سایر خبرها
امام رضا (ع) با مناظرات و مبارزات کلامی خود جنگیدند تا دین تثبیت شد
حضرت صدای ضجه از خانه آن بزرگوار برخاست. مردم متعجب شدند این گریه بدرقه مسافر نیست و حتماً اهالی منزل با بحران و حادثه ای روبرو شدند. همه وحشت زده بودند و خبر از آنچه در منزل گذشته بود نداشتند. وی افزود: در این اثنا کنیزی که دو دستی به سرش می کوبید و اشک از چشمانش می بارید بیرون آمد و جمعیت اطرافش را گرفتند که ضجه، ناله و گریه برای چیست. او هم فریاد زد: ای مردم! اینها دروغ می گویند ...
اشعاری به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع)
بود رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد یا فاطمه، یا فاطمه، ذکر لبش بود دستی به پهلو، دست دیگر روی دیوار پهلو گرفتن یادگار مادرش بود او در میان حجره ای دربسته اما صدها فرشته در کنار بسترش بود او دست و پا می زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه های آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی های جدّ بی سرش ...
شهادت امام رضا (ع) در نگاه شاعران البرزی
عاشق منم که یار به خانه ام نظر نکرد ای خواجه...درد هست ولیکن طبیب نیست یا علی بن موسی الرضا (ع) ای حضرت عشق...حضرت ماه...حضرت نور.... شرف خادمی ات آرزوی من است...یا رضا (ع) یکتا رفیعی کنج زندان گناهان خودم جا مانده ام گفته اند اینجا بمان تا ضامنی پیدا شود با نگاهت اعتبار یک جهان را میخری قدر ...
خطبه عقد را که خواندند فهمیدم عروس خانم با پسری در ارتباط است و..!
برادرم قبل از مراسم عقدکنان گفت این ازدواج خیابانی پایه و اساسی ندارد و چون هردو خانواده مخالف هستند آخر و عاقبتی ندارد ولی من چشم بسته عاشق شده بودم. خطبۀ عقد که جاری شد یک نفس عمیق کشیدم و خودم را خوشبخت ترین داماد دنیا می دیدم. یک سال از دوران عقدمان گذشت. همسرم اصلا به حرف هایم گوش نمی داد. دست از دوستان دوران مجردی اش نمی کشید و خیلی ولخرج بود. دست آخر هم فهمیدم با پسری از طریق ...
این زن 3 شوهر خود را با سیانور کشت + عکس
برگزاری دادگاهش، یک کلمه هم سخن نگفت. این در حالی بود که وکلایش همه اتهامات علیه او را انکار کردند و او را بی گناه جلوه دادند. اما کمی بعد از آن بود که کاکهی در ماه جولای در دادگاه به قتل چهارمین شوهرش اقرار کرد. وقتی که دادستان درباره مسموم کردن و کشتن همسرش از او پرسید او فقط گفت: اشتباهی نکرده ام. من کاملا نسبت به کاری که می کردم آگاه بودم. همسرم با من بدرفتاری می کرد و وقتی وارد کسب و کار ...
شکوه مهربانی مازندرانی ها در کمک به زلزله زدگان
چراکه من این موقعیت را درک کرده ام و به همین خاطر با همه وجودم برای اهداء کمک به اینجا آمده ام . وی تأکید کرد: یک عدد پتو به همراه یک پتوی دست نخورده که نیروی های هلال احمر در سیل سال 91 به ما اهدا کرده بودند را آورده ام تا به مردم عزیز و حادثه دیده کرمانشاه اهدا کنم . این بانوی جوان دردکشیده، یادآور شد: مردم کرمانشاه اصلاً نگران نباشند و تن شان سالم باشد؛ ما همه زندگی مان را ...
نونواری موزه مبارک، استاد علی اکبرخان!
وجودش هم از عوام و ادیب// خدا خراب کند خانه ستمگر را/ بلای جنگ نیارد به بار جز تخریب این هم از عجایب روزگار و رسم زمانه است؛ آن که با مردم عجین تر است، گزند بیشتری می بیند. از این رو است که مرحوم استاد علی اکبرخان صنعتی، یکی از مردمی ترین هنرمندان مجسمه ساز ایرانی که خود طعم فقر و یتیمی کشیده است و با دستان معجزه گرش به گچ ها روحی دوباره می بخشد و درد و رنج مردم این سرزمین را به تصویر ...
