سرنوشت شوم عروسی که به مرد 20 سال بزرگتر از خودش فروخته شد
سایر منابع:
سایر خبرها
فرار دختر دانشجو تهرانی از خانه وحشت 7 شیطان
...، وی نیز ادعا کرد که او نیز در رشته حسابداری تحصیل می کند. گفت وگویمان به درازا کشید و آنان مرا به خوردن بستنی دعوت کردند و ما در برابر یک بستنی فروشی توقف کردیم، نمی دانم چطور با آنان همراه شدم. پس از دقایقی که سرگرم حرف زدن بودیم، راننده ناگهان خودرواش را به داخل پارکینگ خانه یک طبقه ای که پیش از رسیدن ما باز بود برد. من به خودم آمدم و خواستم فرار Escape کنم ولی در بسته شده بود ...
دختر 12 ساله، صیغه پیرمرد هوس باز شد
بودم که چندین بار به محل کار مادرم رفتم چرا که در زمان جدایی پدر و مادرم ترک تحصیل کرده بودم و در خانه حوصله ام سر می رفت. همین رفت و آمدها موجب شد تا همکار مادرم مرا برای پسرش خواستگاری کند. در کمتر از یک ماه به عقد سعید درآمدم و قرار شد دو سال نامزد باشیم تا من کمی بزرگ تر شوم. اما هنوز شش ماه از این ماجرا نگذشته بود که متوجه شدم همسرم معتاد است چرا که مواد مصرفی او را دیدم و فهمیدم این همان بلای ...
هر آزاده به محض پیاده شدن، بوسه بر خاک پاک وطن می زد
قرار گرفتیم که بنا به گفته مأموران آن روز باید به منطقه ای دیگر می رفتیم. جهت تبادل، از اردوگاه 12 خداحافظی کردیم؛ 500 نفر را در زندان معروف به ملحق جای دادند که زندانی مخوف و ترسناک با دیوارهای بلند و برج های دیده بانی بود، بندها و سلول های انفرادی و جمعی وحشتناک داشت و دارای محوطه ای کوچک بود که کف آن را با بتن صیقلی پوشش داده بودند. تا عصرخبری نشد و دوباره درِ زندان ملحق باز شد، به ...
نیومدم با شما کشتی بگیرم که از هیکل های درشت تون بترسم
اسارت آزاده سرافراز، مهدی طحانیان در سنین نوجوانی در زندان های رژیم بعث عراق (1361 تا 1369) روایت شده است. در ادامه قسمتی از خاطرات وی را که برگرفته از کتاب سرباز کوچک امام استبا هم می خوانیم. به یک ساختمان چند طبقه رسیدیم. صبرکردیم تا سرباز و درجه داری که دنبال مان راه افتاده بودند، بهمان برسند. سرباز که برای اولین بار می دیدمش نفسی چاق کرد و گفت: ببین، حواستو خوب جمع کن! اینجا که داریم ...
جنگنده ای عاشق وطن
دیگری که بازگشته اند شعله های آتش چتر ایشان را دیده اند و صدایی هم شنیده شد. اما دیگر از ایشان اطلاعی نداشتیم تا یکسال بعد. فاش نیوز: شرایط زندگی شما و فرزندانتان به چه صورت ادامه یافت؟ - من هم به همراه دو فرزندم به کرمانشاه نزد پدر و مادر و برادر شهید مکری (حاج آقا سلیمان مکری) رفتیم و در خانه ای که همسرم قبل از اسارت در کرمانشاه برای مان ساخته بود ساکن شدیم. فاش ...
ارادت به ائمه اطهار(ع)؛ تنها دلخوشی دوران اسارت
های سختی دست و پنجه نرم می کند اما هیچوقت از پرستاری او خسته نمی شوم و این فرصت را افتخاری می دانم که خداوند مرا لایق پرستاری از یک آزاده و جانباز دانسته است. او با ذکر یک خاطره بیان کرد: چند سال پیش همسرم بینایی خود را از دست داد و دست و پاهایش کاملا فلج شد؛ شب شهادت حضرت فاطمه(س) او را به حرم امام رضا(ع) بردیم و بعد از استعانت از آن حضرت، وی شفا پیدا کرد. از مسئولان توقع ...
