سایر منابع:
سایر خبرها
پسر مرد بسازوبفروش، سردسته باند سرقت های مسلحانه رستوران ها و سوپرمارکت های تهران
محل قرار رفتم که دستگیر شدم. 8 ماه زندان بودم که بعد با سند آزاد شدم اما دیگر برنگشتم و بعد از آن هم ماجرای سرقت شروع شد. با اعضای باند چطور آشنا شدی؟ همه ما بچه محل هستیم و خانه هایمان نهایت چند پلاک با هم فاصله دارند. فکرش را می کردی دستگیر شوی؟ ماجرا آنقدر برایمان بی اهمیت بود که تصورش را هم نمی کردیم حتی دستگیر شویم. ما حدود 4 یا 5 شب از مغازه ها سرقت ...
ملکه رنگ ها از نو زاده شد/ مادرانه های حبیبه بر بوم زندگی
کمرنگ شد و از خود پرسید آیا من با بودن در این مکان، بازهم می توانم احساس یک زن کشاورز را در زیر آفتاب تف دیده کویر درک کنم. آیا می توانم آن پوست زمختش را، لبان خشک و دست های زخمی آفتاب سوخته اش را با حسی ناب به تصویر بکشم یا فقط مشتی رنگ بی روح را بر بوم به جای خواهم گذاشت؟ شاید با ماندن در تهران این رود غران انسان ها، مرا در خود حل کند و در همان جا بود که فکر رفتن به دانشگاه را به فراموشی ...
اشرافی گری مسئولان فتنه خفی است/ دین در مقابل فساد اقتصادی تساهل و تسامح ندارد
مفتش هستند. بدری: این موضوع مربوط به چه سال هایی است؟ نصیری: فکر می کنم این مربوط به سال 70 است. مرحوم آقای دکتر حبیبی -که معاون رئیس جمهور بودند- به من زنگ زدند و گفتند فلانی این قضیه چیست؟ آقای وزرا گله کردند و آقای رئیس جمهور از این موضوع خیلی ناراحت هستند. گفتم آقای دکتر! ناراحتی بابت چیست؟ فکر می کنم وظیفه خود را انجام می دهم. بعد به ایشان گفتم هفته گذشته در جلسه مدیران ...
چرا مردم فیلم های زرد را دوست دارند؟
بعد صدای کارگردان و تهیه کننده و حتی بازیگرها برای فیلمی بلند می شود که به معنای واقعی سینمای تجاری و تمیزی است که حتی یک بچه 5 ساله هم می تواند به تماشای آن بنشیند. هرچند که فیلم هیچ ارزشی ندارد، اما دست کم ابتذال را در جامعه بیشتر و بیشتر گسترش نمی دهد. با همه این اوصاف فیلم های دیگری هم در همین سینما به نمایش درمی آیند که اگر کمی مردم پسندتر بودند، ارتباط بهتری با مخاطب می گرفتند و ...
آیت الله حق شناس نورشهادت را در او دیده بود
نمی خواهد از دست بدهد. اشاره می کند که پدر افسر بازنشسته نیروی هوایی است و مهدی از ابتدا در محیطی با آداب و انضباط نظامی بزرگ شده است. او از سال های دور یاد می کند یعنی زمانی که شهید مهدی عزیزی به دنیا آمده بود. می گوید: وقتی ازدواج کردم بوشهر بودم. بعد آمدیم تهران. مهدی سال 1362 به دنیا آمد. در سال های جنگ تحمیلی اغلب تنها بودم با 3 تا بچه قد و نیم قد. البته مادر همسرم هم با ما زندگی می کرد و این ...
بر ما چه رفته و می رود؟
نشانی و شماره تلفن گرفتند. همین. بیمارستان دوم که مرا به آنجا روانه کردند چون ارتوپد خودشان نیامده بود هم به همین ترتیب. همان اطلاعات بیمارستان اول برایشان کافی بود. بی آنکه فی الفور پولی بگیرند، گچ گرفتند و روانه ام کردند تا چند روز بعد بروم باز عکس بگیرم. ماه ها بعد صورت حسابی به در خانه ی دخترم آمد. دست کم از آن زمان چند نفری که این داستان را شنیده اند گفته اند یعنی می شد همه ی اطلاعات را غلط ...
