200 روز بازداشت موقت الهه محمدی به روایت خواهرش /فقط 10 دقیقه...
سایر منابع:
سایر خبرها
عاشقانه ترین ضیافت افطار پشت بلندترین دیوارهای شهر
آهسته ذکر می گوید و با هر ذکر هم دانه ای را با شستش رد می کند، گاهی با دست چپش اشک ها را از گوشه چشمش پاک می کند و گاهی هم اجازه می دهد، اشک ها بیایند و با خیال راحت خودشان را به چانه برسانند. این مرد یکی از 170 مردی ست که به دلایل مختلف نتوانسته است برای مدت زیادی به مرخصی بروند و حالا با ابتکاری که مدیرکل زندان های استان کرمان انجام داده، قرار است، خانواده های شان به ملاقات آنها بیایند و ...
یاد ها و یادمان های عیسای روح الله
...، بیدارم کن تا برای نمازم آماده بشوم...، اما من هر وقت رفتم، دیدم بیدارند. فقط یک روز علی آقا پسر کوچک حاج احمد آقا - که آن موقع حدوداً سه ساله بود- کنار ایشان ایستاده بود. امام گفتند: این را ببر سرش را گرم کن و ساعت 5/11 هم بیا یک سر بزن، اگر من خواب بودم من را بیدار کن!... من هم او را بغل گرفتم و بردم. در دفتر سرش را گرم کردم، برای او داستان گفتم و با او بازی کردم، تا این که ساعت 5/11 شد. بغلش ...
تک پلیس به 2 باند تبهکار در پایتخت
مقابل مراکز نظامی می بردیم که باورشان شود مامور هستیم، بعد رها شان کرده و خودرو و موتورها را می بردیم. بعداز چند روز تفریح خودرو و موتورها را رها می کردیم. با موتور سرقتی در بهشهر موقع تردد بازداشت شدیم. رفتن به زندان به جای خانه بخت میلاد 28 ساله، سرکرده باند سرقت از خانه هاست. بوکسور و بدنساز است، سه ماه است که نامزد کرده و می خواست عید امسال ازدواج کند که نشد و لو رفت و ...
مامان این آقای غریبه کیه که وارد خونه ما شده؟ / مرد غریبه قصد شومی در سر داشت !
پدرم مرد متمول و سرمایه داری بود برای همین افراد زیادی برای او کار می کردند و خواسته هایش را بی چون و چرا انجام می دادند. معرف شوهرم یکی از کارگران پدرم بود. زن جوان به گفته خودش تازه دست به قلم شده بود و داستان و رمان های عاشقانه اش را در دفتر خاطراتش ثبت می کرد اما پدرش معتقد بود زن باید در آشپزخانه باشد نه این که به کتاب و داستان نویسی مشغول شود. او ادامه می دهد: بعد از ازدواج ترک تحصیل کردم و ...
روزی که حاج قاسم بردست یک مدافع حرم بوسه زد
به سمتی می رفتند. به زور چشم هایم را باز نگه داشته بودم و ناخودآگاه عبور اتومبیل ها را نگاه می کردم. در همین لحظه یک اتومبیل توجه ام را به خودش جلب کرد. با سرعت آمد و درست رو به روی ما زد روی ترمز! آرام سرم را بلند کردم. دیدم اتومبیل وسط جاده ایستاده و کسی هم از آن پیاده نمی شود. به راننده اشاره کردم بیاید داخل کوچه مبادا مورد اصابت گلوله های دشمن قرار بگیرد. راننده توجهی به اشاره من ...
برپایی سفره کَرَم الهی، با پویش مردمی
نه چراغ های مسجد نیز خاموش است. در این فکرها بودم که صدای دو خانم چادری که ظاهرا از همسایگان همان محله بوده و کمی آن طرف تر ایستاده و با هم حرف می زنند به گوشم می خورد” امروز دیر کرده اند و هنوز نیامده اند مسجد را باز کنند” با شنیدن این حرف ها امیدوارمی شوم به اینکه به همین زودی در مسجد را باز می کنند و مهمان افطاری ساده این مسجد می شوم. پنج دقیقه بعد خانمی جوان با ...
