بختیار رحمانی : انگار تریلی از رویم رد شده است
سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از جدال با کرونا
علائم اولیه تا تشخیص دیرهنگام اوایل تیر ماه بود که یک شب با مشکل شکم درد شدید از خواب بیدار شدم و فکر می کنم دقیقا همان شب درگیر کرونا شده بودم. به خاطر درد شدید و مشکل گوارشی که برایم پیش آمده بود خانواده ام با اورژانس تماس گرفتند و وقتی اورژانس رسید با اینکه از درون به شدت احساس گر گرفتگی و داغی داشتم، تبم را اندازه گیری کردند و گفتند تب و یا هیچ کدام از علائم کرونا را نداری، اما به ...
حدادی : می خواستم سفر بروم، می رفتم آمریکا
مانور می دهند که احسان حدادی می خواهد دلار ببرد و واقعاً هزینه 5 یا 7 هزار دلاری برای درمان قهرمان بحث دارد؟ به نظرم که خنده دار است. چطور؟ به من می گویند توریست است. در حالی که این حرف ها در شأن من نیست که برای سفر، خار پاشنه پایم را بهانه کنم. اگر من جوان 16، 17 ساله بودم که دوست داشتم سفر بروم، یک چیزی، اما من 10 تا پاسپورت عوض کرده ام و همه جای دنیا برای مسابقه رفته ام. همه جای ...
سختی های قرنطینه ی بیمار کرونا در خانه/ در کشورهای دیگر بیماران تحت نظارت سیستم درمان هستند
داد و رفت. همسر و فرزندش تست دادند و متوجه شدند کرونا ندارند اما آمد و رفتش به بیرون از خانه در دوره بیماری آیا موجب بیمار شدن عده ای دیگر نشد: راستش سعی می کردم فاصله ام را با دیگران حفظ کنم اما چند باری به سوپر مارکت و نانوایی رفتم ماسک هم داشتم. باور کن چاره دیگری نداشتم. اما واقعاً این روزها که کرونا نفس خیلی هایمان را بریده و به هر کسی یک جور سختی و فشار وارد می کند با سختی های ...
دختری که بعد از 22 سال زنده شد
چند روز قبل مرد میانسالی نزد پلیس رفت و گفت: 22 سال قبل همسرم دختری به دنیا آورد اما به من گفت که بچه به خاطر بیماری فوت کرده است. آن زمان که این اتفاق افتاد با همسرم اختلاف داشتم اما واقعاً تصور نمی کردم که به من چنین دروغی بگوید. البته اختلافات من و همسرم روزبه روز بیشتر شد و درنهایت هم چند سال قبل بچه هایم را با خودش به آلمان برد. هرچند که طلاقش نداده ام اما مدت هاست که جدا از او زندگی می کنم ...
دختر فراری که از سرنوشت رومینا گریخت / آهو: امام رضا (ع) ضامنم شد
افراد متفاوت است، من با دوستان مجازی دخترم مشکل جدی داشتم، در مورد دوستان واقعی هم معتقد بودم همین که بچه ها در مدرسه با هم هستند کافیست و نیازی نیست که بعد مدرسه هم با هم مراوده ای داشته باشند، چون فکر می کردم کنار هم بودن چند دختر نوجوان که در سن حساس بلوغ و هیجانات خاصی هستند، بالاخره آسیب دارد. با صدایی آرام تر ادامه می دهد: البته قبول دارم سخت گیری من هم افراطی بوده و نباید به این ...
روایت مدیر اورژانس اصفهان از ابتلایش به کرونا
علائم بالینی دارد. وی با اشاره به اینکه از ابتدای شیوع ویروس کرونا و به خاطر درگیری با این بیماری همه مراقبت های حفاظت فردی را رعایت می کرده، اما در این مدت حفاظت های فردی و فاصله گذاری اجتماعی را به شدت و با وسواس بسیار بیشتری رعایت کرده است، ادامه می دهد: از پنج شنبه دو هفته پیش علائم شدید بیماری شامل سرفه، تنگی نفس، کوفتگی عضلانی شدید، سردرد، تب و لرز در من ظاهر شد. واقعا اینقدر علائم ...
پدر شهید مدافع حرم : تروریست ها جگر پسرم را از پیکرش بیرون کشیدند
کوچکش بودیم. فضای خانه خیلی سخت و سنگین بود. حمید بچه اولم بود، با من مثل برادر بود. مردم که ما را در خیابان و محافل می دیدند می گفتند برادر هستید. خیلی غم انگیز بود به خودم اجازه ندادم در منزل از او خداحافظی کنم. مادرش سه بار او را از زیر قرآن رد کرد و بار سوم گفت حمیدآقا پولی از جیب خودت صدقه بگذار. حمید صدقه گذاشت روی سینی قرآن. مادرش که قرآن را روی سر حمید گرفته بود نتوانست تا ایوان ...
