پدر و مادر شهید از خاطرات پسر شهیدشان می گویند | مهرداد نگهبان بیت ...
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان جالب نابینایی که خیاط شد
یافتم یک آموزشگاه کوچک و ساده و حیاط دل انگیزی با گل های پِتوس و شمعدانی هایی بود که به دستان مادری گیلانی این اندازه زیبا به نظر می رسید. اولین درسم را همینجا گرفتم: "هرچه ساده تر زیباتر. موفقیت در عین سادگی و ساده زیستی به دست می آید" هم نام مادر سادات است این بانوی زیبای انزلی چی؛ فاطمه خانم یا مامان فاطمه بچه های انزلی است. همان قدر که یک مادر برای آموختن فرزندش وقت می ...
متین ستوده از عشقش رونمایی کرد | عکس دونفره متین ستوده در کنار این مرد جوان همه را میخکوب کرد
ای نیست. متاسفانه من سال ها قبل خاله و دختر خاله ام را از دست دادم و این موضوع تا مدت ها روی روحیه من تأثیرات منفی گذاشت اما چیزی که به من تلنگر اساسی زد و باعث تغییر جدی نگاهم به مرگ شد مرگ یکی از پسران جوان فامیل بود که به تازگی ازدواج کرده بود و هیچ کس در بدترین شرایط ممکن هم فکرشو نمی کرد که او ممکن است فوت کند اما او در یک تصادف درگذشت و این اتفاق باعث شد که من به این حقیقت که مرگ هیچ وقت خ ...
علائم بیماری شایعی که زنان باید آن را جدی بگیرند
اند شایع تر است. البته در سال های اخیر چون خانواده ها ترجیح می دهند یک یا دو بچه داشته باشند و تعداد زایمان های یک خانم کمتر شده است بنابراین شاهد کاهش مبتلایان به افتادگی رحم هستیم. به طور کلی این بیماری بین خانم های 40 تا 50 سال که بیش از چهار تا پنج زایمان طبیعی را تجربه کرده اند بسیار شایع است. نشانه ها و عوارض افتادگی رحم درخانم هایی که زایمان های متعددی را ...
منفورترین قاتل استرالیا آزاد شد، کمک دانشمندان به مادری که فرزندان خود را نکشته بود
احیا کند، اما زمانی که آمبولانس رسید، بچه مرده بود. دومی پاتریک 8 ماهه بود. بعدی سارای 10 ماهه و آخری نیز لورای 18 ماهه بود که جان سپرد. دلیل مرگ دوتن از فرزندان او سندرم مرگ ناگهانی نوزاد بود. غم از دست دادن فرزندان بسیار سنگین بود و سبب تیره و تار شدن رابطه کاتلین و همسرش شد. آن دو سپس تصمیم به جدایی گرفتند. چند سال بعد، همسر سابق خانم فولبیگ دفتر خاطرات شخصی او را ...
فرزند بیشتر و 5 مزیتی که برای شما دارد
خواست که مثلاً یک توپ بازی برایش بخرد، پدر می گفت تا ببینم چه می شود، این تا ببینم یعنی پنج ماه باید بدوی تا برایت بخرم! وقتی بچه به پدر می گفت برایم دوچرخه نمی خری؟ پدر می گفت که برو در مغازه کار کن یک بخشی از پول آن را خودت به دست بیاور و مقداری هم من می دهم! بنابراین بچه های آن دوران قدر این امکانات را می دانستند، اما بچه ای که صبح درخواستی از پدر می کند و ظهر آنچه خواسته به دستش می ...
ببینید | اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است
همه مسافران در پایانه مسافربری شهر، مرکبتان را ترک کنید، برای زیارت فرزند امام هشتم(ع) کافی است با چند قدم پیاده روی خودتان را به ابتدای خیابان تهران قدیم برسانید و به اولین مسافرکشی که سر راهتان سبز می شود بگویید؛ شاهزاده حسین . اگر هم می خواهید غریبه بودنتان لو نرود باید بگویید خیابان سلامگاه. مسافرکش بعد از طی یک خیابان نه چندان طولانی مسافرش را به سلامگاه می رساند و شما پیش خودتان می گویید؛ چه ...
