لحاف دوزی که اراذل و اوباش را از محله بیرون کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
مردم بازار صنایع دستی را رونق ببخشند؛ تا هنرها فراموش نشوند
مقیمی یکی از هنرمندان صنایع دستی فعال در رشته سفال گری به گفت وگو پرداختیم. ایسنا- در خصوص فعالیت خودتان در عرصه هنر سفال گری توضیحی داشته باشید؟ منزل ما تقریبا انتهای کوچه بیگدلی (صفاییه) بود. و بیشتر در محله جوی شور رفت وآمد داشتیم چون مغازه ها، نانوایی، حمام، مدرسه و منزل هم کلاسی ها در آن جا بود؛ در انتهای خیابان سمیه فعلی که البته در آن زمان خیابان نبود و همه باغ و ...
خوشحال می شوم که کسی بگوید مَشکی از کوهبنان خریده ام
مشک دوز ادامه می دهد: گاهی وقت ها پوست بادام کوهی را چوپانان برایم می آورند. ظرفی را پر از آب می کنم و پوست را داخل آب و پوست بادام کوهی گذاشته و آن را بر روی آتش می گذارم تا بجوشد. وقتی که سرد شد به رنگ قرمز پررنگ در می آید. به گفتۀ او، از رنگ های مصنوعی نمی شود برای رنگ آمیزی پوست استفاده کرد و آن را خراب می کند. بعد از اینکه پوست آماده شد، اطراف آن را به هم می دوزد و کار آماده می ...
مادر شهید صادقی جعفری از دلتنگی هایش می گوید | عباس همه چیزش را با مردم قسمت می کرد
همشهری آنلاین: زینب صفاری: امروز بعد از مدت ها مهمان مزار پسرش بود، وقتی هم که برگشت با حوصله عکس ها و یادگاری های عباس را نشانم داد و از خاطراتش گفت، خاطراتی که با بوییدن چفیه در ذهنش تداعی می شد. عباس صادقی جعفری، هم محله ای شهید ما هنوز برای مادرش زنده است. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید سر حرف با ماجرای ازدواج مادر باز می شود، کمی فکر می کند تا خاطرات 58 سال ...
سارق مسلح: می خواستم با پول دزدی نانوایی مدرن بزنم!
نانوایی داشتم و همیشه آرزو می کردم در آینده نانوایی با تجهیزات نوین در تهران تأسیس کنم که زبانزده همه باشد. از طرفی هم دوست داشتم به نیازمندان کمک کنم، اما پولی نداشتم. به همین خاطر رفتم و شاگرد نانوا شدم و الان چند سال است کار می کنم، اما دستمزد شاگرد نانوایی آنقدر پایین است که هزینه زندگی را کفاف نمی دهد و نمی شود پس انداز کرد. هر چقدر فکر کردم دیدم با توجه به قیمت بالای دستگاه های نانوایی و هزینه های ...
ضرب و شتم نیروی اورژانس در محله ستارخان +عکس
به گزارش بهداشت نیوز سرپرست مرکز اورژانس استان تهران، از ضرب و شتم نیروی اورژانس در محله ستارخان خبر داد. محمد اسماعیل توکلی اظهار کرد: حوالی ساعت 6:30 دقیقه صبح جمعه گزارشی مبنی بر حال نامساعد یک شهروند به مرکز 115 اورژانس استان تهران اعلام شد. بلافاصله کارشناسان اورژانس به محل حادثه در خیابان صالحیان در ستارخان اعزام شدند. وی تصریح کرد: یکی از کارشناسان اورژانس به فوریت ...
ناگفته های اختلاف ساپینتو و فتح الله زاده/ از دستور مدیرعامل برای اخراج مهدی پور تا سنگ تمام برای سرمربی ...
ساپینتو از نظر شخصیتی وارد شد در زمان فتح الله زاده بود. شاید خودش هم متوجه این موضوع نبود. به مدت 10 روز، بعد از تمرین با همسر ساپینتو به دنبال خانه می گشتیم وی با بیان اینکه شاید موضوعی که باعث شد ساپینتو، فتح الله زاده را هیچ وقت نبخشد اتفاقی بود که برای خانه اش پیش آمد، عنوان کرد: فتح الله زاده و معاون هایش با من تماس گرفتند که فوری برای ساپینتو خانه پیدا کنیم. حتی مدیر ...