با قهرمان جهان؛ از دنیای "شوتی "ها تا بازگشت به پولاد سرد
، هر زمان که به وزنه برداری فکر می کردم، اعصابم خراب می شد و تلاش می کردم به این رشته و روزهایی که داشتم، فکر نکنم زیرا سخت بود، می دیدم 9 سال تمام امید و زندگی ام را در ورزش گذاشته بودم ولی بعد به خاطر مشکلات زندگی و نداشتن حامی مجبور به فاصله گرفتن از آن شده ام. حتی وقتی می دیدم، نفرات بعد از من نیز در مسابقات جهانی مدال می گیرند و من پشت فرمان و در حال دنده عوض کردن هستم، حالم بد می شد. ...
مقاومت با دو یگان
. من فرمانده سپاه چهارم بودم. ساعت 8:30 صبح دوشنبه سوم مرداد بود. خبر داشتم که قبول قطعنامه انجام شده است. اعلام وصول شده و صدام حمله کرده، ولی در جنوب پس زده شده است. حضرت آقا و آقای هاشمی همه جنوب بودند. حتی آقای شوشتری فرمانده قرارگاه نجف در غرب هم عازم جنوب شده بود. همه رفتند. داشتم تلکس می خواندم که آقای همتی فرمانده کرند که الان معاون استانداری است، زنگ زد و گفت: عراق دارد به شدت بمباران می ...
تنها خواسته همسر شهید از مقام معظم رهبری
پایین و هر وقت متوجه شدم حاج قاسم می خواهد بیاید اطلاع می دهم شما هم بیایید. همین که رفتم پایین دیدم سردار قرار است همان موقع تشریف بیاورد. از مادرم خواستم سریع بچه ها را بیاورد. خب خیلی دوست داشتم بچه هایم خصوصا بعد از شهادت پدرشان حاج قاسم را ببینند. او مرد بزرگی بود که دیدنش خانواده شهدای مدافع حرم را آرام می کرد. با آمدن سردار همه بچه های شهدا کوچک و بزرگ دویدند سمت حاج ...
سایت کنفدراسیون والیبال آسیا: زمان شکوفایی توخته فرا رسیده است
داشتم و آن را انتخاب کردم چون واقعا به آن علاقه مند بودم. زمانی که مدرسه ابتدایی بودم، یکی از معلمان من به نام آقای عدلی، مرا تشویق کرد والیبال بازی کنم. وقتی از من می پرسند چه چیزی من را از سایر بازیکنان متمایز می کند، به جای این که بگویم چه چیزی از من یک بازیکن ویژه ساخت، می گویم چه کسی من را به یک بازیکن ویژه تبدیل کرد؛ من همه موفقیت هایم را به مادرم مدیونم. همچنین تشکر می کنم از تمام مربیانی که ...
روایتی از قصه گویی طلبه جوان زیر درخت بلوط
کرونا خبری نیست . استقبال کودکان از قصه گویی چگونه است؟ خیلی خوب است. گاهی من نتوانم بروم می بینم خود بچه ها این دورهمی قصه گویی را برگزار کرده اند.یک خاطره تعریف کنم یک روز به روستایی برای قصه گویی رفتم برای چند کودک قصه گفتم هفته بعد که به آن روستا رفتم تعداد کودکان 50 نفر شده بود و خانواده ها فرزندانشان را تشویق کرده بودند تا در این کلاس شرکت کنند . قصه چه تاثیری ...
همسنگر شهید آوینی
داشتم درسم را ادامه دهم، گفتم می خواهم درسم را بخوانم؛ اما قبول نکردند، دلیلش را هم نمی دانم و یک ناراحتی بینمان ایجاد شد و فکر می کنم تنها موردی بود که این اتفاق افتاد و ما از هم ناراحت شدیم. منزل مادرشان نزدیک به ما بود، ایشان هم با همسرم دعوا کردند که چرا نمی گذاری درسش را ادامه دهد، نمی دانم به خاطر این بود که من باردار بودم یا اینکه خودشان نبودند. زیرزمینی به وسعت یک قصر ما ...
امیدوارم جایزه پوشکاش را بگیرم!
واقعا شوتی که زدم، خیلی خوب بود و به گوشه دروازه رفت. بعد از گل خیلی ها با گل تو شوخی کردند و برای استقلال کری خواندند. خودت ترول های گلی که زدی را دیده ای؟ بعد از بازی که به دلیل مصدومیت درد داشتم ولی دیروز اکثر ترول های ساخته شده را دیدم که برایم جالب بود. یک ترول در مورد کرایه اسنپ ساخته اند که خیلی جالب است. یک ترول دیگر هم ساخته بودند که به دلیل کرونا جاده را از فیروزکوه بسته بودند ...
