سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگوی جذاب با مایدا چیچیچ ،امیدوارم تجربیات من به ارتقای والیبال زنان کمک کند
دارد یا خیر، گفت: همانطور که گفتم مربیان زن والیبال ایران بسیار توانمند هستند البته همه مربیان نیاز به روزآمد کردن دانش خو دارند اما من برای این مساله به ایران سفر نکرده ام . سرمربی تیم ملی والیبال زنان کشورمان که طی یکسال گذشته وظیفه هدایت تیم های رده های سنی از جمله تیم نوجوانان را نیز به عهده داشته است، ادامه داد: نگاه رئیس فدراسیون والیبال ایران به سمت رشد والیبال زنان همچون مردان این ...
رضا قوچان نژاد: از روز اول در تیم ملی خوش گذشت
...، اول همه چیز بستگی به خودش دارد و بعد تیمی که در آن بازی می کند. یعنی باید ببینی دور و بری هایت چه کسانی هستند. چه خوب باشی و چه بد، خیلی ها نظرشان را می دهند؛ پس بهتر است کاری را که صلاح می بینی درست است انجام بدهی. من همیشه در زمین تلاش می کنم کاری را که می توانم انجام بدهم. کی روش هم دقیقا رفتاری شبیه تو دارد. بعد از شکست یا پیروزی فقط یک جواب می دهد و حتی از منتقدانش عذرخواهی هم ...
با پیامبر در آخرین ساعات حیات
ربیع الاول همان سال، رحلت نمود. شیخ مفید می نویسد: پیامبر در روز دوشنبه، بیست وهشتم صفر سال یازدهم هجری رحلت فرمود و در این هنگام شصت و سه سال داشت. (2) به پی روی از او، مرحوم طبرسی در اعلام الوری و قطب راوندی در قصص الانبیاء و حلبی در مناقب آل ابی طالب و اربلی در کشف الغمّه، همین تاریخ را از او نقل کرده اند و این خبر مشهور است. اما در اصول کافی، ج 1، ص 439 آمده است: رسول خدادر شب دوازدهم ...
داستان "دردانه ای" که به داعش پیوست!
به اجازه مادرش نیاز داشت. " درباره دختر با او شوخی کردم و گفتم اول مطمئن شو شکل و قیافه خوبی داشته باشد، چون با روبنده سیاه چیزی از قیافه اش دیده نمی شود. متوجه شدم برای ملاقات با دختر اضطراب بیشتری دارد تا رفتن به نبرد. " یک روز رشید زمانی که با یکی از خواهرانش صحبت می کرد جمله عجیبی نوشت: "اگر در این تصمیم اشتباه کرده ام؛ دعا کنید و از خدا بخواهید مرا به کناره گیری از آن هدایت کند ...
100 ساعت با فیدل
...، مطمئن شدم که بسود حفظ تندرستی عمومی، باید آخرین قربانی- ترک سیگار- را هم داد. باید خود را نمونه نشان داد. من سیگار را ترک کردم و دیگر هوس نمی کنم. - شما با پشت سر گذشتن 79 سال از عمر خویش، وقتی که به گذشته خود نگاه می کنید، از اینکه کاری را نتوانستید انجام دهید، متأسف نیستید؟ - فقط از این متأسفم که همه آنچه را که امروز برای ما روشن است اگر قبلا می دانستیم، آنوقت ما می ...
عمل وقیحانه پسر جوان با مادرش / من در آن زمان مست بودم و اختیاری از خودم نداشتم
.../ در نبود همسر و فرزندش به خانه او می رفتم با زن جوان در خیابان آشنا شدم / از دیدنش خوشحال شدم و او را به خانه ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
آزار و اذیت دخترجوان در زیر زمین قدیمی / آقای قاضی آبرو و زندگی ام در خطر است
/ من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
دوستم افسانه را داخل اتاق برد / زمانی که تصورکردم خواهرم اسیر دوست هوس بازم شده رگ غیرتم به جوش آمد
اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم
دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر ...
اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم
اظهارات رئیس کمیته بهداشت و درمان اربعین درباره تعداد ایرانی های شهید شده در حمله تروریستی داعش
/ نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم
همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم
فرزندش به خانه او می رفتم با زن جوان در خیابان آشنا شدم / از دیدنش خوشحال شدم و او را به خانه ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
اتفاقی ناگوار در ایستگاه هفت خوان شاهرود
ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
افزایش شهدای ایرانی انفجار بغداد
درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
عمده شهدای انفجار حله ایرانی وافغانستانی های مقیم ایران هستند
ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
کار زشت پسر جوان با پسر خاله اش در ساختمان نیمه کاره
شدم و او را به خانه ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
اظهارات رئیس کمیته بهداشت و درمان اربعین درباره تعداد ایرانی های شهید شده در حمله تروریستی داعش
بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم
عمده شهدای انفجار حله ایرانی وافغانستانی های مقیم ایران هستند
بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
عاقبت تلخ دختر فراری که طعمه هوس های شیطانی پسران شد
می رفتم با زن جوان در خیابان آشنا شدم / از دیدنش خوشحال شدم و او را به خانه ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
با زن جوان در خیابان آشنا شدم / از دیدنش خوشحال شدم و او را به خانه ام دعوت کردم
خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
اگر یک روز جمشید را نمی دیدم کلافه می شدم/ در نبود همسر و فرزندش به خانه او می رفتم
رفتم با زن جوان در خیابان آشنا شدم / از دیدنش خوشحال شدم و او را به خانه ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
جملات زشت و زننده ای برای یکدیگر ارسال می کردیم/ وقتی سر قرار رفتم تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ...
قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند
پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم
رفتار غیر اخلاقی پسر نوجوان با زن میانسال مشهدی / می خواستم سر به سرش بگذارم
دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
عاقبت شوم 2 مردی که با زنان شوهردار ارتباط شیطانی داشتند
...> دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
زن کثیف پرده از ارتباطش با مرد غریبه بر داشت / لیلا به من ابراز علاقه می کرد و من هم به او وابسته شدم + ...
می رفتم با زن جوان در خیابان آشنا شدم / از دیدنش خوشحال شدم و او را به خانه ام دعوت کردم همسرم با زنی خیابانی ارتباط پنهانی داشت / من پیشنهاد بابک را قبول کردم و به عقد پنهانی او درآمدم دوست پسرم اعتمادم را جلب کرد و من هم خواسته اش را پذیرفتم / نیما و دوستش مرا به بیابان های اطراف شهر بردند پیشنهاد کثیف مردان عراقی به زن ایرانی در بازار / مردم بازار متوجه نیت شوم این مردان شدند شیفته ظاهر سمانه شدم / یک شب که در کنارش بودم او چیزی از من خواست که بسیار تعجب کردم ...
رضازاده: دکتر گفت وزنه بزنی مُردی!
. برای 300 مجموعه ورزشی آبی و غیرآبی را در برنامه داریم. آبی؟ استخرها و... نه، آن آبی؟ فقط تیم ملی. شنا؟ گاهی می روم استخر. زیرآبی؟ فقط در استخر. آب یا فولاد؟ باز هم فولاد. هنوز وزنه می زنم. چند کیلو؟ 50 تا 60 کیلو. در تمرینات هفتگی خودم. ریاست فدراسیون؟ ...
پایت را بردار!
! این که فکر من نبود، فکر مصطفی بود. من فقط نخواستم تنهاش بذارم. خیلی وقت بود که مصطفی به من پیله کرده بود. مدام حرف هایش را در گوشم تکرار می کرد: حسن، تُو اون خونه ها که کسی نیست، دیگه ام برنمی گردن. همه ی اسباب اثاثیه شونم وقت نکردن بردارن. ما که کار بدی نمی خوایم بکنیم. می ریم اون وسایلا رو برمی داریم و می فروشیم. وانتشم از من. نگران حلال حرومیشم نباش؛ به ما برسه بهتر از اینه که دست ...
وقتی آسپرین حال علیرام نورایی را خوب می کند
آماده کردیم، دوستان دیدند و نظرشان این بود که می شود این سریال را در بستر شبکه نمایش خانگی کار کرد، گروه نیز تغییراتی را روی آن اعمال کرد و 15 قسمت 45 دقیقه ای در چهار فصل طراحی کردیم و الان فصل اول سریال دارد به پایان می رسد. این کلیت اتفاقاتی بود که من از روز اول درگیرش بودم و با آقای نجفی در مورد آن صحبت می کردیم. فکر و طرح ابتدایی با مشورت ها و صحبت ها گسترش پیدا کرد و به روی کاغذ ...
ملی پوش فوتبال ساحلی: امیدوارم تورنمنت بین المللی در بوشهر برگزار شود+عکس
نکنید نقش خانواده اش از همه بیشتر است.چه پدر و مادر و حتی برادرانم همگی فوتبالی بوده اند .یادم می آید همین درس خواندنم را مدیون فوتبال هستم.خانواده اجازه نمیداد بازی کنم،می گفتند اول درست را بخوان بعد برو فوتبال ،همین باعث شد تا به عشق فوتبال درسم را بخوانم و دانشگاه هم بروم.در رشته عمران تحصیل کردم ولی تا اخرش نشد که ادامه بدهم،تنها دلیلش هم اردوهی تیم ملی بود. مادرت بازی هایت را نگاه می ...
با شهرام ارتباط پنهانی داشتم / شبی که او را به خانه ام دعوت کردم فرشاد در یکی از اتاق ها مخفی شده بود
شوهرم خواسته بود انجام دادم.بعد از آن که با شهرام قرار ملاقات گذاشتم، قرار شد تا او نیمه شب برای تحویل دادن مواد به خانه مان بیاید. بعد از واردشدن شهرام به خانه، همسرم که در یکی از اتاق ها مخفی شده بود سراغ او رفت. شهرام که از دیدن شوهرم تعجب کرده بود در این باره از من سوال کرد اما شوهرم امانش نداد و با او درگیر شد. همه چیز در چند دقیقه اتفاق افتاد.آنها باهم گلاویز بودند و به در و ...