سایر منابع:
سایر خبرها
اردوی آموزشی شعر آفتابگردان ها برای بانوان برگزار شد
) دادی عزیزان خویش را / عافیتی برای تو بهتر از این نبود / ماندی که روضه خوانِ غمِ کربلا شوی / کاری جز اینکه مرهم قلب حزین نبود / گفتم غزل کنم غم و قدر تو را ولی / قدرَت فقط همان نه، غمت هم همین نبود عسگری درباره این شعر گفت: غزل پاکیزه ای بود. خیلی هوشمندانه بود . فیض در ادامه گفت: یکی از خوبی های این شعر همین است که پنج شش بیت بیشتر نیست و اکثر بیت ها هم خوب است. شعر هم با بیت ...
اردوی آموزشی شعر آفتابگردان ها آغاز شد
...، غزل من برداشت و گفت نقدش کنم؟ گفتم بله! گفت که چشم. بعد آب بینی اش را پای نقد غزلم خالی کرد. من؛ حامد عسگری توی 17 سالگی! سال 77 توی اولین کنگره شعرم شرکت کردم. یک چهارپاره نوشتم برای فلسطین. زنگ زدند که بیا ارشاد. رفتم. گفتند این را تو گفتی؟ گفتم بله. گفتند ما معتقدیم این شعر مال شما نیست. گفتم چطوری ثابت کنم؟ یک اتاق دادند، گفتند تا ساعت 11 وقت داری سه بند بهش اضافه کنی. در اتاق را قفل ...
3 فراز از رباعی امروز به روایت محمدکاظم کاظمی
هفتاد کمرنگ شد. تا این که بعد بعضی شاعران آمدند و چیز دیگری را جایگزین این کردند و این فصل دیگری در رباعی سرایی امروز بود. مضمون یابی و کشف؛ این چیزی است که رباعی را وارد فراز دوم خودش کرد. مضمون یابی و کشف در شعر بعضی از شاعران مثل بیژن ارژن نسبتا زیاد دیده می شود. مثلا جایی که می گوید: در خواب هم انتظار من پیوسته است چشمی باز و چشم دیگر بسته است با پانزده آمدی، مبارک عددی ...
دانلود گلچین مداحی مخصوص شب جمعه
...همگی یک طرف برات میشیم به صف به دادمون برس ذکرمون فقط یا زینبِ یا زینبِ...یا زینبِ... شیعه تا ابد با زینبِ با زینبِ...با زینبِ... زمزمه نریمان پناهی مخصوص شب جمعه مرهم واسه چشم ترم میخوام؛ حال دلم بده حرم میخوام! حال دلم خیلی بده! جا موندم از قافله بازم... کرب و بلای تو شده؛ تو این روزا ...
خیام نیشابوری فراتر از زمان خود، جلوتر از زمان ما
بار بیچاره تر است خیام، شاعر دانشمندی است که در شعر، به کشف و شهودی علمی می رسد. او قرن ها فراتر از زمان خود، و حتی تا امروز جلوتر از زمان ماست. این ادعای عجیبی است، اما واقعیت دارد امروزه این را می دانیم که بعد از انقلاب کوپرنیکی در نجوم، مشخص شد که زمین در مرکز عالم و منظومۀ شمسی نیست؛ بلکه در یک حرکت وضعی، دور خود و خورشید میچرخد؛ این یک مسألۀ علمی است و خیام بدون آنکه ...
طعم گس مرداد و اردیبهشت | در محضر پدر و مادر شهید مجید برکم
...> خدایا شکر! صادق پرسید: خبری شده مجید؟ مجید ذوق زده جواب داد: دانشگاه قبول شدم. رشته توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران. صادق با خوشحالی صدایش را بلند کرد: بچه ها بوی شیرینی می آید... بدوید که دیگر آقای دکتر را این طرف ها نمی توانیم پیدا کنیم... مجید برای قبولی در دانشگاه یک ماه روزه و پیشکشی یک گوسفند به حرم امام رضا(ع) را نذر کرده بود. آقا مجید از جبهه می آیی؟ مجید سرش را ...
اینجا خانه ما| کرم ابریشم، حیوان خانگی!