افکاری که ما را درگیر و زندگی را از ما می گیرد
باشید و به زندگی فکر کنید. صدای زنگ تلفن که به صدا درمی آید، پیرزن به سختی از جا بلند می شود. برایش راه رفتن با واکر هم سخت است. بچه ها که کوچک بودند، همه هم وغم او رسیدگی به آنها بود. مراقبت از 6 فرزند و رسیدگی به تکالیف مدرسه آنها یک طرف، شستن لباس هایشان در سرما و گرما هم یک طرف. شاید درد زانوهایش به همین خاطر بود. ازدواج بچه ها هم که دیگر داستان پرماجرایی بود . چقدر آن دوره ها به هر ...
با لجبازی بچه ها چه کنیم؟!
، کودکی را تصور کنید که برای رسیدن به خواسته اش پافشاری می کند اما درعین حال، پدر و مادرش را مسئول رسیدن او به خواسته اش می داند و حاضر است که در برابر کلام آرام آنها شنونده باشد؛ حتی اگر نخواهد تغییری در تصمیمش به وجود بیاورد. حداقلش این است که روانش از فریاد و گریه و جیغ در امان می داند؛ همین یعنی یک قدم جلو هستیم. جنگ بماند برای دشمن آن قدر گریه کن تا خسته شی! و انگار یادمان ...
مادرم یک تنه زمین گندمی همسایه را درو کرد+فیلم
ز بود. همه چیز بوی خاک می داد. بوی غربت می داد. عطش بود. اصلاً همه چیز داغ بود. من جوانی را دیدم بی تاب از غم رحلت امام که نیمه بی هوش روی دست مردم می رفت. مأمور آتش نشانی را دیدم که برای خنک شدن مردم شیلنگ آب را سمت جمعیت می گرفت. مادر دیدم فرزند گم کرده در سیل جمعیت. من همه این صحنه ها را به چشم دیدم نه در قاب تلویزیون! برای همین می گویم راه همان راه است و دل همان دل. فقط کمی حال و هوای این رو ...
خودکارهایتان را بیاورید، می خواهم کتاب بنویسم
... . همان طور که بساط آبگوشت پنجشنبه ظهر را جمع می کرد، پاسخ داد: نه اتفاقاً! از یک جایی به بعد، همه چیز راحت تر است؛ اگر خودت بخواهی... هنر دست، از گلدوزی تا نوشتن کتاب مریم قربان زاده که مادر دو دختر و دو پسر است، لیوان شربت را دستم داد و برای دارو دادن به قاسم و رضوانه فرزندان کوچکش که آبله مرغان گرفته اند به اتاق رفت. چند دقیقه کارهای منزل را رتق و فتق کرد. شنیده ...
این زن خیلی جوان مادر ترلان پروانه است ! / واقعا شیک تر ازدخترش ! + عکس
سالگی از تبلیغات شامپو جلوی دوربین رفت و حالا در کنار علاقه خود به رقص باله ، بازیگری هم می کند. خانواده ترلان پروانه پدرش مهندس و مادر پریسا فروغی خانه دار علاقمند به بازیگریست و تنها یک بنام عرفان دارد که از خودش 2/5 سال بزرگتر است شروع از تیزر تبلیغاتی اولین بار سال 1380 در 3 سالگی خانمی در فرودگاه من را دید و به مادرم پیشنهاد بازیم در یک تیزر تبلیغاتی ...
زندگینامه و وصیت نامه روحانی شهید سید حکمت اله دانشره
فرزندی را توانستی تربیت کنی و تحویل جامعه بدهی . پدر جان اگر ناراحت شدی روز عاشورا را در نظر بگیرید که امام حسین ، علی اکبر و علی اصغر . و جان خود و برادر و برادر و برادر زاده خود را در راه خدا و رضای خدا داد . اما سخنی چند با مادر مهربانم . مادرجان ناراحت نشوی و گریه نکنی و لباس سیاه نپوش ، مادر امیدوارم که زینب وار باشی و صبر و استقامت داشته باشی مبادا شیطان شما را فریب دهد . سخنی با برادران عزیزم ...
