سایر منابع:
سایر خبرها
سرهنگ قلابی با 13 فقره سابقه محکومیت دستگیر شد
دستگاه گوشی تلفن همراه کشف و راننده سمند به نام 'منصور . خ' ( 35 ساله ) در همان لحظه دستگیری صراحتا به مسروقه بودن تمامی گوشی های تلفن همراه کشف شده اعتراف کرد و عنوان داشت که تمامی سرقت های خود را با همراهی بابک انجام داده و آخرین سرقت آنها نیز مربوط به چند ساعت قبل است. 'بابک . ب' نیز پس از انتقال به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، چاره ای جز اعتراف نداشت و در همان تحقیقات اولیه صراحتا به ...
گفت وگو با نویسنده کتابی که رهبر انقلاب بر خواندنش تاکید داشت
من برای نگارش چاپ کتاب به این شکل نبود. من خاطراتم را به شکل روزانه یادداشت برداری می کردم و بخشی از اینها را زمانی که فرانسه بودم روی وبلاگم گذاشتم. بعد درس هایم سنگین شد و فرصت این کارها نبود و وبلاگم مسکوت ماند تا اینکه برگشتم ایران و همسرم گفت که پرینت خاطرات وبلاگ را به من بده و این کار را کردم و اصلا در جریان نبودم که ایشان چه کاری انجام می دهد و واقعا کل این ماجرا لطف ایشان بود. یک روز به ...
گم شدن نوجوان گیلانی در تهران
دوربین مداربسته فوق، مطمئن شدیم که او به قصد تهران از خانه خارج شده است. راننده، گوشی اش را خاموش کرده است این پدر گیلانی اضافه کرد: راننده ای که پسرم عابد را به تهران رسانده است، مدعی است که عابد هزینه کرایه را نداشت که پرداخت کند و به همین دلیل شناسنامه و کارت عابر بانکش را از او گرو گرفته است و پس از آن با شماره تماسی که در دفترچه یادداشت پسرم مشاهده کرده بود، تماس گرفته است ...
تبخال تناسلی در زنان، چگونه بوجود می آید؟
...: من دوماهه ازدواج کرده ام سری اولی که با همسرم رابطه داشتم دچار درد و سوزش و تب و لرز و ورم غدد لنفاوی کشاله ران شدم طبق درسهایی که توی دانشگاه خونده بودم متوجه شدم تبخال تناسلی گرفتم ولی تا به حال رابطه جنسی با کسی نداشتم اولین بار که باهمسرم رابطه برقرار کردیم دچار این مشکل به صورت خیلی شدید شدم می خواستم بدونم این ویروس چطوری وارد بدن من شده؟ از شوهرم هم مطمئن هستم که رابطه نداشته! ...
فرزند خواندگی، سخت تر از کودک ربایی
آوردم و در حالی که نوزاد دخترم را درون کالسکه گذاشته بودم برای چند ثانیه وارد ساختمان شدم تا کالسکه را با خودم ببرم، اما در همین فرصت کوتاه که از فرزندم غافل شدم، در کمال ناباوری دیدم او درون کالسکه اش نیست. هراسان به هر سو دویدم، اما در تاریکی شب هیچ کسی را ندیدم به همین دلیل بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم و... بررسی های ماموران انتظامی مشهد در ساعات اولیه بامداد نشان می داد زن ...
عشق به معماری در رگ و خونش جریان داشت
می کند: یک بار با چند پزشک اصفهانی رفتیم سوریه و بعد از آن شهر حلب. در حلب یک سایت تاریخی وجود داشت که الان اثری از آن نیست. پزشکان به سایت آمدند و نگاهی انداختند و به قول خودشان گفتند که اینجا خرابه ای بیش نیست، اما برای همسرم، دنیایی از زیبایی بود. ما از صبح که وارد این سایت تاریخی شدیم بعدازظهر خارج شدیم و از وجب به وجب آن عکس گرفتیم. پزشکان به بازار رفته بودند. پزشکان گفتند موضوعی که برای ما ...
