نوربالا| همسر شهید: به پویا می گفتم جنگ سوریه به ما چه ربطی دارد؟
سایر منابع:
سایر خبرها
ارادت محمد به ائمه(ع) کار خودش را کرد
سال بود که لحظه تحویل سال در حیاط حرم بودیم. سال 1394 با سالهای دیگر تفاوت بزرگی داشت. این بار سفرمان دونفره نبود. حلما دخترم، همراهمان بود. حلما یکی از القاب حضرت زینب علیهاالسلام بود که همسرم به خاطر ارادت قلبی به خانم حضرت زینب علیهاالسلام این نام را برایش انتخاب کرد. حلما یعنی بردبار و صبور. زمان تحویل سال محمد گفت: یک چیزی از تو بخوام، نه نمیگی؟ خندیدم و گفتم: مثلا چی؟ گفت: امسال دعا کن من ...
شهیدی که در قلوب مردم ماندگار شد
گفت دیگر خسته شده ام. یک تیر بیاید، من و تو با هم شهید شویم! گفتم اگر می خواهی شهید شوی، چه کار به من داری؟ گفت من بدون تو نمی توانم بروم. حسین پورجعفری، کم حرف بود. اسم او را صندوق اسرار سردار سلیمانی گذاشته بودم. آقای غلامعباس عسگری، از علمای راور کرمان، از طلبه های لشکر ثارالله در دوران جنگ بود. پس از شهادت سردار سلیمانی، به من زنگ زد و گفت: - دیشب، خواب حاج قاسم سلیمانی ...
گفت و شنود/ چی کوفت کردی؟!
به گزارش جهان نیوز ، روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت: گفت: رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران گفته است؛ گزینه نظامی علیه ایران همچنان روی میز است! گفتم: مگر تا به حال نبود؟! آمریکا و متحدانش 8 سال با ایران جنگیدند و در حالی که همه توان خود را به میدان آورده بودند، هیچ غلطی نتوانستند بکنند. الان هم اگر کمترین احتمال موفقیت می دادند، در استفاده ...
عاشقانه هایی از حضور در خانه ی پدری
ذهنم چفت نخل های خرمشهر می شود که در سال های دور در اوایل شکل گیری نهال انقلاب ایستاده سوختند اما نیفتادند. با خودم می گویم: این نخل ها که می بینی جاماندگان همان هایند. امام، پدرمان بود می دانم چرا نمی توانم از حرم چشم بردارم. پیرزنی لخ لخ کنان زنبیل حصیرش را دنبال خودش می کشاند. حرف آن پیرزن یادم می افتد که آذری بود و وقتی گفتم: حاج خانم امام که بود؟ سرش را تکان تکان داد و ...
داشتم دق مرگ می شدم! / سروصدایی که در گردوخاک پادگان گم شد
رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس رفته است. این کتاب روایتی کمتر دیده شده از جنگ است. روایت هایی که خنده بر لبانتان می آورد و باعث می شود از دریچه لبخند و طنازی رزمندگان به جنگ بنگرید. در بخشی از این کتاب به نقل از اسماعیل مردان پور می خوانیم: سال 1363 در خبازخانه تیپ قمر بنی هاشم (ع) مشغول شدم. انرژی ام زیاد بود و خیلی شیطنت می کردم. با این اوصاف از بس زرنگ بودم، برادر حسین مقصودی ...
نقطه سرخط؛ ما ته خطی ها به زندگی برگشتیم
...> کارتن خوابی که ناجی یک کارتن خواب دیگر شد همسرم خیلی پای من سختی کشید، چند دفعه ترک کردم، اما از کمپ فرار می کردم، یک نفر را توی خیابان دیدم که کارتن خواب بود و همیشه با خودم می گفتم، من مثل فلانی نمیشم، اما یک روز رسید که من هم کارتن خواب شدم و همان فرد توی جوب کارتن جمع می کرد و من هم توی جوب آن طرف خیابان بودم و دنبال کارتن می گشتم، همان لحظه تصمیم گرفتم، ترک کنم و 5 سال قبل برای ...