/ مونس مادر میشه تا یک وقت پسرها احساس تبعیض جنسیتی نکنند! - مامان! ما داریم می ریم از تو کوچه برگ بکَنیم. - حالا از درخت شاتوت حیاط خودمونم چند تا برگ بیار امتحان کنیم. شاید خوردن. بالاخره بعد از ده روز مقاومتش می شکند و قبول می کند. کرم گرسنه، برگ خشک هم می خورد؟! وقتی کرم ها به خانه ما آمدند، مقداد به علی گفت که او مسئول کرم هاست و مامان و بابا مسولیتی در ...
رنج مال آدمیزاده علیرضا
جای قلبت و می گفت یک چیزی می شوی، درست همان جا که ترکش نشسته بود. ترکش نزدیک قلبت هربار فشار می آورد یاد دست های حاج آخوند می افتادی. یاد حرف های پدرت چند ماه قبل از خاموش شدنش که دم گوش توی هفت ساله خواند: علیرضا، تو بعد از من و مادرت تنهایی زیاد می کشی، غم زیاد می بینی. رنج مال آدمیزاده علیرضا اما قول بده یادت باشه فقط خدا...فقط خدا... عنوان به جرم خمینی به عشق عمیق شهید توسلی به امام ...
از مصلی امام خمینی(ره) تا زندان ساواک/ مرا بکشید ولی چادرم را برندارید
حتی تا حدودی از تصمیمی که گرفته بودم، خجالت زده ام کرد و همین امر باعث شد عزم خود را برای رفتن به نمایشگاه جزم کردم. تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست بلیت اتوبوس را رزرو کردم و حدود ساعت 10 صبح بود که به مصلی امام خمینی (ره) رسیدم؛ دفعه اولی بود که در نمایشگاه کتاب حضور پیدا می کردم و کمی گیج بودم که باید بازدید را از کدام سمت شروع کرده و به کجا ختم کنم؟ بالاخره ...
خیام نیشابوری فراتر از زمان ها؛ همه چیز دانی که در خفقان زیست
/ چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است خیام، شاعر دانشمندی است که در شعر، به کشف و شهودی علمی می رسد. او قرن ها فراتر از زمان خود، و حتی تا امروز جلوتر از زمان ماست. این ادعای عجیبی است، اما واقعیت دارد امروزه این را می دانیم که بعد از انقلاب کوپرنیکی در نجوم، مشخص شد که زمین در مرکز عالم و منظومۀ شمسی نیست؛ بلکه در یک حرکت وضعی، دور خود و خورشید میچرخد؛ این یک مسألۀ علمی است و خیام ...
ادبیات، مهم ترین راه گفتگو
کتاب بخوانم. آن اتفاق شگرف همین جاست. آن که اسمش جاسم بود یا چیزی شبیه این، رفت بچه های دیگر را هم صدا زد و همان جا روی شن ماسه ها نشستیم به قصه. قصه خوشمزه ترین کلوچه را خواندم. چیزی که بود ذوق بود و همراهی و خنده هایی که جانم را جلا بخشید. عکس هم گرفتیم. همسفران رفتند به قایق سواری و من با بچه ها که حالا ده نفری می شدند قصه همیشه دوستت خواهم داشت را خواندم. بعد از قصه یکی شان آمد که دوستانت ...
برنامه کودکی با چاشنی آقا کَلیم و خاطرات دیگر
خانم "الهه رضایی" یا "شیده معاونی" روی قاب تلویزیون بیاید و ما ذوق مرگ شویم از شروع برنامه کودک. متنی که بوی برنامه کودک های قدیم دارد آخ نگویم از آن لحظاتی که خانم مجری به مان می گفت: "بچه های تو خونه! حال شما چطوره؟ خوب و خوش و سلامتید؟ ماها هم از خونه جوابشو می دادیم و بعد دوباره ادامه می داد: خُب خدا رو شکر! مدرسه بهتون خوش گذشته؟ همه کارهاتان را انجام دادید؟ باریکلا، یک ...
روایت بازدید سه ساعته رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب؛ اینجا خانه من است
به استفاده از واژه شمارگان بود؛ حتی یک بار هم از واژه فرنگی تیراژ استفاده نکردند!) و چقدر فروش می رود و با استقبال مردم مواجه می شود. فرقی هم نداشت که ناشر، شعر و ادبیات و رمان منتشر می کند یا آثاری در حوزه فکر و اندیشه انقلاب اسلامی و شهید آوینی! حتی انتشارات صدرا ناشر آثار شهید مطهری هم از این قاعده مستثنی نیست . آقا بعد از شنیدن خبر انتشار اشعار همسر شهید مطهری از میزان فروش آثار دیگر ناشر م ...