ارادت محمد به ائمه(ع) کار خودش را کرد
عاشورا و زمان امام حسین (ع) بودم ایشان را یاری می کردم. روزی که آقا محمد از رفتن صحبت کرد، روز امتحان من بود، باید ثابت می کردم که چقدر به اعتقاداتم پایبندم. من همسرم را با جان و دل و با دست های خودم برای دفاع از اسلام و دفاع از عقیله بنی هاشم راهی سوریه کردم. محمد 15 دی سال 94 راهی شد. دوره آموزشی محمد چهل و پنج روز طول کشید. اواخر روزهای آموزشی بود که گفت: آماده باشید ببرمتون خونه مادر جون ...
انجماد یک رویا در دمای منفی 196 درجه
از هر طیف و سنی با یک یا دو فرزند خود اینجا حضور دارند. والدینی که به دلایلی از جمله ناباروری، سن بالای مادر و یا وجود برخی بیماری ها در مادر مجبور به استفاده از روش درمانی استفاده از جنین فریز شده خود شده اند. بچه ها مجال گفت وگو نمی دهند اما تصمیم می گیرم به سراغ چند خانواده بروم تا از تجربه آنها بپرسم. 3 روایت از روند تحقق یک رویا مادر نیلا و نیما می گوید: من و همسرم بعد ...
شیرینی های سنتی اصفهان؛ جاذبه خوشمزۀ گردشگری
بافتی خاص که آن را از پیراشکی متمایز می کرد. از مشتری های غرفه شنیدم که این شیرینی خوشمزه مخصوص شهرستان نجف آباد اصفهان است و همان لحظه بود که گردشگری خوراک با تمرکز بر شیرینی های سنتی و خوشمزۀ شهرهای مختلف استان اصفهان از ذهنم گذشت... ازاین رو در گزاش پیش رو ضمن معرفی چندنوع شیرینی سنتی در استان اصفهان و نحوۀ تهیه آن ها از زبان شهروندان شهرستان های استان، دیدگاه ندا ترابی، عضو هیئت ...
از مسجد نو تا حرم مطهر انجام شد؛ پیکر مادرشهید حجت الاسلام محمدحسن ابراهیمی در قم تشیع شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه ، تشییع پیکر مادر شهید حجت الاسلام محمدحسن ابراهیمی عصر امروز دوشنبه 15 خرداد بر روی دستان مردم شهیدپرور قم از مسجد نو تا حرم مطهرحضرت معصومه (س) تشییع و پس از اقامه نماز توسط آیتالله حسینی بوشهری در گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) قم به خاک سپرده شد. حاجیه خانم انسیه روان بد، در سن 77 سالگی و بر اثر بیماری روز شنبه به فرزند شهیدش پیوست. گفتنی است ...
قیام پانزده خرداد یک قیام مردمی بدون سازمان دهی بود
نیز در مدرسه فیضیه کشتند. در در و دیوارهای کوچه ها خون جاری بود. حاج حسین کشور، یکی دیگر از شاهدان عینی رخدادهای روز 15 خرداد در قم، در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، دیده های خود را چنین روایت می کند: پس از شنیدن خبر دستگیری حضرت امام خمینی، جمعیتی به راه انداختیم و رفتیم داخل صحن حضرت معصومه (س)، ما مردها سلاح به دست به طرف خیابان تهران حرکت کردیم. یک وقت دیدیم که ماشین های ...
عاشقانه هایی از حضور در خانه ی پدری
...> خنکای هوا خورد تو صورتم؛ جوانی کمی آن طرف تر داشت ویلچر پیرزنی را با عجله جلو می برد. خودم را رساندم بهشان و گفتم: مادر کجا. عجله دارید انگار. پسرش خندید. فهمیده بود شوخیم گرفته است. دستش را سفت کرد روی دسته های ویلچر؛ رگ دست هایش پیدا بود و این یعنی دست هایش خشکِ خشک بودند و به پوست نازک بی رنگی بند. گفت: زیارت امام . جوان تنومند و خوش خنده اش نگاهی به مادرش انداخت و گفت: کلی راه آمده ایم . ...
با نامزدم به بن بست رسیده م/ نمی تواند شریک خوبی برای زندگی باشد/ نمیدانم کی و چگونه به این نامزدی بد ...
