سایر منابع:
سایر خبرها
تصاویر | نخستین ماری که در ایران هنرپیشه شد | خانم مار روی صحنه تئاتر
. این همان صحنه ای است که رهبری به عنوان سردسته جادوگران- در حالی که مار دور گردنش است- قدم به صحنه می گذارد. ملیسا محکم خودش را نگه داشته تا با حرکات رهبری روی زمین نیفتد. وقتی او دست هایش را باز می کند یا خم می شود، ملیسا هم محکم خودش را دور تنه او می پیچد. بعد درحالی که همچنان دور گردن صاحبش است، همگام با موسیقی سرش را جلو می آورد تا پیرزن جادو آن را چند لحظه ای در دست بگیرد و ...
به پیشانی ام مهر خورده که نقش هویدا را بازی کنم!
و به پیشانی من مهر خورده که باید نقش هویدا را بازی کنم. بازیگر مجموعه تلویزیونی بوعلی سینا (کیهان رهگذار 1364) در پاسخ به این سوال که برخوردی با هویدا داشته است یا خیر، اظهار داشت: زمانی که در وزارت فرهنگ و هنر بودم هویدا می آمد و سخنرانی می کرد و به این واسطه چندباری دیده بودمش و یکی دوبار هم در خیابان پشت پیکانش و با پیپ زیرلب دیده بودمش. ابهری یادآور شد: زمانی که محمدرضا ورزی می ...
سرنوشت کشتی گیر 17 ساله که قاتل شد / پدرش در صحنه قتل تبر به دست بود
دانستند که من به مصرف این قرص ها معتاد شده ام. هر روز مقدار مصرفم بیشتر می شد و با آن که در آستانه دعوت به مسابقات بزرگ تر بودم ولی حال خودم را نمی فهمیدم. از سوی دیگر هم اگر از این قرص ها مصرف نمی کردم، حال بدی داشتم و دست به رفتارهای وحشتناکی می زدم. دیگر فقط به خاطر عادت روزمره، کتاب هایم را برمی داشتم و به مدرسه می رفتم ولی در واقع فقط به فکر تهیه قرص بودم و هرچه از پدرم پول می گرفتم ...
من یک ترنس هستم که عروس فراری نام گرفتم! قبل از اینکه مرد باشم یا زن، انسانم!
دخترانه که همه انتظارش را دارند اما من پسری نوجوان بودم که قلدرانه می خواست به همه اثبات کند دیگر برای خودش مردی شده است . گاهی اوقات لباس های برادر بزرگ ترم را می پوشیدم وبا تیپ پسرانه بیرون می رفتم. مادرم با دیدن این صحنه ها گریه می کرد و پدرم با من کلنجار می رفت و گاهی کتکم می زد. آن ها تصور می کردند که من منحرف شده ام و باید ادبم کنند. من نیزچاره ای نداشتم جزاین که در لاک تنهایی ...
روایت های زنانه و مردانه از جنگ، تفاوت های جدی دارند/ محدودیت ها را خودمان می سازیم
راز رضایت کرد و افزود: معمولاً کتاب های خاطرات زن ها را همه می خوانند و دوست دارند و اقبال عمومی به کتاب های خانم ها زیاد است. در رابطه با کتاب خودم نیز بازخوردهای خیلی خوبی داشتم. با اینکه کتابی نبود که خیلی تبلیغ و ترویج شود و مسیر طبیعی خود را طی کرد، ولی به چاپ چهاردهم رسید. بقیه را اطلاع ندارم. شاید هم جلوتر رفته باشد. حداقل پنجاه و شصت تا جلسه نقد در دانشگاه ها و استان های مختلف برگزار شد. ...
نتوانستم خیانت همسرم را بپذیرم/ چون دوستش داشتم مجبور به خودکشی شدم!
کار کنم و هر روزی که می گذشت فاصله بیشتری بین ما به وجود می آمد. در پنجمین ماهِ زندگیمان فهمیدم همسرم چند ماه پیش از عروسی به من خیانت کرده است. فهمیدم دقیقا در آن زمانی که من برای تحقق جشنِ رویاییِ او 16 ساعت در روز کار می کردم، دقیقا در آن زمانی که من برای خریدن لباس عروس مورد علاقه اش زیر قرض می رفتم، او با شخص دیگری رابطه داشته است. همان طور که در ابتدا گفتم آن وقت ها من ...
