سایر خبرها
لطفا کمی عصبانی باش! + عکس
همسرش زینب عارفی می خوانید. امام رضا، واسطه ازدواج من اهل زابل و آقا مصطفی اهل تربت جام بود. هر دو فامیل بودیم و نسبت دوری داشتیم، قبل از ازدواج همدیگر را نه دیده بودیم و نه می شناختیم. تابستان سال 81 با بچه های بسیج به مشهد رفته بودم. در حرم، از امام رضا (ع) خواستم که همسری مومن و ساکن مشهد نصیبم کند. وقتی برگشتم زابل، مدتی بعد ایشان به خواستگاری ام آمدند. در حالیکه من آن ...
از جنگ و اسارت تا یکی از صد متخصص اپیدمیولوژی
، برای ادامه تحصیل به همدان برگشتم و درسم را که آن زمان تا سال سوم دبیرستان خوانده بودم ادامه دادم، اما انگار قرار نبود در خانه بمانم چرا که در بهمن ماه 63 عازم کردستان و منطقه مریوان شدم. این بار به عنوان نیروی پدافندی آن هم در قالب 60 نفر از دانش آموزان دبیرستان همدان. مدت 3 ماه در ارتفاعات مریوان مستقر بودیم. در منطقه ای که مشرف به شهر سلیمانیه عراق بود؛ در همان روز اول یعنی اول فروردین ...
بلای وحشتناکی که به خاطر زن و شوهر جوان سر دایی آمد | به خاطر کاری که با دختر خواهرم کردن به آنها حمله ...
ساله به نام مهدی را کشته ام خیلی نگران شدم و با فردی که او را در خیابان دیدم پس از خرید مواد مخدر به بیابان های اطراف مشهد رفتیم و با روشن کردن آتش مقداری مواد مصرف کردیم. از آن روز به بعد هم من در حالی معتاد شده بودم و مواد مصرف می کردم که همسرم از این ماجرا اطلاعی نداشت. شبانه خانه ای در یکی از شهرک های اطراف مشهد اجاره کردم و به زندگی مخفیانه روی آوردم. اما 15 ماه بعد به طور ناگهانی کارآگاهان اداره جنایی را بالای سرم دیدم و در منزلم دستگیر شدم. حالا هم پشیمانم و .... http://www.aftabir. ...
عروس بی رحم پای چوبه دار
شوهرم اختلاف داشتم. چند روز قبل از قتل از خانه شوهرم قهر کرده بودم. 23 آبان صبح زود به خانه ام برگشتم و با پسرعموی شوهرم تماس گرفتم تا او هم برای میانجیگری به خانه مان بیاید. حدود ساعت 7 صبح بود که یکباره متوجه شدم شوهرم مقابل در خانه آمده است. من و محمود در را قفل کرده بودیم ولی شوهرم با پیچ گوشتی در را باز کرد. او به محض این که من و پسرعمویش را دید، به رویم چاقو کشید. من هم چاقو را از دستش گرفتم و ...
شیشه زندگی ام ر ا شکست
، چند کیلومتر جلوتر توقف کردم و تا صبح کنار خیابان خوابیدم. دم ظهر بود که ماشین را نزدیکی های خانه مان قفل کردم و به خانه رفتم. وقتی به خانه برگشتم، همسرم از مسافرت آمده بود. ساعتی بعد پدر و برادر علی همراه دوستم رضا به خانه ما آمدند؛ دنبال علی می گشتند. به آن ها گفتم که تا ساعت 6 صبح پیش من بوده و بعد یک پیامک برایش آمد و سریع از اینجا رفت. وقتی رفتند، به طرف ماشین علی رفتم تا آن را به ...
آقای دغدغه ساز سینمای ایران را بهتر بشناسید
شرمنده خانواده بودم و اعتبار پدر را هم از بین برده بودم. دوران سختی بود، حتی خانه مان را عوض کرده بودیم. من هم مجبور شدم به کمک دوستانم کار جدیدی را شروع کنم. یک بیماری سخت در تیرماه 82 به واسطه یک شوک همه اعضای بدنش را درگیر می کند. در بیمارستان بستری می شود و حتی در مقطعی دکترها قطع امید می کنند. بعد از چند وقت با کمک طب سنتی کمی بهتر می شود و با کمک یکی از دوستانش به حرم امام رضا (ع) می ...
