سایر منابع:
سایر خبرها
مرادی: بیرانوند گفت ترسوها وسط می زنند!
بازیکنان زیر نظر گرفته شود. خدا را شکر من امسال از لحاظ فوتبالی برای تیم فوق العاده بودم. خودم از شرایطم خیلی راضی هستم. پارسال، نیم فصل که از استقلال جدا شدم و به هوادار آمدم اصلا از شرایط فنی خودم راضی نبودم، چون سرحال و با کیفیت نبودم. امسال از شرایط خودم خیلی راضی بودم و آقا ساکت خیلی برایم زحمت کشید. با تمام سختی ها، آسانی ها، غم و غصه و شادی ها و هر اتفاقی که بود فصل با گلی که به پرسپولیس ...
مرا به خانه ای در یکی از محلات شمال تهران برد / به اون نگفتم که شوهر دارم !
عنوان همسرش معرفی کرد. باورم شده بود که این رابطه برای او نیز جدی می باشد و کلی برنامه توی ذهنم چیدم که چطور طلاق بگیرم و با ندیم ازدواج کنم. بدون احساس تعهد به همسر بیمارم که در خانه بی خبر از همه جا انتظارم را می کشید روزها با ندیم ماندم و تن به خواسته هایش دادم. چند وقتی که گذشت یک روز ندیم به من پیشنهاد داد برای خرید به بازار تهران برویم. من هم با خوشحالی قبول کردم و راهی بازار شدیم ...
شهیدی که رهبر انقلاب از او در سخنرانی امروزشان یاد کردند، که بود؟
زینب محبوبه آل محمد(ص) را شنید. به هر دری می زد تا خود را به آنجا برساند اما انگار همه درها را به روی او بسته بودند. حتی یکبار به فرودگاه رفت اما باز نتوانست اعزام شود. همسرش می گوید: خودمان مصطفی را از فرودگاه آوردیم. در مسیر فرودگاه تا خانه فقط با صدای بلند گریه می کرد. روزه بود، سریع در خانه سفره افطار را پهن کردم. بعد از افطار مشغول جمع کردن وسایل بودم که گفت می خواهد برود و با یکی از ...
روایتی تلخ از 15 خرداد خونین بانه
است باهم به منزلشان رفتم دیدم دختر که تمام بدنش زخمی بود و گریه می کرد چنان زخمی که نمی توانستم به بدنش دست بزنم و گفت فقط دستم را بگیر من هم دستانش را گرفتم و کولش کردم در راه عایشه ،پخشان مرده و پای مادرم قطع شد. عایشه را به روستای کوخان بردم و زخم هایش را درمان کردم سه روز از همسرم بی خبر بودم که یکی از آشنایانم به من خبر داد که همسرم در بیمارستان امام خمینی(ره) تبریز بستری است و فردای ...
پسر 17 ساله که بخاطر رابطه با دختر صاحبکارش متهم به دزدی هم شد!
مدرسه باشی سرکار بودی؟ من مدرسه هم می روم؛ صبح مدرسه می روم و بعد از مدرسه هم سرکار می روم، تا حدود هشت شب سرکار هستم بعد در خانه درس می خوانم. *چرا کار می کنی؟ پسر نوجوان می گوید علاقه او و دختر صاحب کارش به یکدیگر باعث شده به سرقت متهم شود. چون پدر ندارم و مادرم کار می کند، برای اینکه کمک خرج او باشم کار می کنم. در این مدت که کار می کردم خرج خودم و بخشی از ...
اظهارات جنجالی ستاره فوتبال / من خدا هستم! / من خودم بت خودم هستم
می کنم مثل بنجامین باتن هستم. من پیر به دنیا آمدم و جوان خواهم مرد. - من خودم بت خودم هستم. - او (اریک کانتونا) باید بداند که من نمی خواهم در منچستر پادشاه شوم، من در منچستر خدا خواهم شد! - ما در حال حاضر دنبال خانه می گردیم. اما اگر چیزی پیدا نکردیم، هتل را می خرم. - زلاتان فقط یک انسان است. درست مثل این که کوسه سفید بزرگ فقط یک ماهی محسوب می شود. ...