طلاق نوعروس و داماد فقط بخاطر کشک 100 هزارتومانی
قطع کرد و گفت: به اشتباه یا درست حالا شما همسر یکدیگر هستید. سن شما هم زیاد نیست و در مجموع به45 سال هم نمی رسید.خامی در کلام تان نمایان است . حالا دیگر نباید زندگی تان را خراب تر کنید. من فکر می کنم هر دو شما درگیر تصمیم احساسی شده اید و بدون فکر حرف می زنید. بهتراست به مشاوره بروید و پس از آن باز شما را ببینم.این زوج پس یک ماه دوباره نزد به دادگاه خانواده رفتند ، تازه عروس همچنان اصرار برجدایی ...
شهید تختی نژاد رشدیافته بستر غنی اسلامی بود
نژاد یک چهره بزرگ انقلابی است، او بسیار ولایتمدار بود و مرتبا بیانات رهبری مدظله العالی را دنبال می کرد. هاشمی تختی اضافه کرد: شهید تختی نژاد با رفتن به سوریه دو کار مهم و جهادی کرد که مهم ترین آنها دفاع از حرم آل الله حضرت زینب کبری سلام الله علیها و دوم حفظ امنیت کشور عزیزمان ایران بود، هر کسی نمی تواند از عمر و لذت های جوانی و مهر پدر و مادر برای جنگ بگذرد. وی تشریح کرد: از ...
داستان جالب نابینایی که خیاط شد
را تحت آموزش قرار دهم. به او گفتم برو و دو روز دیگر بیا. وقتی رفت من هم بلافاصله سمت آن چاه رفتم به آقا گفتم همینجور که او را برای من فرستادی من را راهنمایی کن که چطور باید به او درس بدهم. مادر مهربان و صبور ما با اینکه پذیرفته بود به این دختر خانم نابینا آموزش دهد اما نمی دانست از کجا باید شروع کرد ولی توکلش به خدا بود: همان شب خواب دیدم که این خانم نشسته یک طرف میز و من هم در طرف ...
مادرم یک تنه زمین گندمی همسایه را درو کرد+فیلم
چابهاری لباس بومی من تنوع لباس و حجاب برای شماست در بین جماعتی که در مراسم ارتحال امام خمینی (ره) شرکت کرده اند لباس هایی با قومیت های مختلف هم دیده می شوند خیلی هایشان همین جا گعده دارند. یک دورهمی پرهیاهو در حیاط حرم شکل گرفته است. می پرسم بعد از چند وقت دیدارتان تازه شده؟ دختر جوان می گوید: چند سال پیش در همین حیاط و همین زمان باهم دوست شدیم حالا سال هاست که وعده دیدار ما ...
افشای خیانت شوهر در کمای زن ثروتمندش / زن زنده شد طلاق گرفت
پیشنهاد داد به صورت سهامی به فروش برسد و گفت که خودش می تواند جزو سهامداران اصل باشد. جسیکا نپذیرفت؛ می خواست نام پدرش ماندگار شود و قرار شد جوستین همه کاره پنهان باشد و تصمیم گرفت از این مدیر جوان، کارها را یاد بگیرد. جسیکا و جوستین چهار سال بعد با هم ازدواج کردند. خواستگاری از سوی پسر جوان بود و جسیکا او را به خاطر اینکه در همه کارهایش حسن نیت داشت، پذیرفت. یک سال نگذشته بود که دختر این زوج ثروتمند ...
ادیبستان تابناک ؛ شماره نهم
نام آن زیبا رخ سیمین بدن رو تو قلب قلب را بر قلب قلب قلب زن مقلوب کلمه قلب را که بلق است وقتی بر مقلوب حرف وسط کلمه ی قلب یعنی لام که به حساب ابجد "سی" و مقلوب آن "یس" است بپیوندند "بلقیس" می شود. معمایی با نام علی: تیری و کمانی و یکی نقشه شانه بنگار و به پسوند به سوفار یکی تیر نام بت من باز شناسی به تمامی آن بت که به خوبیش قرین نیست به کشمیر که در آن مقصود از تیر شکل لام وسط کلمه ی علی و کمان شکل عین اول کلمه و نقش شانه شکل مدور "ی" آخر کلمه است و سوفار تیر مقصود سر کلمه است. ...