جنایت قبیله ای همچنان ادامه دارد!
خاطراختلاف های مالی با یک کلت دست به قتل عام اعضای خانواده همسرش زده که زن و فرزند خردسالش هم جزو قربانیان بودند. کینه او آن قدر زیاد بود که حتی به فرزندان خود هم رحم نکرده بود. مرد 39 ساله از مدتی قبل به ماده مخدر شیشه معتاد شده و همین باعث اختلاف های جدی میان او و همسرش شده و سرانجام به این جنایت هولناک دست زد. او در دادگاه محاکمه و به پنج بار قصاص در ملاء عام محکوم شد که سرانجام زمستان سال ...
اخبار حوادث
بود ساعت حدود 10 شب قرص ها را داخل آب میوه ریخته و به پدرم دادند بعد از اینکه خوابید شوهرم او را سوار بر خودرو کرده و از خانه بیرون رفت. بعد از یکساعت برگشت و گفت کار را تمام کرده و برای اینکه کسی شک نکند فردای آن روز ناپدید شدن او را اعلام کردند. با توجه به اعترافات دختر مقتول همسر و داماد وی بازداشت شدند و در بازجویی ها به همدستی در قتل مرد میانسال اعتراف کردند. با توجه به اعترافات متهمان با ...
زندگی متفاوت شهید باکری به روایت همسرش+عکس
گمنام و مفقود الجسد هستند. صفیه مدرس که چهار سال در کنار مهدی زندگی کرده برایمان از مرد خانه اش می گوید و روزهایی که اگر چه کم بود اما برای او بسیار مغتنم بوده و تا آخر عمر لحظه ای را فراموش نخواهد کرد. *علی از مبارزین مذهبی مجاهدین خلق بود مهدی پیش از امتحان کنکور سال آخر تحصیلش را به تهران می آید و در مدرسه هوشیاری درس می خواند و با علی زندگی می کند. علی هم تهران ...
4 هزار صفحه سند برای آیندگان
می شدم. آن زمان رسانه های مجازی هم نبود که به آسانی بتوان با افراد تماس گرفت و از آنها کمک خواست. من برای پیدا کردن نشانی دفتر مدیران مسئول این نشریات روزهای متمادی باید می گشتم تا نشانی شان را پیدا کنم. من فقط نشانی دفتر چند روزنامه را می دانستم، بقیه را واقعاً نمی دانستم. مخصوصاً برای پیدا کردن نشانی مدیران نشریات شهرستانی با مشکلات عدیده ای مواجه بودم تا رد و نشانی از آنها پیدا کنم. ایامی ...
من بیماری اعتیاد دارم
بیشتر ندارم. آن روز هم هنوز مبتلا نبودم. ابدا نمی دانستم که مواد مخدر چیست. وارد سالن عروسی شدم. پسر عموی من وارد سالن شد. وضع مالی خیلی خوبی داشت. تا جلوی پایش بلند شدم و گفتم: کار حل شد. سال 1359 ، 11 هزار و 500 تومان هزینه شام، میوه و شیرینی عروسی من شد و من یک چک دادم به پسر عمویم. تمام پول های پاتختی شد شش هزار و 500 و صبح شنبه هم چک برگشت خورد. به انجمن ایران و آمریکا هم می رفتم تا زبان یاد ...
یک میلیارد تومان برای رهایی از قصاص
از حد عصبانی شدم و این باعث شد او را کتک بزنم، هیچ وقت خودم را نمی بخشم...... و تا آخر عمرم عذاب وجدان خواهم داشت.... هیچ وقت فکر می کردی از قصاص نجات پیدا کنی؟ خیر چون من خودم را برای مرگ آماده کرده بودم و خودم را مستحق اعدام می دانم 9 سال و 10 ماه است که بازداشت هستم و هر روز در زندان مرگ را تجربه کرده ام. قضات پس از پایان اظهارات متهم وارد شور شده و با توجه به اینکه متهم نزدیک به 10 سال در زندان بوده است از نظر جنبه عمومی وی را به یک ماه حبس محکوم کردند و بدین ترتیب این متهم بزودی از زندان آزاد می شود. ...
