باید آدم هایی تربیت کنیم که از خودمان بهتر باشند 12 مرداد 1399 ساعت: 18:5
سایر منابع:
سایر خبرها
تهامی: پول دادند تا به جای من در جام جهانی بازی کنند
با 2 شکست عنوان چهارمی را کسب کرد. حجازی بر خلاف پورحیدری به من اعتقادی نداشت. نمی دانم این برای خودم سوال بود، من زمان پورحیدری عملکرد خوبی را در بازی های مقدماتی جام باشگاه های آسیا به نمایش گذاشته بودم و حتی گل و پاس گل هم داده بودم اما وقتی حجازی آمد بازی نکردم و همین باعث شد تا دوباره به استقلال اهواز برگردم. در آن روزها نه اما چند سال بعد که برای گل ریزان یک بازیکن تیم ...
دختری با نشان پدر
فورا پس از اتمام دبیرستان مشغول کار برای دفتر پژوهشی پدرم شدم. طی یک سال که اونجا مثل یک پادو تقریبا هر کاری می کردم واقعا به ضریب جینی دل باختم!! دوستان اقتصادی با این واژه آشنا هستن. خلاصه من تقریبا با یک روش بسیار هوشمندانه به اقتصاد علاقه مند شدم. چیزی که پس از یک دوره استدلال های پدر رشته دوم انتخابی من هم شد!! خلاصه کنم که در ایران من دو سال اقتصاد خواندم و بعد برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم ...
سرگذشت دزد وحشت آفرین
در کلاس دوم راهنمایی تحصیل می کردم به خاطر تومور مغزی در سال 83 درگذشت و دست نوازشش را از سرم کشید. من هم که برای برگزاری مراسم ختم، مدرسه نمی رفتم دیگر ترک تحصیل کردم و برای همیشه درس و مدرسه را کنار گذاشتم چرا که علاقه ای به درس نداشتم و باید به عنوان تک پسر خانواده روی پای خودم می ایستادم و به فکر خانواده می بودم در همین حال مادرم برای پرداخت اجاره خانه و دیگر مخارج زندگی به کارگری در ...
قاتل برادر معتاد در آستانه آزادی
حادثه مشغول کار بودم که همسرم تماس گرفت و گفت سیاوش با پدرم درگیر شده است. بلافاصله به خانه رفتم و دیدم او همسر باردارم را گروگان گرفته و تهدید به مرگ کرده است. قصد داشتم آرامش کنم که ناگهان به روی پدرم چاقو کشید. خواستم چاقو را از دستش بگیرم که این بار به روی من چاقو کشید. برای اینکه او را بترسانم من هم دست به چاقو شدم. متهم در خصوص قتل گفت: آن روز خاله ام مهمان ما بود. وقتی درگیری بالا ...
دو همسفر
، حضور پدر را کنار خود احساس می کردم. با هم بودیم، لیوان آب زلالی در دستم بود، از این که آب را خورده بودم، شرمنده و خجالت زده بودم، به چشمانش نگاه کردم و دنبال بخشش او بودم که پدرم دستش را بالا برد، با علامتی، گویا من را به خدا سپرد، ثانیه ای بیشتر نبود، بیدار شدم و از دعای پدرم، قلبم آرام شد، مطمئن شدم که دیگر دعایی فراتر از همه دعاها پشتیبانم است. خوابی بود در صبحی متفاوت، در رویایی صادقه و آشکار ...
عاقبت شوم دختر مشهدی که با یک لبخند در خیابان عاشق شد
ارتباط پنهانی او را جوانی شراب خوار و رفیق باز یافتم اما همه این ها را زیر پایم گذاشتم و او را بر بلندای قصر آرزوهایم دیدم. یک سال قبل، وقتی امیرعباس به خواستگاری ام آمد، پدرم در همان دیدار اول او را لایق من ندانست و با این ازدواج مخالفت کرد. مادرم نیز معتقد بود خانواده او در شأن ما نیستند ولی من به ازدواج با او اصرار می کردم زیرا با همین ادعاهای پوچ و هیجانی دوران جوانی به خودم ثابت می کردم که من ...