آفتاب یزد نوشت: مسکن و معیشت، دردهایی که چاره ندارند!
حالا با وجود ویروس کرونا کل زندگی ما تحت تاثیر قرار گرفته، رئیسشان می گوید پول نداریم حقوق بدهیم و ما دو ماه است که حقوق نگرفتیم. ما واقعا توان زندگی کردن نداریم چرا هیچ کس کاری برای ما انجام نمی دهد؟ بعد می گویند بچه دار شوید، من الان 3 تا فرزند دارم اما نمی توانم شکمشان را سیر کنم! چرا مردم در این وضعیت و شرایط باید بچه دار شوند وقتی هنوز نمی توانند شکم خودشان را سیر کنند؟ برای نفس کشیدن هم ...
بدهکار در تصادف عمدی به قتل رسید
دقایقی بعد تماس گرفتند و گفتند محمد خونین روی زمین افتاده و حالش خوب نیست. همان موقع به کارگاه رفتم و محمد را سوار ماشین کردم تا به بیمارستان ببرم. پول زیادی همراه نداشتم به همین خاطر از محمد خواستم تا به خانه شان برویم و دفترچه بیمه اش را برداریم. متهم ادامه داد: در حاشیه جاده ساسان را دیدیم که کنار جاده ایستاده بود. جاده سه لاین داشت، اما یکی از لاین ها به خاطر توقف یک ماشین بسته شده بود ...
اِما دان هیو: امیلی دیکنسن زندگی ام را تغییر داد
بزرگ تر شدم با خواندن اشعارش تحت تأثیر قرار گرفتم. انگار به من مجوز عجیب و غریب بودن می دادند تا کنجکاوی های زندگی ام را دنبال کنم. کتابی که ای کاش من نوشته بودم: سپید دندان نوشته زادی اسمیت. اگر این کتاب را من نوشته بودم با خاطری آسوده از دنیا می رفتم. کتابی که بیشترین تأثیر را روی نوشته هایم گذاشت: هیجان نوشته جنت وینترسون دریچه ای جدید به روی من گشود. ...
این شوت هم شانس استقلالی ها و حسینی بود!
...> واقعا حیف شد چون نگذاشتند شادی بعد از گلم را اجرا کنم همین که توپ گل شد علی شجاعی گردنم را گرفت و چنان کشید که نزدیک بود خفه شوم! محمود فکری بعد از بازی چیزی به تو نگفت؟ من در دقایق پایانی مصدوم شدم و به قدری در رختکن درد داشتم و کمرم درد می کرد واقعا یادم نمی آید در آن لحظات چه گذشت. البته آقای فکری دقایقی درمورد مصدومیتم با من صحبت کرد و وضعیت و حالم را جویا شد. واقعا آنقدر ...
اس ام اس خنده دار و طنز آمیز برای این روزهای گرم تابستان
همسر عزیزم” که یه موقع مامان بابامون طلاق نگیرن. اس ام اس خنده دار و طنز آقا امروز رفتم روانپزشک، گفت بهتری؟ گفتم آره. هفتاد و پنج تومن ازم گرفت. خوب شد کار به چه خبر و اینا نکشید. اس ام اس خنده دار و طنز به بشار اسد پیشنهاد دادن بیا ایران زندگی کن رد کرده، ترجیح داده وسط داعشیا باشه تا ایران. خیلی ریز سینه بزنید. اس ام اس خنده دار و طنز ...
گفتگو با دختر 17 ساله مشهدی که به خانه فساد فروخته شد / آهو 3 شب با بهزاد بود
آهو که همین امسال از خانه فرار کرده بود، می گوید: شب اول که فرار کردم حتی صدقه انداختم به حرم امام رضا(ع) رفتم و از او خواهش کردم مراقبم باشد.
میری: شوتم تحت لیسانس فکری و دین محمدی است!
بزن خدا را هزاران مرتبه شکر می کنم که توپم تبدیل به گل شد. طی دو هفته اخیر تمرینات زیادی روی ضربات از راه دور داشتم. بعد از تمرین از آقای فکری درخواست می کردم که 30-20 دقیقه تمرین شوتزنی داشته باشم. هفته پیش که محروم بودم خیلی روی شوت راه دور کار کردم و حتی علی حقیقی هم به شوخی گفت کاش بتوانی این ضربات را در بازی هم بزنی. خدا را شکر که در بازی توانستیم زحمات بچه ها را به نتیجه برسانیم و گل ...
میزگرد "شاهرگ"|ما شبیه "ماجرای نیمروز" نیستیم/ جلوتر "فرخ" هم دوست داشتنی می شود/ سید جواد هاشمی: در ...