اعتراف عجیب مرد بساز بفروش تهرانی در پرونده آزار دختر دکوراتور
مرد بساز بفروش که متهم است دختر دکوراتور را آزار داده امروز در پای میز محاکمه ایستاد و ادعای عجیبی را مطرح کرد. رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت دختر 28 ساله ای به نام ارغوان در دستور کار پلیس قرار گرفت. دختر جوان از یک مرد بساز بفروش که وی را آزار داده بود شکایت کرد. ارغوان گفت: من طراح داخلی ساختمان هستم. مدتی پیش با یک مرد میانسال که بساز بفروش بود آشنا شدم . بهروز 53 ساله می گفت ...
پایان فرار 10 ماهه پسر جنایتکار
اعتراف کرد و از جنایت ابراز پشیمانی کرد. زندگی در کلبه چوبی کوروش در گفت و گویی درخصوص انگیزه اش از جنایت و زندگی مخفیانه اش گفت. چرا پدرت را به قتل رساندی؟ قصد کشتن او را نداشتم. روز حادثه پدرم را در خیابان دیدم و از او پول خواستم. عصبانی شد و شروع به داد و بیداد کرد. از زمانی که معتاد شده بودم مدام از او پول می گرفتم و همین مساله پدرم را اذیت می کرد. آن ...
عطر فروش دوره گرد دختر 5 ساله مشهدی را ربود
! از سال 90 که از همسرم جدا شدم تنهایی زندگی می کنم البته من در 18 سالگی ازدواج کردم ولی در زمان نامزدی از همسرم جدا شدم چرا که او معتاد بود و دست بزن داشت! چرا در محل سکونت خودتان با نام دیگری زندگی می کنید؟ چون خانه را پسر خواهرم برای من اجاره کرد و مرا هم با نام دیگری می شناسند! چه مدت کودک را نزد خودت نگه داشتی؟ 32 ساعت! الان هم پشیمانم کاش این کار را نمی کردم ... شایان ذکر است: با صدور دستورات قضایی، این پرونده دیگر مراحل قانونی خود را طی می کند. انتهای پیام ...
قصاص مرد همسر کش/گفت این بار چنان به زندانت می اندازم که بیرون نیایی؛از روی خشم 7ضربه چاقو به او زدم
...> کشاورز بودم. از 15 سال قبل معتاد شدم تریاک، شیشه و هرچی که دستم بیاید مصرف می کنم. چرا همسرت را کشتی؟ چهار، پنج سالی بود باهم اختلاف داشتیم چه اختلافی؟ به خاطر مصرف مواد مخدر یک پایم زندان بود یک پایم کمپ ترک اما هیچ فایده ای نداشت روزحادثه را شرح بده؟ عصر بود وقتی از خانه مادر زنم برگشتیم بازهم برسر مواد کشیدن با همسرم درگیر شدم .او به من گفت این بار آبرویت را می برم و ...
خواب پدر، قاتل را گرفتار کرد +عکس
عابربانکم را که 500 هزار تومان پول در آن داشتم همراه چادر مسافرتی ام برداشتم و با سوار شدن به موتورم چند ساعتی در خیابان های تهران بودم. بعد به آمل رفتم، چند روز آنجا و در چادرم ماندم. روز پنجم در تماس با خانه مان متوجه مرگ پدرم شدم. چاقو را هم در رودخانه ای انداختم. باورم نمی شد او را کشته ام. عذاب وجدان رهایم نمی کرد اما از ترس نمی توانستم تسلیم شوم. حتی چند بار خواب پدرم را دیدم. بعد برای فرار از ...