از پاشیدن نوشابه بر حاج آقای موتورسوار تا تمرین ژست حاج حسین انصاریان (بخش دوم)
وسالم داشت با موتور به سمت منزلش می رفت، راست می گفت؛ چون من نیز دیشب او را در مسجد دیده بودم و خوب و سالم بود، خیلی ناراحت شدم؛ اشک از چشمانم سرازیر شد و از علت حادثه پرسیدم. پدرم گفت مثل اینکه به خاطر مشکلات مالی سکته ی قلبی کرده است، ابوتراب بچه ی جبهه و جنگ بود، اما نمی دانم چگونه بود که به هرکاری که دست می زد ورشکست می شد، زمانی یک مغازه قصابی اجاره کرده بود؛ هنوز شروع به کار نکرده بود ...
زندگینامه شمس الشموس امام رضا (علیه السلام)
هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچه های مدینه عبور می کردم، کسی عزیرتر از من نبود. [29] در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است: من در مسجد پیامبر می نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله ای درمی ماندند، همگی به من ارجاع می دادند و مسائل شان را نزد من می ...
اخلاق سجاد روس ها را هم جذب کرده بود
بسیجی باقی بمانم و اگر به خاطر فعالیت بسیجی و ایست و بازرسی ها دیر به خانه آمدم از دست من ناراحت نشوید. من هم آمادگی خیلی چیزها را داشتم. بار اول که در ماه شعبان سال 1395 می خواست به سوریه برود، من دودل بودم ولی خودش خیلی اصرار بر رفتن داشت و می گفت برویم از حریم کشورمان در آن سوی مرز دفاع کنیم بهتر است یا اینکه بگذاریم دشمن داخل کشورمان رخنه کند؟ با این صحبت ها توانست من را قانع کند و حتی رضایت ...
امام رضا علیه السلام احیاکننده آموزه امامت
دستور رسید و أنذر عشیرتک الأقربین (شعراء/214) چهل نفر را جمع کرد و از همه بدتر ابولهب بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آن جمع این مطلب را فرمودند که من از طرف خدا هستم، من هم همین را می گویم. بعد پیامبر علامتی هم دادند، معجزه کردند و فرمودند: من به شما می گویم از طرف خدا هستم و این ابولهب اگر بتواند خراشی بر من وارد کند من پیامبر نیستم. من هم به شما می گویم من حجت خدا هستم و این هارون ...
سیرۀ ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو
همۀ زبان ها و لغت ها آشنا شده ای و این چنین ساده، مکالمه می نمایی؟ امام (ع) فرمودند: ای اباصلت! من حجت و خلیفۀ خداوند متعال هستم و پروردگار حکیم کسی را که می خواهد بر بندگان خود حجت و راهنما قرار دهد، به تمام زبان ها و اصطلاحات آشنا و آگاه می سازد که زبان عموم افراد را بفهمد و با آنها سخن گوید و بندگان خدا بتوانند به راحتی با امام خویش سخن گویند. سپس امام رضا (ع) افزودند: آیا فرمایش امیرالمؤمنین ...
گفت و گو با زنی که 16 ساعت زیر آوار بود
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، مرد جوان فریاد زد: زنده است! نیروهای امدادی به سمت صدا رفتند. مرد جوان با اشک اسم همسرش را صدا می زد و حالا دیگر فریادهایش پاسخ داشت. همسرش هم او را صدا می زد. در نهایت فرانک 24ساله زیر خروارها خاک پیدا شد. او را بیرون آوردند و به بیمارستان منتقل کردند. معجزه اصلی این جا بود که این زن بعد از 16ساعت هم خودش و هم فرزندش سالم بودند. 16ساعت گذشته بود. هنوز ...
روایت لحظات تلخ کودکی که مادرش زیر آوار روی اوخیمه زد تا زنده بماند
به گزارش جام نیوز ، ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم. اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و گلی روی سرم آوار شده بود.درآن لحظات وحشتناک، فقط فریاد می کشیدم ...
ایرانی که لقب مستر کامپیوتر گرفت + تصویر و فیلم تشییع
؛ صدا طلایی خطاب می کردند. سابقه جلسه قرآنی صبح جمعه های شما به چه سالی باز می گردد؟ از سال 1361 که در پیچ شمیران مستقر شدیم، مکانی را در داخل منزل اختصاص دادیم برای تشکیل جلسات قرآن. ما تا همین چند سال پیش نیز در آن جا جلسه قرآن تشکیل می دادیم تا این که مجبور شدیم خانه را بازسازی کنیم. از آن به بعد، جلسه به سازمان دارالقرآن الکریم در خیابان خواجه نصیرالدین طوسی انتقال پیدا ...