می دانستم شوهرم در خانه دوربین گذاشته ! / دنبال ارتباط های سیاهم بود !
یکدیگر بیشتر آشنا شویم. مادرم نیز نظر خاصی نداشت و معتقد بود که باید شوهر آینده ام را خودم انتخاب کنم. بعد از این ارتباط های تلفنی و دیدارهای خیابانی، اسماعیل تاکید کرد که چون خانواده اش تعصب خاصی به نوع پوشش دارند من باید چادر بپوشم! و او هم قول داد سیگار را ترک کند! بالاخره خانواده اسماعیل به خواستگاری ام آمدند ولی من در همان جلسه خواستگاری به او گفتم من با هیچ کس تاکنون ارتباط نداشته ام ...
پرورش ماهی از اروند تا غرب کارون با همت کارآفرین خرمشهری
مالی خیلی ضعیف هستند و قادر به زدن استخرهای بزرگ نیستند به این فکر رسیدیم که حداقل یک کاری بکنیم برای بچه هامون و برای اینکه با کمترین هزینه این کار رو بکنیم خودم اول انجام دادم و موفق شدم و بعد مردم را تشویق کردم و استقبال بسیار زیادی از اروند تا غرب کارون دیدیم و این مدل کار را توسعه دادیم و آموزش دادیم ، ولی خوب بعضی ها خوب کار کردند، بعضی ها خوب کار نکردند و تقریباً طرح را منحصر کردیم در جزیره ...
دختر 20 ساله: سرباز پادگان را به خانه آوردم تا با او...
کنید؟ چرا او هر زمان دوست دارد به خانه بازمی گردد یا هرگاه دلش می خواهد از خانه بیرون می رود؟ با وجود این، تنها پاسخ آن ها این بود که او پسر است اما آینده تو نابود می شود! این استدلال های پدر و مادرم درحالی بود که من تحت تاثیر شبکه های ماهواره ای، فقط آزادی می خواستم! دوست داشتم کسی مرا به خاطر ارتباط با دیگران سرزنش نکند. معتقد بودم هیچ کدام از اعضای خانواده ام مرا درک نمی کنند! در این ...
وقتی شوهرم حمام رفت، سراغ موبایل و جیب هایش رفتم / هر چی که بگید دیدم، حالم بد شد، چاقو رو برداشتم ...
،هنوز سرش به بالش نرسیده بود خوروپفش بالا بود .سیروس کلا عوض شده بود آن شوهر بشاش و پدر پیگیر امور بچه ها به مردی بدخلق و خسته وبی خیال تبدیل شده بود. چند مرتبه به طعنه و کنایه به اوتذکر دادم که متوجه تغییر رفتارش شده ام اما افاقه نکرد و هر روز اوضاع بدتر می شد تا اینکه... یک شب آنقدر دیر آمد که روی کاناپه خوابم برده بود، با صدای کلید انداختن روی قفل در بیدار شدم.آنشب تصمیم ...
عاشقانه هایی از حضور در خانه ی پدری
...، بالا که می آید نورش را می پراکند سر می چرخانم. آفتاب دارد کم کم خودش را از آن دورها می کشد بالا و خودنمایی می کند و هوا دارد روشن می شود؛ تقریبا می شود گفت وقتی آمدم نه شب بود و نه روز؛ حالا این طور بهتر می توانم اطرافم را ببینم. این اصلا خاصیت آفتاب است. بالا که می آید نورش را می پراکند و اینطور هرکسی روی زمین می تواند خوب همه جا را ببیند؛ راستی امام هم آفتاب بود. سر می چرخ ...
زلاتان: به هیچ کس نگفته بودم که از فوتبال خداحافظی می کنم/ خدا هم از رفتنم ناراحت بود!
نشست خبری به خبرنگاران گفت: امروز برای من روز بسیار خاصی است. من به هیچ کس نگفته بودم که دارم از فوتبال خداحافظی می کنم. فقط به باشگاه گفتم که باید برای بازی آخرم کاری انجام دهیم اما حتی آنها هم نمی دانستند که من بعد از این بازی بازنشسته خواهم شد. از شما خبرنگاران به خاطر صبر و حوصله تان تشکر می کنم. حالا که می روم، کار شما هم بدون من کمتر می شود. از فردا، من در این دنیای فوتبال یک انسان آزاد هستم ...
