ملاقات با روح پدر آتش نشان ! / مردی که با فداکاری زن و بچه اش تنها ماندند !
سایر منابع:
سایر خبرها
زنده زنده سوزاندن پدر توسط پسر و عروس آبادانی ! / نامادری جان سالم بدر برد !
اعترافاتش گفت: سالها قبل مادرمان فوت کرد و پدرم پس از مدتی خواست با زن جوانی ازدواج کند که ما انتخابش مخالفت کردیم اما پدرم تصمیمش را گرفت و با زن جوان ازدواج کرد و همه زندگی ما از زمان تا امروز سیاه و تار شد. وی افزود: پدرم از زن جوان صاحب یک پسر شد و نامادری مان پس از آن با فریبکار و به بهانه اینکه آینده خودش و فرزندش تامین باشد پدرمان را مجاب کرد تا همه سرمایه و خانه اش را به نام او کند ...
عاشقانه های عمو پرویز با فرزند خلبان شهید در کلاس هوشبری
... چهره محمدحسین قابی است از موسی الرضای جوان با یک دنیا آمال و آرزو که امروز شانه به شانه عمو پرویز ایستاده، محمدحسینی که 22 ماهگی پدر از دست داده و برای دیدارش هر بار به آسمان پل می زند. خاطره محمدحسین از موسی الرضای تیزپرواز و عاشق آسمان هم مختصر می شود به آموزش فنون و اصول پرواز، خاطره ای گنگ شاید مثل سایه که حول و حوش دو سالگی او را ساخته است. لحظات زندگی محمدحسین تا ...
تن هاخ: پدرم میلیونری بود که به فوتبال علاقه ای نداشت؛ فرگوسن الهام بخش من است
دنبال موفقیت هستید باید بین شما و کارمندانتان اتحاد وجود داشته باشد. اگر با هم باشید به موفقیت های بسیاری دست خواهید یافت. خانواده روی شما تاثیر زیادی داشت؟ در چه چیزی؟ بله، احترام و اخلاق کاری. با این حال پدرم مشوق من برای ورزش نبود. او ترجیح می داد من به دانشگاه بروم. رویای من فوتبال بود و باید با پدرم می جنگیدم چون فوتبال از نظر او منطقی نبود. 15 ساله بودم و برای فوتبال بازی ...
واکنش درست به اولین سوال جنسی کودک چیست؟
گروه زندگی: مشغول چیدن سفره شام بودم که پسرم با یک سوالش مرا شوکه کرد. انگار یک تشت آب یخ رویم ریخته باشند. پرسید: مامان مگر بچه ها را مادرها به دنیا نمی آورند؟ پس چرا همه می گویند من شبیه بابام هستم؟! بین زمین و آسمان گیر کردم. مانده بودم چه پاسخی به او بدهم. پدرش به دادم رسید و ابتکار عمل را به دست گرفت و گفت: پسرم تو نان مرا خوردی و شبیه من شدی! پسرم قانع شد و دیگر سوال نپرسید، اما من به قدری ...
مردان یا زنان: کدام لوس ترند؟/ این داستان ها ثابت می کنند مردها لوس تر از زن ها هستند!
همه ما از همان روزی که به دنیا آمده ایم شنیده ایم که مردها از نظر فیزیکی قوی تر از زن ها هستند. قدرت تحمل شان بیشتر است و در مواقع بیماری یا خستگی، کمتر حال بدشان را بروز می دهند. این احتمالا چیزی است که خیلی از ماها تجربه کرده ایم و به چشم دیده ایم. اما این فقط ظاهر ماجراست. انگار چیزی که در افراد دیگر و خانواده های وجود دارد به کلی متفاوت است. قصه آن قدر با تصورات مرسوم متفاوت است که خیلی ها ...
یوسفی از نسل سلیمانی ها
رفتنی است،پوتینهایش را تحویل دهید. حس عجیب مادری ساعت5 بلند شدم که نماز صبح بخوانم.رفت و آمد هلی کوپترها زیاد شده بود.من همین طور که در چادر نشسته بودم به یکباره انگار که تیری به کمرم بخورد درد شدیدی را احساس کردم،بلند ناله کردم.پسر ِدیگرم سراسیمه وارد چادر شد. نگران و مبهوت پرسید: مادر چه شده است؟ناخودآگاه گفتم:احساس می کنم یوسف زخمی یا شهید شده است. بعدها متوجه شدم ...