الیور استون: ممکن است بهای فیلم شجاعانه زندان باشد
به گزارش روز دوشنبه گروه فرهنگی ایرنا، استون در آخرین کارگاه دارالفنون پیش از ظهر امروز، سوم اردیبهشت در کاخ جشنواره جهانی فیلم فجر، افزود : پدرم در دوران کودکی و نوجوانی سختگیر بود و در 18 سالگی به دلیل مشکلاتی که با والدینم داشتم خانه را ترک کردم، پس از آن وارد یک دوران گیج کننده و دردناک شدم و چندین شغل عوض کردم و حتی به عنوان معلم به ویتنام رفتم. وی ادامه داد: سپس به شهرم بازگشتم و ...
خلازیر ، محله ای در قرق اهل دود
ساله اش را محکم گرفته که پی بازی نرود، مثل بقیه ساکنان و اهالی دل پری از وضعیت محله شان دارد: چند سال پیش وضعیت این طور نبود. این ضایعاتی ها پای معتادها رو به اینجا باز کردن. اگر ازشون ضایعات نمی خریدن، اون ها هم سر و کلشون پیدا نمی شد. چند سال پیش توی روزنامه خوندم دوتا معتاد توی سبزدشت دوتا پسر بچه رو کشتن، از اون روز فکرهای عجیب و غریب توی سرم میاد. از ترسم، خودم بچه رو میارم و می برم. به عروسم ...
داستان سریال های GEM در پرونده قتل دختر 22 ساله
بودم جنازه اش را به سوهانک بردم و دفن کردم. چون می دانستم وضعیت مالی خانواده یاسمن خوب است به فکر باجگیری افتادم. ماشین یاسمن را هم در مسیر بازگشت به خانه ام در یک کوچه خلوت رها کردم. پس از اعتراف های تکان دهنده پسر دانشجو پلیس جنازه را در جاده سوهانک پیدا کرد. به این ترتیب حمید رضا پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه پدر و مادر یاسمن برای قاتل دخترشان حکم قصاص خواستند. ...
قصاص فرجام قتل همسر در مرخصی زندان
مرد معتادی که در مرخصی زندان، همسرش را به قتل رسانده است روز گذشته محاکمه و به درخواست فرزندانش به قصاص محکوم شد. به گزارش جوان، خرداد سال 96، مأموران پلیس از قتل زن 37 ساله ای به نام سمیرا در خانه اش در محمود آباد ورامین باخبر و راهی محل شدند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پسر مقتول که در محل حضور داشت به مأموران گفت: پدرم به خاطر اعتیاد در زندان بود. او چند روزی مرخصی ...
من را به قصاص محکوم کنید
...: پدر و مادرم سال ها با هم اختلاف داشتند؛ چون پدرم معتاد بود و مرتب دستگیر می شد و زمانی هم که از زندان بیرون می آمد، در حال مواد کشیدن بود. چندروزی بود که از زندان آزاد شده و به خانه برگشته بود. در این مدت مادرم خیلی ناراحت بود و مرتب گریه می کرد تا اینکه روز حادثه به پدرم گفت دیگر نمی تواند این وضعیت را تحمل کند و خسته شده است. بحث بین آنها بالا گرفت و پدرم با ضربات چاقو مادرم را مجروح کرد ...
راز پنهان مادر و دوست پدرم!
...! چیزی در حدود دو هفته، پیوسته همین شرایطبرمن حاکم بود، دو روز اول که در بیمارستان و تحت نظر پزشک بودم، بعد نیز به پیشنهاد مادرم، برای اینکه به دلیل شرکت درمجلس ترحیم پدر ، حالم وخیم تر نشود، به خانه دوست مادرم رفتم و به این ترتیب،به غیر از مجلس چهلم پدر، نتوانستم درهیچ یک از مراسم دیگر او، شرکت کنم. در عالم کودکی هر وقت به عمو فرخ، دوست صمیمی پدرم ، فکر می کردم، خدا را شکر ...
قتل در بهشت زهرا
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، ساعت 15 روز سه شنبه 28 فروردین ماه به مأموران کلانتری 205 صحن مطهر در بهشت زهرا خبر رسید پسر بچه سه ساله ای به نام دانیال گم شده است. پدربزرگ او در شرح ماجرا گفت: همراه دانیال و خاله اش مریم برای فاتحه خوانی بر سر مزار همسرم آمده بودم. لحظاتی قبل دانیال همراه مریم راهی سرویس بهداشتی شد که به طور مرموزی ناپدید شد. با حضور مأموران پلیس در محل، جسد دانیال در حالی که ...