نفع هر دوی ماست؟ شریک عاطفی ام می تواند مشکلات را بپذیرد و حل کند و ...؟ جواب تمام سوال هایتان را بیابید بعد تصمیم بگیرید. نامزدی یک تعهد است، ممکن است شما در دوران نامزدی عقد نکرده باشید اما این دلیل نمی شود که شما تعهدی به شریک عاطفی تان نداشته باشید و از طرف دیگر اگر دو دوران نامزدی عقد کرده باشید به دلیل اینکه عروسی نکرده اید دلیل بر این نمی شود که تعهدات رسمی و قانونی ازدواج شامل ...
حاشیه نگاری| ما معمولی ها خودمان آمدیم
. پندگیر، روسری سبزی که پوشیده را محکم می کند و یک گوشه می ایستد: نفسم توی جمعیت زیاد زود می گیرد به خصوص چنین جمعیتی. دلم می خواهد عکس او را بگیرم اما دوست دارد در عکس هم کاروانی هایش که با اتوبوس آمده هم باشند. آمده ام مطالبه کنم برای جوانان از تمام بساط خبرنگاری اجازه داشتم کاغذ و خودکارم را ببرم داخل شبستان. همان چند دقیقه اول، دست کم 10، 15 نفری می آیند جلو و می گویند خانم ...
روایتی تلخ از 15 خرداد خونین بانه
رفتم مادر خانم را دیدم و محمد را به دست او سپردم. ملاخالد همسایه مان گفت کاک کریم همسرت در بیمارستان است برو به دادش برس به بیمارستان رفتم در میان زخمی ها و کشته دنبال همسرم می گشتم به سردخانه رفتم جنازه دخترم را که لباس هایش برتنش نمانده بود و یک دستش قطع و شکمش متلاشی شده بود پیدا کردم پدر بزرگش که همراه من بود شالش را روی جنازه اش کشید. جنازه را به منزل آوردیم به همراهی یکی ...
جمهوری اسلامی به زن آگاهی و فرصت تحصیل داد
... خاطره ای از حضرت آیت الله خامنه ای در این باره پایان بخش این گزارش است. یک بار من در یک مسافرتی بودم، بعد از سخنرانی ای که کردم، خواستم بیایم بروم سوار ماشین شوم، پاسدارها نگه داشته بودند که مردم نیایند نزدیک، من دیدم یک خانمی دارد پشت سر این پاسدارها همین طور خطاب به من حرف می زند، من گفتم راه را باز کنید این خانم بیاید ببینم چه کار دارد، آمد جلو، گفت که به امام از قول من بگو من ...
در اندرونی بیت امام (ره) اولویت با که بود؟
هم مادر بچه ها اشرف خانه بودند. فاطمه طباطبایی عروس امام می گوید: مادر اگر سر سفره نمی نشست، آقا لب به غذا نمی زدند. اگر همه سر سفره حاضر بودند ایشان منتظر مادر می ماندند. تا اواخر عمرشان هم همینطور بودند. گاهی که دست به غذا می بردیم. نمی گفتند چرا صبر نمی کنید. می پرسیدند: خانم نیامد؟! آن وقت چندبار ایشان را صدا می کردند. گاهی خانم می آمد و می گفت: آقا، من مهمان دارم باید غذا بکشم. شما بخورید. من ...
مرور جلوه های رفتاری امام با کودکان
گفتند که برود. آقا فرمودند: بگذارید این بچه اینجا بایستد و برای من صحبت کند. آن وقت او بازوی چپ خودش را که انتظامات ورود امام خمینی بر پارچه ای نوشته شده و به دستش بسته بود را به طرف آقا تکان می داد، آقا گفتند: این بچه چه کار می کند؟ چرا بازوی خودش را به طرف من تکان می دهد؟ مادرم گفتند که: آقا شما روی دست او را بخوانید، دستش را برای شما تکان می دهد. آقا نگاه کردند و گفتند: به به، شما انتظامات من ...
رفتار امام خمینی (ره)با خانواده اش چطور بود؟
مرتب پتویش را کنار می اندازد و من ناچار می شوم شبی چند بار پتو را روی او بیندازم!) آهسته راه می رفتند تا کسی بیدار نشود خانم امام می گفتند: بنده تا یاد دارم و در طول زندگی مشترک با ایشان هر شب (همیشه) به نماز شب می ایستادند و سعی داشتند که مزاحم من یا بچه ها نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب آقا بیدار نشدیم، مگر این که مثلاً خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که می ...