آقای استاندار از مصائب مردم در مجتمع پرگان برازجان خبر دارید؟! /تصاویر
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل به خاطر دو میلیون تومان در بندرعباس!
که اجاره خانه ام عقب افتاده بود. او ادامه داد: روز حادثه بار دیگر به کانکسی که دفتر مدیر شرکت پیمانکاری بود رفتم و با مهندس درباره طلبم حرف زدم. او باز هم مثل همیشه وعده و وعید داد و گفت اداره به آنها هم پولی نداده است. من به خاطر شغلم که کاری فنی است همیشه یک بطری کوچک بنزین همراهم بود. ناگهان آن را از جیبم خارج کردم و مقداری بنزین روی سرم ریختم و تهدید کردم که خودسوزی می کنم. مهندس ...
راهکاری برای خاکسپاری پیکر امام (ره) در میان انبوه جمعیت/ از بوسیدن پیکر مطهر در سیل عزاداران تا تبرک ...
عت به طرف بهشت زهرا (س) رفتم. محافظین گفتند: حاج آقا کروکی منطقه بهشت زهرا (س) دست همراهمان نیست ، گفتم: عیبی ندارد، ما داخل جمعیت می رویم . به بهشت زهرا (س) که رسیدیم، نمی دانستیم کجا برویم، داخل جمعیت شدیم. مردم اطراف ماشین ریختند و اظهار ارادت می کردند. گفتم بگذارید ما هم با شما منتظر باشیم تا جنازه امام را بیاورند. در همین منطقه که امام دفن شد، به وسیله کانتینر، محوطه را محاصره ک ...
می خواهم مهندس شوم تا همه وسایل خراب دنیا را تعمیر کنم
می گویند: چه طوری می توانید روی چرخ های به این کوچکی بایستید؟! به کوهنوردی و موتورسواری حرفه ای هم خیلی علاقه دارم. بعضی اوقات با پدرم به کوهنوردی می روم. دوست دارم کارهای زیادی یاد بگیرم و مهندس شوم تا همه ی وسایل خراب دنیا را تعمیر کنم. یک خاطره از مسابقات اسکیت برایمان تعریف کن. وقتی که تازه به کلاس اسکیت می رفتم آقای مرتاض، مربّی ام، برای اینکه بچّه ها متوجّه حرف هایش ...
در آکواریوم این مرد به جای ماهی زنبورهای عسل نگهداری می شوند
ساختمان لوله ای کار می گذاشتم تا زنبورها خیلی راحت به داخل آکواریم رفت وآمد کنند؛ به این دلیل یک لوله فلزی به طول 5 متر در دیواره های ساختمان کار گذاشتم. ورودی این لوله را طوری تنظیم کردم که جلوی ساختمان وطبقه دوم قرار بگیرد تا برای هیچ کس مزاحمت ایجاد نکند وخودم هم بتوانم از روی ایوان خانه ورود وخروج زنبورها را کنترل کنم . به هرحال کار ساخت خانه جدید خانواده رستمی زاده تمام شد ...
روایتی تلخ از 15 خرداد خونین بانه
زیاد وارد شدم دیدم پدر همسرم آنجاست و بالای سرم همسر بود با کمک یکی از نیروهای نظامی همسرم سوار هلی کوپتر کردیم و بلند شد که بعد از چند ثانیه هلی کوپتر دوباره بر زمین نشست و همسرم را پایین آوردند و گفتند که فوت کرده اما نمی دانم بعد از چند ثانیه صدایی از همسر آمد گفتند شکر خدا زنده است و دوباره سوار هلی کوپتر کردند. از پادگان بیرون آمدم یکی از فامیل هایم را دیدم گفت دخترت عایشه خانه ما ...
من آشپز حرم هستم/ گفت وگوی قدس با مسئول آشپزخانه مهمانسرای صحن غدیر بارگاه رضوی + تصاویر
استاد دیگری هم داشتم به نام مرحوم حاج آقای حسین پور که آشپز شرکت برق خراسان بود. در کنار این مرحوم هم خیلی چیزها درباره آشپزی و طبخ غذا فراگرفتم. خداوند رحمتش کند. پس از انجام خدمت نظام وظیفه (سربازی) سال 1369 ازدواج کردم و در کنار پدرم کار کردم تا اینکه در سال1373 در مجتمع صنعتی گوشت مشهد واقع در منطقه تپه سلام مشهد، به عنوان آشپز مشغول کار شدم و حدود چهار یا پنج سال در این مجتمع بودم ...