مرتضوی مستأجر دو ساله اوین
جمله علی شمخانی، محسن رضایی، عزت الله ضرغامی... سردار حسین علایی، از فرماندهان دوران جنگ در این باره به نقل از عبدالحسین روح الامینی می گوید: من از روز دستگیری وی، به هر کجا که مراجعه کردم، پاسخی به من ندادند. نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضائیه هرکدام از خود سلب مسؤلیت می کردند. دو هفته را این گونه سپری کردم، به هر کجا سر می زدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبه رو می شدم. تا اینکه دلالی ...
ادبیات به آخر خط نرسیده است/زبان داستان نویسی را بلد نیستیم
ها ترجمه شده، 48 نفر بود. * الان چند نفر هستند؟ 142 نفر. به هر حال، آن موقع با تشویق کیارستمی توانستم با آن آقا روبرو شده و کارم را برایش بگویم. نکته این جا بود که آن مرد همسایه من در پراگ است و چند بار در مغازه سبزی فروشی محله او را دیده بودم ولی رویم نمی شد جلو بروم و صحبت کنم. بعدها هم به خودش گفتم و وقتی گفت چرا جلو نمی آمدی، گفتم خب درست نبود در سبزی فروشی بیایم و بگویم ...
چطور سیاست رادیکال پرتغال در جرم زدایی از مواد مخدر به موفقیت هایی درخشان رسید؟
.... پریرا بیماران و خانواده های درمانده ای را به یاد می آورد که وحشت زده و سردرگم درِ خانه اش را می زدند و کمک می خواستند. می گفت: گرفتار شدم، فقط به خاطر اینکه جاهل بودم . حقیقت این است که در آن دوران، جهالت همه جا را فراگرفته بود. چهل سال حاکمیت اقتدارگرای رژیمی که آنتونیو سالازار در سال 1933 بنا نهاد، به سرکوب تحصیلات و تضعیف نهادها و کاهش سن ترک تحصیل با هدف تربیت جمعیتی فرمانبردار ...
پنهان شدن قاتل فراری در کلبه جنگلی
به گزارش خبرنگار ما، شامگاه 28تیر سال گذشته قاضی سجاد منافی آذر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 160 خزانه از قتل مرد میانسالی در خانه اش حوالی محله علی آباد با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در راهروی آپارتمان مسکونی با جسد غرق در خون مردی به نام اکبر روبه رو شدند که با اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود ...
شب ها را با فرزند کوچکم در پارک سپری کرده و روز ها حیران و سرگردان گدایی می کردم
می شد و این باعث عصبانی شدن پدر و بالارفتن فشارش می شد. تا اینکه به ناگاه روزی، کارش به بیمارستان کشید و پس از چند روز، بر اثر سکته مغزی درگذشت و برای همیشه راحت شد! یکی از برادرانم از ابتدا راه خویش را از ما جدا کرد اماپس از فوت پدرم، من و همین برادرم خانه ای اجاره کردیم. پدرم همیشه نگران ما بود و می گفت: نمی دانم چرا با وجود نان حلالی که همیشه سعی کردم برسر سفره خانواده بگذارم، تو و ...
آمریکا در خلیج فارس از سپاه تمکین می کند/ نیروی دریایی سپاه به آبهای آزاد می رود/ حیف است برخی در داخل ...
همان عملیات مجروح شدید؟ روز سوم عملیات، در منطقه چزابه از ناحیه دست و پا شدیدا زخمی شدم و آقای لسانی را هم که زخمی شده بود، به خیال اینکه شهید شده به سردخانه برده بودند. که ماجرای خودش را دارد. ما در آن روز، قبل از مجروحیت، 4 ساعت و نیم فیلمبرداری کردیم که گفتند 3 ساعت و نیم آن از تلویزیون پخش شد. این نسبت خیلی قابل توجه بود و دلیلش این بود که همه تصاویر واقعی و از عملیات بود و ...