زنده زنده سوختم زنده ماندم بعد دزد شدم ! + سرنوشت تلخ یک سارق
کنی؟ بله تنها هستم. گاهی دوستانم پیشم هستند ولی کلاً تنها زندگی می کنم و دلم نمی خواهد سراغ مادرم را بگیرم. *از خانواده پدری ات چطور؟ از یکی از پسرعموهایم خبر دارم. او با من کار می کرد، وقتی سرقت می رفتیم او را هم می بردیم. *می دانی چون سابقه دار هستی ممکن است حبس طولانی بگیری؟ من در این سرقت شرکت نداشتم، فقط گفتم که چطور می شود وارد خانه شد و قفل ها را باز کرد. با این حال می دانم قاضی حرفم را باور نمی کند. *قبلاً چند بار زندان رفته ای؟ پنج بار. کدخبر: 891917 1402/03/14 22:50:38 لینک کپی شد ...
رفتار امام خمینی (ره)با خانواده اش چطور بود؟
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، امام خمینی (ره) در برخورد های شان با افراد آن چنان صمیمی بودند که انسان فکر می کرد ایشان هیچ کار و مشغله ی دیگری ندارند جز این که با او صحبت کنند. وارد اتاق امام که می شدی، انگار وارد بهشت شده ای، چون بوی عطر می دهد. به خاطر این که آقا روزی چند بار ادوکلن و عطر استفاده می کنند. گاهی ما در منزل که کار آشپزخانه را انجام می دادیم بعد ...
رابطه نامشروع دختر و پسر نوجوان دردسرساز شد و...
آشنا شدم و با هم به ویلا رفتیم. او در ادامه در خصوص اتفاقات رخ داده در ویلای پدرش گفت: چون می دانستم تا پایان هفته پدرم به ویلا نمی آید به آن دختر اجازه دادم چند روز در آن جا بماند؛ من هم هر روز با تهیه مواد خوراکی ساعت هایی را در کنار او می ماندم. آن دختر آخر هفته به منزلشان بازگشت و دیگر او را ندیدم. حالا پدر و مادرش مدعی هستند که با شرایط به وجود آمده باید آن دختر را به عقد رسمی خودم ...
وارد خانه که شدم صحنه ای دیدم که تمام بدنم به لرزه افتاد / امیدوارم آن چه من دیدم هیچ زنی شاهد آن نباشد!
وارد خانه شدم و زن جوانی را کنار همسرم دیدم. باورم نمی شد کسی که تا این حد در زندگی مشترک به او اعتماد و اطمینان داشتم این گونه بامن رفتار کند! خلاصه آن روز باقر متوجه اشتباهش شد و از من عذرخواهی کرد و قول داد که دیگر چنین خطایی را مرتکب نخواهد شد. من هم آن چه را دیده بودم در همان جا دفن کردم و در این باره با هیچ کس حتی خانواده خودم سخنی نگفتم تا آبروی همسرم و زندگی خودم حفظ شود با آن که ...
این زن به سبک سریال های ماهواره ای به همسرش، خیانت می کرد!
شاکی هستم. با این شکایت پیمان بازداشت شد اما ادعای عجیب را مطرح کرد. وی گفت: من و همسرم دو سال است با هم ازدواج کرده ایم. دو ماه قبل من به اصرار همسرم خانه ام را فروختم و خانه ای در نزدیکی خانه مادر زنم خریدم اما بعد از اسباب کشی به خانه جدید رفتارهای همسرم تغییر کرد .او دیگر به من اهمیتی نمی داد تا اینکه متوجه شدم به پسر همسایه به نام احسان که دوست دوران کودکی اش بوده ...