مناسب ترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
...، فقد کملت مروته ، جوانمردی اش در حد نهایت است. من جوری با همسرم، بچه ام، مردم و با دامادم حرف می زنم که دلش می سوزد، این ظلم است. من به شکلی نگاه می کنم که طرف از نگاه من دلگیر می شود، این ظلم است. من به گونه ای حرف می زنم که طرف رنج می برد؛ به او می گویم اگر این دو گونی برنج، ده کیلو گوشت و هفت-هشت تا مرغ را برای ماه رمضان به درِ خانه ات نمی دادم، ماه رمضان چطوری به تو می گذشت؟ این تحقیر و ...
آبادی، رویای مردم خرمشهر
خرمشهر قبل از جنگ را می خواهند که از خانه هایش صدای خنده می آمد. آنها هنوز که هنوز است در همان روزها زندگی می کنند، در رویای خرمشهر، خرمشهر قبل از جنگ. رویای زندگی در همان روزها، به خرمشهری ها گفته اند صبر کنید. خیلی وقت است که آنها صبر کرده اند اما هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه هر روز اوضاع بدتر شد. فکر می کنید خرمشهر به روزهای خوش قبل از جنگ برمی گردد؟ بعد از 30 سال که این اتفاق ...
پرویزی در گفت و گو با تسنیم: مردم، قهرمانان قرآنی کشورشان را نمی شناسند/ اجازه ورود به صحن مسابقات را به ...
اینکه وارد جلسات آموزش قرآن شدم. تا زمانیکه مجرد بودم، مادرم برای پیشرفتم زحمات زیادی کشید و از سال 89 که ازدواج کردم، همسرم نیز در این راه همراهی ام کرد و همکاری زیادی با من داشت، چون بیشتر مواقع در سفر یا مسابقات قرآن بودم و وقت نمی کردم به خانه بیایم. خاطرم هست در ماه مبارک رمضانی، حتی فرصت نکردم حداقل یک بار افطار را در کنار همسرم باشم و از همین جا می توانم بگویم سعه صدر همسرم در رسیدن به این ...
مازندران| پدر شهید مدافع حرم کمالی: تنهای آرزویم دیدار با مقام معظم رهبری است
شما کمی تحقیق کن دلم آروم نیست.گفت چشم میرم می پرسم. فردای آن روز سرکار مشغول خوردن صبحانه بودیم که خواهرزادم تماس گرفت گفت دایی حاج سعید مرخصی آمد یا نه؟ گفتم میاد ان شاالله. بعد به پسرم زنگ زدم دیدم با بغض داره جواب داد گفتم مسعود سعید چیزی شد بعد خودم دلداریش دادم که بابا ایراد نداره بگو من خودم در جبهه در عملیات کربلای4 والفجر8 و فاو بودم این مسائل عادیه به چشم دیدم یک خانواده چند نفر شهید ...
ایاس (EOS): الهه ی سحرگاه ارزهای دیجیتال
کلی را دید. به عنوان مثال، من اغلب گفته ام که برای اینکه اکوسیستم ارز دیجیتال واقعا شکوفا شود، به تراکنش های رایگان نیاز دارید. و هنوز هم همه چیز در پلتفرم های ارز دیجیتال هزینه دارد. این برای من کاملا واضح به نظر می رسید اما هنوز نتوانسته بودم که حتی یک تیم پیدا کنم که این حقیقت ساده را درک کند. بعد با تیم EOS آشنا شدم، آنها نه تنها مشکل را دیده بودند بلکه بهتر از ...
شکست عشقی بهانه آزار و اذیت زنان و دختران شد
به التماس کرد و حتی به من گفت که شماره ام را به او بدهم. ولی من ترسیدم که مرا لو بدهد به همین دلیل شماره ام را به او ندادم. بعد هم او را به همان جایی که سوار کردم برگرداندم. البته دختر بیچاره از روی ترس سعی می کرد که با من طرح دوستی بریزد. چطور دستگیر شدی؟ سوار ماشین پرشیا سرقتی بودم که چند موتورسوار محاصره ام کردند. متوجه شدم مأمور پلیس هستند برای همین سعی کردم فرار کنم. چند ...