سرم درد می کرد برای پخش اعلامیه
دعا هم باز در فکر حکومت خدا بودم. دعا که تمام می شد همه چپ چب نگاهمان می کردند. شاید با خودشان فکر می کردند این دو تا بچه کم سن و سال چه مشکلی دارند که این طور ضجه می زنند. بهشان حق می دادم. از شدت گریه وقتی بر می گشتم خانه تا دو ساعت سردرد ولم نمی کرد. برای رفت و آمد کمی مشکل داشتم. یک دختر چهارده پانزده ساله تک وتنها، شب و نصفه شب از این مجلس به آن مجلس. پدرم مستقیم سین جیمم نمی کرد که ...
30هزار تومان مزدِ روزانه کارگری با فوق لیسانس کشاورزی!/ سهمش از فرصت ها را یک هیچ بزرگ می داند
به همنوعانم، در سال 1393 مدرک فوق لیسانس کشاورزی گرفتم . اما غافل از آنکه هزاران جوان دیگر مثل من لیسانس، فوق لیسانس و حتی دکترا دارند اما چون به جایی وصل نیستند و دستشان به جایی بند نیست، باید بیکار باشند! او به کشاورزی و تخصص آن به خاطر شغل پدر علاقه مند شده؛ می گوید: دلم می خواست برای کشاورزی مملکتم کاری بکنم؛ می خواستم مثمر ثمر باشم اما نشد؛ نگذاشتند.... تلاش و نامه نگاری ...
ثابت کردم بازیکنی در سطح بایرن مونیخ هستم
وارد لیگ لقب گرفتم. بله، من هنوز لبخند به لب دارم. می خواهم سال ها در بایرن بمانم اما هرکجا باشم افتخار می کنم که یک کانادایی هستم. تور تابستانی سال گذشته ما در کانادا بود که لحظات خوبی برایم رقم زد. همیشه حس بودن در خانه لذتبخش است. دیویس در 14 سالگی به ونکوور وایت کپس ملحق شد و مجبور شد که خانه اش را ترک کند : نگرانی های زیادی داشتم چرا که از خانه ام در ادمونتون جدا می شدم و خیلی ...
اتفاق بد برای بازیگر پزشک سریال خط قرمز +عکس
اصالتا اهل شهرستان گلپایگان و رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی شرکت های ساختمانی استان تهران بود. ایمان اشراقی بخاطر علاقه اش به هنر دوره های بازیگری را زیر نظر امین تارخ گذراند و در سال 1378 زمانی که 23 ساله بود اولین بار در فیلم متولد ماه مهر جلوی دوربین رفت.او سپس در فیلم آتانازی سال 80 نیز بازی کرد. در سال 79 – 80 اولین بار با سریال همسفر به کارگردانی قاسم جعفری وارد قاب تلویزیون ...
5 فاکتور مهم انتخاب رشته صحیح برای دوره پذیرش براساس سوابق تحصیلی دانشگاه آزاد اسلامی/ زمان اعلام نتایج ...
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا از روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی، بهروز طهماسب کاظمی رئیس مرکز سنجش، پذیرش و فارغ التحصیلی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اینکه ثبت نام بر اساس سوابق تحصیلی (بدون کنکور) برای سال تحصیلی 1400-1399 در همه زیرنظام ها از پنجم مردادماه آغاز شده است، اظهار کرد: در حال حاضر دو سامانه در کشور برای ثبت نام داوطلبان فعال شده که یکی از آنها سامانه سازمان سنجش آموزش ...
تجاوز به المیرا 18 ساله در خانه همسایه
من تا پایان دوران دبیرستان، دانش آموزی ممتاز بودم و پیش بینی همه دبیران و معلمانم این بود که بتوانم با کسب رتبه عالی در دانشگاه قبول بشوم. اما درست سر بزنگاه، در حالی که با سرعت در مسیر موفقیت حرکت می کردم ناگهان از خط خارج شدم و به بیراهه رفتم. دختر 18 ساله که همراه خاله اش به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی مراجعه کرده بود افزود: در سال آخر دبیرستان از طریق دختر همسایه مان با پسر ...
