاه مذکور اخذ نمودم و بعد از آن به استخدام شبکه دامپزشکی ...
دستگیری عروس جوان با یک پسر هنگام رابطه نامشروع
خراسان رضوی مراجعه کرده تا با کمک کارشناسان مجرب این مرکز ،راهی برای زندگی اش بیابد. البته در بررسی مشکل وی می توان به رفتار اشتباه پدر و مادرش نیز اشاره کرد. وی می گوید: پدرم پس از بازنشستگی باحرف های ناامید کننده و نق زدن های وقت و بی وقت، اعصاب همه ما را به هم ریخته بود. مادرم نیز زندگی ما را با زندگی دایی ام مقایسه می کرد و از روزی که یادم می آید او سر همین مسئله با پدرم جنگ و دعوا داشت. ...
نگذارید سیل خروشان رهروان علی(ع) از حرکت بایستد
خود را آباد کنید و از همه بالاتر سبب خشنودی خدا شوید تا رحمت او بر شما فرود آید و شما را از شر شیطان محفوظ دارد. باری پدرم که عمری در کنار تو بودم و هرگز نتوانستم کوچک ترین خدمتی به تو بکنم بلکه سبب ناراحتی تو شدم نه تنها عصای پیریت نبودم بلکه خود سنگینی بودم که قد خمیده ات و بدن رنجورت را فشردم. امیدوارم و عاجزانه از تو می خواهم که مرا ببخشی من مدیون تو بودم و هرگز دین تو را ادا نکردم ...
سرگذشت دختری که در 14سالگی صیغه و باردار شد
...> شغل شوهرت چیست؟ اگر بگویم دقیق نمی دانم دروغ نگفته ام. اول که با او آشنا شدم در بنگاه معاملات املاک بود، بعد از ازدواج اصلاً نفهمیدم دقیقاً چه می کند؛ گاهی بنگاه می رفت و گاهی چندین روز به مسافرت می رفت، خلاصه که برای من و بچه ام خرجی می آورد، ولی هیچ وقت نفهمیدیم این خرجی از کجاست. چطور شد تصمیم گرفتی با او ازدواج کنی؟ من وقتی 14 ساله بودم از خانه فرار کردم. با پسری ...
دایو اوپامکانو: لکنت زبان داشتم و همه مرا مسخره می کردند
این بود که تلاش می کردم خیلی سریع صحبت کنم. تا دهانم را باز می کردم همه به من می خندیدند. وقتی وضعیت به این شکل باشد حتی می ترسید در مدرسه پای تخته سیاه هم بروید و در ارتباط برقرار کردن هم به مشکل می خورید. خیلی زود با یک گفتار درمان شروع به مداوا کردم. سپس مجبور شدم به خاطر جدایی پدر و مادرم وقفه ای در آن ایجاد کنم. در 15 سالگی مداوا را از نو شروع کردم. باید از خواهرانم تشکر کنم که ...
خیری شریف/ جوان مدرسه ساز دیروز، بیمارستان ساز امروز
می گفت حالا تو چرا گریه می کنی؟ چرا گریه نکنم! یک لحظه خودم را جای آن پدر گذاشتم و چهار ستون بدنم لرزید از این رسوب غم. آن بچه فقط به خاطر اینکه یک دکتر شیفت در درمانگاه نبود، جانش را از دست داد! فکرش را بکنید؟ یک کودک با آن همه آرزو و روزهای قشنگی که قرار بود داشته باشد، به خاطر نبود یک دکتر، رفت زیر خروارها خاک؛ البته دلیلی برای من شد تا به فکر یک درمانگاه با بهترین امکانات بیافتم ...
پیشنهاد شوهر به زنش: ارتباط با مردان غریبه
درس عبرت آموز: وقتی شیطان بی صدا وارد زندگی می شود زن 30 ساله درباره زندگی خود گفت: 15 ساله بودم که با اصرار پدر پای سفره عقد نشستم و با امید ازدواج کردم که پسر یکی از دوستان صمیمی پدرم بود ولی در همان دوران نامزدی متوجه شدم که امید نه تنها اهل کار و زندگی نیست بلکه جوانی بلندپرواز با آرزوهای دست نیافتنی است که می خواهد یک شبه پولدار شود و مسیر خوشگذرانی را در پیش بگیرد چرا که او از ...
مادر محمود، مجتبی و محمدرضا از دلتنگی هایش می گوید | مجتبی به جای تحصیل در آمریکا سر از جبهه درآورد | شب ...
