سایر منابع:
سایر خبرها
بولتن سینما ؛ مجلۀ خبری روزانۀ سینما (24 دی)
ملاقلی پور مبنی بر این که فیلمش، قندون جهیزیه می توانست بمب و دینامیت جشنواره باشد، ورود خانوم به نمایش خانگی، رونمایی از پوستر در دنیای تو ساعت چند است؟ ، تدوین نهایی فیلم جدید بهرام رادان با عنوان حکایت عاشقی ، آغاز پروژۀ تلویزیونی عامر خان ، صحبت های روح الله جعفری کارگردان مستند tf down2 و بلاخره حضور مهدی امیرآبادی در آخرین بازی سرخط مهمترین اخبار سینمایی ایران و جهان است. جلسه ...
زندگی در یک قدمی داعش
دیده اند و حتی دوره های فوق تخصصی دیده اند. این دقیقا چیزی است که در رسانه ها هم از آنها می خوانیم؛ یک تیپ آدم های کاملا جنگجویی هستند اما باید بگویم که این گفته ها سنخیتی با واقعیت ندارد. آدم هایی که من با چشم خود دیدم و در حال جنگ با داعش بودند از همه قشر آدمی بودند؛ دانش آموز، دانشجو، دکتر، مهندس، کارمند دولت و همه اقشار دیگر در میان آنها حضور داشتند. از بچه 16ساله در میان آنها به ...
زیارت امام هشتم برایم ماجراجویی عاشقانه بود
مسخره می گیرم، آدمی هستم که وقتایی همه دارند گریه می کنند، من در حال خنده هستم و خودم را شاد نگه می دارم. پدر محمدرضا هم دوست دارد در این مصاحبه مشارکت کند می گوید: من و مادر محمدرضا دائم در رفت و آمد بین ساری و قائم شهر هستیم و هرچند همه پرستارها برای محمد رضا کار انجام می دهند، لازم می دانم از کارکنان بیمارستان و بهزیستی قائم شهر نیز تقدیر کنم، چون امکانات را در اختیارم می گذارند. ...
سیب سیاه مرگ
ارسباران نمایشگاه برگزار کردید؟ نازیلا آریانفر، مدیر فرهنگسرای ارسباران به همراه شوهرش چندین بار از من برای برگزاری نمایشگاه دعوت کردند. سال1368 نگارخانه سبز را افتتاح و یک سال بعد نمایشگاه آبرنگی برگزار کردم که بعد از یک ساعت همه کارها فروش رفت. این کارها برای مردم جذابیت زیادی داشت چون کارهای آبرنگ با المان های ایرانی کمتر دیده بودند. من اصولا نمایشگاه انفرادی برپا نمی کنم و گاهی در نمایشگاه ...
تنهای تنها در جزیره بچه ها
شدی و کتاب هایت را از قفسه های کتابخانه ها برداشتند. هفت سال بعد تو و همسرت چند کتاب و چندتکه لباس پرت کردید در صندوق عقب ماشین و به فرانسه آمدید، در آنجا تو به یکی از پرمخاطب ترین نویسنده های خارجی تبدیل شدی. در مقام یک مهاجر چه حسی داری؟ کوندرا: در مقام نویسنده، تجربه زیستن در کشورهای مختلف موهبتی است عظیم. آدم فقط وقتی جهان را درمی یابد که از جوانب متنوع به آن بنگرد. آخرین کتابم، کتاب خنده ...
سه چیزی که پیامبر (ص)، نفس خود را از آن پرهیز می دادند
و زبان ها راستگوتر و به عهد و پیمان از همه مردم وفادارتر و خوی نازنینش از خوی همه نرم تر و دودمانش از همه دودمان ها کریم تر و محترم تر، اگر کسی ناگهانی می دیدش از او هیبت می برد و اگر کسی با او از روی معرفت همنشین بود دوستش می داشت، قبل از او و بعد از او من هرگز کسی را مثل او ندیدم. فقیر و غنی را به یک نحو به توحید دعوت می کردند و نیز می گوید: رسول خدا (ص) دارای غلامان و ...