خودکارهایتان را بیاورید، می خواهم کتاب بنویسم
قلقلکش هم بدهم اما پشیمان شدم، نمی دانم خوب شد این کار را نکردم یا کاش این کار را می کردم!؟ خنده هایمان تکرار شد، اما لبخند روی صورتش ماسید، آهی از نهادش بلند شد: آن قاب و آن عکس که بچه ها دور سردار را گرفته اند، خیلی سوزناک است. همه فرزندان شهیدی اند که نهایت ده یازده سال سن دارند. کسانی که در این کشور غریبند و تنها حامی خود را در راه دفاع از حرم از دست داده اند. کشور خودشان جنگ زده است و ...
داغ هزاران یوسف گمگشته داریم
...> محمد، دانشجوی سال سوم پزشکی بود. سال 65 شهید شد و سال 74 خبر آوردند که جسدش پیدا شده. حواسش به جبهه و جنگ و امام(ره) بود. وقتی می خواست به جبهه برود، به او گفتم: برادرت که به جبهه رفته. جواب داد: برادرم برای خودش رفته. امام گفته به جبهه برویم، من هم می روم. انگار محمد، استاد بود و ما شاگرد. 9 سال انتظار خیلی سخت بود. هر کس در می زد، شوهرم بلند می شد در را باز کند، فکر می کردیم او است. به ما نگفتند شهید شده، گفتند شاید زنده باشد. الحمدلله بعد از 9 سال جسدش آمد. جسدش جوری بود که به من نشان ندادند. شوهرم به پزشکی قانونی رفت. دولتی در فرهنگسرای رازی تجلیل شد. ...
زلاتان: به هیچ کس نگفته بودم که از فوتبال خداحافظی می کنم/ خدا هم از رفتنم ناراحت بود!
: امروز صبح (صبح روز بازی) وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم که دارد باران می بارد. به خودم گفتم که حتی خدا هم امروز غمگین است. حتی خانواده ام هم نمی دانستند که امروز قرار است چه اتفاقی بیفتد. مثل یک مرده متحرک بودم. با هیچ کس شوخی نکردم، حتی حرف هم نزدم. تنها سه ماه پیش از فکر کردن به بازنشستگی هم می ترسیدم اما امروز آن را پذیرفته ام و احساس می کنم که برای بازنشسته شدن آماده ام. طبیعتاً کمی هم ناراحتم ...
زلاتان با چشمانی اشکبار: از خانواده ام و خانواده دومم تشکر می کنم/ وقت آن است که خداحافظی کنم اما.../ ...
ادامه با سبک همیشگی و غرور ذاتی اش گفت: امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم باران می بارید. با خودم گفتم که حتی خدا هم امروز غمگین است. حتی خانواده ام هم نمی دانستند امروز چه رخ خواهد داد. احساس می کردم زامبی هستم. شوخی نمی کردم، حرف نمی زدم. سه ماه پیش با فکر کردن به خداحافظی مضطرب می شدم اما امروز آن را پذیرفتم و احساس می کنم آماده هستم. مشخصا کمی غمگین هستم. زلاتان با اشاره به خداحافظی پر از ...
حاشیه نگاری| ما معمولی ها خودمان آمدیم
گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: ساعت 5 صبح روز چهاردهم خرداد است و فضای شبستان حرم امام خمینی (ره) در سی و چهارمین سالگرد رحلت او پر از جمعیت و تماشایی شده است. جمعیت وارد صحن و شبستان می شود و مأموران انتظامات سعی می کنند نظم برنامه را به دست بگیرند. راستش من 2-3 شبی بود که بیمارداری می کردم و نخوابیده بودم به خودم می گفتم همان حوالی سخنرانی رهبر بیایم و زود برگردم اما می ترسیدم جا برای ...
خدا هم از رفتنم ناراحت شد/ زلاتان: حتی باشگاه و همسرم از خداحافظی ام خبر نداشتند!
طولانی مدتی داشتم، واقعا طولانی بود. از همه به خاطر قدرتی که به من دادند و آدرنالین و احساساتی که کمکم کرد ادامه دهم تشکر می کنم. او که در زمین و در زمان خداحافظی بسیار احساساتی به نظر می رسید، در طول نشست خبری به همان سبک همیشگی اش برگشت و اضافه کرد: امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم باران می بارید. با خودم گفتم که حتی خدا هم امروز غمگین است. حتی خانواده ام هم نمی دانستند امروز چه رخ خواهد ...