اشک پشیمانی قاتل اشتباهی| مرد کارتن خواب را به جای برادرم کشتم
. حتی همان شب بعد از قتل وقتی با برادرم روبه رو شدم، هنوز شوکه بودم و تازه واقعا باورم شد اشتباهی یک نفر دیگر را کشته ام. خیلی ترسیده بودم و عذاب وجدان داشتم. به همین خاطر دست به خودکشی زدم اما معجزه آسا زنده ماندم.وی ادامه داد: اولیای دم بهروز که می دانستند من عمدی او را نکشته ام، حاضر به گذشت شدند و به حرمت میلاد حضرت علی(ع) و برای رضای خدا از قصاص گذشتند. مادرم خانه اش را فروخت تا توانست رضایت ...
عجیب ترین شغل دنیا: شکارچی فرودگاه مهرآباد!
دوست می افتد در دل مسؤولان آنجا و او می شود شکارچی نیمه وقت فرودگاه. تفنگ جدید بعد از بازنشستگی، سلطان به طور دائم در واحد ایمنی زمینی فرودگاه مشغول به کار شد. او هر روز صبح از کرج می آید فرودگاه، سرکارش. بعد از آماده کردن تفنگ ها و پوشیدن لباس هم با یکی از ماشین های فرودگاه به کل باند و محوطه اطراف آن سرکشی می کند تا اگر حیوانی روی باند باشد آن را از آنجا دور کند. ...
ویزیت رایگان آقای دکتر به عشق اهالی محل
مریضی را به خاطر پول دست خالی برنگرداند! به مناسبت روز پزشک به سراغ شاهین شاه پناه رفتیم. پزشک 45 ساله که می گوید حق معاینه ام را از خدا می گیرم. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید اینجا سرای محله هفت حوض است. و همه می دانند دکتر امروز اینجا مریض هایش را می بیند. پشت در اتاق در ذکر و خیرش را زیاد می شنوی. پیرزن همان طور که چادرش را با روی سرش مرتب می کند و زانویش را ...
مدرسه ای برای آموزش مداحی/ جواد قربان پور، مدرسی که می خواهد با کشف استعدادها نخبه پروری کند
وارد مدرسه علمیه آیت الله موسوی نژاد شدم. از همان زمان مداحی را هم شروع کردم و از محضر استادانی همچون واعظ زاده خراسانی، حجت الاسلام حداد و استادان حوزه علمیه قم بهره بردم. طلبگی و مداحی را مدیون دو نفر هستم؛ اول، عمویم که سال 1365 شهید شد. از پنج سالگی همراه او بودم و در این انتخاب تأثیر زیادی داشت. در جلسات مذهبی نیروهای اطلاعات سپاه و برنامه صبح های جمعه ختم صلوات منزل آیت الله حائری همراه او ...
من را فرشته صدا نزنید ؛ گفت وگویی متفاوت با یک ترنس | وقتی گفتند تغییر جنسیت بده باور نکردم | مادرم نفسش ...
....خواهرش ش. موسوی هم در این مصاحبه همراه ماست، قرار است هر دو از فرشته بگویند که رفت و انسان جدیدی که متولد شد. زاده ی زنجان است ولی در تهران زندگی می کند. فرزند پنجم خانواده است، چهار خواهر و یک برادر دارد. همه ی اعضای خانواده اش جز یکی از خواهرانش، ازدواج کرده و زندگی مستقلی دارند. معماری خوانده و قبل از عمل تغییر جنسیت در رشته ی تخصصی خودش فعالیت می کرده است اما بعد از عمل، در یک مغازه ...
اشتغال 30 نفر در کارگاه حصیربافی آبپخش/ مسئولان برای بیمه صنعتگران دستی فکری کنند/ اهدای تویزه به رئیس ...
خود را معرفی کنید و در مورد اینکه با چه افرادی این کار را وسعت دادید بگویید. - حمیده جان امیری ملقب به دختر نخلستان جنوب هستم که قریب به پنج سال است در حوزه صنایع دستی فعالیت دارم. ابتدا با خانواده خود شروع کردم یعنی با مادر و خواهرم و بعد از اینکه کارمان وسعت داده شد و سفارش ها نیز بیشتر شد بانوان بیشتری را وارد کار کردیم در اصل بیشتر از خاله و دختر خاله و مادر شوهرم کمک گرفتم ...