وقتی پسرم زنده می شود!
. انگار خیلی وقت است کسی از آنها چیزی در مورد سعید نپرسیده است. حاج مسلم، برادر شهید می گوید یک سال منتظر این روز هستیم. همه بچه ها همینطورند. دی ماه که می شود همه پیگیرند که مراسم چه روزی است. یاد و خاطره شهدا حال و هوای ما را عوض می کند، به اندازه یک سال به ما انرژی می دهد. می گویند مگر نه اینکه آقا فرمودند فرهنگ مهم است. ما می خواهیم در محله خودمان فرهنگ شهادت را زنده کنیم. حاج مظاهر، برادر دیگر ...
شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا (ع) رفت
در نخستین مأموریت خود در تاریخ 30 بهمن 1361 در خرمشهر مجروح شد و با آغاز عملیات خیبر دوباره به خط مقدم طلائیه رفت و برای بار دوم مجروح شد. وی برای استقبال از شهادت، 40 روز روزه گرفت و به عنوان غواص و خط شکن در عملیات والفجر 8 شرکت کرد که در غروب 23 بهمن 1364 در فاو، در حال وضو گرفتن بود که از ناحیه گلو مورد اصابت ترکش بمب شیمیایی قرار گرفت و یا زهرا (س) گویان به شهادت رسید. ...
گفتگوی حاج قاسم و حاج محسن درباره حاج احمد
.... این طرف هم مرتضی بود، رئوفی بود، متوسلیان بود. بعد این طرف تر من بودم، خرازی بود؛ او آمد تا خط مرز من و خرازی و با عملی که انجام داد همه را سقوط داد. رشادت کاظمی و باکری در رقابیه رشید: با اینکه رقابیه این سر جبهه نبرد بود و عین خوش و دشت عباس آن طرف ولی فشاری که روی بچه های لشکر 14 امام حسین در دشت عباس آمد با پیروزی احمد در تنگه رقابیه این فشار برداشته شد. آقامحسن اصرار ...
از اعتیاد به شیشه تا اعتیاد به الکل
همواره با این تحلیل شخصیت کلی روبرو هستیم. لذا ما باید در بحث اعتیاد به تفاوت های شخصیتی افراد نگاه کنیم نه شباهت هایشان. ما همواره یاد گرفته ایم که علل اعتیاد افراد را طبق چند دلیل مشخص و کلیشه ای و کلی بررسی کنیم. در حالی که نباید چنین باشد. شناسایی علت های فردی اعتیاد مقدم بر درمان است چرا که باید تاثیر این عوامل را بر شخصیت فرد مورد تحلیل قرار داد تا بتوان در پروسه درمان یا ...
فصل پایانی از خاطرات سردار شهید حسین غنیمت پور
. آخرین لحظه نگاهی به من کرد و گفت: نمی دونم چرا خدا لیاقت شهید شدن رو به من نمی ده؟ گفتم: این چه حرفیه؟ ان شاءالله که می ری و صحیح و سالم برمی گردی! شیر آب را باز کرد و مشغول وضو گرفتن شد. نگاهی به لباس هایش انداختم. با تعجب گفتم: حسین! می خوای بری باشگاه؟ گفت: آره، چطور مگه؟ گفتم: نمی دونم چرا یادم می ره تو همیشه وضو می گیری. فکر کردم می خوای نماز بخونی ...
عشایر زاده ای که گنج جوانرود شد/شهیدی که توسط شهید همت نامش تغییر کرد
درسیم خاردار،نزدیک بودن به سنگر های کمین،بارش گلوله های توپخانه،تگرگ گلوله،خروش هواپیماها،هجوم تانک ها،انگشتان همسفر با گلوله و پاهای در مرز مانده،دست های عباس گونه،سیزده ساله های قاسم وار،همه در مسلک عشق رفتند و حبیب مظاهرهای دوران زیر چرخ تانک،کتاب سرنوشت خویش را ساختند . جبهه، مخزن الاسراری است که تمامی این اسرار را در خود نگه داشته ودایرالمعارفی است به وسعت دل ها که هنوز،به طور کامل ...