امامی که مظلومیتش از خانه و همسر آغاز می شد
) رفتم به حضرت(ع) گفتم: آقای من چرا با اینکه می دانستید بر حق هستید، اما باز با معاویه ای که ظالم بود صلح نمودید؟ امام(ع) فرمود: اباسعید، آیا من حجت خدای تعالی بر مردم و امام بعد از پدرم بر آن ها نیستم؟ گفتم بلی. فرمودند: آیا رسول الله (ص) در حق من و برادرم نفرمود که الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا؟ (حسنین علیهم السلام هر دو امام هستند، چه قیام کنند و چه بنشینند؟) گفتم: چرا ...
ضعف های اخلاقی جامعه ایران
. اگر این میوه فاسد است، پوسیده است، بد بود است، سمی است، خوشمزه نیست، هر چه هست، بر درخت فرهنگ آن جامعه روییده است. نکته دوم این که من سال ها پیش در منزل آقای عبدالله نوری سخنرانی کردم که مورد نقدهای فراوان قرار گرفت. در آنجا گفتم که ما ایرانیان 21 مشکل فرهنگی داریم و تا وقتی این بیست و یک مشکل فرهنگی هست، وضع ما با یک درصد اندک تفاوتی همین است که هست. هزار بار رژیم های سیاسی ...
متن سخنان احمدی نژاد درجمع اساتید دانشگاه
تئوری برتر است. اینکه بنشینیم و سال ها سخنرانی کنیم آقا اندیشه غربی غلط است، خب حالا بعدش چه؟ با گفتنِ من و امثال من که این خیلی بد است و اَخ است، جهان این را کنار می گذارد؟ کنار که نمی گذارد. گرچه من اصلا این نوع قضاوت درباره اندیشه را قبول ندارم. داستانِ اندیشه، داستانِ مولوی است. یک فیلی را گذاشتند آن داخل، همه رفتند دست زدند یکی به پایش زد، یکی به خرطومش زد، یکی به کمرش زد، یکی به عاجش ...
روایت حیرت انگیز اغتشاشات 88 در یزد از زبان جانباز فتنه
بچه ها می زد و آنها را پرت می کرد زمین، هیچ کس نمی توانست حریفش شود و در آخر من با ماشین به او زدم و توانستیم وی را دستگیر کنیم. شب های سخت نعل اسبی/ بچه ها زیر لگد راوی درگیری های فتنه 88 در یزد گفت: بدترین درگیری و آشوب در نعل اسبی و اطراف کوی دانشگاه بود، بچه ها را به داخل خانه های می کشیدند و وحشیانه می زدند، ما که صدای بچه بسیجی ها و فریاد هایشان زیر لگد و کتک می شنیدم هیچ ...
ننه ابوالفضل حالت چطور است؟
.... طفلکی بچه ام شب تا صبح نماز می خوانده می گفتم: آخر ننه! تو چقدر جان داری؟ تو خسته نمی شوی؟ تو خواب نداری؟ جنگ که شروع شد، دیدم می رود و می آید و اصلاً آرام و قرار ندارد و نمی شود او را توی شهر نگه داشت. از پایگاه شهید بهشتی اعزام شد. وقتی به مرخصی می آمد یک روز بیشتر نمی ماند و باز می رفت اصلاً قرار نداشت. یک دفعه رفت و دیگر تا 13 سال برنگشت. گفتند در هور الهویزه شهید شده است ...
سجاده نجات
سیاهی را پشت سر گذاشته اند و در دام اعتیاد گرفتار بوده اند. آنها در مرحله سم زدایی بودند و درد و خماری در چهره آنها موج می زد. متأسفانه کسانی که اعتیاد به مواد مخدر دارند و کارتن خواب می شوند بوی نامطبوعی پیدا می کنند و آن روز وقتی وارد نمازخانه شدم این بوی نامطبوع مرا به شدت آزار داد ولی با وجود این، نماز جماعت را برگزار کردم و 2 روز بعد از آن به این مرکز نرفتم. در این مدت با خودم خلوت کردم و به این ...
