سایر منابع:
سایر خبرها
ای نوش جانت این چنین مرگ خدایی
مدافعان حرم خواند . شعری که همچون همیشه اکثر شاخصه های اشعار حماسی که مطیعی می خواند را دربردارد؛ مفاهیمی همچون سازش ناپذیری در برابر دشمن و البته واگویه های دلتنگی و حسرت جاماندن از قافله شهدا. شاعر در بند اول و دوم آن از همین حسرت جاماندن سخن می گوید. در بند سوم به سازش ناپذیری در مقابل دشمن تاکید می کند . متن کامل این شعر را در ادامه می خوانید: هر دم شهید بی سری می آید از راه ...
شهادت امام باقر(ع) در شعر آئینی
قرآنی خیمه ها کز آتش سوخت سیّدی کجا بودی زیر خارها خفتی بین عمّه ها بودی شاید ای عزیز جان زیر دست و پا بودی روی شانه مادر یا از او جدا بودی یا به زیر کعب نی در خدا خدا بودی چار سال سِنّت بود با چنان پریشانی ای غریب شهر خویش مثل جدّ مظلومت شد ز کودکی دائم خون به قلب مغمومت از حقوق خود کردند ظالمانه محرومت روی زین ...
هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند ...
...> شعر دیگر در این باره، شعری است از محمود ژولیده که برات سفر کربلا را در دستان امام باقر (ع) می بیند و اینچنین می سراید: شیعه کند مرا صدا؛ که حجّت خدا منم آنکه شده به کودکی شاهد کربلا منم ز بعد مرتضی علی، پس از حسین و مجتبی از پس زین العابدین، ولیّ کربلا منم وارث علم و دین همه، کنز خفیّ فاطمه شاهد کوی علقمه، وصیّ مصطفی منم آنکه ز بین خاک و خون با غم و ...
خوشا به حال کسانی که در روز عرفه گمشدۀ خود را پیدا کنند
الم است. هر لذّتی هم چه دردسرها دارد. در همین غذا خوردن و آب خوردن، می بینیم با چه زحمتی باید خودش را سیر کند و با چه زحمتی خودش را تطهیر کند. تمام لذّت های دنیا علاوه بر اینکه دفع الم است و لذّت نیست، اما چه مصیبت ها و زحمت ها در بر دارد. این از نظر جسم ماست. امّا مردان خدا مثل امام حسین سلام الله علیه روز عرفه و دعای عرفه دارند که این می شود لذّت معنوی آنها و انس با خدا. این انس با ...
بشنو از نی ؛ از شعرخوانی طلبه های شاعر تا سروده پاکستانی ها برای شهید حججی
حبس شدم سال های سال کی می شوم از این تن محبوس خود رها هربار پای سفره جودت نشسته ام دستم شکسته باز نمکدان سفره را شب های گریه ام که به عطر تو ناب شد لب های غنچه های نیایش شدند وا نگذار من بدون تو باشم پناه من همچون غبار بی کس و کاری که در هوا یاقوت گریه را به نخ توبه بند کرد صد بار ذکر نام تو صد بار ربنا... حسن ...
گشتی در حاشیه های کرمانشاه؛ از دره دریج تا جعفرآباد
. مادرها هم جلوی خانه روی زیلو نشسته اند و گرم حرف زدن هستند. سراغ آقای محمودی می روم که توی یکی از کوچه ها سوپر مارکت دارد. با زیرپوش پشت دخل نشسته و روی دست ها و تنش پر از خالکوبی است. محمودی 30 سال است که در این محل زندگی می کند و خرجش با همین مغازه می چرخد. خرج خودش و بچه های تحصیلکرده بیکارش. او از مشکلات این محل می گوید: از کدام مشکل بگویم؟ نخستین مشکل همین ضایعاتی ها هستند . شما شب که بیایی ...