این روایت ها را جای دیگری پیدا نمی کنید/ خوابی که مادر شهید ارمنی برای آقا تعریف کرد + بخشهایی از کتاب
مالی شان خوب نبود و فقط یک اتاق برای زندگی داشتند؛ اما وسط همان یک اتاق، میز ناهارخوری گذاشته بودند! اصلاً عادت ندارند روی زمین بنشینند و صندلی و مبلمان، ظاهراً جزء جدایی ناپذیر زندگی ارامنه است . مثل تمام دیدارها، حضرت آقا، قبل از هر چیز، عکس شهید را می طلبند و چند دقیقه ی ابتدایی صحبت را از شهید و محل و نحوه ی شهادتش می پرسند . پدر شهید توضیح می دهد که پسرش، آلبرت، در جبهه ...
خوش رقصی تسلیم طلبان رصدگران آمریکایی را ذوق زده کرد/ دامن زدن به احساسات ضد اسلامی در غرب
کرده است را کم اهمیت بدانیم و اجازه دهیم تنها یک موضوع هر چند هم بسیار مهم همه منافع ملی مان را تهدید کند . تاکیه سپس می نویسد: چرا تفکرات یک چنین سیاستمداران چپگرای موجهی مهم است؟ همواره گمان رسانه های غربی بر این بود که موضوع هسته ای یک مسئله ملی است و مردم پشت سر حکومتند و الزامات و دستور کار هسته ای حاکمیت را با همه مشکلاتش قبول دارند. اما دیدگاههای تاریک برخی چهره های مشهور سیاسی ...
فرمانده ای که دست رد بر سینه دنیا زد/اشکهای پدر در فراق فرزند
شروع جنگ تحمیلی، فرزندم هدایت الله از من اجازه خواست تا به جبهه برود و برای رفتنش دلیل می آورد؛ هدایت الله بارها به من گفت که اکنون زمان دفاع از اسلام و قرآن است؛ اکنون باید به یاری امام امت شتافت. وی ادامه داد: به هدایت الله گفتم "تو نور چشم منی؛ تو همه زندگی من هستی؛ بی تو تنها خواهم ماند..." اما باز از واجب بودن دفاع از دین در برابر کفار سخن گفت و از من خواست تا برای رفتنش رضایت دهم ...
نام پدر: مصطفی
عملیات کربلای5 بود. شرق ابوالخصیب. وقتی از این کانال ها که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده است بگذری، به فرمانده خواهی رسید، به علمدار... او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه می گویم؟ چهره ریزنقش و خنده های دلنشینش نشانه بهتری است... مواظب باش! آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی. اگر کسی او را نمی شناخت هرگز باور نمی کرد با فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) روبه ...
منزلگاهی که خدا هم بر عظمت آن تصریح دارد
را فراموش کنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و به فرزندان و خویشان و برادران مؤ من امیدوارند و به احسان ایشان چشم به راهند خصوصا در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهای فریضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را زیاده از دیگران باید دعا کرد و اعمال خیر برای ایشان به عمل آورد. و در خبر است که بسا فرزندی که در حال حیات پدر و مادر عاق ایشان باشد و بعد از فوت ایشان نیکوکار گردد به ...
صف شکنان و میراث خواران/ چرا بی اعتمادی به کابوها؟
الصخر بسیاری از جنایتکاران بعثی داعشی را از پا در می آورد و در نهایت در عملیات چند هفته اخیر سپاه اسلام در ضلوعیه به شهادت می رسد در حالی که روی لباس او هیچ علامت و نشانه ای از یک فرمانده دلیر دیده نمی شود. حالا لواءعباس در عراق یک اسطوره است و به لواء عباس حر شناخته می شود. این یکی از نمونه های معنویت انقلاب اسلامی است که یک دشمن عنود را به یک شهادت طلب آزاده تبدیل کرده است. لواء عباس راه جدیدی را ...
گپی با اکبر سینمایی ایران!
