شنبه ۰۱ اردیبهشتساعت ۰۵:۲۹Apr 2024 20
جستجوی پیشرفته
هورگان ۱۴۰۲/۰۲/۱۶ - ۲۲:۰۸

حکایت معشوق طوسی با سگ و مرد سوار

مگر معشوق طوسی گرمگاهی چو بی خویشی برون می شد به راهی یکی سگ پیش او آمد دران راه ز بی خویشی بزد سنگیش ناگاه سواری سبزجامه دید از دور درآمد از پسش روئی همه نور بزد یک تازیانه سخت بر وی بدو گفتا که هان ای بیخبر هی نمی دانی که بر که می زنی سنگ که با او نیستی در اصل همرنگ ... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)