روایت کوتاه از یک نوجوان دهه 60 شاهرودی و اقیانوس تشییع امام خمینی (ره)
مدیر مدرسه سر صف خبر ارتحال امام را اعلان کرد ... دنیا به سرمان خراب شد. همانجا نشستیم روی زمین و زار زار شروع به گریه کردن. مدرسه تعطیل شد ... نمیدانستیم چه باید کنیم ... فقط گریه و گریه. توسط یکی از دوستانم مطلع شدم که مقدمات رفتن به تهران برای شرکت تشییع پیکر مطهر امام داره فراهم میشه اگه میتونی ساعت 10 شب جلو مسجد غربا باش ... چند نفر از دوستان را هم خبر کردیم ...
خاطرات گیل بانو از روز رحلت امام
.... حالا من مانده بودم و دردِ دلتنگی امام(ره)، نگران از حال بابا و دختری دو ماهه که نمی دانستم باید او را با خود به خیلِ جمعیت ببرم یا پیش خانم همسایه بگذارم، آخر طاقت ماندن در خانه نداشتم، باید خود را همچون روزهای جنگ و پیش از جنگ به مسجد می رساندم و در جمع همراهانِ همیشگیِ مسجدی حاضر می شدم تا شاید مرهمی پیدا کند این قلب داغ دیده ام. با لبخندی گفتم مادر جان انگار بدجور دست و پاگیرت ...
آقای استاندار از مصائب مردم در مجتمع پرگان برازجان خبر دارید؟! /تصاویر
ساکنین به پارکینگ زیرزمینی شان رفتم و چند انباری را دیدم که از یکی بی اندازه آب بیرون زده بود جلوتر که رفتم متوجه وجود سه لوله فاصلاب در یک انباری شدم در همان انباری جلبک زده بود و مشخص بود این رطوبت و خیسی بی اندازه برای امروز و دیروز نیست از همین رو از یکی از ساکنین سوالم را پرسیدم و او گفت: خانم جان کجای کارید این لوله ها را که می بینید برای فاضلاب است که خدا می داند با این حجم از رطوبت کی کار ...
پرنده آسیا چگونه سقوط کرد؟
...، با یک دستم یخ گذاشته بودم روی چشمم و با دست دیگرم بازی می کردم. در تهران مقابل تیم شوروی به عنوان بازیکن جوانمرد شناخته شدم؛ چون با پای شکسته بازی می کردم. با اختلاف ناچیزی کویتی ها را بردیم بازیکن سابق تیم ملی بسکتبال درباره برخورد بچه های محله سلسبیل در دوران ورزشکاری اش می گوید: ما در سلسبیل یک روزنامه فروش داشتیم که همیشه مجلات وروزنامه ها را خوب بررسی می کرد که ...
دردسر خوردن قرص های نازایی و زندگی در کنار هوو در یک ساختمان + جزییات
، اما زمانی که بعد از چند سال به مشهد بازگشتیم من دیگر باردار نشدم و پزشکان دلیل آن را استفاده زیاد از قرص های ضدبارداری دانستند. نزد پزشکان زیادی رفتیم، اما درمان ها نتیجه نداد و آرزو و حسرت بچه دار شدن در دلم ماند. هرکسی نظری می داد و راهی پیشنهاد می کرد، ولی هیچ فایده ای نداشت. در همین روزها بود که خواهر کوچک ترم با برادر محمدعلی ازدواج کرد و همه فامیل از این موضوع بسیار خوشحال بودند. من ...
ویدئو/ شیری که در باغ وحش مشهد خواست مربی اش را بخورد!
. درست یادم است که من هم رفتم روبه روی شیر و شروع کردم به فیلم برداری، آن هم از یک شیر نر خشمگین. در همان حال، شیر چشمش به من افتاد و ترس همه وجودم را گرفت. یک لحظه احساس کردم الان است که به من حمله کند چون فاصله ما خیلی کم و نهایتا در حد نیم متر بود. مردم بیرون از قفس هم اصلا امنیت جانی نداشتند. چون بعدا متوجه شدم که جنس قفس ساده و نازک بوده که ...