سالاری: محتوای کاملا غربی دانشگاه های هنر، ریشه باور و دین را می خشکاند/ ادعای امکان مدیریت موسیقی رپ ...
کنیم؟ وقتی از دست رفت همه صدایشان در می آید اما الان که داد می زنیم به فریادش برسیم، کسی گوش نمی دهد. تمام محتوای آموزشی هنر کشور غربی است اما گفتم که این همه ماجرا نیست. نکته دوم اینکه چقدر هنرمند در این حوزه تربیت کرده ایم؟ اصلا تمام هنر روی هنرمند سوار است. اصلاً آیا هنر در معنای خودش بدون هنرمند معنی می دهد؟ ما باید هنرمند در این سال ها تربیت می کردیم. چرا نشده است؟ پاسخ ...
پیراهنم را با دکور شما ست کردم
.... مدام تاکید می کرد که من از هیچی به اینجا رسیدم و با صراحت درباره زندگی فقیرانه و کارگری و ... حرف می زد. وارد استودیو که شدیم با خنده گفت که پیراهنم را با دکور شما ست کردم. به لباس من نگاهی انداخت و پرسید چرا به من که رسید کت و شلوار پوشیدی؟! . و ادامه داد که اگر سالن برج میلاد را به من بدهند، هزار بار پر و خالی می کنم و لباس رسمی هم می پوشم. خلاصه اینکه، کنسرت کلیدواژه حرف هایش ...
مکن ای صبح طلوع
و بهار نارنج گذر کرده بود و حالا در حجره های لبریز از عطش کربلا و نجف نفس می کشید و درس آسمان شدن می خواند. خور ای خور ز رخ پرده میفکن بیرون... صدای سم اسبان در مرثیه پیچیده بود و چکاچک شمشیرها داشت خورشید را از هم می درید. همیشه وقتی پدر به این جای شعر می رسید بغض امانش نمی داد و محمد تقی کوچک تکیه به دیوار می زد و به پدر خیره می شد. لیوان آب را بالا ...
واکنش پزشک مشهدی به ماجرای ویزیت نشدن محجبه ها در مطب
...: با انتشار فیلم دوربین مداربسته مطب دکتر مرادی مشخص شد افراد محجبه هم ویزیت می شوند و خبر قبلی کذب بوده و ناشی از اختلاف شخصی یکی از بیماران با این پزشک بوده است. فرستنده فیلم(منشی پزشک) نوشته: اون مراجعه کننده نوبت نداشته و بیمارستان امام رضا عمل شده بود، اومده بود مطب برای معاینه، من هم گفتم که باید نوبت داشته باشید و ... کلا سر و صدا می کرد بعد من رفتم به دکتر بگم ...
روزی که مادر به آرزویش رسید
عزم خود را جزم کرده بود تا برای سقف ضریح آقا امام رضا (ع) پارچه ای مهیا کند و من مدام به لحظه ای فکر می کردم که مادر نذرش را ادا کرده و رفته بود یک گوشه روضه منوره تا زل بزند به سقف ضریح باشکوه آقا و احتمالا قند در دلش آب بشود که توانسته کار نشد را انجام دهد. مادر زنگ زده بود به زن دایی که کابل زندگی می کرد تا برایش چند تکه پارچه، از آن هایی که با دست دانه دانه سوزن دوزی شده اند، بفرستد ...
بوی نابِ گلابِ تازه!
بالا و پایین کردم تا بلکه دلیل ناراحتی اش را پیدا کنم ولی خبری نبود. نفس زنان برگشتم در خانه. خشمم را ریختم توی دست هایم و شانه های استخوانی حمزه را تکان دادم و گفتم: حمزه! حرف بزن! چی شده آخه؟ چرا این جور گریه می کنی؟ لب هایش خشک و رنگش پریده بود. اشک هایش را پاک کردم و با بغض گفتم: تو رو خدا حرف بزن، جون به لب شدم. دلش به حالم سوخت. در حالی که عرق از چهارستون بدنش می ریخت؛ با صدایی بُریده ...
اصلا ًً دلم نمی خواهد پیکر همسرم را بیاورند!