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
.... همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی غیرت نبود اما از درون می شکست. باحجاب ها را به سُخره می گرفتم 32 سال سن دارم و خدا را شکر می کنم که امروز می توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد حجابی ها را می بینم به خودم جرأت نمی دهم کسی را نصیحت کنم یا عقایدم را به او تحمیل کنم. دو پسر 14 و 16 ...
فرصت خاص توسعه تمدنی دیار کهن/ سیدحسین حُرّ
بود که مرکز آنها در شام و یا عراق قرار داشت. فشارهای عباسیان و پیش از آنها امویان، باعث شد که آنها بدین مناطق مهاجرت کنند. 2 مرفه بودن شهرهای ایران. 3 محبوب بودن آنان نزد مردم این سامان، چه آنکه آنها فرزندان رسول خدا بودند.[32] این مهاجرتها بیشتر از قرن دوم به بعد بوده است، به ویژه با آمدن حضرت علیبن موسی(ع) به ایران. تسامح مأمون در مقابل سختگیری پدرش رشید نسب به ...
غریب آشنا
فرموده بود: هر کس امامت فرزندم را انکار کند، مانند کسی است که در حق علی بن ابی طالب ستم نموده و امامت و جانشینی او را پس از رسول خدا انکار کرده است . جلوه های بندگی از آن جا که پیشوایان دینی، همه کمالات خود را از رهگذر معنویت و خدا محوری در کارها به دست آورده اند، باید در تمام کاوش های ابعاد شخصیتی حضرت رضا نیز، بررسی جنبه معنوی ایشان مورد اهمیت قرار گیرد. از آن چه از جلوه های ...
داستان زهرا کیانی ؛ ایستاده در اوج
رشته تالو ، به این رشته علاقمند شدم و زندگی من وارد مسیر جدیدی شد. ذهنیتی که از ووشو داشتم فقط بخش ساندای آن بود اما وقتی تالو را دیدم همه چیز تغییر کرد. آن زمان 8 ساله بودم و استادم گفت که اگر در تالو کار کنم به زودی به یک قهرمان تبدیل می شوم. خوشحالم بعد از 10 سال این اتفاق رخ داده. بعد از 4 ماه ورود به تالو در رده نونهالان وارد اردوی تیم ملی شدم و همه چیز به سرعت اتفاق افتاد. از 10 ...
اس ام اس شهادت امام رضا (ع)
دامان طاقت را... شهادت امام رضا (ع) تسلیت دلم برای تو پر می کشد امام غریب غمت ز. سینه شرر می کشد امام غریب زیارت تو که فوق همه زیارت هاست دل مرا به سفر می کشد امام غریب عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضا در میان حجرۀ در بسته، می زد دست و پا گه، جوادش را، گهی معصومه، را می زد صدا داغ او تا صبح محشر، بر ...
سبک زندگی بر مدار حیات رضوی
نگهداری از این قطعه بهشتی به تصویر می کشد.اثری فاخر با 640 صفحه و قیمت 32 هزار تومان که برنده جایزه هشتمین دوره کتاب سال رضوی در سال 1394 هم شد. بخشی از کتاب: نشسته بر کجاوه، با دلی که جا مانده، دیار به دیار می آیم. از مدینه تا بصره، تا اهواز و بهبهان و فارس... تا خراسان، به سوی مرو، به سوی تو. من مهاجرم؛ همان گونه که جدم، رسول خدا هجرت کرد، از مکه به مدینه و این هجرت سرآغازی شد برای همه مسلمین ...
اینجا لباس خادمی برای همه فراهم است
: از زمانی که مجرد بودم برای خدمت به زائران پیاده می آمدم الان ازدواج کرده و صاحب یک فرزند هستم و خدا را شکر می کنم که امسال نیز با وجود فرزند کوچک این توفیق به من داده شده است. خادمانی که خانوادگی خدمت می کنند وی ادامه می دهد: همسرم نیز در بخش آقایان مشغول به فعالیت است و من در مواقع ضروری می توانم کودکم را به پدرش بسپارم. یکی از خادمان پرستار نیز به خبرنگار صبح ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ 4000 چادر برق دار شد/ پرداخت تسهیلات بانکی به زلزله زدگان ...