لب به شکوه
اوزانی که در آن به کار برده اند به راحتی می توان به این مهم دست یافت. **با این موضوع هم موافقید که ادبیات و به تبع آن موسیقی ما، فراقی است و برخی همین عامل را دلیل ناکامی موسیقی ملی و محلی ما می دانند؟ فراقی بودن ادبیات ایران، موضوعی است که نمی توان آن را کتمان کرد. در ادبیات ما این موضوع سابقه بسیار طولانی دارد. اساسا روح شاعر ایرانی در سال های دور و در گذشته ای که ادبیات در این ...
شوهرم مرا به دوستانش اجاره می دهد!+عکس
...: همسر سعودی اش او را مجبور می کرد مقابل دوستانش دست به کارهایی غیراخلاقی بزند. وی اظهار داشت که همسرش او را بشدت کتک می زد و به او اهانت می کرد. لمیاء همچنین گفت که همسرش یکبار او را به یک خانواده دیگر سپرده بود و وی در آنجا بارها مورد تعرض قرار گرفت.وی فاش کرد، که در آن زمان به سفارت مغرب رفت به این امید که به عنوان یک شهروند مغربی از حق او حمایت کنند، ولی برخلاف انتظارش یک مسئول ...
خاطره بازی علی ضیاء با بازیگر بچه های آسمان
اش اظهار کرد: بعد از بازی در فیلم آقای مجیدی، روزی در کلاس بودیم که نوبت به درس بچه های آسمان رسید. همه در کلاس می خندیدند. معلم سختگیری داشتیم که حسابی عصبانی شد و گفت چرا می خندید؟ بچه ها به او گفتند عکس این درس را ببینید و هاشمیان را نگاه کنید. معلم سختگیرمان هم خنده اش گرفت و گفت چرا زودتر نگفتی؟ من هم گفتم چه فایده ای دارد.. این بازیگر که با لحنی گلایه آمیز صحبت می کرد، در پایان ...
تصاویر جدید احسان کرمی و همسرش + بیوگرافی و گفتگو با او
همه معتقد بودند که رشته هتل داری آینده دارد؛ اما من هتل داری خواندم و آینده هم نداشت؛ من صرفا به دلیل داشتن ارتباط با مردم وارد رشته هتل داری شدم. آخرین سال تحصیلم شاگرد نمونه دروس تخصصی هتل داری شدم و در 18 سالگی به محض دیپلم گرفتم معلم همان مدرسه شدم. در دوران تحصیل خیلی مادرم را اذیت کردم که امیدوارم من را ببخشد. چگونه تئاتری شدم شاید حدود یک سال از ورود من به رادیو می ...
داستان سه خواهر شکست ناپذیر
خودش ورزشکار است وشرایط مرا درک می کند، چون زمانی که ورزش حرفه ای می کرده خانواده مانع این کار او می شدند و راه را برایش باز نمی گذاشتند این باعث شده دیدگاهش عوض شود وهمیشه ازمن حمایت کند تا جلو پیشرفتم گرفته نشود.البته دوری از خانواده واقعا سخت است و چند سال است که من وهمسرم این مساله را تحمل می کنیم. تا چه زمانی می خواهی به ورزش قهرمانی ادامه دهی؟ فکر می کنم تا مسابقات جهانی ...
خشونت روانی رایج ترین خشونت علیه مردان
. وی می گوید: سحر – خانمم- هر از گاهی مسئله کوچکی را بهانه کرده و به قهر می کند و به خانه پدرش می رود! بعد هم تلفنی، پیامکی و تلگرامی تهدید می کند که مهریه اش را به اجرا می گذارد. وی ادامه می دهد: 750 سکه مهر همسرم کرده ام و توان دادن 5 عدد آن را هم ندارم! مجبورم با پدر و مادرم به خانه پدرش بروم ، توهین ها و تمسخرهایشان را به تن بخرم و دست همسرم را بگیرم به خانه بیاورم. شایان ...