دکتر زهرا عالی نژاد: در کره زمین چیزی ارزشمندتر از اندیشه انسان نیست
تلقی ب س ژ، بازدید منزل و ایزوله کردن بیمار مسلول از خانواده را انجام می دادم. بیمارها بیشتر کجا بودند؟ یک بیمارستان مسلولین داشتیم به نام شاه آباد که در حال حاضر تبدیل به دارآباد شده است. جای دیگری نبود. بیمارها در کوره پز خانه ها در گود زنبورک خانه ها و اینجور جاها بودند. همسرم این گودها را که کنار ترمینال جنوب بود به پارک تبدیل کرد. چند شبانه روز آنجا خوابید تا آنجا درست شد ...
تیپ گنگ مریم معصومی در کنسرت خواننده معروف | خانم عین قالی کرمان میمونه هروز خوشگلتر از دیروز میشه
زیبا ترین حس یک انسان ● غذا : ماکارونی ● تفریح : مهم ترین سرگرمی یک آدم عاشق عروسی از بچه گی عاشق عروس بودم عروس فرشته دختر بچه هاس هنوز هم عاشق عروس و لباس عروس و مراسم عروسی هستم. لباس عروس مقدس است.کار در تلویزیون، سینما و تئاتر را دوست دارم، ولی اول تلویزیون و بعد به سینما و تئاتر علاقه مندم به نظرم تلویزیون شروع خوبی است.خیلی فیلم می بینم و اهل سینم ...
ناتوانی متقاضیان در پرداخت سود وام نهضت ملی مسکن
مدرکی میبریم جهت احراز سکونت قبول نمیکنن نامه مدرسه، شورا، بخشداری، کمیته امداد،بهداشت کارت ملی نامه بسیج، کارت واکسن کرونا دفترچه. بیمه هرچی به ذهنمون رسید بردیم باز نمیپذیرند همان اول بگید سرکاریه. – کاش واریزی اقساط وام رو چک می کردید تا متوجه بشید چه کسانی صاحب خانه اند وچه کسانی بز خانه!! من هم خانه ی مهر ثبت نام کردیم اما سال 90 پول زیادی برای ساخت آن از ما طلب شد و چون دخترم ...
قصور کادر درمان بیمارستان مفید جان نوزاد را گرفت/پزشک 15 درصد مقصر شناخته شد!
رسیدگی نامطلوب به بیماران در اورژانس بیمارستان ها به ویژه در بیمارستان های دولتی، یکی از مسائل مورد اعتراض همیشگی بیماران است. ا شفا آنلاین سلامت زمانی که نوزادم در اورژانس بستری بود، حمله تنفسی به او دست داد، دیگر نتوانست نفس بکشد و لب هایش کبود شد! او را در آغوش گرفتم و به پزشک نوزادم گفتم خانم دکتر! بچه ام نمی تواند نفس بکشد! پزشک مربوطه با خونسردی به من گفت "من الان مریض دارم، مزاحم نشو!" به گزارش شفا آنلاین : رسیدگی نامطلوب به بیماران در اورژانس بیمارستان ها به ویژه در بیمارستان های دولتی، یکی از مسائل مورد اعتراض همیشگی بیماران است. اگرچه رسیدگی به بیماران بر اساس سطح بندی و وخامت حال بیمار انجام می شود اما برخی بیماران از کیفیت و سرعت پایین رسیدگی به بیمار در اورژانس ها، ابراز نارضایتی می کنند. این سرعت پایین در رسیدگی به بیمار گاهی ناشی از کمبود نیرو های پرستاری و پزشکی و گاهی نیز ناشی از کم توجهی و "وجدان کاری بسیار پایین کادر درمان" در قبال بیماران است که در برخی مواقع به قیمت جان بیمار تمام می شود! تماس یک مادر داغ دیده با تسنیم و ارائه شرح حالی از وضعیت رسیدگی به فرزندش که بر اثر "کم توجهی و قصور کادر درمان" جان باخته، باعث شد با او به گفتگو بنشینیم و جزئیات بیشتری از ماجرای فوت این نوزاد معصوم 13 ماهه را جویا شویم. این مادر جوان ماجرای مراجعه به بیمارستان را اینگونه روایت می کند: اواخر مرداد بود که بچه