قرار بود فقط 2سال زنده بمانم/ با مسئولان حرفی ندارم
صفوی زاده فرشته ایی بودند که خداوند برای من فرستادند تا به بگویند روزهای سخت به پایان رسیده است و تو می توانی دوباره ادامه دهی. به سفر کربلا که رفته بودند به من زنگ زدند و گفتند که اینجا حضرت اباالفضل (ع) شما را یاد من انداخت و بعد از اینکه برگشتند در سال 91 زمانی که من از آسایشگاه بیرون آمده بودم تماس گرفتند و گفتند که شما دعوت شدی به کربلا و اینجوری شد که من سفر بسیار متبرک کربلا را ...
دوست شوهرم با بی شرمی به من پیشنهاد داد که..
کنیم به اولین خواستگاری که زنگ خانه ما را زد جواب مثبت دادم، ناراضی نبودم چون خودم هم می خواستم از این وضع خلاص شوم و طعم زندگی واقعی را بچشم اما دریغ ... چند وقت بعد تازه فهمیدم که از چاله بیرون آمده و خود را به چاه انداخته ام. همسرم نه تنها وضع مالی خوبی نداشت بلکه متوجه شدم اعتیاد هم دارد اما با هر مشقتی که بود سه سال با او زندگی کردم. پرویز دست بزن نداشت اخلاقش هم بد نبود، ولی ...
شوهرم را با هستی در رختخواب دیدم و...
ارتباط بودم و به رفتارهای گذشته ام ادامه می دادم. مدتی بعد ناگهان رفتار و گفتار همسرم درباره هستی کاملا تغییر کرد. او در یک چرخش ناگهانی از اعتقاداتش، از من می خواست تا به رفاقت با هستی ادامه بدهم و همواره از خوبی های او سخن می گفت. من هم بدون آن که به این تغییر رفتار مشکوک شوم از این موضوع خوشحال بودم تا این که یکی از دوستان مشترک من و هستی ما را به یک میهمانی مختلط در خارج از ...
ماجرای خودسوزی کارگر شهرداری
اولیه این حادثه با ما تماس گرفته شد و نیم ساعت بعد خودمان را به بیمارستان 17شهریور آبادان رساندیم. بعد از این حادثه گروه های امدادی، کارگری که دست به خودسوزی زده و همکارش که در کمک رسانی دچار سوختگی شده بود را به بیمارستان 17شهریور انتقال داده بودند. در همان ساعات اولیه شرایط عمومی ضامن آذربایجانی را چگونه دیدید؟ در نگاه اول شرایط بیمار وخیم به نظر نمی رسید چون سعی داشت با صحبت ...
تغییر دستگاه اجرایی طرح احداث راه آهن قزوین- رشت- انزلی- آستارا/ جزییات بهره برداری از ایستگاه راه آهن ...
ها معلق روی هوا مانده اند لذا احساس خطر کردم؛ روی بلندی که در محل حادثه قرار داشت رفتم قطار را مشاهده کردم که در حال رسیدن به محل حادثه است با نیروی انتظامی و دفتر راه آهن تماس گرفتم اما زمان بسیار کم بود لذا بنر قرمز رنگی که در محل بود را برداشتم و با تکان دادن آن به سمت قطار شروع به دویدن کردم تقریباً حدود 50 متر مانده به محل راننده قطار با مشاهده من قطار را نگه داشت و با پیاده شدن و اطلاع از ...
مردی که 11 زن صیغه ای دارد!
از او طلاق بگیرم پس از آن با اصلاح رفتار و نوع پوششم سعی کردم دیگر به دوستی های خیابانی همانند یک هیولای وحشتناک نگاه کنم از آن روز به بعد به تحصیلاتم ادامه دادم و در شرکت برادرم نیز کار می کردم همزمان با اینترنت نیز آشنا شده بودم تا این که حدود یک ماه قبل در یکی از سایت های همسریابی وارد شدم و مشخصات و عکس جوانی، توجهم را برای ازدواج به خود جلب کرد وقتی با شماره آن جوان تماس گرفتم او گفت: شغل من ...