کبوتران آزادی
کردی و هیچ نگفتی، مهر ایثار بر کارنامه خود و یک دنیا عشق پشت سرت داری، مردم این دیار هیچ گاه فراموشت نخواهند کرد. محمدرضا مقصودی یکی دیگر از جانبازان 35 درصد سرافراز بجنوردی است که بیش از 4 سال در زندان های بعثی عراق اسیر بود و همچنان با شوق و افتخاراز عشق به ولایت و حال و هوای دوران دفاع مقدس می گوید. او ادامه می دهد: دانشجوی تربیت معلم بودم که بعد از شروع جنگ تحمیلی به عنوان داوطلب بسیجی ...
پدرسنگدل با خنجر قلب دختر 3ساله اش را شکافت
من کارد بزرگ را از داخل چمدان مسافرتی برداشتم. این کارد را به عنوان یادگاری از مشهد خریدم و درون چمدان مسافرتی گذاشتم تا از این سفر خاطره ای داشته باشم اما با همان کارد قلب دخترم را شکافتم! مرد جوان با گفتن این جملات اشک هایش را پاک کرد و افزود: وقتی دعوای خانوادگی شروع شد من به طرف چمدان رفتم تا کارد را بیرون بکشم در این هنگام زن صاحبخانه (میزبان) که عمه همسرم است متوجه موضوع ...
مدیران هاشمی، "تقوایی" را از کوچک جنگلی اخراج کردند/ "طیب" بین لوطی ها خیلی آقا بود+فیلم
تلاش نکردید؟ شفاف بگویید بازی در فیلم فارسی ها را دوست نداشتید؟ اتفاقاً این سؤال را چند وقت آقای کیمیایی از من پرسید، چون ایشان به من لطف دارند، گفت: "اکبر، تو بازیگرِ خوبی هستی، چرا تلاش نکردی؟" چون معتقد است من بازیگرِ خوبی هستم و من فکر می کنم ایشان لطف دارند و من خودم را این قدر خوب نمی دانم، ولی ایشان خیلی به من اعتماد دارد. گفتم "آقای کیمیایی، من همیشه در بچگی ام هم این طوری بودم ...
جنون سرقت مزدا 3 توسط پسر بالاشهری/ معروف ترین تعمیرکار ایران در دام پلیس
مقابل یک خانه پر رفت و آمد پارک می کنم تا در نهایت صاحبان خانه به پلیس اعلام کنند و شخصی که خودرواش سرقت شده به مالش برسد. وی توضیح می دهد: من بچه شریعتی هستم و پدرم تعمیرگاه خودرو دارد در کنار او کار می کنم و تقریباً ماهی سه میلیون تومان از پدرم می گیرم. خودم هم یک پراید دارم اما سرقت مزدا 3 برایم جذاب است. نمی دانم چرا بعد از اینکه توبه کردم و در زندان قاری قرآن شدم، باز هم نتوانستم خودم ...
مرگ 4 نفر در آتش انتقام
همچنان با گذشت چند سال از این ماجرا تحت درمان قرار دارد و من دیه می خواهم تا هزینه های درمان فرزندم را تامین کنم. سپس محسن پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: دو سال قبل از این ماجرا به خاطر دخالت های خانواده همسرم از او جدا شدم و همسرم پسر شش ساله مان را با خود به خارج از کشور برد. من چند بار با پدرزنم صحبت کردم و از او خواستم با همسرم صحبت کند که پسرم را به ایران برگرداند، اما پدرزنم با بی ...
زنان دربند؛ شهرزادهای قصه گو
.... دوباره صدای آن زن آمد. مرد گفت که مادر مریضم است بیا داخل و به او سری بزن. من هرگز آن زن را ندیدم اما به مدت 10 روز در آن خانه گروگان بودم. ظاهرا پسرخاله این مرد در زندان با همسرم مشکل داشت و آنها تلافی اش را با گروگان گرفتن من جبران می کردند. به هر حیله ای که بود بعد از 10 روز از خانه خارج شده و به ملاقات همسرم رفتم. می دانستم آنها مرا زیر نظر دارند اما به شوهر گفتم که چه اتفاقی افتاد. در ...
اخبار حوادث
کادر درمان برای نجات وی آغاز شد اما زن 31 ساله ساعتی بعد تسلیم مرگ شد. با مرگ زن جوان موضوع از سوی مأموران کلانتری 123 نیاوران به بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران و تیم تحقیق اعلام شد. در تحقیقات صورت گرفته همسر وی گفت: مدتی است که با شهلا اختلاف پیدا کرده ام به همین خاطر 10 روز قبل به حالت قهر خانه را ترک کردم. چون تصمیم به جدایی داشتم مراحل طلاق را انجام دادم و به همسرم هم گفتم اما ...