سایر منابع:
سایر خبرها
به نمایش بگذارید! مثل صحنه تئاتر
بتمرگد نه نداریم. قبل از خواب باید ببخشند و بعد. می گوید حالا خسته ام ولم کن حالا. باشد نه نه ببین! می فرماید توی روایت دستش را بگیر. بگو آقا، باید از من راضی بشوی نمی شود تو بخوابی. این مردِ چه کِیفی می کند وای من سلطانم واقعاً. آن جور رفتار هم خانمِ کِیف می کند می گوید من ملکه ام. رفتند خانۀ امام باقر(ع)، حالا بچه های امام باقر دارند این بابا و مامان را می بینند دیگر. دیدند آقا لباس قرمز ...
راز بی بی یاخشیگل ، مامای زندگی/ درس های یک پیرزن برای نسل جوان
. پیاله های چایی را نوه دختری اش برایمان می آورد. چند روزی از تهران به روستا آمده تا کنار بی بی باشد. بی بی تعارف چایی می کند؛ کلامش پر از شور و شوق است. عذرخواهی می کنم که وقتش را گرفته ام و تشکر می کنم که قبول کرده است ما را ببیند. می گوید قزم جان! مهمان رحمت می آورد و بلا را از خانه می برد. قزم جان (دختر جان) تکه کلامش است و قبل و بعد از هر جمله می گوید. قزم جان، خداوند عالم ...
اوحدی: بیش از 140 نفر در راه مبارزه با بیماری کرونا شهید شده اند/ ابلاغ آیین نامه شهدای سلامت با عنوان ...
کنیم که جمعی از خانواده جامعه هدف ما، عزیزانی هستند که همه چیزشان را در طبق اخلاص گذاشتند. شبی بود که من آن زمان در حج و زیارت بودم، در بغداد حضور داشتم. داعش فلوجه را گرفته بود و داشت به سمت بغداد می آمد. جلسه ای را در سفارت تشکیل دادیم و دوستان می گفتند هیچ تضمینی نیست که فردا سفارت ایران در بغداد باشد یا نباشد! همان شبی که سردار رشید شهید سیدالشهدای محور مقاومت، حاج قاسم سلیمانی خودش ...
قتل تازه عروس برای گرفتن انتقام یک توهم
؛ چرا که قفل در شکسته نشده و او به راحتی وارد خانه شده است. علاوه بر این چیزی از خانه سرقت نشده و همه چیز خیلی مرتب بود. در حالی که مأموران تمرکز خود را روی پیداکردن یک آشنا گذاشته بودند، مشخص شد یک دوربین مداربسته در آن اطراف وجود دارد که ممکن است ورود و خروج افراد به خانه لاله را ضبط کرده باشد. با بررسی دوربین مشخص شد جوانی در روز حادثه و ساعاتی بعد از اینکه شوهر لاله از خانه بیرون رفته ...
ادعای کشف مواد منفجره از منزل مجاور خانه امام /قطب زاده به دنبال بمب گذاری در جماران بود؟
آن را اجاره کرده بود، بغل آن، یک خانه دیگری بود، وخانه های دیگرمردم. جواب: اصلا موقعیت منزل مذکور با منزل حضرت امام اینگونه نبوده است و منزل مورد نظر که مدعی شده اند مرحوم قطب زاده در آن بمب کار گذاشته بود حداقل 50 متر با منزل امام فاصله دارد و اصلا در همسایگی امام نیست. 2- وی می گوید، درآن روز-صاحب خانه چهارم- یک مراسم تولد برای بچه اش می گیرد، آنها یک سگ داشتند، این حیوان ...
یادگیری زبانی تازه مثل شروع رابطه ای عاشقانه است
پیوستۀ انگلیسی خود را که فاقد چربی اضافۀ زبان ژاپنی بودند، ترجمه کرد (او این کار را نشاء زدن می نامد)، سبکی بدون آرایه و متمایز خلق شد که در دهه های بعد برای او موفقیتی جهانی به همراه آورد. وقتی جومپا لاهیری، نویسندۀ برندۀ جایزۀ پولیتزر، نوشتن به زبان ایتالیایی را آغاز کرد -زبانی که سال ها آن را دوست داشت و مشغول فراگیری اش بود- حس می کرد دارد با دست غیرتخصصی اش می نویسد. بی پناه ، نامطمئن و دارای ...