شوهرم که بیمار بود به او خیانت کردم/ خواستم جبران کنم دیگه فایده نداشت، او فوت کرده بود! حالم خیلی بد ...
از من برای انتقام جویی بر می آمد و البته با انجامش داغ ننگ دیگری بر پیشانی خودم زدم. چون این من بودم که خودم را به عنوان یک زن مجرد به ندیم معرفی کردم و بی توجه به تعهدی که در زندگی ام داشتم برای خوشگذرانی با یک پسر جوان راهی تهران شدم. وقتی به سرنوشت غم انگیز همسرم فکر می کنم می بینم واقعا شایسته بلایی که سرم آمد هستم. – بی شک در دنیا افرادی وجود دارند که از همسر شما زیباتر؛ جذاب تر و ...
مرور چند پرونده در دادگاه خانواده
بار دست همسرم را در دست این خانم در رستوران دیدم و آنجا بود که دیگر تحمل نکردم و با او روبرو شدم و دعوای شدیدی بین مان رخ داد. نهایتا متوجه شدم که این آقا یک زن دیگر دارد و من را به عنوان همسر دوم اختیار کرده است و آن هم به اصرار پدرش؛ زیرا همسرش بچه دار نمی شده است. از طرفی دیگر پدرم شرمنده بود ولی عذرخواهی خانواده ام فایده ای نداشت و حالا باید در این سن و در اوج جوانی مهر طلاق را یدک می کشیدم گرچه ...
علیرضا حیدری مهاجرت کرد
یک سری موضوعات را جا بیندازم که شرایطم درست شود، داستان مهاجرت این است، شاید بعد ها برگردم، اما الآن باید آنجا شرایطی را برای خانواده و خودم مهیا کنم و چیز هایی یاد بگیرم که قبلاً یاد نگرفتم. * خرج کردن پول ایران را در زندگی خارج از کشور درست نمی دانم دارنده مدال برنز المپیک 2004 آتن تأکید کرد: من اکراه دارم پول از ایران ببرم، یعنی از نظر اعتقادی درست نمی دانم پولی را که در ایران ...
قاتل ناصرالدین شاه در بازجویی چه گفت؟ / فدای مردم ایران رضایِ شاه شکار + عکس ها
موقع تاریک شدن هوا همچنان آویخته بود و بدین ترتیب میرزا رضا کرمانی در 21 مرداد 1275 در میدان دمشق تهران به دار آویخته شد. بعد از اعدام، دو شبانه روز تا موقع تاریک شدن هوا همچنان آویخته بود. ساعت 9 شب جسد را از دار پایین آورده و به گورستان حسن آباد انتقال داده و دفن کردند. گفته می شود، میرزا وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: محب آل محمد غلام هشت و چهار فدای مردم ایران رضای شاه شکار! 21220 منبع: khabaronline-1761940 ...
قتل هولناک پسر 17 ساله تبریزی به دست پدرش / گفتگو با قاتل: از دست او روز و شب و آرامش نداشتم
تماس بگیرند. بعد از آمدن پلیس، خودم را تسلیم آنها کردم. در آن لحظه واقعاً مغزم قفل کرده بود. از دست وی روز و شب و آرامش و آسایش نداشتم این پدر در پایان سخنان خود و درحالی که اشک از چشمانش جاری می شد، گفت: علی پسر بسیار پاک و با ناموس و درستی بود، تنها مشکلش مصرف مواد مخدر بود. او را کشتم چون بعد از من چه کسی می خواست مخارج وی و موادش را بدهد، بعد از من چه کار می خواست بکند ...
لباس جالب “خانم بازیگر” در روز ازدواج دومش/ عکس
تصویری از فریبا نادری در ازدواج دومش با لباسی زیبا منتشر شد. به گزارش وقت صبح به نقل از پارس ناز، عکسی جالب و دیده نشده از فریبا نادری بازیگر مطرح ایرانی که بعد فوت همسر اولش برای بار دوم ازدواج کرد با لباسی زیبا در عروسی دومش منتشر شد. اگر نقشی را دوست نداشته باشم، به هیچ وجه آنرا قبول نمیکنم. من تمامی نقش هایی که در آن بازی کردم را دوست دارم.انسان زودرنج، احساساتی، حساس و ...