من که 13 ماهه بود، دچار علائم تنگی نفس شد و ما او را به بیمارستان کودکان تهران بردیم تا مداوا شود. آنجا تشخیص دادند که پسر من عفونت ریه دارد و برای او اسپری و آنتی بیوتیک تجویز کردند و به خانه برگشتیم. ساعت 11 شب بود که وضعیت تنفسی اش بدتر شد و کودکم را به بیمارستان مفید بردیم و گفتند کروپ یا خروسک دارد و هر یک ساعت یکبار باید بخور دریافت کند. فردا صبح وقتی بر بالین کودکم رفتم دیدم که وضعیت او تغییری نکرده و بخور نیز برای او نگذاشته اند! همین باعث شد که پیش پرستار بروم و پرستار وقتی تنفس بچه ام را دید از من پرسید می خواهی یک آمپول دگزا هم برایش تزریق کنم؟ من گفتم از من می پرسید؟ آن پرستار هم اتاق را ترک کرد و رفت و دیگر توجهی به وضعیت بچه ام نکردند! پزشک معالج بیمارستان مفید: "اگر ناراحتی نوزادت را ببر بیمارستان خصوصی!" این مادر، برخورد غیرمسئولانه پزشک اورژانس را عامل وخامت حال فرزندش می داند و می گوید: من نگران سرفه های کودکم بودم و مدتی گذشت، تا ساعت 7 عصر هیچ پزشکی بالای سر نوزادم نیامد تا اینکه زمانی که نوزادم در اورژانس بستری بود، حمله تنفسی به او دست داد و دیگر نتوانست نفس بکشد و لب هایش کبود شد! من او را در آغوش گرفتم و به پزشک اورژانس گفتم خانم دکتر! بچه ام نمی تواند نفس بکشد! پزشک معالجش با خونسردی به من گفت "دیسترس تنفسی است، من الان دارم مریض ویزیت می کنم، مزاحم نشو!!" و زمانی که با اعتراض من مواجه شد گفت "اگر ناراحتی می توانی او را به بیمارستان خصوصی منتقل کنی!" وقتی پزشک بر بالین فرزندم آمد که دیر شده بود! این مادر ادامه می دهد: زمانی که حال کودکم بدتر شد، دکتر آمد و فرزندم را "اینتوبه" کردند و به آی سی یو منتقل کردند . بچه من در آی سی یو بیهوش بود و بعد به هوش آمد اما وضعیت خوبی نداشت و واکنشی به محیط نشان نمی داد. علت را جویا شدم و یکی از پزشکان آن بخش گفت که فرزندم دچار "فلج مغزی" شده است و دیگر راهی برای بهبود او وجود ندارد و در واقع نوزادم را جواب کردند! در نهایت نوزادم به بخش مغز و اعصاب منتقل شد و در آن قسمت هم پزشک معالج گفت از نظر من دیگر کار خاصی نمی توان برای این نوزاد انجام داد اما من دستور ترخیص نمی دهم و گفتند اگر مایل باشی می توانی با رضایت شخصی او را از بیمارستان مرخص کنی! من و همسرم، نوزادمان را با رضایت خودمان از بیمارستان مرخص کردیم تا بتوانیم پزشکان دیگر را نیز بر بالین او بیاوریم. با وجود این اقدامات، فرزندم پس از چند روز در خانه فوت کرد. قصور 15 درصدی پزشک بیمارستان مفید در ماجرای عدم رسیدگی به شیرخوار 13 ماهه! مادر این کودک 13 ماهه، پس از فوت فرزندش برای شکایت از کادر درمان بیمارستان اقدام کرده است؛ از نتیجه بررسی های پزشکی قانونی نیز گلایه دارد و معتقد است که قصور کادر درمان بیش از آن چیزی است که در بررسی های پزشکی قانونی به اثبات رسیده است. تنها راه اثبات این قصور را بررسی دوربین های مداربسته بیمارستان می داند و می افزاید: زمانی که ما شکایت کردیم که رسیدگی لازم به نوزاد ما نشده، قرار بود دوربین های مداربسته بیمارستان بررسی شود اما در بیمارستان گفتند که دوربین های مداربسته به مدت 2 