کرونا می رود و سیب دختران را صدا می کند
گفتیم یا اصلا کاش آن قدر عاقل بودیم که به او می گفتیم؛ نپر از درخت، پایین بیا، حتی اگر آقای باغبان با بیل در انتظارت باشد. اما او پرید. پای راستش شکست و هنوز هم بعد از هزار سال می لنگد و در همه این سال ها در هیچ ماراتونی شرکت نکرده و در هیچ مسابقه ای شانه به شانه کسی نرفته است. او همیشه پشت سر می رود و تقریبا دویدن یادش رفته است. آن موقع ها ما بچه بودیم که سیب سرخ روی درخت ما را صدا می کرد. آن موقع ها ...
کتاب رستاخیز – اثر لئو تولستوی
اصطبل جا داده اند، هنگام بیرون رفتن دوباره چشمش به نوزاد افتاد، دلش به حال او سوخت، دستور داد او را غسل تعمید بدهند، خودش هم مادر تعمیدی اش شد و چون به نوزاد علاقه مند شده بود، پول در اختیار مادرش گذاشت و به او دستور داد به بچه شیر بدهد. درنتیجه، این یکی زنده ماند و به همین دلیل اسمش را هم گذاشتند: نجات یافته. سه ساله بود که مادرش بیمار شد و مدتی بعد درگذشت و چون مادربزرگش هم مأمور نگه ...
روایت های شنیدنی علی عصاران از 6 سال حضورش در جبهه و اعلام اشتباه اسمش در فهرست شهدا
دربان است که در محله بالاخیابان زندگی می کردند. من، اما از همه جا بی خبر در همان بین به خانه مان زنگ زدم و بعد از سلام و احوال پرسی، ننه ام بدون جواب تلفن را قطع کرد. تعجب کردم، اما، چون مرخصی داشتم، دیگر تماس نگرفتم و راهی مشهد شدم. در راه آهن دیدم جمعیت زیادی به استقبالم آمده است. تعجبم بیشتر شد، اما وقتی روی دست از راه آهن تا خانه رفتم و حجله ام را دیدم، متوجه اشتباه رادیو و تلویزیون شدم. آن روز ...
نوجوانی و مکافات!
کنند و نه بزرگ سال. یعنی خدا آن روز را نیاورد که قرار باشد مامان جان و باباجانمان از سنمان برای اثبات حرفشان مایه بگذارند. آخر تا 12سالمان تمام شود این ابزار اهریمنی را در دست می گیرند و تا تقی به توقی می خورد از این تکنیک ناجوانمردانه استفاده ی سوء می کنند! یعنی فرض کنید در دوران پسا یا پیشاکرونا به مامانتان بگویید: من حوصله ی خونه ی عمواینا رو ندارم. هردفعه می آم اون جا عمو سر به سرم می ...
سلام بیروت!
سیدسروش طباطبایی پور: نام گروه ما مافیا است که از حرف های اول اسم هایمان یعنی متین روپایی، احمدپسته، فرزادکرگدن، یاورنردبون و اردلان خان،یعنی خودم ساخته شده است. این یادداشت ها، روزنگاری های من از ماجراهای مدرسه ی مجازی وگروه مافیادر روزهای کروناست که در دفتر خاطراتم می نویسم؛ باشد که بماند به یادگار، برای آیندگان! ...
برای بچه های خوب صدرا
...> رفقا این چند روز توجه میدهند که هیچ پولی نداریم، با این همه کاری که برای محرم تعریف میکنی حواست به حساب هست؟! بارها دیدم و چشیدم که بانی کار تربیتی اهل بیت علیهم السلام هستند. محرم که جای خودش را دارد. این روزها شاید از صدرا کمتر خبر دارید، اما سخت بچه ها درگیر سال تحصیلی جدید و خادمی محرم هستند. برایمان دعا کنید. پ ن : فیلم ، بعد از چند روز آموزش سخت معلمان مجموعه راهیان کوثر در خوی ، خواستند حرص شان را سر حقیر و آقای جوان که خوب چند روز حال شون رو جا آوردیم، خالی کنند. دم شان گرم. آبش سرررررد بود :) ...
امید در خونه مادری
که حامله می شوم، یه دوقلو و دو تا بچه دیگه رو هم سقط کردم. حدود 30 سال سن دارد. از خود می پرسم با این اعتیاد شدید چرا این همه بارداری های سخت را تجربه می کند؟ پاهایش بشدت ورم کرده با آن پاها اصلاً نمی توان راه رفت. او هم قدرت راه رفتن ندارد. همه اینها نتیجه فقر اقتصادی و فرهنگی است که به تنهایی ثابت می کند، نه فقط یک خانه، بلکه ده ها خانه باید ساخته شود، تا فرزندان این خانواده های بشدت ...