چرا زنان اروپایی جذب داعش شدند؟
مساوی با مردان تصور خواهند کرد. به طوریکه زنان بعد از پیوستن به داعش، از انسانی لطیف و حساس تبدیل به تروریست و قاتلی تمام عیار می شوند، کسی که به جای بغل کردن و در آغوش کشیدن کودک خود، سلاح و تفنگ به دست می گیرد و با نهایت قساوت و وحشی گری در میدان نبرد هم پای مردان و حتی و فراتر از آنها می جنگد. از حبس شدن در خانه تا سقط جنین! اما در حکومت داعش چیز دیگری در انتظار ...
رؤیای شیرین یک مرد | 27 سال تنهایی
بالاتر جنگیدم و مجروح شدم. خوشحالم که من و امثال من بودیم که الان مردم دارند زندگی عادی شان را می کنند. زیر پرچم آقام ابوالفضل عباس(ع) قرار گرفتم. حس می کنم هنوز هم مملکت دارد روی غیرت جوان هایمان می چرخد. 27 28 سال است که من هر لحظه دردهای جسمی وحشتناکی دارم اما باز هم خوشحالم که من و امثال من سینه مان را جلوی دشمن سپر کردیم، خون دادیم جوانانمان شهید شدند تا از خاک و دینمان دفاع کنیم. آقا ...
زن آدم ربا به کودک 3 ساله ای که دزیده بود موادمخدر داد و او را کشت
شده بود افسانه گمان کند که آنها ثروتمند هستند و در ازای ربودن فرزندان خردسالش می تواند از آنها اخاذی کند. بعد از بازداشت افسانه و همدستانش، افسانه راهی زندان شد و دختران او و پسر جوان که زیر 18 سال سن دارند به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدند.مدتی قبل همدستان افسانه در دادگاه اطفال محاکمه شده ومحکوم به پرداخت جریمه نقدی با احتساب ایام بازداشت شدند. در همین حال پدر و مادر صحابه روز گذشته با مراجعه به شعبه دهم دادسرای جنایی بار دیگر تقاضای قصاص افسانه را کرده و همچنین از افسانه بابت صدماتی که به عرفان زده بود اعلام شکایت کردند و تقاضای دیه عرفان را کردند. منبع: ایران ...
چشم های این مَرد مهریه زنش شد ؛ لیستی از عجیب و غریب ترین مهریه هایی که زنان ایرانی تعیین کرده اند | از ...
من علاقه داشت که با این مهریه موافقت کرد و روز بعد از عقد مخفیانه به دفترخانه رفتیم و این مهریه را هم به عقدنامه اضافه کردیم اما افسوس که شیوه زندگی همسرم به هیچ عنوان موردنظر و دلخواه من نبود و این موضوع رنجم می داد. اختلاف سلیقه و تفاوت رفتارهایمان به گونه ای بود که مدام با هم مشاجره داشتیم. زندگی مان آن قدر سرد شده بود که دیگر از ادامه آن خسته شدم و حالا هم می خواهم مهریه ام را به اجرا بگذارم ...
جنازه دخترم 8 ماه توی یخچال بود/ کنار یخچال دراز می کشیدم و برایش لالایی می خواندم/ من نفر دوم المپیاد ...
به خانه می آمدم. آن شب هم حالم خوب نبود و خسته بودم. افشین با ماشینش کار می کرد و هنوز به خانه نیامده بود. باران بهانه می گرفت، می گفت با من بازی کن، برایم نقاشی بکش. من غذا خوردم و موادمخدر مصرف کردم. بهانه گیری باران کلافه ام کرد، سپس دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. فکر نمی کردم سبب مرگش شده باشم و خوابم برد. صبح روز بعد متوجه شدم که نفس نمی کشد. خیلی شوکه شده بودم و یک روز کامل بالای سرش ...
شگرد سارق برای سرقت طلای پیرزنان
به گزارش شیعه نیوز ، دست هایش بسته هستند و به سختی با پابند راه می رود. در حالی که می توانست با همان شغل قبلی به عنوان یک دستفروش، ماهی 20 میلیون تومان درآمد داشته باشد اما زیاده خواهی او را به این روز کشاند. اولین بار در 17 سالگی دست به سرقت زد، به همین دلیل 2 سالی در زندان بود. بعد از آزادی درحالی که 19 سال بیشتر نداشت، تصمیم گرفت توبه کند و هرگز دست به سرقت نزند. چند سال گذشت و دلش ...