خاطره معلم سمنانی و شاگرد اوتیسمی/ اردویی که خاطره ساز شد
برای خانواده ها، ولی پدرام عزیزم، بهترین شانس زندگی تو این است که پدر و مادری به این خوبی و دلسوزی داری. یک روز درس فارسی ما، آشنایی با انواع مشاغل بود که بچّه ها تئاتر بازی می کردند و با اقسام آرایش ها و صورتک ها، خودشان و شغلشان را معرفی می کردند من می دانستم که تو هیچ وقت اجازه ندادی که برای کوتاهی موهایت به آرایشگاه بروی و با چه سختی زیاد پدر و مادرت موهایت را در حمّام خانه کوتاه ...
نجات کانون زندگی دانش آموز با فداکاری معلم
به عنوان عروسی گرفته شده بود، حضور داشته باشند و خانواده داماد متوجه این ماجرا نشوند تا مراسم تمام شود. برای دانش آموز خودم و مابقی فرزندان این خانواده که امنیت درستی در محل زندگی شان نداشتند نیز توانستیم به کمک خیران یک خانه کوچکی تهیه و هزینه های دیگر زندگی شان را توسط خیران تأمین کنیم. عفو مادر و تغییر حکم پدر مادر این خانواده خانم خوبی بود و تنها توانایی اش ...
نزدیک به نیم قرن تدریس به کلاس اولی ها/ سید ابراهیم امیری : زمانی که یک معلم احساس کند یک بچه از او می ...
، می گفت تو مدرسه را زنده کردی. ما کار کردیم ولی بیشتر نتوانستم بمانم. به آقای شهابی گفتم نمی توانم بمانم؛ چون دلواپس بچه های برازجان بودم. یک سال ماندم و برگشتم برازجان. فکرشهر: مگر با تقاضای خودتان منتقل نشده بودید؟ خانواده هم برگشتند؟ بله. با تقاضای خودمان بود ولی بعد از یک سال برگشتیم. خانواده هم بیشتر تاکید داشتند به برگشتن. خودم هم شیراز به دلم نچسبید. برازجان را خیلی دوست ...
هرروز با دوچرخه برای دانش آموزان آب می برم/ محرومیت ها ادامه دارد
داشتم بمانم! خوشحالم که بچه های خودم هم امروز همین طور هستند؛ یعنی آنقدر به فضای کلاس و مدرسه علاقه دارند که می گویند آقا اجازه! می شه امروز تا ساعت دو مدرسه بمونیم ؟! . بعد می گویم نه دیگر؛ بروید، بروید که کار دارم! . عشق پزشکی داشتم؛ معلم شدم رشته تجربی را در دبیرستان انتخاب کرده بودم. من هم مثل خیلی از بچه های تجربی عشق پزشکی داشتم و دوست داشتم در حوزه دندان و دارو و ...
قاسمپور، ملی پوش اسبق فوتبال ایران: می خواستند در مصر ما را بکشند
. من هم از تاج و هم از شاهین پیشنهاد داشتم. برای بازی های آُسیایی تایلند به تیم ملی جوانان رفتیم. مهندس اسماعیلی و مهندس موسوی که هر دو آبادانی و از مسئولان شاهین بودند، یک روز از من کپی شناسنامه و چند عکس گرفتند. چون تنها پسر خانواده بودم، معافیت از خدمت به من تعلق می گرفت. بعد از بازی های آسیایی مادرم کاغذی به من نشان داد که یک سرباز آورده بود. نگاه کردم بالای آن معافیت تحت تکفل نوشته ...
طلاق خانم پرستار درکابوس خیانت به مهندس تهرانی
و گفت که همکار همسرم است و مدتهاست که با فرانک رابطه دارد حاضر است با او روبرو شود . برای باردوم وقتی این مرد با من تماس گرفت وچنین ادعای را مطرح کرد آنجا بود که دنیا روی سرم خراب شد و احساس پوچی و تهی بودن به من دست داد . باورم نمی شد بعد از 10 سال زندگی مشترک فرانک به من خیانت کرده باشد چرا که در زندگی مادی و معنوی هیچ چیزی برای او کم نگذاشته بودم با خود کلنجار رفتم وقتی از محل کارش ...