رهبری حتی شخصیت های کتابم را می شناختند
نمی کرد. همان موقع چند تن از دوستانم که به نمایشگاه کتاب رفته بودند، سراغ کتابم را می گیرند که پاسخ می شنوند کتاب تمام شده است . وقتی این را شنیدم اول فکر کردم دارند سر به سرم می گذارند، بعد متوجه شدم نه واقعاً چاپ کتاب تمام شده. اتفاقاً همان چاپ به دست مقام معظم رهبری رسیده بود که برای خودم هم باور نکردنی بود. بعد از آن دیداری با مقام معظم رهبری نیز داشتید، درباره آن جلسه بگوید! ...
فال کائنات و تاروت/4روز یا4هفته یا 4ماه دیگه،عشقت برمی گرده!/می خوای اسم شوهر آینده ت رو بگم؟
نوبت ما شده است. صدایش را بسیار واضح از آشپزخانه می شنویم. سلام... خوبی نادیا جان... به به مبارک باشه... دیدی گفتم خانم... قربونت قابل نداره... باشه عزیزم چون اصرار می کنی می گم... 800 بریز، تخفیف هم بهت دادم... شماره کارتم رو که داری... باشه عزیزم، کائنات به همرات. نپرسیده برای مان داستان نادیا را تعریف می کند. می گوید نادیا مشتری چندین ساله اوست که در سوئد زندگی می کند و ...
از عشق انقلابی تا همراهی دکتر چمران
صدا می زدند که گویی دارند یک سرهنگ را صدا می کنند. تسنیم: چطور عزم جبهه کرد؟ پروینیان: دیپلم که گرفت به سربازی رفت. مکان سربازی اش سرپل ذهاب بود و زمان خدمت عباس در آنجا درگیری بوجود آمد که عباس هم حضور داشت. آن زمان صدای درگیری ها تاحدودی بلند شده بود و برای جبهه اعزام می کردند. همان زمان ها بود که من مشغول ادا کردن نذرهای کودکی اش بودم، از سربازی برگشت و چند روز بعد سراغ ساک ...
شهر را از کنار اروند با توپ می زدند/ خرمشهر که فتح شد، کِیف کردیم!
لباس و کفش ریخته بود. تعدادی بچه های بسیجی، از بچه های خرمشهر، آمدند. خانه ها را به همدیگر نشان می دادند؛ این خانه خاله، آن خانه عمه بود؛ این خانه فلان بود؛ چرا چنین کردند؛ حدود بیست نفر از بچه های خرمشهر بودند. آنها گفتند: عراقی ها همه لخت شدند و برای فرار کردن به آب زدند. خیلی هایشان شنا بلد نبودند و آب بردشان . چند روز بعد از فتح خرمشهر به صیاد رسیدم. گفت: ذوق آزادی خرمشهر چه ...
به نجمه داروی خواب آور دادم، نجمه خوابید و من....
با همسرم سرناسازگاری دارد. من بعد از مرگ مادر بچه هایم با زن دیگری ازدواج کردم. چند روز قبل متوجه شدم دخترم به پسری علاقه مند شده و من با این موضوع بشدت مخالفت کردم. آن روز نجمه حرفی به من نزد اما رفتارش با همیشه فرق کرده بود. دیشب زمانی که خواب بودیم دخترم پنهانی از خانه خارج شده است. نمی دانم او کجا رفته. از شما می خواهم که دخترم را پیدا کنید. سکانس دوم: در جست وجوی نجمه ...
قاتل جنجالی ندا بیمار بود وگرنه ...
جنایت فاش شد. میوه فروش معتاد که مردی 41ساله به نام علی اصغر است در اعترافاتش گفت: آن شب همسر و فرزندانم در خانه نبودند که با دیدن ندا، درحالی که زنبیل قرمز رنگی در دست داشت و به خانه شان برمی گشت، وسوسه شدم. قبلا هم او را دیده بودم و خانواده اش را می شناختم. وقتی ندا نزدیک شد به بهانه دادن غذا او را به خانه ام کشاندم و مورد آزار و اذیت قرار دادم. ندا گریه کنان گفت که همه چیز را به پدر ...
دام شیخ نشین میلیاردر برای تصاحب دختر ایرانی در حجله !