ساعت قطع بوده (دقیقاً همان 2 ساعتی که این اتفاق برای نوزاد ما افتاده!!) و در آن زمانی که ما در اورژانس بودیم، هیچ فیلمی ضبط نشده است! بر اساس رای صادره نهایی شکایت این مادر از کادر درمانی بیمارستان مفید، سازمان پزشکی قانونی در دومین جلسه پس از بررسی مستندات پرونده بالینی، اعلام کرده است: "شیرخوار 13 ماهه با علائم سرفه و تنگی نفس به بیمارستان برده شده و با تشخیص خروسک تحت درمان قرار گرفته است و در طی روند درمان بدحال شده و اینتوبه می گردد. براساس نتیجه کمیسیون پزشکی قانونی، تشخیص بیماری و اقدامات درمانی صورت گرفته طبق موازین علمی بوده اما تأخیر صورت گرفته در روند درمان و عدم انتقال به موقع شیرخوار به بخش مراقبت های ویژه کودکان منجر به کاهش اکسیژن رسانی به مغز شیرخوار و در نهایت، فوت شده است. با وجود این، پزشکی قانونی قصور کادر درمان را 30 درصد در فوت کودک مؤثر اعلام کرده که از این میزان، پزشک مربوطه (دکتر بالنگی) به دلیل عدم رسیدگی در زمان مناسب، به میزان 15 درصد در فوت این شیرخوار مؤثر شناخته شده است. دستیاران اطفال هر کدام به میزان 5 درصد و مسئول فنی وقت به علت عدم نظارت بر پروتکل های درمانی بیمارستان که منجر به تأخیر در روند درمانی بیمار شده به میزان 5 درصد در فوت متوفی مؤثر بوده اند و مابقی مربوط به ذات خطیر بیماری می باشد." مادر این نوزاد که جان فرزندش را بر اثر این قصور پزشک معالج و کادر درمان از دست داده، اعداد اعلام شده در رای نهایی برای میزان قصور کادر درمان این بیمارستان در این پرونده را "بسیار ناعادلانه" می داند و می گوید: در جریان این شکایت، پزشکی قانونی 70 درصد مشکل را به ذات بیماری ارتباط می دهد! صدور چنین رای ناعادلانه ای، بسیار جای تأمل دارد زیرا پزشکان بیمارستان در مورد نوزادی که از 20 ساعت قبل از وخامت حالش در بیمارستان و در اختیار کامل کادر درمان بوده، نتوانسته یا نخواسته اند که کاری انجام دهند و حالا در این رای، پزشک اصلی معالج فرزندم صرفاً 15 درصد مقصر شناخته شده است!! تسنیم ...
مرگ دردناک نوزاد 13 ماهه بر اثر قصور پزشکی کادر درمان بیمارستان مفید
گفتند اگر مایل باشی می توانی با رضایت شخصی او را از بیمارستان مرخص کنی! من و همسرم، نوزادمان را با رضایت خودمان از بیمارستان مرخص کردیم تا بتوانیم پزشکان دیگر را نیز بر بالین او بیاوریم. با وجود این اقدامات، فرزندم پس از چند روز در خانه فوت کرد. قصور 15 درصدی پزشک بیمارستان مفید در ماجرای عدم رسیدگی به شیرخوار 13 ماهه! مادر این کودک 13 ماهه، پس از فوت فرزندش برای شکایت از ...
قصور پزشکی کادر درمان بیمارستان مفید، جان نوزاد 13 ماهه را گرفت / پزشک مربوطه صرفاً 15 درصد مقصر شناخته ...
او بیاوریم. با وجود این اقدامات، فرزندم پس از چند روز در خانه فوت کرد. قصور 15 درصدی پزشک بیمارستان مفید در ماجرای عدم رسیدگی به شیرخوار 13 ماهه! مادر این کودک 13 ماهه، پس از فوت فرزندش برای شکایت از کادر درمان بیمارستان اقدام کرده است؛ از نتیجه بررسی های پزشکی قانونی نیز گلایه دارد و معتقد است که قصور کادر درمان بیش از آن چیزی است که در بررسی های پزشکی قانونی به اثبات رسیده ...