سایر منابع:
سایر خبرها
بود و مهربانی می کرد. دلم نمی آمد چیزی بگویم. روز به روز مأموریت هایش هم بیشتر می شد. یک بار بالاخره دل را به دریا زدم و گله کردم که چرا اینقدر می روی سفر؟ بیشتر بمان و از این جور حرف ها. آقا محمود هم برگشت با خنده گفت: من راجع به همه این ها در خواستگاری صحبت کردم. دیگر نتوانستم حرفی بزنم. سپردم به خدا. گفتم: خدایا خودت پشت و پناهش باش. اگر قرار باشد اتفاقی برایش بیافتد در ساری هم می افتد ...
...: اعتکاف ها را شرکت می کردم حتی زمانی که اعتقاد خاصی به این مسئله ها نداشتم ماه های دیگر نماز هم نمی خواندم اما اعتکاف ها را شرکت می کردم اعتکاف سه سال پیش گفتم خدایا اگر محرم کربلا بروم چادر سرم می کنم این موضوع گذشت محرم تمام شد و من کربلا نرفتم حتی مشهد هم نصیبم نشد اما یکی از دوستان که محجبه است نظرم را عوض کرد گفت مثل آن ها باش بعد اگر کربلا نرفتی چادرت را از سرت در بیاور. چند ماه ...
خود زنگ بزنند و التماس کنند که مراقب خودت باش! اما چه کنیم که جامعه گسترده تری بتواند مراقب باشد؟ ما توان گسترده فکرکردن فراتر از خانواده را نداریم! از قبل هم یاد نگرفته بودیم از حوزه خانواده فراتر را ببینیم و روابط گسترده تر اجتماعی را توسعه بدهیم. الان ما آدم هایی بی پناه هستیم که فقط تلفنی از فامیل نزدیک می خواهیم مراقب باشند! شما فکر می کنی در چنین فضایی، چه می شود کرد؟ یکی از ...
به آن دوست خبرنگار دو، سه بار گفتم که دلیل عدم ارائه مجوز به اثر چنین تشابهی نیست، اما نمی دانم چرا آن را تیتر کردند! از قول من نوشته بودند به دلیل هم اسم بودن و محتوای اعتراضی و اجتماعی این دو ترانه، اثرم مجوز نگرفته است! البته من درباره محتوای اعتراضی و اجتماعی اثر صحبت کرده بودم و گفته بودم شاید به این دلیل مجوز نداده اند اما درباره تشابه این دو اثر حرفی نزدم. اینکه اغلب آثار شما ...
.... او را هم در شهر کتک زدند و روسری از سرش برداشتند. حجاب آن قدر با روح و جان مریم عجین است که از وقتی به خاطر می آورد روسری به سر داشته است: مادرم زن بسیار مؤمنی بود. خواهرهایم هم مانند مادرم محجبه بودند. من هم از وقتی به خاطر دارم حجاب داشته ام. خاطرم هست 6 سال بیشتر نداشتم در تابستان گرم مادر و خواهرهایم روزه می گرفتند من هم با آن ها روزه می گرفتم. هر چه مادرم می گفت تو کوچکی روزه برایت ...