. در برهه هایی که اتفاق شخصی برای من افتاده بود خیلی خوب نبود و مجبور بودم درگیر آن اتفاقات باشم. نقش "شاهو" را دوست داشتم، بازی کردم و چون دوستش داشتم سعی کردم آن طور که باید و شاید ایفایش کنم. به لحاظ تکنیکی نه محتوایی که همیشه دانش و سوادم را کمتر از دیگران می دانم. به لحاظ فرمی سعی کردم تفاوت هایی میان کارهای قبلی ام ایجاد کنم. اگر با صراحت صحبت کنم فیلمنامه ها خیلی ضعیف اند ...
سارق بدشانس، زنی را به اشتباه ربود!
...، تحقیقات در این زمینه آغاز شد. زن شاکی به مأموران گفت: به تازگی مادرم فوت کرده و وضعیت روحی بسیار بدی داشتم، اصلا حالم خوب نبود و شوهرم از من مراقبت می کرد. روز حادثه برای تهیه لوازم مراسم با همسرم بیرون بودیم. او از ماشین پیاده شد تا کاری انجام دهد. من هم به دلیل اینکه خیلی حال روحی ام بد بود و فشار خونم هم پایین بود، روی صندلی عقب دراز کشیدم تا کمی بهتر شوم، یکباره ...
گروسی: امیدوارم رکوردم هرچه زودتر شکسته شود
بازیکنی که به استقلال به پرسپولیس می آید می گوید طرفدار این تیم ها هستم و شاید به خاطر این است که موقعیت زمانی را لمس می کند. در سال 66 مرحوم پورحیدری مرا برای اولین بار مقابل راه آهن 20 دقیقه به زمین فرستاد، این قدر خوب بازی کردم که از بازی بعد فیکس شدم. در آن زمان جوانی 18 ساله بودم که در سال آخر دبیرستان بود. برای پشت سر گذاشتن خدمت مقدس سربازی به پاس رفتم، در ان برهه قانونی ...
سارقی که خودرو را با سرنشین دزدید!
یکی از خیابان های ورامین رد می شدم با دیدن در های باز خودرو و سوئیچ که روی آن بود فکر کردم راننده به اشتباه یا به خاطر فراموشی خودرو را رها کرده و برای خرید رفته است خواستم زرنگی کنم که بدجوری گرفتار شدم. متهم در ادامه گفت: وقتی خودرو را سرقت کردم و با سرعت در حال فرار بودم ناگهان صدای جیغ یک زن را پشت سرم شنیدم خیلی ترسیدم وحشت کرده بودم زن جوان مدام فریاد می کشید و به من حمله کرد. از ...
(ویدیو) مهران مدیری خطاب به رضائیان: اگر جای رونالدو بودم می زدمت!
، باور می کرد به خاطر او سانت کردم. این بازیکن درباره شغل مورد علاقه اش گفت: دندانپزشکی را از بچگی خیلی دوست داشتم، اما مطمئن بودم که ورزشکار می شدم. رضاییان درباره دنده عقب در اتوبان توضیح داد:چند سال پیش شب دراتوبان با پراید هاچ بک دنده عقب می رفتم، فکر نمی کردم کسی در اتوبان باشد؛ زمانی که تصادف کردم تا صندلی ماشین جمع شد، خدا خیلی دوستم داشت. مسابقه عجیب مهران ...
شاعری که می خواهد برای بچه های امروز کار کند باید هم گام با آن ها پیش برود
خاطر عشق و علاقه ای بود که دوست داشتم شاعر باشم. پس تقریبا از اول دبستان عشقم این بود که شعر بگویم و نخستین شعری که گفتم سوم دبستان بود. یک عید نوروز را با خانواده به مشهد رفته بودیم. آب و هوا مثل الان کم لطف نبود حتی در ایام نوروز هم برف بسیار شدیدی در مشهد باریده بود. خانواده برای زیارت به حرم رفتند و من تنها بودم. برف آنقدر در کوچه ها نشسته بود که برای یک بچه سخت بود بخواهد در آن برف راه برود ...
خاطره های ناگفته احمد شاملو از زبان آیدا!
نوروز با شاملو را به خاطر می آورید؟ دی ماه 78 که رعد ساعت سه نیمه شب سر درخت صنوبر ما را از هم پاشاند، اثر بدی روی شاملو گذاشت. چیزی نگفت و منتظر ماند. شب عید بود که داشتم سبزی پلو با ماهی، یکی از غذاهای مورد علاقه شاملو را درست می کردم. برنج را آبکش کرده بودم و سبزی هم آماده بود. ماهی را هم آماده کرده بودم لای کاغذ فویل گذاشته بودم. ناگهان سر از بیمارستان درآوردیم. چند روز بعد که شاملو ...