عشق مثلثی؛ رسوایی و ابهام در زندگی پادشاه انگلیس و پسرش
انتخاب شد. دوک ساسکس یک لقب سلطنتیِ موروثی است. این انتخاب درحالی بود که در سال 2005، تصاویری از هری لو رفت که در آن یک بازو بند با طرح صلیب شکسته، پوشیده بود و به این دلیل، به عنوان شورشی در خاندان سلطنتی معروف شده بود و مجبور به عذرخواهی عمومی گشت. اما او رسوایی دیگری نیز داشت. 7 سال پس از عذرخواهی به خاطر صلیب شکسته، تصاویر لخت و عریان هری در هنگام فرار در لاس وگاس، منتشر شد. این عکس ...
کاش من هم عبور تو را دیده بودم | روایتی از پرسه زدن میان عاشقان امام رضا(ع)
داشتم و مردم را نظاره می کردم. خیابان به آن عریضی، جای سوزن انداختن نداشت. همه خوشحال و شاد و خندان بودند و بلند بلند باهم حرف می زدند و شادمان از ولادت همسایه بزرگوارشان، همراه با جمعیت رهسپار حرم آقا بودند. قرارم این بود که تا یک ساعت دیگر در میدان بیت المقدس باشم؛ نزدیک ترین نقطه به گنبد شریف و زرین رضوی. از ابتدای خیابان به راه افتادم. موکب های زیادی سر تا سر خیابان برپا شده بودن و ...
انس دختر روشندل تلخابی با قرآن/ خواستن، توانستن است!
الله وحی را برای همیشه در یاد و خاطر خود ثبت کند، گفت: من عاشق قرآن هستم و روخوانی قرآن را با کمک پدرم آغاز کردم. وی با بیان اینکه به کمک پدر و مادرش توانسته بر مشکلات در مسیرش غلبه کند، افزود: همیشه دوست داشتم صورت مهربان پدر و چهره زیبای مادرم را ببینم، هر چند آنان را لمس می کنم و مطمئن هستم صورت و سیرت بسیار زیبا دارند. این حافظ روشن دل گفت: شاید خیلی از مردم گمان می کنند ...
به صرف شربت و آه
.... با پلی لیست مورد علاقه اش از موسیقی کرمانجی و چاووشی و یاس؛ و مشتری ها از توی آینه گاه به شمایل خود و گاه به تصاویر چه گوارا، تختی و ناصر حجازی نگاه کنند و میزان رضایتشان را از هنر مرد آرایشگر در اینستاگرام استوری کنند؛ و بعد نوبت به خودش هم برسد و مثل تمام مرد های هم سن و سالش عاشق شود. دست زنی را که وقتی برای اولین بار در قلعه گلی دید و چشم های هردوشان برق زد، بگیرد و پای سفره عقد ...
بازداشت پسر نوجوان بخاطر اقدام شوم با دختر دانش آموز + گفتگو
تجاوز نکردم، البته رابطه داشتیم، ولی من تجاوز نکردم. پس چرا آناهیتا شکایت کرده؟ خودش شکایت نکرده، پدرش شکایت کرده است. پدر دختر از کجا متوجه شد؟ در گوشی موبایلش دیده بود که ما با هم صحبت کرده ایم، به همین خاطر عصبانی شد و از من شکایت کرد. آناهتیا را تحت فشار قرار داده بود و او هم گفته بود با هم رابطه داشته ایم. پزشکی قانونی تایید کرده به دختر ...
قتل پدر توسط پسر و عروس آبادانی
پسر جوان وقتی دید پدرش خانه شان را به نام نامادری اش زده است به کمک عروس خانواده سناریوی قتل پدر و آتش افروزی خانه شان را به اجرا گذاشت.
دیدار احساسی بریتنی با خانواده اش پس از سال های طولانی! / وقت رفتن سام اصغری رسید؟
بریتنی اسپیرز در اینستاگرام نوشت: مامان نازنینم دیروز بعد از 3 سال به خانه من آمد ... خیلی وقت بود. در کنار خانواده همیشه چیزهایی وجود دارد که باید حل شوند ... اما زمان همه زخم ها را التیام می بخشد! توانستم چیزهایی را به لین بگویم که برای مدت طولانی در دلم نگه داشته بودم. بعد از اینکه توانستم آنچه را که برای مدت بسیار طولانی در دلم نگه داشته ام بگویم، احساس خوشحالی می کنم. ما سعی کنیم همه چیز را ...
الهام چاقوکش فقط 17 سال دارد ! / دماغم را شکستم تا باج بگیرم !
....قدرتش خیلی زیاد شده بود. می گفت مامان دوست دارم همه را بزنم. گاهی می گفت من از همه دوستانم با ارزش ترم . آنها نسبت به من هیچ هستند.کم کم که گذشت سیگار کشید بعد تا ساعت ها بیرون بود .چند تا دوست داخل پارک پیدا کرده بود.تا اخر شب با آنها بود. پدرش اعتراض کرد و گفت خانه بمان .اما بدتر شد .پدرش خیلی کتکش زد ولی فایده نداشت. تا حدود 10 روز ادامه داشت تا اینکه از خانه به مدت ...