دیدار با مادر و همسر شهیدی که 18 سال انتظار کشید | میان تابوت شهدا دنبال عبدالله می گشتم
را نگرفته بودند: سال 1325 به دنیا آمدم، خانواده متوسطی داشتیم، همه بچگی هایم در یک خانه نقلی واقع در خیابان ری گذشت. تهرانِ آن زمان توفیر داشت با حالا. یادم می آید آب خانه ها لوله کشی نبود. آب آشامیدنی را هم می خریدیم و برای بقیه کارها هم با تلمبه از آب انبار آب می کشیدیم. یادم نمی آید درشکه، زمان بچگی های من بود یا نه، اما آن قطار قدیمی تهران که حالا چند واگنش در متروی شهرری برای تماشا گذاشته شده ...
گفت وگو با زوج پزشکی که بانی راه اندازی درمانگاه خیریه شدند | پشت پا به ریاست برای خدمت به مردم | دعای ...
همشهری آنلاین - بهاره خسروی: قرارمان با این زوج پرمشغله کلینیک خیریه اصحاب الحسین در محله فروزش بود. زوجی که درکنار تمام پیشنهادات پرمنفعت و کم دردسرتر،ترجیح دادند،بیشتر وقت شان در این درمانگاه کنار بیماران نیازمند بگذارند. سر دکتر شیدا عادلی حسابی شلوغ بود با وجود گرفتن وقت قبلی برای مصاحبه تا رسیدن دکتر امیرحسین صاحب الزمانی بین مریض وارد اتاق خانم دکتر شدم یکی دوباری هم به دلیل مراجعه بیماران ...
با خاطرات محمد نیک که تاریخ زنده ادبیات شهرمان در نیم قرن اخیر و یکی از موسپیدکرده های مشهدی است | شاعری ...
تأمین اجتماعی. چون صدای خوشی داشت، وقت اذان که می شد، می آمد جلوی مغازه، لب جوی آب می ایستاد، اذان می گفت و همسایه ها از صدای اذانش استفاده می کردند. پدرم مناجات خوان حرم مطهر هم بود. یادم می آید در سال های کودکی، نیمه شب های ماه رمضان با او می رفتیم حرم مطهر. من همراه پدرم از گلدسته بالا می رفتم و شهر را تماشا می کردم که روشنایی مختصری داشت. آن زمان پنج شش سال بیشتر نداشتم. پدرم شب های ماه ...
ممدریش؛ نخستین بستنی ساز ایران | شعر و ضرب المثل معروف این کاسب قدیمی چه بود؟
را دیده بودم: اول خامه را به دور قالب می مالید و بعد آنقدر قالب را می گرداند تا خامه سفت می شد. بعد آن را می برید و داخل بستنی ای می ریخت که در حال زدن و بستن بود. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید ممدریش قدی کوتاه، شکمی بزرگ و هیکلی چاق داشت. تنبان بندی می پوشید و وقتی هوا خیلی سرد می شد، کت خود را روی دست می انداخت. اصطلاحی در تهران رواج داشت که می گفتند هوا آنقدر ...
ویدئوی جنجالی هالک ایرانی در اینستاگرام غوغا کرد | تغییر باورنکردنی هالک ایرانی بعد از 9 ماه
یری از خودش در مقایسه با نه ماه پیش منتشر کرده، و مدعی شده که به صورت حرفه ای در حال تمرینات بوده است. صفحه سجاد غریبی در یک یادداشت اینستاگرامی اعلام کرد که او برای مدتی از دنیای مجازی خداحافظی کرده و به دور از حاشیه در حال تمرین زیر نظر مربی خود است. اما نگفته که در چه حوزه ورزشی ای مشغول تمرین است. پانزده روز قبل بود که سجاد غریبی، مشهور به هالک ایرانی پس از رجزخوانی ...
داستان ناتمام احیای مدرسه قصه های مجید
نوسازی مدارس برای بهبود وضعیت اینجا وارد مذاکره نشدید؟ صفارزاده جواب می دهد: خودِ آموزش وپرورش هیچ وقت به پیگیری های متعدد ما جواب قانع کننده ای نداد. حدود 4 سال قبل به ما گفتند که سازمان نوسازی مدارس اعلام کرده این مدرسه دیگر قابل استفاده نیست و بعد آن را تعطیل کردند. در آن زمان هم ما صحبت کردیم و گفتیم دانش آموزان مسلمان و کلیمی برای ما فرقی ندارند، همه برادر هستیم، کمک می کنیم تا مدرسه بازسازی و ...