همسرم باعث شد با دختران دم بخت طرح دوستی بریزم
را در کیفم قرار دادم و فرزاد به بهانه اینکه می خواهد کنار خیابان پارک کند از من خواست تا از ماشین پیاده شوم و به مغازه طلا و جواهر فروشی او در پاساژ بروم. وی ادامه داد: او با این ترفند، کیفم را که پر از طلاهایم بود، به سرقت برد و فرار کرد. من هم تمام مغازه های پاساژ را رفتم و متوجه شدم که هیچ کس فرزاد را نمی شناسد. بعد هرچه به موبایلش زنگ زدم جوابم را نداد و آنجا بود که متوجه شدم مرد ...
وقتی شوهرم حمام رفت، سراغ موبایل و جیب هایش رفتم / هر چی که بگید دیدم، حالم بد شد، چاقو رو برداشتم ...
زن جوان که از رفتارهای همسرش به ستوه آمده بود گفت: چندماه به خاطر بچه ها با خودم کلنجار رفتم تا اینکه تصمیم گرفتم سند ازدواج به دست، بیایم دفتر شما . بعد از خدا،سیروس را واگذار می کنم به شما وقانون،از مهریه تا هرکار دیگری که لازم می دانید انجام بدهید. مدتی بود که شب ها دیرتر از همیشه به خانه می آمد،راه به راه دوش می گرفت و شام خورده نخورده می گفت خیلی خسته ام وباید صبح زود سرکار باشم ...
نبرد با شعله های بی رحم آتش
را بسته اند تا از تردد خودروهای شخصی جلوگیری کنند و خودروهای امدادی به راحتی در خیابان های اطراف حرکت کنند اما با این وجود بازهم کوچه و پس کوچه ها پر بود از موتور و دوچرخه و تماشاچیان همیشگی! هر طرف را نگاه می کردم، خانواده و ساختمان های مسکونی بود، نگران شدم که این حریق، چند خانواده را آواره و یا حتی داغدار کرده؛ نزدیک تر رفتم، شکل و شمایلش به خانه و آپارتمان نمی خورد که در صحبت های ...
تجاوز به زنان به بهانه مسافرکشی | درباره عقرب سیاهی که کابوس زنان تهرانی شد
زد که از هوش رفتم و بعد از دو ساعت که دوباره به هوش آمدم، از راننده خبری نبود. یک دفعه از روی تپه ای که روی آن بودم سر خوردم و افتادم پایین. راننده کامیونی که افتادن مرا دیده بود به کمکم آمد و مرا به اورژانس رساند و بعد از آن هم پلیس وارد عمل شد. صبح نهم بهمن سال 1390، محاکمه عقرب سیاه در شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. 4 نفر از قربانیان عقرب سیاه در شعبه 79 حاضر شده بودند ...
2 دختر مدرسه ای در دام شیاطین بی شرم ! / در کلبه چه گذشت ؟!
برای تفریح مرا به کشاورزی در ورامین دعوت کرد. آن روز همراه دوستم سپیده به آنجا رفتم. ما وارد کلبه کوچکی در زمین شدیم و کاوه همراه 3 نفر دیگر از دوستانش به آنجا آمد .آنها همگی مشروب خوردند و وقتی و در حالی که مست بودند به سمت من و دوستم حمله ور شدند. آنها بدون توجه به التماس های من و سپیده ما را وحشیانه آزار دادند .سپس تهدیدمان کردند در این باره با کسی حرفی نزنیم.آنها گفتند اگر شکایت کنیم آبرویمان را ...
با این کار ها سوسک به خانه شما نمی آید!