قتل هولناک پدر با ضربات چاقو
در اعترافاتش گفت: سال ها قبل مادرمان فوت کرد و پدرم پس از مدتی خواست با زن جوانی ازدواج کند که ما با انتخابش مخالفت کردیم، اما پدرم تصمیمش را گرفت و با زن جوان ازدواج کرد و همه زندگی ما از آن زمان تا امروز سیاه و تار شد. وی افزود: پدرم از زن جوان صاحب یک پسر شد و نامادری مان پس از آن با فریبکاری و به بهانه اینکه آینده خودش و فرزندش تأمین باشد، پدرمان را مجاب کرد تا همه سرمایه و خانه اش ...
نسیمی برای رهایی
این مبلغ 35 تا 40 زندانی جرائم غیرعمد آزاد می شوند. آن خانمک که کنار میز صنایع دستی ایستاده بود، یکی از مددجویان زندان فردیس بود که همه محصولاتش را یکی از خیریان خرید. سر تعظیم فرود می آورم در مقابل این همه انسان دوستی.به مهرسانای دوساله و مادرش و به چشم های زیبای ریحانه که شاید پدرش در بین آزاد شده های چند روز دیگر باشد، فکر می کنم. حافظ!نهادِ نیک تو کامت برآورد جان ها فدایِ مردم نیکونهاد باد پایان پیام/ ...
عمر پربرکت امام رضا (ع) از ولادت تا شهادت
...؛ یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می گوید: ما شصت نفر بودیم که موسی بن جعفر (ع) به جمع ما وارد شد، درحالی که دست فرزندش علی در دست او بود، فرمود: آیا می دانید من کیستم ؟ ، گفتم: تو آقا و بزرگ ما هستی ، فرمود: نام و لقب من را بگوئید ، گفتم: شما موسی بن جعفر بن محمد هستید ، فرمود: این که با من است کیست؟ گفتم: علی بن موسی بن جعفر ، فرمود: پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من و بعد ا ...
قتل نفس و مصادیق آن
تو زیباست!چقدر با عظمتی و چقدر احترام داری!اما قسم به کسی که جان محمد دست اوست،حرمت مومن نزد خدا از حرمت تو بیشتر است.(الترمذی، 1395) باز از آن حضرت روایت شده: لو ان اهل السماء واهل الارض اشترکوا فی دم مومن لاکبّهم الله فی النار ؛ اگر اهل آسمان و زمین در ریختن خون مومنی مشارکت کنند، قطعا خداوند همه آنها را به خاطر شرکت در ریختن خون مومن در آتش جهنم می افکند.(سنن ترمذی، ج2، ص427) ...
خالق مداحی پرآوازه غم خانه حضرت رقیه(س)
هوشیاری خود را به دست آورد و در نهایت حاج یونس حبیبی هفتم اردیبهشت 1399 مصادف با دومین روز ماه مبارک رمضان به بهترین آرزویش رسید و به یاران شهیدش پیوست. پیکر شهید یونس حبیبی 9 اردیبهشت ماه 99 در محل زادگاهش روستای سیمت به خاک سپرده شد. مجتبی حبیبی فرزند شهید خاطر نشان کرد: آرزوی شهادت از مهم تر ین علایق پدر بود. گره گشای نیازمندان پس از شهادت این شهید ...
نگاهی به زندگی 81 ساله پدر کاریکاتور ایران
مدرسه امیر اتابک گذراندم. در آن زمان، تهران واقعی در منطقه های ما بود و روزنامه هایی هم که بعدا با آن ها همکاری کردم در اطراف خیابان فردوسی بودند و خیلی دسترسی به آن ها آسان بود و پیاده همه جا می رفتم. چون آن زمان مثل الان نبود که این قدر شلوغ باشد و برای سال ها دوست و آشنا را نبینید و خیلی از هنرمندان معروف را داخل خیابان می دیدیم و با آن ها سلام و علیک می کردیم. دوران کودکی ...
مهناز غمخوار: بیاییم قلب هم را بسازیم نه قبر هم را + فیلم
ساعت با خودت صحبت کنی، درددل کنی، بجنگی، بخندی، گریه کنی و کاری کنی که تماشاچی تو را باور کند و این است که خیلی بازی را دشوار می کند، من برای تمرین نمایش زمستون جلوی آینه تمرین کردم و از بازی هایم هنگام تمرین فیلم می گرفتم، بعد می دیدم و ایرادهایم را تصحیح می کردم. اگر بخواهید از اساتیدتان در تئاتر نام ببرید چه کسانی را معرفی می کنید؟ چه سوال خوبی!!! استاد و پدر هنری من مرحوم ...