حیواناتی که همیشه باهم اشتباه می گیرید/بازنشستگان در اردیبهشت منتظر افزایش حقوق جدید باشند؟
آقای بازیگر در نقش شهرام شب پره زن باردار قاتل سریالی 13نفر از دوستانش از آب در آمد این مرد، پدر بیش از 600 فرزند در سراسر دنیاست نصب پرده بین واگن زنان و مردان در مترو تهران تصویری متفاوت و تازه از خانم بازیگر قبل از انقلاب
یادگاری های بانوی بزرگ ری | هیچ کس از این خانه ناامید بیرون نرفت
آورده بود. شبی نبود که در خانه مان را نزنند و صدای بلند پدرم وقتی می گفت: نه، بنده خدا من وجوهات نمی گیرم در حیاط نپیچد. لبخند می زد و خلق خدا را روانه می کرد. تا نیمه های شب چرخ ریسندگی اش روشن بود. صبح به صبح هم بعد از نماز و عبادت، نخ ها را به بازار می برد و می فروخت. من رباب هادوی اسکویی دختر آقاشیخ هادی هر روز پیش پدر درس پس می دادم و یاد گرفتم باید روی پای خودم بایستم تا اینکه به خانه ...
وقتی عشق به دانش آموز، سلاح معلم نجف آبادی برای نبرد با سرطان می شود
برادر و شوهرخواهرم را در فاصله یک روز در اثر کرونا از دست دادم و این ماجرا حال روحی بدی را برای من پدید آورد. پس از فوت برادر، حال زهرا بد می شود. هر شب سر مزار او می رود، مدام گریه می کند، موقع تدریس عکس او را جلوی خودش می گذارد و دچار افسردگی می شود. این معلم فداکار اصفهانی داستان را چنین ادامه می دهد: بعد از اتفاقی که برای برادرم افتاد، پدرم مریض شد، روی تخت افتاد، دیگر ...
پشت یک نیمکت با معلم کلاس اولم/ همانقدر مهربان، فقط 28 سال پیرتر
می زدی و از او طلب بخشش می کردی و خود را با قد کوچکت به پاهایش می چسباندی. در همین فکرها بودم که خود را در مقابل محل قرار دیدم از اولین نفری که دیدم سراغش را گرفتم گفتند داخل دفتر مدیریت است، روی صندلی چرمی قهوه ای رنگی نشسته بود مانتو سبز پررنگی به تن داشت روسری به سر داشت مدیر به خاطر مراسم آن روز به همه همکاران گفته بود روسری سرشان کنند این را اتفاقی از میان حرف هایشان فهمیدم. ...
تجاوز وحشیانه زن رزمی کار به آقای استاد در تهران
آموزش خصوصی دهم و قرار شد جلسات با حضور دایی دختر خانم در منزل او واقع در خیابان پیروزی تهران برگزار شود. امین در ادامه گفت: وقتی برای آموزش به خانه این خانم به نام ناهید رفتم، دایی او به نام جمشید برای من نسکافه ای آورد که بعد از خوردن گیج شدم و دیگر چیزی متوجه نشدم. چند بار با حالت نیمه بیهوش در خانه ناهید چشمم را باز کردم و متوجه شدم که دست و پاهایم طناب پیچ شده و بسته بود. ...
ماجرای تلخ خلبانی که زمان جنگ به عراق فرار کرد
گرفت و با خانواده اش به یکی از کشورهای اروپایی (احتمالا آلمان) رفت. آنجا منافقین با او ارتباط می گیرند و طرحی می ریزند که او یک هواپیمای تامکت را با خودش به عراق ببرد و تاکید می کنند که حتما موشک فینیکس داشته باشد. مرادی 3 – 4 روز مانده به پایان مرخصی برگشت ولی خانواده را نیاورد و این یک حفره بزرگ امنیتی در سیستم ما بود که هشدار نداد. او شبانه به پایگاه رفت و قبل از ...