...، شروعی تازه همراه با شریک زندگی: تک دختر خانواده بودم، مادرم قبل از من، چهار دختر داشت که همه شان از دنیا می روند. مرا نذر سادات کرد، قسمت من هم به شوهرم بود. دو سال همراه او در مشهد اردهال زندگی کردم و بعد از تولد دخترم آمدیم تهران و درمحله مجیدیه ساکن شدیم. ارتباط بچه ها با من خیلی خوب بود. پدرشان سال ها در مشهد اردهال، کسب و کار می کرد و تربیت و رسیدگی به بچه ها بیشتر با من بود. هیچ وقت نمی ...
روایت پزشک کرونایی از صحنه های آخرالزمانی در یک بیمارستان !
نفس از اورژانس بیرونم کردند و گفتند اینجا نیا؛ بیمارستان ها پر بودند، حالی نداشتم به دوستانم هم زنگ بزنم، آنقدر بدحال بودم که حتی نفهمیدم من را به بیمارستان نظامی منتقل کردند، با سختی پذیرشم کردند، توی اورژانس اکسیژن گذاشتند تا نفسم باز شد. اورژانس بیمارستان مثل فیلم های آخرالزمانی پر از آدم و صدای ناله و گرد مرگ بود، اوایل شیوع داروی اختصاصی برای کرونا وجود نداشت، و فقط اُسلتامیویر ...
از اعتماد همسرم سوء استفاده کردم!/ او مچم را بدجوری گرفت! زندگیم تباه شد!
اما اکنون بعد از هفت سال زندگی مشترک همه پنهان کاری هایم لو رفته و شاهین درحالی قصد دارد مرا طلاق بدهد که متوجه شده است پسری 26 ساله دارم و ... زن 49 ساله با بیان این که در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق ...
دلایل هایی برای ازدواج نکردن
همدیگر را آزار می دهند که بیش از آنکه همدم یکدیگر باشند، باعث ناراحتی و سلب آرامش یکدیگر می شوند. من ترجیح دادم تنهایی ام را با دنا پر کنم و همسری نداشته باشم. والدین سارا از هم جدا شده اند و او از زندگی مشترک آنها خاطرات خوشی ندارد. سارا تعریف می کند: وقتی بچه بودم پدر و مادرم بعد از سال ها دعوا و مرافعه از هم جدا شدند و من با پدرم زندگی می کردم. او با همسر دومش هم زندگی آرامی ندارد و ...
از شهدای فراجا دیگر تاب جانبازی نداشت
مالی داشتند کمک می کرد و چند خانواده را تحت نظرش داشت. پدر به همه احترام می گذاشت. در سن کودکی پدرش را از دست داده و با یتیمی بزرگ شده بود. همیشه در سلام دادن مقدم بود حتی به دختر کوچک من. بچه ها را دوست داشت. بسیار مهربان بود. پدرم سنگ صبور همه بود. هر کس هر مشکلی داشت رفع می کرد. از هر لحاظی که بود از لحاظ مالی و معنوی. اهل غیبت کردن نبود، اما اگر نام کسی را می برد، به خودش می گفت فلان روز اسمت ...
زن جوان: لیاقت اعتماد همسرم را نداشتم/برای لذت بیشتر با یک جوان رابطه پیدا کردم!
در خانواده ای سنتی به دنیا آمدم پدرم کارگر ساده یکی از سازمان های خدماتی بود که تنها اندکی خواندن و نوشتن می دانست اگرچه پدرم مردی ساده دل و دوست داشتنی بود اما برای حضور در اجتماع و معاشرت من با دیگران بسیار سخت گیری می کرد او حتی معتقد بود به هیچ وجه نباید از اینترنت، ماهواره و حتی گوشی تلفن استفاده کنم هیچ گاه اجازه نمی داد بدون حضور برادر و یا مادرم از خانه خارج شوم با آن که از وضعیت رفاهی ...
مرد هوسباز با دختر خواهر زنش رابطه نامشروع داشت/ خاله وقتی متوجه شد که بیچاره شده بود!+جزییات
من دختر نداشتم و احساس می کردم این رفتار همسرم به خاطر آن است که حس داشتن دختر را تجربه می کند. او برای سیمین به هر بهانه ای هدیه های گران قیمت می خرید و او را به مسافرت می برد تا این که حدود یک سال قبل تازه فهمیدم ارتباط همسرم و سیمین از حد فامیل بودن فراتر رفته است و آن ها ارتباطی نزدیک تر با یکدیگر دارند. به همین دلیل از سیمین خواستم کمتر به منزل ما رفت و آمد کند اما همسرم با شنیدن ...