یک لحظه تمام می شوی!
می شه. خیلی جاها هم بهش نمی رسی، خیطت می کنه و به ریشت می خنده. مسخره ات می کنه، اما تو باز با صداقت به دنبالش می ری، از همه مهم تر یک لحظه تمام می شی، می گویند پایان عمرت شده و تو حیران و سرگردان که چقدر دنیا نامرده! بعد از این همه رنج، هیچ لذتی نچشیده ای مثل یک شب تموم شه! می گفت: این همه عظمت ها و خلقت ها مسخّر توست، برای توست، از اون اتم با چرخشش تا کهکشان با گردشش، از اون سلول کوچک ...
زن خیانتکار: شوهرم به من خیانت کرد من هم با آن مرد آشنا شدم
خانه شوهرم درس خواندم. بچه ها را بزرگ کردم و دانشگاه رفتم. هر بار که می خواستم از طلاق صحبت کنم خانواده ام این موضوع را به رخ می کشیدند و می گفتند تو باید از کارت خجالت بکشی چون شوهرت به تو کمک کرده و حالا که برای خودت کسی شده ای می خواهی از او جدا بشوی. من هم هر بار کوتاه آمدم. *یعنی طلاق نگرفتن تو فقط به خاطر حرف های خانواده ات بود؟ به هر حال من از این مرد دو بچه هم داشتم ...
شعر، مرگ، عشق
رویداد ایران - سعید آقایی: خودکشی در خانه مان ارثی بود! / پدربزرگ ماشه را در دهانش چکاند/ پدر، در شقیقه اش/ من در میان چشم های تو! . این را از روی نسخه ای قدیمی پیدا کردم. به قول استادم روایت های بی راوی . بین خودمان باشد به تماشای دریا رفتم تماشای تو آمده بود همان جا این نسخه را پیدا کردم. کنار ساحل پیر زنی که ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان می داد داشت رد می شد و زیر لب می گفت: یک سبد ...
این کودک زمانی رکورد دار خردسال ترین کوهنورد ایران بود+تصاویر
افتاده بود، اما تشویق های بقیه کوهنوردان تنش را گرم می کرد تا تندتر حرکت کند؛ انگار هیچ چیزی مانع او نبود. اما ناگهان پای پسرک شش ساله لیز خورد. همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد، پدر اما کنترلش را از دست نداد و قبل از آنکه علی سر بخورد، با سرعت تمام دست او را گرفت. پسرکوچک روستای نقدی علیا با اینکه کف دست هایش خراش برداشته بود، باز هم بلند شد و به راهش ادامه داد. بالاخره علی به قله رسید ...
زندگینامه و وصیت نامه سردار شهید علی نظرزاده
عازم هشتجین مرکز بخش خورش رستم شد بعد از اتمام تحصیلات دورۀ راهنمایی به واسطۀ احساس تکلیف و علاقه زیاد به فعالیت علمی و حضور در صحنه های انقلاب همزمان با تحصیل مشغول فعالیت در واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید در همان ابتدای فعالیت کاردانی و شایستگی های خود را در اجرای ماموریت های محمله از خود نشان داد و بواسطۀ ابزار صداقت و شجاعت در عملیات های مختلف مسئولیت های خطیری را در جبهه و پشت جبهه ...
جنایت با ضربه کلنگی چاقو
مادرم قابلمه غذا را به سمت پدرم پرتاب کرد. در کمال ناباوری پدرم از داخل آشپزخانه یک چاقوی بزرگ را برداشت و با شدت به گردن مادرم زد. خون از گردن مادرم بیرون زد و همه جای خانه پاشید. برادرم موضوع را به اورژانس اطلاع داد و من هم مادرم را در آغوش گرفتم. هرچه دستم را روی زخمش قرار می دادم تا مانع خون ریزی اش شوم؛ اما فایده نداشت و باز هم خونش جاری بود. بی حال شده بود که اورژانس از راه رسید. او ...
سرگذشت حیرت انگیز اولین راننده کامیون زن ایران
می گنجید و آن روز شاد و خندان بود و به خانم راننده می گفت دخترعمه تو را خدا رساند. همدیگر را دختر دائی و دختر عمه صدا می زدند. رگ و ریشه خویشاوندی درهم تنیده بود، اما فراتر از خویشاوندی رگ و ریشه ای، خواهر عمه نساء نیز زن یکی از پسر عمه های مادرم بود. عمه نساء خیلی مادرم را دوست داشت و مادرم نیز به او احترام می گذاشت. مادرم می گفت خیلی خواستگار برای عمه نساء آمد اما دست رد به س ...