سارق فراموشکار دو بار سراغ یک طعمه رفت!
قاپی می کردیم اما از بخت بدم دستگیر شدم و 2سال زندان بودم. بعد از آزادی توبه کردم و دور خلاف را خط کشیدم اما بلندپروازی ام کار دستم داد. چند سال قبل با دوستانم رفتیم گنج پیدا کنیم. یک هفته تمام منطقه ای را گشتیم، حفاری کردیم و خیلی اذیت شدیم اما به چیزی نرسیدم. من همیشه می خواستم به پول کلان برسم. چه شد که بعد از 10سال توبه ات را شکستی و دوباره دست به خلاف زدی؟ یک شب داشتم برنامه ...
حقم نبود در لیست مازاد استقلال قرار بگیرم/ هیچ کسی سراغم را نمی گیرد؛ فوتبال خیلی نامرد است!
نمی توانند. دنبال فضایی بودم که دوباره خودم را نشان دهم و به استقلال برگردم ولی نشد. برخی از بازیکنان در چنین وضعیتی زندگی شان نابود می شود، افسردگی می گیرند یا راه نادرستی می روند. برای تو شرایط چطور سپری شد؟ خدا را شکر راه نادرست نرفتم. شاید این حرفی که می زنم درست نباشد ولی من پُر روی فوتبالی بودم و دوست داشتم حقم را بگیرم، به همین خاطر تا ته ماجرا می رفتم. به خیلی از تیم ...
قهرمان قصه های کودکی ام در سوریه آسمانی شد
پلیس شجاع محبوبه سادات توکلی می گوید: من دو سالی از برادرم، شهید سیدمحمد بزرگ تر هستم و با ایشان همبازی بودم. او برادر، دوست و همراه خیلی خوبی برای من بود. ما اصالتاً اهل افغانستان و جمعاً شش برادر و شش خواهر هستیم که سیدمحمد به شهادت رسید و افتخار خانواده ما شد. ایشان متولد 20 آذر ماه 1376بود. با توجه به شرایط آن زمان ابتدا ما اجازه تحصیل نداشتیم بعد از آن هم برادرم علاقه ای به درس نشان نداد. ...
قتل مادر جوان در یک قدمی بچه هایش/ کشف جسد توسط فرزندان خردسال مقتول/فیلم و تصاویر
، مادرش را صدا زد؛ یک بار و دو بار و چند بار. اما مادرش پاسخی نمی داد و این غیرممکن بود. حیاط را نگاه کرد و از پله های آهنی خانه شان بالا رفت. پسرک 9 ساله زبانش بند آمده بود و به سختی نفس می کشید. آنچه را می دید باور نمی کرد. صورت مادرش کبود شده بود و نفس نمی کشید. یک شال محکم دور گلویش پیچیده بودند. یونس دست انداخت که شال را باز کند. شال را کشید و با تقلایی گره را باز کرد. با دستان ...
رئیس کمیسیون فنی و عمرانی شورای شهر همدان: اقدامات شهرداری در حوزه آسفالت قابل قبول نیست
عمرانی شورای شهر همدان در ادامه با انتقاد از اینکه شهرداری در برخی از واحدهای فنی به شدت با ضعف نیروی متخصص مواجه است، اظهار داشت: پروژه ها و اقدامات فنی نیازمند ناظر و مسئول فنی است که این امر قطعا مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت. حیدری با اشاره به اینکه مساحت روسازی آسفالت شهری همدان یک میلیون متر مربع است، اضافه کرد: متاسفانه برای این حجم مساحت، تنها شش نفر و نیروی فنی آسفالت در ...
جدایی 5 ساله وفا کوچولو از پدرش بخاطر دیه میلیاردی
نجات او انجام دادند. جمعه، برادر او که بیشتر از بقیه پیگیر ماجراست به حادثه 24 می گوید: بعد از قطعی شدن حکم یک روز با من تماس گرفته و اعلام شد که برادرم را به قرنطینه زندان سپیدار اهواز منتقل کرده اند و قرار است صبح روز بعد حکم اجرا شود. با زحمت زیاد خودم را به زندان رساندم و با التماس توانستم 2 ماه مهلت بگیرم. در این مدت به رایزنی با بزرگان خانواده مقتول پرداختیم تا اینکه آنها با شرطی سخت حاضر به ...