روایتی تلخ از 15 خرداد خونین بانه
شهید شد دختر دیگر این خانواده عایشه نیز علارغم وجود ترکش در بدنش به دلیل اینکه در بیماران پرونده نداشته عنوان جانباز دریافت نکرده اما این دختر نیز که در آن زمان کودکی بیش نبوده سال هاست درد رنج ناشی از این جنایت جنگی را تحمل می کند. خانواده محمودزاده که یک دختر و یک پسر را در بمباران 15 خرداد سال 1363 از دست دادند و همچنین همسر وی نیز یک پایش قطع شده و سال هاست از بیمارهای جسمی و روحی ناشی ...
منتظر بودیم ببینیم امام چه می گوید
. فقط هر چند روز یک بار، در حد چند جمله با یکی از نگهبانان زندان هم صحبت می شدم. یکی از آنان خبر فوت امام (ره) را به من داد. خبر را به من داد و همان جا ماند و منتظر واکنش من نشست. شاید پیش خودش فکر کرده بود که این خبر – که خبر مهم و بزرگی بود – روحیه ام را درهم می شکند. راوی اضافه می کند: می دانستم با دشمن سروکار دارم و نباید حتی در بدترین لحظات و سخت ترین شرایط نیز کوچک ترین نشانه ای از ...
رفتار امام خمینی (ره)با خانواده اش چطور بود؟
برای این که ببینند من بیدار شدم یا نه، به من گفتند: تو صدای زنگ را شنیدی؟ من می خواستم نه راست بگویم نه دروغ، گفتم مگر توی اطاق شما ساعت بود که من بیدار شوم؟ ایشان هم متوجه شدند که من دارم زرنگی می کنم. گفتند: تو جواب مرا بده، تو از صدای ساعت بیدار شدی؟ ناچار بودم بگویم بله؛ لذا گفتم من احتمالاً بیدار بودم (برای این که واقعاً صدای ساعت خیلی دور بود و خیلی ضعیف) پس از این آقا گفتند: دیگر ...
وقتی بازیکن پرسپولیس در برابر مشهورترین قاتل ایران قرار گرفت!
لباس تمرینی ام است و بو می دهد، گفت ببند. قشنگ چهره راننده در ذهنم هست. رفتیم تا به میدانی رسیدیم که با خانه من حدوداً دو، سه کیلومتری فاصله داشت. همدست راننده پیاده شد، در را باز کرد و من هم پیاده شدم. باورتان نمی شود، اینقدر ترسیده بودم که یک نفس تا دم در خانه ام دویدم. گفتم خدایا عجب اشتباهی کردم. بنده خدا خواهرم چند بار به من گفت بمان. اما حرف های ...
واکنش رییس یک هیات فوتبال به درخواست 500 میلیونی برای تغییر رای کمیته انضباطی
به کنار گذاشتن تان مصمم شدم و اگر یک درصد می خواستم این کار را نکنم، الان صد در صد انگیزه دارم این کار را انجام بدهم. رییس هیات فوتبال یزد خاطرنشان کرد: به این افراد گفتم اگر بخواهم تخلفی کنم، هیچ ترسی از امثال شما ندارم. به همین دلیل برکنارتان می کنم و اگر مشکلی داشتم، همان کاری که گفتید را انجام بدهید. این افراد به دنبال تسویه حساب شخصی هستند و به همین خاطر حرف های بی سر و ...
منظومه سپید امام(ره) برای همسر و دخترانش
پدر کلمات عاشقانه را ساری و جاری می کند تا مرهمی باشد بر دلتنگی های دختر بابایی: فریدۀ عزیزه ام از قراری که خانم(همسر امام) نوشته بودند ایشان برای خاطر شما خیال مشهد دارند. و از قراری که شما در همان تاریخ نوشته اید، ایشان تهران و شما قم هستید. از نوشتۀ خانم که فریده چون دلتنگ هستند می خواهم ببرمش مشهد به قدری نگران شدم که خدا می داند. بحمدالله کاغذ امروز قدری موجب رفع آن شد. بزودی ...