کف حمام و آشپزخانه است. سوسک ها علاقه زیادی به خوردن آب دارند، به خصوص اگر دچار مسمومیت با انواع حشره کش ها شده باشند، هر کجا باشند خود را به جا هایی می رسانند که آب زیادی وجود داشته باشد بنابراین چاه های فاضلاب محل تجمع آنهاست و به راحتی از لوله های تخلیه بالا می آیند و وارد محیط زندگی ما می شوند، پس با پوشاندن و قرار دادن درپوش از ورود آن ها به خانه جلوگیری کنید. علاوه بر آن در سرویس های بهداشتی ...
در اندرونی بیت امام (ره) اولویت با که بود؟
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، برای ما دهه شصتی ها چهره امام خمینی (ره) شبیه به یک مهربی پایان بود. شبیه به پدربزرگی که آن سال ها همه مان آرزوی داشتنش را داشتیم. همیشه در رویا های بچگی مان او پدربزرگ می شد و ما نوه. ما که آن روز ها از انقلاب و مبارزه سر در نمی آوردیم و سرمان گرم دنیای بچگی هامان بود، اما بی آنکه بخواهیم یا بدانیم چرا، مهر امام در عمق سینه های ...
واکنش رییس یک هیات فوتبال به درخواست 500 میلیونی برای تغییر رای کمیته انضباطی
را در صندوق عقب یک پژو گذاشته و بردند. نگهبان آن زمان ورزشگاه شهید نصیری این موضوع را به من گفت و وقتی به هیات آمدیم، هیچ چیزی ندیدیم اما با عنایت خدا حدود یک سال بعد که تغییراتی در ساختمان هیات داشتیم، دبیر ما کمدی پیدا کرده بود که چند زونکن در آن قرار داشت . وقتی این زونکن ها را بررسی کردیم، متوجه شدیم، یک نفر که فقط اسمش در هیات بوده و در یک روزنامه کار می کرده است، فقط به این دلیل که هر هفته از ...
بازخوانی روایتی خواندنی از پرواز تاریخی امام / کادر پروازی ایرفرانس داوطلب شده بودند / امکان هدف گیری ...
...، تنها خبرنگار ایرانی بود که گزارش ها و عکس هایش را در روزنامه "اطلاعات" می توانستیم مشاهده کنیم. رسول صدرعاملی با اشاره به دوران فعالیتش پیش از انقلاب به عنوان خبرنگار در روزنامه اطلاعات اینگونه ماجرا را روایت کرده است: در سال 56 برای ادامه تحصیل به دانشگاهی در "مون پلیه" (جنوب فرانسه) رفتم. کمتر از یک سال بعد از سوی آقای غلامحسن صالحیار (سردبیر وقت روزنامه اطلاعات) به من گفتند برای ...
خاطراتی از امام به روایت یک نیروی انقلابی کرمانی
خبرگزاری فارس – کرمان؛ مهسا حقانیت: حجت الاسلام محمد ربانی از نیروهای انقلاب کرمان است، او چند بار موفق به دیدار امام خمینی(ره) شده است از جمله آن روزی که امام برای آخرین بار راهی بیمارستان شد، آقای ربانی چند ساعت قبل از اعزام امام توانسته ایشان را ببیند و دست شان را ببوسد. حجت الاسلام ربانی می گوید: سال 68 از قم به جماران رفتم و به یکی از آقایانی که آنجا بود گفتم؛ حالا که راه کربلا و ...
معرفی شرکت معتبر لوله بازکنی تهران با خدمات شبانه روزی
زمین است. همچنین ممکن است متوجه شوید که گیاهان در فضای محوطه ضخیم تر و سرسبزتر از حد معمول هستند. علف ها و سایر گیاهان می توانند از مواد مغذی وارد شده به فاضلاب تغذیه کنند. لوله بازکنی نوین مجهز به ابزارها و تکنیک ها برای تمیز کردن فاضلاب و پاکسازی گرفتگی توالت در سراسر تهران است. لوله بازکن های ماهر ما می توانند علت اصلی گرفتگی سینک، توالت، وان حمام و زهکشی کف را برطرف کنند. سرویسکاران ...