را از دست داده. همسرم اصلا متوجه این نبود مهمانی در خانه است؛ غرق اخبار تلویزیون می شد. گاهی برای اینکه آرامش کنم، می گفتم حالا مگر با رفتن تو یک نفر چیزی می شود؟ تو تنهایی می توانی سوریه را نجات دهی؟ می گفت عزیز! من چه بکشم و چه کشته شوم، پیروزم و مقابل امام حسین (ع) سرم بلند است. چرا من باید اینجا در امنیت باشم، اما آنجا به حرم حضرت زینب(س) اهانت شود. مخالف رفتنش بودید؟ خودم ...
مصاحبه به شرط دو رکعت نماز زیارت
داد تا از او مصاحبه بگیرم اما افسوس درگذشت. بعد فوتش تا مدتی هر وقت حرم می رفتم به یاد او و خواسته اش می افتم و نه تنها برای مادرش بلکه برای خودش نیز دو رکعت نماز زیارت می خواندم. تاکنون خواسته خبرنگار فرهنگ رضوی از امام رضا(ع) چه بوده است؟ یک سال در سالروز حضرت در جشنواره امام رضا(ع) با یک دانشمند مسلمان آلمانی مصاحبه گرفتم که تفسیر زیبایی از حدیث سلسله الذهب داشت که تو عمرم از ...
عاشقانه های یک خواهر با برادر شهیدش
...، در بسیج فعالیت داشت و با برادر دیگرم در خانه هیئت بر پا می کرد. تا وقتی پیش ما بود هیچ وقت از کارهایش برای بقیه مردم حرف نمی زد، اما بعد از شهادت روایت های خیلی زیادی از آشنا ها، فامیل یا حتی از همکارانش شنیدیم که همیشه دست دیگران را می گرفت و به آن ها کمک می کرد. حتی در سوریه به بچه های جنگ زده کمک و توجه می کرد. یکی از همسایه ها بعد از شهادت او به ما گفت که ابوالفضل او را به سفر مشهد فرستاده ...
ماجرای دختر فراری که سردار نجات داد
خودم گفتم حاج حمید که این قدر به مردم کمک می کند، چرا می گوید نه؟! گفت می رویم دم در خانه شان. البته یک کمی فکر کرد و بعد این حرف را زد. گفت برو به او بگو بیاید. گفتم اگر به او بگویم که می خواهم او را ببریم خانه اش، فرار می کند. گفت این جور نگو. فقط بگو بیاید. من رفتم و دخترک را صدا کردم و آمد نزدیک. گفتم بیا همسر من با شما صحبت کند. آمد و حاج حمید شروع کرد با او حرف زدن. قشنگ یادم نیست ...
آیت الله بهجت چگونه زیست؟
به گزارش شمال نیوز، در شب جمعه، 25 شوال 1334، برابر با 2 شهریور 1295، نوزادی به دنیا آمد که سال ها بعد، قلب بسیاری از شیفتگان علم و معرفت و شیعیان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را روشن کرد: آیت الله حاج شیخ محمدتقی بهجت. هنوز شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که از دست دادن مادر، خانواده اش را سوگوار کرد و محمدتقی، آن قدر زود طعم یتیمی را چشید که حتی چهرۀ مادر هم در خاطرش نماند. کربلایی محمود مردی صالح بود و معتمد مردم ...
جنایت مسلحانه در عشق دوم لیلا
، حالیش می کنم، فقط کافیه تو اونو سر قرار بیاری! لیلا وقتی گوشی تلفن را سر جایش گذاشت به عقربه های ساعت نگاهی انداخت، دو ساعتی می شد که با ناصرحرف می زد، می دانست اگر به بهروز بگوید که باید پایش را از زندگی او کنار بکشد، حتماً پول هایی را که به او قرض داده بود خواهد خواست یا اینکه بدترین شرایط را در پیش می گیرد و امان از روزگار او و ناصر در می آورد. گوشی را برداشت و تند تند ...
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (27 اردیبهشت)
ناب و بی نظیری را به شما هدیه می دهد که آن را در هیچ جای دیگر تجربه نخواهید کرد. زوج های عاشق دست به دست نیز در این فضا قدم زده و فال می گیرند. زمزمه اشعار حافظ از قسمت های مختلف حافظیه به گوش می خورد و بوی بهار نارنج شما را مدهوش می سازد. حافظیه، مکانی پر از حال خوب در شهر عاشقانه شیراز است. زندگی نامه حافظ حافظ، شاعر فارسی زبان قرن هشتم هجری بوده که در سال 727 هجری قمری در ...