عقرب سیاه کابوس زنان تهرانی| ماجرای آزار و اذیت زنان مسافر
زن جوان سوار خودروی پژو شد و به راننده گفت دربست. تازه از مطب دکتر می آمد و حالش اصلا خوب نبود. راننده جوان هنوز چند کیلومتری نرفته بود که برگشت و از زن جوان خواست تا بیاید جلو و روی صندلی کنار راننده بنشیند. این حرف راننده برای زن جوان کمی مشکوک به نظر می رسید. با خودش گفت که این مرد حتما نقشه ای در سر دارد و پرسید: برای چی بیایم جلو؟ من راحتم. راننده جوان کسی نبود جز مردی که پلیس از ماه ها قبل در تعقیب او بود. ...
یک روز خانواده جانباز شیمیایی چگونه می گذرد؟
...، به خاطر سر و وضعت فکر کردم پیرمرد 90 ساله حلبچه ای هستی و گفتم این زنده نمی ماند! اما تو که خیلی جوانی! محمد می گوید: خب! من 19 سال دارم. او، خانواده جانبازان شیمیایی را قهرمانان واقعی می داند محمد در حال رفتن به کلاس است، در حالی که لبخند بر لب دارد و دوباره تصاویر جلوی چشمانش می آید؛ تازه جنگ تمام شده که به خواستگاری لیلا خانم می رود، لیلا خانم علیرغم اینکه به او می ...
تحقیر و شکنجه به جرم حمایت از امام
امام از طریق رادیو تبریز به گوش همه ما رسید. خوشحالی آن لحظات تاریخی غیرقابل بیان است. خدا می داند که چه شوری در دل ها افتاد. من متوجه شدم دوستانی که دیشب با شک و تردید حرف های مرا می شنیدند و تا حدی باور نمی کردند، امشب چقدر با احترام و شگفتی به من نگاه می کنند! با خود گفتم: شاید این دوستان پیش خود گمان می کنند من از غیب خبر می دهم! ... ما در نارداران چهل روز برای امام عزادار شدیم. ...
نامه های عاشقانه؛ روایتی از ناگفته های آقا روح الله
شخصیت های سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری برای چه افرادی نامه شخصی می نویسند و در نامه هایشان چه مطالبی را بیان می کنند. آیا تاکنون برای اعضای خانواده خود نامه نوشته اند؟ سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) فرصتی شد تا بیشتر با ابعاد شخصیتی این سیاستمدار قرن و نگاه ایشان به زن آشنا بشویم. امام خمینی(ره) در دوران پر برکت حیات خود برای همسر و سایر اعضای خانواده نامه هایی نوشته اند که هر ...
بی تابی امام در شب عملیات حصر آبادان به روایت محافظ سابق حاج احمد خمینی
ما به وجود شما احتیاج داریم. بیت امام همراه با شهیدان سامع و هاشمیان و رزمندگان شهرضا بحرینی ادامه داد: من ابتدا ناز کردم چون جزو نقشه ما بود و گفتم من از موتور خسته شدم اما به خاطر کمک به شما حاضرم! خلاصه بعد از یک هفته قرار شد از من امتحان بگیرند در این یک هفته شب ها وقتی همه خواب بودند من و حسن موتور را برداشته دور می زدیم (در حالی که موتور خاموش بود) و تا روز امتحان و شب ...
آقای استاندار از مصائب مردم در مجتمع پرگان برازجان خبر دارید؟! /تصاویر
سقوط افراد جلوگیری شود. مشکل آسانسور وارد یکی از واحد ها شدم که بلافاصله خانم خانه به همسر پیرش که روی زمین خوابیده بود اشاره کرد و با ناراحتی گفت: همسر من ناتوان است فلج شده و قلبش را به تازگی عمل کرده ایم به دلیل عدم وجود آسانسور مجبورم که با پله او را به پایین ببرم که من هم طبقه سوم هستم و به نرده ها نمی توانم تکیه کنم. بچه هایم خود دغدغه دارند و حال و روز ما هم دغدغه دیگری ...