سلام سیدِ بازجو!
حصر آیت الله منتظری پایان دهند را پخش کردم. آن برهه از زمان فضای مجازی نبود و روزنامه ها جرأت چاپ چنین درخواستی را نداشتند. پس از پایان مراسم توسط نیروهای لباس شخصی شناسایی، دستگیر شده و به مقر نیروی انتظامی در میدان توپخانه برده شدم و تو شخصاً مرا از آنها تحویل گرفته و به زندان مخوف کمیته مشترک با نام جدید توحید بردی و داخل سلول انفرادی محبوس شدم. نمی دانم ماه دوم بود یا سوم که در سلول بودم. بارها ...
شهیدی که زندگی بانوی نویسنده را متحول کرد
تحصیلی من ریاضی بود در حوزه تاریخ و دفاع مقدس نیز اطلاعات چندانی نداشتم. فقط اینکه 5 سال عکس شهید در کنارم بود و یک دلدادگی در قلب من ایجاد شد و هدفم این بود که شهید ماهینی را بشناسم و تشنه شناختن این شهید بودم که در زندگی من وارد شده است. حتی بعد از 5 سال گفتم شاید این احساس فقط یک خیال باشد ولی زمانی که مزار ایشان را یافتم دلدادگی من بیشتر شد. خیلی از اطرافیان و کسانی که در سفرها با آنها ...
طرحی نو دراندازیم
مهدی نوروزی استاد رشته مترجمی زبان انگلیسی چند سال پیش توفیق داشتم در دانشگاه آزاد (مرکزی) در رشته مترجمی زبان انگلیسی تدریس کنم. واحدهایی که بنده مسئول تدریس آنها بودم، دو واحد بررسی آثار ترجمه شده اسلامی یک (قرآن و نهج البلاغه) و دو واحد بررسی آثار ترجمه شده اسلامی دو (ادبیات شامل نظم و نثر) بود. البته این چهار واحد را پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنا به تشخیص شورای عالی انقلاب فرهنگی ...
نشان سرلشکری اهدایی رهبری زیبنده شانه های مادرم است
منظرتان می گذرد. هنگام شهادت پدر چند سال داشتید؟ من متولد 24 فروردین ماه سال 59 در شیراز و فرزند دوم هستم. از دو تا سه سالگی تا هشت سالگی درپایگاه شهید نوژه همدان بودیم و از این سن به بعد ساکن تهران شدیم. زمان شهادت پدرم، وارد 9 سالگی شده بودم. قطعاً بخش هایی از خاطرات شما از پدرتان به شنیده ها و خاطرات بزرگ تر ها و بستگانتان بازمی گردد. چقدر پدرتان را می شناسید؟ ...
ناپدری عاشق نیلوفر 17 ساله شد / رازی که دختر از مادرش پنهان کرده بود
آمدها و اصرارهایش بیشتر شد که تصمیم گرفتم با پسرش صحبت کنم. شهرام با همه خواسته هایم و به ویژه حضانت صحیح از فرزندانم موافقت کرد، چرا که دخترم به سن نوجوانی رسیده بود و حساسیت خاصی از خودش بروز می داد. خلاصه، دخترم را راضی کردم و سه سال قبل، دوباره پای سفره عقد نشستم. از همان چند ماه اول زندگی متوجه شدم دخترم رابطه خوبی با همسرم ندارد و من آن را به حساب همان حساسیت هایش می گذاشتم. همسرم ...
باورم نمی شد که شوهرم به دخترم که از همسر قبلم دارم،پیشنهاد دوستی داده
... زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می شد تا این که بعد از 13 سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت دخترانم را در قبال بخشش مهریه پذیرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. با شرکت در کلاس های آموزش خیاطی کار و کاسبی به راه انداختم و سعی کردم زندگی گذشته را فراموش کنم. در این مدت خواستگاران زیادی داشتم، اما همه فکر و ذهنم تربیت و تحصیل دخترانم بود تا این که یکی از مشتریانم مرا برای پسرش خواستگاری کرد ...