مردی که بین عشقِ جوانی و همسر مهربانش گیر افتاده
...: امروز با دیدن دختری که سال ها قبل عاشق او بودم ولوله عجیبی در روح و روانم برپا شده است به طوری که مدام با عقل و احساسم درگیر هستم از سویی دلم به حال همسرم می سوزد و از سوی دیگر نیز ... جوان 30 ساله با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدرم در مشهد مکانیک خودرو بود و به همین دلیل من و دو برادر دیگرم نزد پدرمان این حرفه را آموختیم. من که آخرین ...
نوجوانی که با کتاب های درسی به جبهه می رفت+ تصاویر
.... من در آبان ماه 64 می خواستم عازم جبهه شوم. یک ماه قبل از اعزام، پدر و مادرم مطلع شدند. چون پسر بزرگ خانواده بودم، پدرم می گفت: بمان کمکم کن و من را دست تن ها نگذار ، اما حفظ انقلاب اسلامی و بیرون راندن دشمن از سرزمین مان از همه مسائل برایم مهمتر بود؛ حتی گریه های مادرم هم نمی توانست مانع از رفتن من به جبهه شود. بالاخره آبان ماه آماده اعزام به جبهه شدم که پدرم دنبالم آمد و من را از مینی بوس ...
خاطره دختر شهید صیادشیرازی از اعطای سرلشگری رهبر معظم انقلاب به پدر | برای خدا کار کرد و در دل مردم جای ...
همشهری آنلاین - لیلا به طلب: دکتر مریم صیاد شیرازی ، فرزند شهید صیاد شیرازی با حس و حالی از پدر شهیدش صحبت می کند که مطمئن می شوی تمام خاطرات را با جزییاتش از بر است. با آنکه چشم هایش هوای گریه دارند، قدرتی را که در زندگی از پدر آموخته از یاد نمی برد و با صلابت از روزهای با پدر بودن می گوید. او که اکنون دکترای روان شناسی دارد می گوید: زمان شهادت پدر، در منزل خودم بودم که مادرم موضوع را به من ...
طعم غذاهای سردار سلیمانی به روایت دخترش + تصاویر
دختر سردار سلیمانی گفت: جمعه ها همه خانه پدر جمع می شدیم و چون تعدادمان زیاد بود برای اینکه مادرم اذیت نشود یا غذا از بیرون سفارش می دادیم یا خود پدر مشغول آشپزی می شد، تصور کنید مردی که فرصت محدود و کار سختی در میدان جنگ دارد طعم های غذایش چگونه است؟ نرجس سلیمانی اظهار داشت: پدر غذاهایی نظیر عدس پلو، استانبولی، لوبیا پلو و هر آنچه از دستش بر می آمد را برای ما می پخت و به دلیل علاقه اش ...
بازداشت قاتل سریالی شیراز پس از مرگ دختر جوان
.... مرتضی هرجی زاده که در جریان این جنایت پدر و مادر خود را از دست داده است در توضیح جزئیات ماجرا گفت: من و برادرم هر دو در عسلویه کار می کردیم. روز حادثه خواهرم که چند ساعتی از پدر و مادرمان بی خبر بود، نگران شده و با شوهرش به خانه آنها رفته بود. قاتل به نام (ع.آ) حدود ساعت 11 ظهر از خلوتی روستا استفاده کرده و وارد خانه پدری ام شده بود. بعد با تبر ضرباتی به سر پدر و مادرم زده و آنها را ...
بچه ها آینه رفتاری پدر و مادرند
پدر را رفته و یکی از کارمندهای رادیو قرآن است. سجاد نقش پدر و مادر را برای انتخاب راه مهم می داند و می گوید: در خانه ای که همواره صدای قرآن است و زندگی با روش قرآنی پیش می رود ناخواسته بچه ها هم با همین رویه بزرگ می شوند. حال تصور کنید در خانه ای والدین علاقه زیادی به شبکه های ماهواره ای داشته باشند. مسلما فرزندشان هم با همین خلق و خو شکل می گیرد. من سیره عملی پدرم را دیده و سعی کرده ام که مثل او ...
عاشقانه هایی از جنس ایمان
.... شهادت برادر و بارداری زودهنگام دوم مرا شوکه کرد در همین ایام از طریق مشورت با خانم مامایی که در خوابگاهی نزدیک ما بود، متوجه بارداری دومم شدم. خبر بارداری در آن شرایط سخت و با وجود طفلی ناآرام برایم شوکه کننده بود. هنوز با شرایط جدیدم کنار نیامده بودم که از خانه مادرم با ما تماس گرفتند تا به فریدون شهر برویم. زمانی که رفتیم برادرم در کسوت غواصی عازم عملیات کربلای 4 ...