پرفروش ترین کتاب های ادبیات پایداری در سالی گذشت
. می خوانیم: همه چیز از ظهر یک روز جمعه شروع شد. دست زینب را گرفته بودم و همراه خودم به نماز جمعه برده بودم. نماز که تمام شد، صدای انفجاری دلم را لرزاند. بچه را بغل کردم و خودم را به خانه رساندم. نمی دانستم چه اتفاقی افتاده. آن روزها صدای تیراندازی و هول ترور ذهنم را به لرزه می انداخت و حالا تمام جانم می لرزید و نمی دانستم چه شده. تلفن زنگ خورد. خیز برداشتم سمت تلفن و چنگ انداختم به گوشی. منتظر ...
می خواستم خاتمی را بغل کنم و با خودم منفجر کنم
ادامه یابد و مسوولان دولت اصلاحات به جای خاموش کردن آتش اعتراضات، آتش بیار معرکه شوند برای ترور رییس دولت اصلاحات راسا وارد عمل می شوم. او گفت: به دنبال این بودم که سر صحبت را با ایشان باز کنم و بگویم آقای خاتمی دنیایی که اینقدر بی ارزش است و بدون اینکه بدانی و بفهمی خداوند اجل را بیخ گوشت می گذارد. آیا بهتر نیست دست از اعمالت برداری؟ من اگر اراده می کردم می توانستم سید محمد ...
حمایت قربانی تجاوز از کارگردان متجاوز
با یک نوجوان به نام سامانتا گیمر دستگیر شد. او نهایتا جرم خود را پذیرفت و تنها 42 روز در زندان گذراند. او در سال 1978 در حالی که هنوز تحت آزادی مشروط بود، مطلع شد که قرار است با اتهامات اضافی و زندان مواجه شود و بنابراین از ایالات متحده فرار کرد. او چندین دهه بعد در سال 2009 در حالی که در حال سفر به جشنواره فیلم زوریخ بود در تلاش آمریکا برای استرداد او توسط پلیس سوئیس بازداشت شد اما ...
خوی لرزید، اما دل مان نلرزید/ مسجدی که تبدیل به پایگاه خدمت رسانی شد
ادامه بیان کرد: یکی از اهالی، پیرمردی بود که از سال ها قبل، او و خانواده اش را می شناختم، در زمان حضورم در خوی سال ها قبل، آنها فرزندشان را از دست داده بوده اند و من در آن مدت کنارشان بودم و سعی می کردم داغ شان را تسلی دهم. بعد از زلزله به خانه آنها سر زدم تا جویای احوال شان باشم؛ پدر خانواده مرا در آغوش گرفت و گفت با دیدن شما تمام غصه هایم از بین رفت. انگار که مرده بودم و حالا زنده شدم. به رغم ...
روایت اسیر فلسطینی از شرایط بغرنج در سلول های انفرادی صهیونیست ها
5 هزار روز در برزخ عنوان کتابی است که حسن سلامه اسیر فلسطینی در حدود 200 صفحه آن را تدوین کرده و شامل داستان هایی شنیدنی از شرایط غیرانسانی وی در سلول انفرادی زندان های رژیم اشغالگر است که آن را شبیه به زندگی در دنیای مردگان توصیف می کند. حسن سلامه در سال 1996 به دنبال فرماندهی یک عملیات استشهادی در واکنش به ترور یحیی عیاش فرمانده گردان های عزالدین القسام (شاخه نظامی جنبش حماس) بازداشت شد. ...
روایت هولناک قتل باران 7 ساله به دست مادرش که نفر دوم المپیاد ریاضی بود!
دیرتر به خانه می آمدم. آن شب هم حالم خوب نبود و خسته بودم. افشین با ماشینش کار می کرد و هنوز به خانه نیامده بود. باران بهانه می گرفت، می گفت با من بازی کن، برایم نقاشی بکش. من غذا خوردم و موادمخدر مصرف کردم. بهانه گیری باران کلافه ام کرد، سپس دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. فکر نمی کردم سبب مرگش شده باشم و خوابم برد. صبح روز بعد متوجه شدم که نفس نمی کشد. خیلی شوکه شده بودم و یک ...