گفت وگو با همسر شهید ضیائی | یا عباس آقا یا هیچ کس!
بزرگترها حتی خواهرهایم را داشتم و هر وقت هم بحثمان می شد سکوت می کردم. در خانه شوهر نیز همینطور بودم؛ هر وقت چیزی می گفتند سکوت می کردم و بعد به همسرم می گفتم. او هم بخاطر اینکه سکوت کرده و جواب نداده بودم، تحسینم می کرد و می گفت خودم به حسابشان می رسم. بیشتر بحث هایمان با همسرم سر بچه ها یا بیشتر ماندن در خانه مادرم بود چون دوست داشتم بیشتر بمانم ولی همسرم می گفت با من بیا و با من برگرد. من هم ...
مهدی هاشمی: کلمه استاد را نباید زود برای هرکسی خرج کرد
آن وارد سینما شدم. من10 سال تئاتر کار کرده بودم و به واسطه همسرشان به آقای سینایی معرفی شدم. البته او در دانشگاه معلم سینمای ما بود، فیلمهایش را دیده بودم و فکر نمی کردم یک روزی او فیلم های داستانی سینمایی بسازد. یکدیگر را دیدیم، از من تست گرفتند و پسندیدند. من خودم وقتی تصویرم را دیدم خیلی دوست نداشتم اما اقای سینایی گفت نه، خوب است. هاشمی ادامه داد: اقای سینایی مرد خوبی بود و شخصیت والا و ...
نیکخواه بهرامی: حدادی یک رهبر تمام عیار است
واقعا ناراحت می شدم وقتی می دیدم در تلویزیون درباره همه ورزش ها صحبت می شود، اما خبری از بسکتبال نیست، اما من به خودمان باور داشتم. من گمان می کردم بازیکنان ایرانی فیزیک و هوش بسیار خوبی دارند و ما عاشق این ورزش بودیم. بنابراین من اعتقاد داشتم اگر کمی به ما و بسکتبال توجه شود، ما می توانیم موفق شویم. او ادامه می دهد: وقتی به تیم ملی رسیدم جوانی 17-18 ساله بودم و همیشه دوست داشتم بازیکن اصلی ...
هر هفته 1000 دانش آموز جذب دوتست می شوند
شدم و از همان ابتدا به این دلیل که دانش زبان انگلیسی خوبی داشتم در بازارکار وارد حوزه قراردادهای نفت و گاز شدم و در بخش قراردادها و ریسک های قراردادی فعالیتم را آغاز کردم. مدتی از فعالیتم در حوزه قراردادها گذشته بود که به پایگاه لجسیتک واحد کیش شرکت منتقل شدم و از سال 90-92 به عنوان مدیر بخش در این پایگاه مشغول بکار بودم. سال92 به خدمت سربازی رفتم و همزمان با سربازی در سازمان مدیریت صنعتی در رشته ...
گزارش فدراسیون جهانی والیبال از مدافع بجنوردی تیم ملی والیبال
روشنش در تیم ملی والیبال بزرگ سالان ایران دارد؛ کاری که پیش ازاین در تیم جوانان موفق به انجام آن شد. وی در ادامه، گفت: نخستین تورنمنت رسمی من در سری لانکا در رقابت های جوانان زیر 19 سال در سال 2014 بود. به عنوان بهترین مدافع انتخاب شدم و از آن زمان تاکنون پیشرفت بسیاری در والیبال داشته ام. زمانی که تیم ایران دربازی های کشورهای اسلامی سال 2017 در باکو شرکت کرد، من هنوز عضو تیم جوانان ...
