سایر خبرها
کتاب های امام رضایی
مایه مذهبی در بازار کتاب ایران، فروش چندانی ندارد و سومین کلیشه هم این که فقط نویسندگان ساکن پایتخت به واسطه آشنایی و ارتباطات خود می توانند در بازار نشر مطرح شوند و کتاب هایشان به چاپ چندم برسد. مظفر سالاری تا به حال هر کتابی نوشته، مرزهای فروش را جابه جا کرده است و همه کتاب هایش هم درون مایه مذهبی دارد، از جمله دعبل و زلفا منتشر شده در به نشر که می خواهیم درباره این کتاب کمی حرف بزنیم ...
متن کامل سخنان رهبر انقلاب در کنگره جهانی امام رضا(ع)
، دیگران هم میگفتند. و بنده در اشعار شعرای دوران بنی امیّه و بنی عبّاس که نگاه کردم، دیدم از زمان عبدالملک، تعبیر خلیفة الله در اشعار این قدر تکرار شده که آدم یادش میرود که خلیفه، خلیفه ی پیغمبر هم هست؛ تا زمان بنی عبّاس هم ادامه داشته. در شعر بشّار [میگوید] بلند شوید ببینید که خلیفة الله بین الزّقّ و العود ؛ بنی امیّة هبّوا طال نومکم انّ الخلیفة یعقوب ابن داود ضاعت خلافتکم یا قوم ...
جلد دومِ جلد دوم
این را دوست ندارم. خیال شان را راحت کردم که من کلا آدم فضولی نیستم حتی در زندگی شخصی؛ تا هرجا که بخواهند در صمیمیت پبش می رویم. خیلی جاها هم آوردن اسم رشیدی مهرآبادی کد رمز بود و درها را باز می کرد. تنظیم برنامه بر اساس منطقه جغرافیایی روی کاغذ، عالی انجام شد ولی مثل همه طرح ها حین اجرا 175درجه تغییر کرد. چون در یک روز باید سه جا می رفتیم و بهتر بود هر سه در یک سمت شهر باشد. شب قبل از اولین ...
ترجمه اولین رمان دروته هانزن چاپ شد
به گزارش خبرنگار مهر ، رمان این خانه از آن من است نوشته دروته هانزن به تازگی با ترجمه فاطمه اتراکی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب سال 2015 توسط انتشارات کانوس ورلاگ منتشر شده است. دورته هانزن نویسنده آلمانی متولد 1964 است و 59 سال دارد. این رمان اولین کتاب چاپ شده اوست و از سال 2015 تا امروز فعال بوده و داستان منتشر کرده است. او در این خانه از آن ...
بچه فروشی برای 100 میلیون!
هزینه پرداختی هم بیشتر می شود. و درباره روند گرفتن نوزاد توضیح داد: باردارها تحت نظر هستند که نوزاد سالم و سلامت به دنیا بیاید، قبل تحویل خودتون میتونید نوزاد رو برای آزمایش ببرید تا خیالتون راحت بشه، تعیین جنسیتش با خودتونه و شناسنامه هم به اسم شما و همسرتون صادر میشه و کارهاش حدود 2 هفته طول میکشه برای بستن قرارداد، خبری از دفتر ثبت اسناد نیست و تا قبل از تحویل نوزاد هم، هیچ هزین ...
الیاس مرد کامل بود + عکس
نماز هم سریع سجاده اش رو جمع نمی کرد. شروع می کرد به دعا و نیایش و حرف زدن با خدا و اینقدر زیبا و قشنگ این کارها رو انجام می داد جلوی بچه هاشون و می گفت: خدایا، ممنونم که به من تن سالم دادی تا بتونم تو رو صدا کنم و بتونم برای تو نماز بخونم، خدایا، چقدر من آرامش پیدا می کنم وقتی نماز می خونم و چقدر این نماز خوندن من باعث می شه که مشکلاتم حل بشه. همه این حرفهای با خدای خود را پیش بچه ها می گفتند ...
زوایای پیدا و پنهان نفت در ایران
های شرکتهای انگلیسی" می نویسد: "از مدتها قبل معلوم شده بود که منطقه بین خزر تا خلیج فارس و ارتفاعات غرب ایران تا بحرالمیت در فلسطین، حاوی رگه های نفت است." آنچه که باعث پررنگ تر شدن نقش نفت در دوران شروع عصر تقابل ابرقدرت ها گردید، وقوع جنگ جهانی اول و تامین سوخت کشتی های جنگی بود که اهمیت و ارزش نفت را نزد دولت مردان انگلستان دوچندان نمود و موجب بدست گرفتن امتیاز نامه دارسی توسط دولت ...
شوخی های خطرناک در مسجدالنبی/بهت مطلقم!
خبری انجام داده بود، وی سعی داشته که تنها تجربیات شخصی خود را از یک اتفاق بزرگ بنویسد و مطالب به دور از هرگونه پیش داوری و یا تعصبی باشد. این کتاب تنها یک ماه پس از چاپ نخست توانست به چاپ پنجم هم برسد. انتشارات امیرکبیر این سفرنامه را در 244 صفحه منتشر کرده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: نمی دانم چرا؛ ولی هنوز بخشی از روحم توی همان ترمینال تهران با اسم عجیبش جامانده. من ...
شعر در دوره معاصر، زبان معاصر و دغدغه های آن را می طلبد
شعر سال 1397 به نام "حصر دوست داشتنی " توسط انتشارات گیوا از بنده چاپ شده و بعد از آن به چاپ شعرهایم در مطبوعات مخصوصا در مجله اطلاعات هفتگی اقدام کردم تا به این وسیله شعرهایم را به مخاطبان شعر معرفی کنم. البته کارهای نوشتاری رادیویی نیز انجام داده ام. و هم اکنون مجموعه دوم اشعارم با نام "کهنه رفیق" در دست چاپ است که بزودی منتشر خواهد شد. _ در باره کتاب قبلی و کتاب جدید تون توضیح بدید ...
یادی از مداح و پاسدار و جانبازِ سرفراز، شهید حاج یونس حبیبی
کردند که این یکی را برگردانید، باید بماند. همان جا به هوش آمدم و با گریه گفتم: چرا مرا جا گذاشتید؟ و باری دیگر به این مضمون: در آن حال تمام رفقای شهیدم را می دیدم. شهید مسلم اسدی، شهید جلال شاکری، شهید کلانتری هم بودند و آنها را دیدم که در تابوت نشسته اند. من همین طور بلند شدم و گفتم مسلم کجایی؟ آنها هم گفتند: ما را بیچاره کردی و چشم انتظار گذاشتی. چرا نمی آیی؟ از آنها عذرخواهی کردم. این ...