معمای شاه از کدام جنایت روایت کرد؟
رفت و بعد از او هم من از پله ها پایین آمدم. نزدیکی های ظهر به دفتر دوست پسته فروشم در سرای امید رفتم و چند تن از بچه های مسجد دور هم جمع شدیم. سربازان ارتشی مدام رژه می رفتند. من و دوستانم شروع به سخنرانی کردیم که باید جلوی این ارتشی ها را بگیریم، یکی از سربازان زمانی که سخنرانی را شنید. به گریه افتاد و گفت که ما سربازیم و کاره ای نیستیم. فرمانده به ما دستور می دهد که این کارها را بکنیم ...
در دوران محاصره آبادان حتی یک بار نماز جمعه او تعطیل نشد!
قبرشان کنار هم است. من و عبدالرسول 30 سال با هم رفیق بودیم. حاج آقا می آیند و جنازه را به سردخانه می برند. پس فردا رفتیم و جنازه را گرفتیم و چون آمبولانسی نبود، آن را در وانت گذاشتیم. من و حاج آقا بودیم و آقا مهدی و آقای جعفری. هوا بسیار گرم بود و وقتی به قبرستان رسیدیم، از جنازه - که در آن شدت گرما، یخش باز شده بود- خون بیرون زد! جنازه متلاشی بود. به چهره حاج آقا نگاه کردم و ذره ای تزلزل در آن ندیدم ...
زهیوی: برای پرسپولیس و استقلال شرط می گذارم/ چرا نگذاشتند قرارداد میلیاردی امضا کنم؟
برایم به خوبی پیش خواهد رفت. مهاجم استقلال خوزستان در پاسخ به این سؤال که اگر مسئولان باشگاه مشکلات مالی او را برطرف کنند در این تیم ماندگار خواهد شد، گفت: نمی دانم شرایط چگونه پیش خواهد رفت، ولی اگر همه چیز طبق خواسته من باشد طبیعتا می خواهم بمانم. فرض را بر این بگیرید که پول امسال را بدهند، ولی تکلیف پول سال گذشته چه می شود؟ چرا نگذاشتند در ابتدای فصل بروم و قرارداد میلیاردی امضا کنم ...
کریمی قدوسی متن سخنان ظریف را ارائه کرد
بگویم قصد ما شکستن برجام نیست. واقعا آخرین تلفنی که به من زد 8:25 دقیقه بود که 8:50 ما می شود و 12 واشنگتن که آقای اوباما باید یا امضاء می کرد یا امضاء نکرده رد می کرد می دانید که آخرین موردی که رئیس جمهور قانونی را امضاء نکرده برود به آرشیو ملی و قانون شود ما سال 1995 بوده یعنی بیست و یکسال پیش و بعد از آن همه قوانین را یا وتو کرده یا امضاء کرده وتو اگر می کرد خوب می رفت توی مجلس یا وتویش نقض می ...
بازگویی ناگفته هایی از فرایند صنعتی شدن ایران
سال تأمین شد. این خبر شاه را از نگرانی نجات داد. ولی در ماه های آخر شاه قبل از رفتن از ایران به کلی حواس خود را از دست داده بود و چند مرتبه که دکتر اعتماد حضور شاه رفته بود، در مراجعت به من گفت: با کمال تعجب، شاه خرید اورانیوم را فراموش کرده مرتب می پرسد بالاخره خرید اورانیوم چطور شد و هر مرتبه من می گویم همه احتیاجات را خریده ایم باز مرتبه بعد همین سؤال را می کند . از هوشنگ انصاری هم ...
واکنش علی احمدی به سخنان دو تن از اصلاح طلبان ممسنی
کرده که ایشان هم بارغبت کامل پذیرفتند.دراین چند روز بعد از آن نشست،تعدادی از دوستان در رابطه با سخنان و حرکت بنده نظراتی را ابراز نموده که نقد دلسوزانه و منصفانه خواست همگان بوده و از جایگاه رفیع خود بر خوردار است.اما بخش هایی از فرمایشات برخی از دوستان از حریم نقد خارج و مسایلی را در برداشته که لازم دانستم جهت قضاوت شهروندان فهیم به برخی اشاره نمایم. خطاب به فرود افراسیابی: ابتدا خطابم ...