...: تمام خانه و زندگی مان فرو ریخته است، سپس بغض می کند و ادامه می دهد، آب و برق نداریم، حتی یک چراغ قوه به ما نمی دهند. وی ادامه می دهد: آب نداریم، برای ما حداقل آب هم نمی آورند، شب ها اینجا سرد است، بچه هایمان از سرما می میرند، هیچ کس به داد ما نمی رسد. اقلام خوراکی خدا را شکر به دست ما رسیده است، همه کمک ها مردمی بوده، دولت هیچ کمکی نکرده است. این همه جمعیت، ما چندین خانواده هستیم ...
لحظه های وحشت زیرآوار
اند و حالا اینجا هستند، روی زمین، آن طرف ویرانه های سنگین خانه های شان. خودشان هم باور ندارند که زنده مانده اند و نفس می کشند اما بعد از خدا قدردان کسانی هستند که آنها را از زیر آوار بیرون کشیده اند اما سوگوار عزیزانی که زیر آوار خانه های شان جان داده اند. اینجا در میان خرابه ها، با تمام سختی ها زندگی جریان دارد و مردم به انتظار کمک هایی هستند که مانند معجزه نجات، آنها را از بلاتکلیفی و ...
روایت لحظات تلخ کودکی که مادر زیر آوار روی اوخیمه زد تا زنده بماند
ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم.اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. روایت لحظات تلخ کودکی که مادر زیر آوار روی اوخیمه زد تا زنده بماند به گزارش ریواس جنوب و به نقل از روزنامه ایران ...
هق هق زمین...
...> هق هق کوه شروع همه ی زلزله هاست! این چنین بود که از غم کمر درد شکست سقف بی طاقتمان تاب نیاورد، شکست قسمت این بود شود خون، گل پیراهن مان تلی از خاک شود خانه ی بی آهن مان! شهر از شیون و خاک و گل و هق هق پر شد لقمه نانی که دراین سفره نبود آجر شد زیر آوار صدای نفسی می آید دادما داد سکوت است، کسی می آید؟! ...
متن ادبی: امام رضا | متن درباره شهادت امام رضا (ع)
پر زدن باز می دارد. درد بی امان امام رئوف (ع) پر و بال کبوتران را هم آتش می زند. مغموم سر در بال خود فرو می برند. زهر در جان اثر می کند و کبوتران دوست دارند فدایی حضرت باشند. کاش می شد. فاطمه معصومه (س) خواهر گرامی ثامن الائمه در راه است، جواد الائمه در مدینه به سر می برد و امام رضا (ع) در طوس تنها هستند. گویا مرهمی برای سوز دل ایشان یافت نمی شود. به دستور ایشان همه درهای خانه بسته است ...
مقاله: شهادت امام رضا (ع) | مقاله در مورد شهادت سلطان خراسان
را بگیرد همان طور که انتقام خون امام حسین (ع) را خواهد گرفت؟ قدوسیان پر می گشایند و در حرم تو مدح و ثنای تو را زمزمه می کنند. *** گفته اند وقتی مأمون ملعون زهر را به امام رضا (ع) خوراند، امام برخاست و از کوچه های شهر به سمت خانه روانه شد، مثل مادر داغدیده شان حضرت زهرا (س) که در کوچه های مدینه می رفتند و داغ و مصیبت بر جگر داشتند، علی بن موسی (ع) نیز همراه با داغ و مصیبت جفا ...
می ترسم بخوابم
. پیرمردی بود که قسمتی از سرش له شده بود ولی هنوز علایم حیاتی داشت. مطمئن بودم که نمی تونیم براش کاری انجام بدیم. کنارش گذاشتیم. چند دقیقه بعد، تموم کرد. بهمن صادقی، تمام ساعت های آن شب تا نخستین بارقه های صبح، تمام ساعت هایی که زنده و مرده را کف حیاط بیمارستان جابه جا کرد و آتل بست و بخیه زد و پانسمان کرد، یک جمله زیر لب تکرار می کرد. فقط یک جمله. خدا کمک کن امشب زودتر صبح بشه، زودتر ...
زندگی لا به لای خرابه ها
خیلی سرد است. پولی هم ندارم تا زن و بچه ام را برای مدتی به سرپل ببرم. خانه من 50متر بود، اما الان همان هم خراب شده است. این جا اکثرا بیکارند. کارگری می کنند. بعضی ها زمینی دارند و چند گوسفند و گاو، درآمد اهالی این جا خیلی کم است. ما هیچ نداریم بهاره الیاسی 21ساله، یکی دیگر از ساکنان این روستاست؛ زن بارداری که از زلزله جان سالم به در برده است: من داخل خانه بودم که زلزله آمد ...