جهش 45 برابری حق بیمه پروانه ساختمانی بر چه اساسی است؟
صدور پروانه کار شهرداری یک نامه داد به تامین اجتماعی برازجان بمنظور پرداخت حق بیمه کارگرای ساختمانی، این حق بیمه تا اسفند سال قبل در زیربنای 190 متر حدود 750 هزار تومان بوده ولی، خرداد 1402 این مبلغ 44میلیون تومان شده!!!! یعنی 750،هزار تومان یک شبه شده 44 میلیون تومان!!! بنظر می آید تصمیم گیرندگان و برخی مسئولین به قصد و از روی عمد تلاش می کنند با وارد کردن فشار مضاعف به مردم آنها را ...
لوله های شبکه آب شهری شهرکرد فرسوده است
به گزارش خبرنگار مهر ، ماشالله ایزدی، پیش از ظهر شنبه در نشست مشترک با مدیرعامل و معاونین شرکت آب و فاضلاب چهارمحال وبختیاری ، اظهار کرد: آب پایدار دغدغه مردم این شهر است، با توجه به اتفاقات سال های گذشته و بحران آب شُرب مرکز استان برای مردم شفاف کنید آیا شهرکرد تصفیه خانه مکانیزه آب دارد یا خیر؟ وی خطاب به متولیان امور آب استان افزود: چه قدم های مثبتی برای تضمین آب پایدار مردم برداشته ...
نمی توانی جلوی حقیقت را بگیری؛ هیچ کس نمی تواند
سیگار همه جا را می گرفت. بحث های روشنفکری بود و به هم بد و بی راه می گفتند. بعد یک مقدار که سنم بالاتر رفت و با جامعه آشنا شدم، رفتم محله های جنوب شهر و واقعیت ها را دیدم، فهمیدم روشنفکر جماعت دارد بحث انتزاعی ادبی می کند، در حالی که در بیرون رژیم فاشیستی حاکم است. می گوید می شد زیر بال و پر پدرم باشم، ولی روی پای خودم ایستادم: پدرم از هفده سالگی تا کنون یک قران به من پول نداده است. آن ...
دکتر زهرا عالی نژاد: در کره زمین چیزی ارزشمندتر از اندیشه انسان نیست
مطرح کردم در خانه هم غوغایی به پا شد که تو بچه ایی و می خواهی در دیوانه خانه کار کنی؟ یک هفته به من گفتند که نرو، من هم با خود در ستیز بودم که بروم یا نروم. اما در درونم یکی نهیب می زد که باید بروم، چیزی شبیه وحی، شبیه الهام که سبب شد تصمیم بگیرم با زیمرمن همکاری کنم. به بیمارستان روزبه نزد ایشان رفتم به محل کارم راهنمایی شدم. اتاقی بود با 2 عدد میز چوبی شکسته روبروی هم. خانومی با روپوش سفید ...
داور دربی در شادی پرسپولیسی ها: روایت خورشیدی!
و بنده در گزارش بازی قید کردم که عسگری اخطار گرفته است. *یعنی تصویر مربوط به پایان بازی است، نه شادی گل شان؟ بله فکر می کنم این عکس مربوط به سوت پایان است. ایشان آمد از من عذرخواهی کرد و گفت من متوجه شدم شما به داور گفتید اخطار بدهد و من رفتم قایم شدم! ما هم انسانیم و زمانی که گفت قایم شدم لبخندی زدم و همان لحظه عکسی از من گرفتند و گفتند خورشیدی در شادی پرسپولیس شرکت کرده . عکس ...
نسخه صوتی تنها گریه کن منتشر شد
مغزی جواب کردند، مریم یک سال و نیمه اش را سه بار در بیمارستان شکستند و دوباره گچ گرفتند و... اشرف سادات یک زن معمولی است که در تمام مراحل زندگی اش سعی کرده منفعل نباشد و به قدر و اندازه خودش قدمی بردارد. در بخشی از این کتاب می شنویم: یک وقت هست آدم با خانواده شوهرش مشکلی ندارد و فقط رفت وآمد می کند، یک وقت هست که با خانواده شوهرش صمیمی می شود، خودمانی و خانه یکی ...