بازمانده قیام 15خرداد: طیب از کسی خط نگرفت
گفت وگو پذیرفت. *از خودتان بگوئید. متولد 1304 بخش 6، محله باغ فردوس هستم. تقریبا هفت ساله بودم که پدر و مادرم فوت کردند. آشنا و فامیل مرا مدرسه گذاشتند و من تا کلاس هشتم درس خواندم. آن زمان به جای انگلیسی، مجبور بودیم فرانسه بخوانیم و زبان فرانسه جزو دروس اجباری بود. درمدرسه محمدیه که پائین تر از چهار راه مولوی قرار داشت، درس می خواندم. بعد از کلاس هشتم ترک تحصیل کردم و در ...
بنیامین چگونه ستاره شد؟
دوست دارند و من سعی کردم کودک درونم را بیدار نگه دارم. صبح به صبح کودک درونم مرا از خواب بیدار می کند. زیربنای فکری ام وقتی که می خواستم برای کودک کار کنم و وقتی که موسیقی پاپ کار می کنم یکی است. زمستان سال 85 در اولین مصاحبه مطبوعاتی که بنیامین در آن مطرح شد، اول دیگران حرف زدند و بعد که نوبت من شد، خواهش کردم قبل از اینکه سوال ها را از من بپرسند یک نوشته را بخوانم. من آن نوشته را خواندم ...
افشاگری پولاد کیمیایی درباره تهیه کننده قاتل اهلی !
قاتل اهلی را پذیرفتم. از ابتدا مخالف کار کردن با قوچانی بودم بازیگر زندگی با چشمان بسته همچنین می گوید از ابتدا مخالف حضور قوچانی به عنوان تهیه کننده فیلم قاتل اهلی بوده است : راستش را بخواهید من از همان ابتدا هم مخالف حضور آقای قوچانی به عنوان تهیه کننده فیلم قاتل اهلی بودم، اما چون دیدم پدرم می خواهد بعد از گذشت نزدیک به چهار سال فیلمی را جلوی دوربین ببرد، دیگر نخواستم در این ...
سطح کارهای تلویزیون بسیار تنزل کرده است
ایران آنلاین /رویا تیموریان بعد از چند سال غیبت با ایفای نقش در نمایش پنج ثانیه برف بار دیگر به صحنه تئاتر بازگشت. این هنرمند به واسطه کسوت و تجربه حضور در تئاتر، سینما و تلویزیون مرجع مناسبی برای تامل در وضعیت ممیزی عرصه هنرهای نمایشی به ویژه آن دسته آثاری که داعیه طرح موضوع های اجتماعی را پیش می کشند به نظر می رسد. به همین دلیل با او هنگام اجرای نمایش به گفت وگو نشستیم. ابتدا پرسش هایی درباره علایق شخصی اش به پیگیری مسائل مرتبط با آسیب های اجت ...
اینجا چراغی روشن است
شیرینی خریدن و شتاب برای هرچه زودتر به خانه رسیدن و تهیه سبزی پلو ماهی همان شادی و هول و ولای روزهای قبل از تحویل سال را تداعی می کند; شب یلداست. سرما باعث می شود یقه کاپشنم را بالا بیاورم تا کمی گردن و صورتم را از سرما حفظ کنم. گوشی مدام زنگ می خورد. منتظرم سید سقا جواب بدهد. قرارمان جلوی مسجد بود، اما کسی را نمی بینم. دوباره تماس می گیرم گوشی را برمی دارد. چشم می چرخانم سمت دیگر خیابان. می گوید مرا ...
اعترافم به قتل برای گرفتن طلبم بود
هنگام در خانه بودم و داشتم تلویزیون نگاه می کردم که در یک برنامه اعلام کردند یک مأمور پلیس به دست فردی کشته شده و مجری تشریح کرد که چطور این اتفاق افتاده است من هم اطلاعاتی را که داشتم بعد از بازداشت به مأموران گفتم. من خیلی تحت فشار بودم به همین دلیل اعتراف کردم. در این هنگام رئیس دادگاه به متهم گفت: مأموران از طریق دختری در جریان قرار گرفتند که تو این کار را انجام دادی، تو به آن دختر ...