خانم خوشکام. مدیر تولیدمان آقای یونس صباحی هم چنین چیزی می گفت. استاد اسکندری هم که همیشه به من لطف داشته، آن زمان می گفت تو به خاطر این نقش باید حتما جایزه بگیری. غلامرضا نگاهی داشت که از همه عبور می کرد، حتی از دیوار و از آدم ها. در صحنه ای از فیلم غلامرضا چادر مادر را می بوسد و این ایده از خودم بود. حاتمی می خواست صحنه محبت مادر و فرزندی در فیلم وجود داشته باشد اما نگران بود اگر غلامرضا مادرش را ...
این چمران همان است که ما دیدیم!
گرفت و طالب شنیدن راجع به سبک و سیاق پژوهش و قلمفرسایی این محقق و نویسنده دقیق و پرکار بود! قرار و مدارها گذاشته شد و در نهایت آخر جلسه حاجی گفت: برادر حسنی! من یک سفر در آخر همین هفته به ارومیه دارم، بعد از برگشتنم، اولین قرار را... ! احمد کاظمی رفت. اما با رفتن او، روایت دست اول فرمانده لشکر 8 نجف اشرف از تأسیس در سال 60 تا پایان آن در سال 67 به همراه کالبد خونینش در دل خاک فرو رفت! و آنچه ...
خاطره ای از حضور فرزندان مقام معظم رهبری در جبهه
بلدوزر فرستادیم تا راه را باز کنند و سپس چند آمبولانس با چراغ خاموش رفتند و مجروحان را به بیمارستان صحرایی رسانند و به لطف خدا تمامی رزمندگان زنده ماندند. اگر بودم نمی گذاشتم حاجی بخشی برود یک روز در قرارگاه پیش آقامحسن بودم که بچه ها خبر آوردند داماد حاجی بخشی شهید شده است. به خط که آمدم متوجه شدم حاجی بخشی می خواسته از پل کانال ماهی عبور کند که ماشینش گلوله می خورد. اگر خودم ...
سرگذشت مصادره های ایرانی
.... و پیش از 5/ 9 شب یا بعد از 7 صبح چه؟ در ساعات روز هم قدرت در دست شب روها بود. اگر در ساعات به اصطلاح ممنوع به خانه ها یورش می بردند برای ایجاد رعب بیشتر و گم کردن ردّ اموال در تاریکی بود. وقتی اموال را مافوق ها صورت جلسه کنند و در اختیار بگیرند چیزی به تفنگچی ِ دونپایه نخواهد رسید. ترجیع بند همه، چه تفنگدار و چه غیرمسلح، این بود: انقلاب کردیم فلان کار را بکنیم، انقلاب کردیم بهمان کار را ...
اجرای صعود باعث شد نداشته هایم را ندیده بگیرم
بشیری بخش رویدادهای فرهنگی دور میز شب را به مدت 6 ماه اجرا کردم. در برنامه دور میز شب با رشید کاکاوند آشنا شدم و این دو نفر تاثیر زیادی در ادامه فعالیت من داشتند. مدیر سابق روابط عمومی تماشاخانه سنگلج ادامه داد: یک سال بعد از آن توسط فریدون محرابی به برنامه مکث هفت معرفی شدم و در این برنامه با سحر جولایی همکاری کردم. این برنامه در مدت زمان 6 ساعت از ساعت 18 تا 24 اینگونه روی آنتن می رفت ...
فتنه 88 جسارت ترور را به دشمنان داد
، واقعا یار غارش بود. روز اول، بچه ها گفتند تلویزیون هیچ اسمی از شهید قشقایی نمی گوید، شما چطور می گویید او هم شهید شده؟! من فهمیدم رضا قشقایی از قلم افتاده. البته بعد الحمدلله اسمش را گفتند. به بچه ها گفتم همگی جمع شوید برویم منزل آقای قشقایی. چه فرقی می کند آن ها هم مثل ما داغدارند. بچه آنها به خاطر هدف بچه ما شهید شد. به او می گفتم آرام برو، خواب آلوده نباش. مصطفی عادت داشت بالش و پتویش تو ماشین ...