خاطرات هاشمی رفسنجانی از روز رحلت امام
...: جمعه 12 خرداد | 27 شوال 1409 – 2 ژوئن 1989 صبح به بیت امام رفتم. احمد آقا اظهار نگرانی داشت. با دکتر ها صحبت کردم. درمان جدیدی شروع کرده اند. قرار شد اطلاعیه ای پزشکی، به گونه ای داده شود که کمی نگرانی در آن دیده شود. امام را زیارت کردیم. خیلی ضعیف شده اند. گفتند درد دارند و اشتها ندارند و ناراحتند. صدایشان خیلی ضعیف است. در حالی که پیشانی ایشان را می بوسیدم و ...
رفتار امام خمینی (ره)با خانواده اش چطور بود؟
ها را بگیرند و ما واقعاً نفهمیدیم که ایشان به کدام مان بیشتر توجه می کنند. چون ایشان درست با روحیه ی من از امور مورد علاقه ام صحبت می کنند و می پرسند و با خواهر بزرگم و با بچه ها و نوه ها هم طبق روحیه ی آن ها برخورد می کنند. شما اصلاً مرا می شناسید اگر ما یک روز، دو روز به خانه شان نمی رفتیم، وقتی می آمدیم، می گفتند: کجا ها بودید شما؟ اصلاً مرا می شناسید؟ یعنی این طور مراقب ...
خانه ای قدیمی و ساده در قم اما جرقه ای برای آغاز انقلاب + فیلم
قدم در محله یخچال قاضی قم که بگذاری خانه ای قدیمی یادآور یک تاریخ عظمت، شکوه و ایستادگی بزرگ مرد تاریخ ،حضرت امام خمینی (ره)است.جایی که باید به حق آن را خانه انقلاب نامید. این منزل با صفا و صمیمی نمودی از ساده زیستی و مناعت مردی است که عزت و اقتدار را به ملت ایران هدیه داد. بیت تاریخی امام در قم سال هاست که وقایعی از انقلاب را از نظر گذرانده است.از مهم ترین اقدامات امام برای ...
با کیارنگ علایی که بیش از 100 گربه را نجات داده است/ 70 درصد درآمدم برای درمان گربه هاست
به خاطر گربه ها خانه ام را عوض کردم 6سال قبل، پس از یک جراحی از بیمارستان به خانه منتقل شدم. یادم هست اصلاً حال خوبی نداشتم؛ ظهر بود و دراز کشیده بودم. بین خواب و بیداری سروصدایی از پارکینگ خانه شنیدم. بچه گربه ای وارد پارکینگ شده بود و همسایه ها جمع شده بودند تا آن را بگیرند و به جای دیگری منتقل کنند. احتمالاً بچه گربه ترسیده بود و این سبب شده بود بیشتر سر و صدا راه بیندازد. من بین ...
مرور جلوه های رفتاری امام با کودکان
در سجده هستند، علی از راه رسید، رفت روی کول امام، من خیلی ناراحت شدم، دویدم و علی را بلند کردم و از اتاق بیرون رفتم. علی شروع به گریه کردن کرد. آقا وقتی نمازشان تمام شد، آمدند و گفتند: چرا اینطوری کردی؟ چرا گریه بچه را درآوردی؟ گفتم: آقا، این کار را کرده است. گفتند: عیبی ندارد، مواظب باش که این کار را نکند و الاّ بد کاری کردی گریه او را درآوردی. بعد دوباره او را بردند و پیش خودشان نشاندند. ...
شجاعت و لطافت در وجود سید روح الله
عراقی به منزل ما آمد و پرسید: می خواهید چه کار کنید؟ گفتم: نمی دانم ؛ گفت: من که به خانه ی امام (ره) می روم ، گفتم: برو به سلامت. فردای آن شب، شهید عراقی همراه پدر خانمش که اهل امام زاده قاسم بود مهمان ما بودند که پرسیدم: دیشب که پیش امام (ره) رفتی چه شد؟ گفت: وقتی من به خانه امام (ره) رفتم، دیدم هیچکس نیست و امام (ره) تنهاست. حتی مش نادعلی و مش رضا که آن جا چای می ریختند، به امر امام (ره)، آن شب ...