برات نیفتاد و تونستی خودت رو نجات بدی. خدا رو شکر که از خواب غفلت بیدار شدی، هر چند تجربه ی سختی رو کسب کردی... بتول را که دیدم نزدیک بود از خوشحالی بال در بیاورم. بتول به دبی آمده بود و با شماره ای که من چهار روز قبل با آن به خانه زنگ زده بودم تماس گرفته و آدرس من را از آن مرد تاجر گرفته بود. تا به حال هیچ وقت بتول را این چنین دوست نداشتم. او را در آغوش گرفته و های های گریستم. سرانجام ...
ملأ حسنی امام جمعه ارومیه چهره معتدلی که از نو باید شناخت
کرده وخانواده هایشان را به اطراف باغ ها وروستاها برده بودند. یک روز گفتند در سطح شهر چند مورد سرقت انجام گرفته است واثاثیه مردم را از خانه هایشان برده اند. همان روز در پیام تلویزیونی به مردم گفتم: از این ساعت به بعد، هر فردی را دیدید از دیوار خانهٔ مردم بالا می رود، همان جا یک گلوله به مغزش خالی کنید تا نقش بر زمین شود وجنازه اش هم باید چند روز در آنجا بماند تا عبرت برای دیگران شود. همین ...
رادیو پارس فوتبال (شماره 106): صحبت های امیر قلعه نویی سرمربی سابق استقلال با رادیو تهران
را روی خط بیاورید؛ ما در نیم فصل چند بازیکن آنها را می خواستیم. به باشگاهشان نامه زدیم و اصول حرفه ای گری را رعایت کردیم هر چند آنها ابتدا موافق بودند و بعد مخالفت کردند اما بازیکنی که آزاد باشد، شما حق دارید که این بازیکن را بگیرید یا خیر؟ به روح مادرم به کی روش استنلی نگفتم تمدید نکن به روح مادرم اصلا چنین چیزی وجود ندارد. این موضوع مانند صحبت هایی است که درباره انتقال خسرو ...
چند روایت ناگفته درباره امام جمعه فقید ارومیه
را حسنی داده است. امام جمعه مسلح، در حالی این سخن را گفت که با دست راست بر قبضه اسلحه اش می کوبید تا همه بدانند که آنچه می گوید، شوخی و تعارف و تهدید توخالی نیست. پایان این سخنان کوتاه همان بود و پایان سرقت ها همان. ارومیه ای ها می گویند شهرشان هیچ گاه تا بدان اندازه امن نبوده است. چند روز بعد از این ماجرا، وقتی حسنی در شهر تردد می کرد، وضعیت قرمز می شود و او به زیرزمین یک ...
سرقت های سریالی گوشی تلفن همراه
؛ بنده عدم تمایل خود جهت خرید را اعلام کرده، اما این جوان با اصرار و خواهش از من درخواست ثبت شماره تماسش در گوشی تلفن همراهم کرد تا هر زمانی که قصد خرید عطر، ادکلن و یا ساعت داشتم با او تماس گرفته و او نیز با قیمتی ممناسب نسبت به تهیه سفارش من اقدام کند؛ به اصرار این شخص، گوشی تلفن همراه خودم را جهت ثبت شماره تماس از جیب خارج کرده بودم که به محض در آوردن گوشی، ناگهان این شخص که تا آن لحظه تصور می ...
یک دختر به خاطر اعتیاد مرا رها کرد، من هم برای انتقام از او، به چند دختر تجاوز کردم
کار گفت: وضع مالی پدرم خوب بود و من چند سال قبل با دختری در قلهک آشنا شدم و پنج سال با او دوست بودم و در این مدت با اکیپی از دوستان دختر و پسرمان در پارک قیطریه پاتوق داشتیم. در آن مدت به خاطر دختر موردعلاقه ام معتاد شدم و بعد از مدتی او مرا رها کرد، چون ساپورت مالی پدرم به خاطر اعتیاد قطع شده بود. پس از آن بود که من تصمیم به انتقام از زنان و دختران گرفتم، چون یک دختر من را به شیشه معتاد و بعد هم ...