سمی ترین قرارهای عاشقانه چند جوان تهرانی سوژه شد
حس خوبی نداشتم، سه دقیقه نگذشته بود که بهم گفت تیپ شخصیتی تو فلانه. بعدش تمام مدت تندو تند حرف میزد، و وسطش پیتزا میلومبوند. چی میگفت؟ غیبت آشنای مشترکمون. فلانی همزمان چند تا دوس پسر داشت، زن فلانی دوس دختر خودم بود و... چشمام گرد شده بود از تعجب هیچی نمیگفتم. اشتهامم بسته شده بود، فقط منتظر بودم زمان زودتر بگذره و برگردم خونه. وقتی برگشتم خونه، نیم ساعت بعد یه عکس دسته جمعی فرستاد از عمو و عمه ...
آرزویم تعلیم قرآن در حرم امام رضا(ع) بود
معزل بدحجابی و بی حجابی در کشور شده و نقشه شوم دشمن با شعار زن، زندگی و آزادی به خوبی توسط اغفال گران پیاده می شود. می خواهیم نظر خانم محمدیان را به عنوان یک بانوی قرآنی و خادم امام رضا(ع) در این مورد بشنویم... در دبستان و دبیرستان قرآن تدریس می کنم. روز اول که به مدرسه رفتم و نگاهی به چهره دانش آموزان انداختم، متوجه شدم زیاد از این کلاس خوش شان نمی آید، چون تصورشان این است که چه کلاس خشک و ...
راز زنی با دمپایی قرمز!
پدر در حیاط خانه شان با نوزاد سرگرم بود که زنی با دمپایی قرمز وارد شد. زن نگاهی عجیب داشت، مرد خواست چیزی بپرسد که زن ناشناس با داد و فریاد او را به نوزاد ربایی متهم کرد و سمت بچه رفت. وقتی زن مرموز نوزاد را در آغوش گرفت و با ادعای اینکه مادر واقعی بچه است خواست از در خارج شود، پدر نوزاد، بچه را قاپید و در آغوشش محکم فشرد، زن باز داد و فریاد راه انداخت و وقتی مادر بچه هم سررسید خواست ...
معلمی شغلی که وصفش در حروف الفبا نمی گنجد
جمع کردن دفتر و کتاب خود شدند و کلاس را ترک کردند، از خانم عزیزی تشکر کردم که به من اجازه دادند در ساعت پایانی کلاس امروزشان حضور داشته باشم و آنجا را ترک کردم با خاطراتی قشنگ و گزارشی جذاب از روز معلم، معلمی که تمام روح و جسم خود را در اختیار شغل خود می گذارد و تنها انتظارش استفاده ی درست و مناسب دانش آموزان از دانش خود است. پایان پیام/ ...
کودکی که خواست معلم شود و توانست/معلم نمونه کشور: قبل از هرچیز برای آرامش خاطر دانش آموزانم تلاش می کنم
. برای نمونه شدن در کشور که نمی شود فقط به ساعات اداری بسنده کرد؛ معلم نمونه گیلانی نیز با من هم نظر است و می گوید کلیپ های آموزشی را به جهت تثبیت یادگیری بچه ها در پیام رسان شاد بارگزاری می کنم تا دانش آموزان غایب نیز از درس ها عقب نمانند و هر سؤالی داشته باشند همان جا مطرح می کنند و من هم پاسخ می دهم خانم فتحی نژاد در مورد رفع دغدغه دانش آموزانش نیز معتقد است که برای فراگیری ...
انتقام خونین پسرخاله ها
شهرام خودش را عامل قتل معرفی کرد و به مأموران گفت: چند روز پیش از پارک عبور می کردم که متوجه درگیری چند نفر با هم شدم. یکی از آنها به قوم ما فحاشی می کرد. از شنیدن حرف های او عصبانی شدم و به آنها اعتراض کردم. وقتی دیدم یک قمه روی زمین افتاده آن را برداشتم و پرتاب کردم که به دست یکی از پسران جوان برخورد کرد و من بلافاصله فرار کردم. وی ادامه داد: چند روز بعد از دوستی شنیدم همان کسی که آن ...