شهدای کمیته قهرمانان گمنام
رفتم کمیته مرکز، بعد از ادغام وارد یگان ویژه شدم و از پست های پایین فرمانده گروهان و گردان تا فرمانده تیپ را بر عهده داشتم، زمان جنگ در تیپ موسی بن جعفر، لشکر روح الله بودم، آخرین پستم هم فرمانده تیپ امام خمینی(ره) بود و سه سال پیش بازنشسته شدم. در تهران که در کمیته بودم، کار جمع آوری خانه های تیمی و مبارزه با منافقین با ما بود، در یگان ویژه هم در خیابان ها، آرام سازی درگیری های دانشجویی ...
گفت وگو با کبری حافظی نویسنده، پیام آور ایثار و همسر شهید همیشه زنده وطن سید نور خدا موسوی
همسرم دادند؛ و...عضو پیام آوران ایثار کشور می باشم _ با توجه به حضور داوطلبانه شما در جبهه چه عامل یا عواملی سبب شد پا به عرصه نویسندگی بگذارید؟ از چگونگی علاقه تان به نویسندگی در حوزه دفاع مقدس توضیح بفرمایید. چه آثاری دیگری در زمینه نویسندگی و ادبیات دفاع مقدس دارید؟ من سنم به جبهه نمی رسد چون اون زمان کودک بودم بعد هم نوجوان که سن کمی داشتم ولی دوران بمباران را کاملا آزمون ...
اقتدار داور به سن و سال نیست/ مسئولین به ورزش بانوان توجه بیشتری داشته باشند
مسابقات شنا در مرحله شهرستانی مقام اول، سوم استانی و چهارم کشوری را به دست آورده ام. تا ششم دبستان شنا را ادامه دادم و چون این رشته تا مرحله کشوری محدود می شود شنا را رها کردم. علاقه خاص به فوتبال او در ادامه فعالیت های ورزشی اش می گوید: وارد ورزش های فوتبال و والیبال شدم. از کودکی علاقه خاصی به فوتبال داشتم. آن زمان وقتی با بچه های محل در کوچه بازی می کردیم. بیشترین بازی که صورت ...
مصاحبه با پزشک حافظ قرآن کریم در پاوه
80 فارغ التحصیل شدم و از سال 1395 هم در نهاد آموزش و پرورش بازنشست شدم و امسال هم 19 مین سال طبابتم در شهرستان پاوه است. و به صورت رسمی ، حدود 2 و نیم الی سه سال پیش حفظ قرآن کریم را شروع کردم . چطور شد که وارد کار حفظ قرآن کریم شدید؟ با توجه به آنکه من بازنشسته فرهنگی هستم و از همان دوران دبیرستان به حفظ قران کریم علاقه داشتم در سال 1369 تا 70 من را برای سخنرانی ...
از خانه تا مسجد جامع | روایت یک ساعت پیاده روی در خیابان های هرات
، صورتی و نارنجی بودند و طرح یک زن با خال هندی روی آن نقاشی شده بود. اما ترجیح می دادم وقتی تنها هستم سوارشان نشوم. پس پیاده راه افتادم. می خواستم تصور کنم در آن مسیر با وجود تنهایی همه چیز امن و امان است، اما با اینکه خودم را زیر برقع پنهان کرده بودم، باز هم راه رفتنم مرا به دیگران لو می داد. انگار آن ها فهمیده بودند که من یک غریبه هستم. غریبی تنها احساسی بود که از ابتدای کودکی ام داشتم ...
نصیحت هایش برای ما وصیت بود
امام خمینی می رفت و آنجا فعالیتهای انقلابی داشت. البته آن زمان تازه اوایل انقلاب بود و زیاد سر و صدا و تظاهرات و راهپیمایی نبود. حتی اسلحه هم نبود. در خیابان و کوچه پس کوچه های شهر کشیک می دادند. سال 1360 باید به سربازی می رفت. رفتنش خیلی برایمان سخت بود. لحظه رفتنش، دلشوره های مادرم را یادم نمی رود. اما سرباز دولت بود و باید برای خدمت راهی می شد. دوره آموزشی اش جهرم بود. تمام که شد، داوطلبانه به ...