مدرسه، سقفی سبز در گستره دل های آبی/تخته سیاهم خانه می خواهد
...، شاگردان با یک شاخه گل ورود ما را تبریک گفتند و قطعه شعری اجرا کردند.آنها با وجودی که لکنت زبان داشتند ولی در اثر تکرار فراوان توانستند مفهوم جملات را برسانند. شعرخوانی یکی از آن دانش آموزان همه ما را تحت تاثیر قرار داد به گونه ای که اشک از چشم همه سرازیر بود.او دربند آخر شعر گفت، اگر من نمی توانم حرف بزننم ولی می توانم خوب بنویسم ، بعد از دیدن این صحنه گزارش سریعی به مسؤولان امر ...
شاعرِ کُشتی
نظیر و بی بدیل در چند دهه اخیر کشتی ایران بوده و هست. اگر او مثل خیلی های دیگر دوبَنده تن می کند و روی تُشک می رود، حتم استعدادی در کار است، اما چرا او تنها مدال ما را در مسابقات جهانی فرانسه به دست می آورد؟ میزان علاقه ، پرورشِ استعداد و سخت کوشی او متفاوت است. کشتی های او چشم نواز است. با این که کم پیش می آید او زمان رقابتَش با حریفان تا آخر به طول انجامد، اما اگر به ورزش کشتی علاقه مند هم نباشید ...
سروده هایی در رثای امام محمد باقر(ع): تو کشته مصائب کرببلا شدی
به روی خویش نیاورده اید آبله را دلیل قافله می برد پا به پای خودش نگاه تشنه ی آن کاروان یک دله را هنوز یک به یک، آری به یاد می آری تمام زخم زبان های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت که در تلاطم خون دید قلب قافله را سید رضا مؤید سلام ...
اشعار ویژه شهادت امام باقر (ع)
... باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود ...
شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
کودکی بزرگی است این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را چقدر گریه نکردید با سه ساله چقدر به روی خویش نیاورد اید درد آبله را دلیل قافله می برد پا به پای خودش نگاه تشنه آن کاروان یک دله را هنوز یک به یک آری به یاد می آری تمام زخم زبانهای شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه ...
افزایش طلاق هایی که بعد از 30 سال زندگی مشترک رخ می دهد
مثل دخترای 20 ساله به خودم برسم و سرحال باشم. من عمر و جوونیمو پای این زندگی گذاشتم، با کم و زیاد باباتون سوختم و ساختم، اما حالا یادش رفته و فیلش یاد هندوستان کرده. همش یا سرش تو گوشیشه یا پای فیلمای چرت و پرت نشسته، منم دیگه خسته شدم. بهتره که جدا بشیم. اشک امان دختر جوان را برید و دوباره با لحنی التماس گونه حرف خود را رو در روی پدر و مادر زد که ترو خدا دست از این بچه بازیها بردارید ...
ای کاش همه به جوهرۀ خودشان واقف بودند/ فردوسی یعنی حمیت ایرانی
...، خاکستر عشق است، من این مو را به سودای تو این چنین به خاکستر عشق نشانده ام . و اینک بخش آخر گفتگوی من با اصغر آدمی پیشکسوت عکاسی را می خوانیم. استاد آدمی، نام کتابتان چیست؟ قرار است اسم کتابم شاهین شهر و یا ایران کوچک باشد. شما عکاس و نویسنده این کتاب هستید؟ بله. پژوهشگر و عکاس. تمام متن ها و داستان های موجود در این کتاب حاصل سال ها دیدن و ...
سامری از نوسان حلبت میترسد
شاعر از زبان خودش: شهدخت روستایی فارسی، شاعر و ترانه سرا، متولد سیزده بدر چهل و پنج که حدود چهارسال هستم، به طور جدی شعر را دنبال میکنم، اخیراً کتابی شامل شصت غزل عاشقانه به نام " پیراهن یک روح تکراری" به چاپ رساندم، که مورد استقبال فروان از سوی مخاطبان قرار گرفت. برگزیده جشنواره مدافعین حرم در خرم بید، برگزیده جشنواره خاوران در تهران، برگزیده جشنواره عشایری سه استان یزد کرمان فارس در مروست یزد ...