اصول گرایان کمیسیون فرهنگی مجلس افروغ را منزوی و از ریاست برکنار کردند/ جانشین افروغ اصلا شبیه خودش نبود
موضع بسیار صریح و روشن و شجاعانه در برابر التهابات و انتقادات برخی دانشجویان در خارج از کشور داشتند. بعدها که با هم مدتی در انگلیس بازداشت بودیم من بخشی از این دوماه را با ایشان در یک سلول بودم. ایشان بسیار شخصیت صریح و شجاعی در بیان نقطه نظرات خودش داشت ولی درعین حال مراقب بود که از چهارچوب ها خارج نشود و این برای کسانی که با این رویکرد تولید فکر می کنند کار بسیاردشواری است یعنی در بیان اندیشه شان ...
زندگینامه شهید سعید سیاح طاهری
.... از برکت شهادت تو می بینم که یکدیگر را در بغل می گیرند و حالا رفتن تو، فصل جدیدی در رابطه ی دوستان قدیمیت آغاز کرده است. تو اولین شهید مدافع حرم آبادان و شاید موثرترین آن برای شهری که هنوز زخم هایش از جنگ 8 ساله التیام نیافته هستی و تو چقدر تلاش کردی دردهای بی درمان این شهر را در سکوت درمان کنی. سعید یکی شاید بیش از دیگران غمگین نبودنت است. یکی که روزها و ماه ها و سال ها در کنارش ...
فردی که می خواست خاتمی را ترور کند: می خواهم از او حلالیت طلب کنم
بازداشت کردند، عین این پرسش های شما را مطرح کردند. گفتم، خیر. خیلی راحت کنار ایشان می ایستادم و همراهی اش می کردم. هیچ وقت به چنین فکری نیفتادم. تنها فکری که داشتم، این بود که چطور دست قضا چنین شرایطی را شکل داده است. گاهی اوقات می خواستم به ایشان بگویم من نویسنده نامه تهدید جانی اش هستم، اما سکوت کرده و به دنبال فرصت مناسب بودم. آیا می دانید دولت آقای خاتمی بهترین آمارهای اقتصادی ...
محافظ سیدمحمد خاتمی: می خواستم خاتمی را با خودم منفجر کنم / هاشمی رفسنجانی را نماد اُمویت دوران جدید می ...
مسوول حلقه فیزیکی ایشان هم آقای علی اکبر هدیه لو بودند. دست بر قضا من در تیم حفاظتی فیزیکی ایشان افتادم و در ماموریت های داخل شهر و سفرهای استانی همراه ایشان بودم. از نظر مجاورت و اشراف هم در کنار آقای خاتمی بودم. به ایشان بسیار نزدیک بودم و در دسترس من قرار داشتند. در آن زمان آیا هرگز فرصتی رخ داد تا با آقای خاتمی صحبتی داشته باشید؟ اتفاقا به دنبال این بودم که سر صحبت را با ایشان باز کنم ...
ببینید | چگونه یک اتصالی ساده برق از یک نجار آبرومند مجرم ساخت؟
... ساعت هایی که تا نیمه شب سخت کار کرده بود تا بتواند تجهیزاتش را تکمیل کند و آرزوهایی که برای توسعه کارش در سر داشت همه در لحظه ای از مقابل چشمانش گذشت و او را تنها میان سوز غصه هایش رها کرد. بیکاری و سوختن سرمایه که کارشناس حدود یک و نیم میلیارد تومان برآورد کرد، بخشی از آن آتش سوزی غمبار بود زیرا بعد از مدتی متوجه شد که همسایه بغل دستی هم ادعای خسارت کرده و بالاخره 29 اسفند 1401 ...
روزی می آیم پیشت
فاش نیوز - خانم مداح روضه می خواند و همه سینه می زدند. بین آن همه شلوغی نگاهم به یک سمت بود. انگار در آب غرق شده بودم، تمام سروصداها در گوشم کم و حرکات دستِ سینه زنی ها محوشده بود. فقط روبه رویم را می دیدم، دو پرچم مشکی علی اکبر و علی اصغر را! اول لبخندی زدم و بعد یکهو گریه کردم. سخت است خنده ای بی زبان و گریه ای که ایهام دارد. ایهامی از اسم برادرم و مراسمی در حال برگزار شدن! مادر دستش ...