روایت آزادگی از زبان سومین رکورد دار اسارت در زندان های عراق
الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ امیر جوان وقتی به عشق وطنش رفت که در ارتش ثبت نام کند، فقط 17 سالش بود. 2 سال بعد خود را وسط جنگی نابرابر دید. او از 2 هفته پیش تر از شروع رسمی جنگ با دست های خالی پشت توپخانه اش نشسته بود تا با همه عشقی که داشت از خاک میهنش دفاع کند. از 6 توپخانه کوتاه بردی که او رئیس یکی از آن ها بود تنها سه تایشان در ز ...
چرا فخرالذاکرین در کنار مرقد حمال تبریزی به خاک سپرده شد؟
جوانی هم شاهد نمازهای شب حاج آقا بودم و اشعاری که حاج آقا در هیات ها می خواند، هزار مرتبه جانسوزتر از آن را شبانه در خلوت خویش مرور می کرد. همیشه خواسته ام که در دنیای باقی، دست مرا هم بگیرد". وی با بیان این که پدر، جایگاه خاصی در تمامی جوامع دارد، ادامه می دهد: اما وقتی یک نفر پدر معنوی همه شد و رسالتی بر عهده گرفت که نسل های متمادی به مسیر معنویت افتاده و امام حسین(ع) را بشناسند ...
صاحب کتابی که همه آن را در خانه داریم!+عکس
ذهنم رسید که کتاب دعایی بنویسم و ثوابش را به حضرت زهرا (س) هدیه کنم و بعد از آن نیز همیشه اعتقاد داشتند که اگر این کتاب تا این حد مورد توجه مردم قرار گرفته است به خاطر این بوده که ثوابش برای حضرت زهرا (س) است. شیخ عباس درباره زندگی اش چه نظری داشت؟ از فرزندش چنین نقل شده است: پدر ما در نجف وقتی کتاب می نوشت بعد از چند روز انگشتان دست ایشان پوست اضافی در می آورد و این پوست های اضافی را ...
من و مادرم : تولد
فرمت طنز روایت می شوند. امیدوارم، بتوانم لحظه های شیرینی گزارش بدهم ، که انتقاد هایم مورد عنایت مسئولین قرار بگیرد. اکنون هفتمین روایت من، از مجموعه من و مادرم ، تولد است. روایت هفتم: تولد از تمرین نمایش، خرس های قطبی نوشته مربی عزیزمون استادآشنا آمدم خانه . مثل همیشه فکرمیکردم قوری روی سماور فقط چای خو ش مزه بابهارنارنج که پدربزرگ ازشیرازآورده بود، روی ...
محدث قمی؛ مظهر تواضع و کار جهادی/ نویسنده کتاب مفاتیح الجنان بهترین الگو برای مسئولان است
شامل دعاهایی است که به طور معمول روزانه و هفتگی به آن نیاز داریم و در خانه همه پیدا می شود. وی ادامه داد: پدر وی از علمای شهر مقدس قم و فردی متدین با رعایت مسائل شرعی و مادرش که خود حاج عباس قمی از وی به عنوان منشأ خیر و برکت زندگی اش یاد می کند، یک بانوی متدین و از خانواده مذهبی بود، عباس قمی عنوان می کند که من اگر به توفیقی دست پیدا کردم به خاطر این بود که مادرم در تمام مراحل جنینی و ...
فرمانده 19 ساله ای که شهید همت بشارت شهادتش را داد
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید محسن نورانی در 19 سالگی به فرماندهی تیپ ذوالفقار رسید. در معادلات دنیای امروز سپردن مسئولیت فرماندهی به یک جوان 19 ساله دور از ذهن به نظر می رسد ولی آن روز ها جوانان مردانی بزرگ بودند که از زیر هیچ مسئولیتی شانه خالی نمی کردند. شهید نورانی در دوران کودکی همانند دیگر بچه ها بازیگوشی ها و شیطنت هایش را داشت. زندگی او همانند دیگران بود و هیچ تفاوتی نداشت ولی شهید هرچه سنش بیشتر شد، ب ...
آرزو داشت دو ماه بیشتر دوام بیاورد
ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. عزت الله انتظامی درباره روزهای واپسین زندگی حاتمی می نویسد: سر کار تختی بودیم. اما علی دیگر توان نداشت. یک هفته قبل از مرگش مرا صدا زد و گفت برو پیش دکترم و بگو یک مسکن به من بدهد که فقط دو ماه دوام بیاورم بلکه کار را تمام کنم. با همسرش رفتیم پیش دکتر، اما پزشکش گفت فایده ای ندارد. این مسکن ها خواب آور است. رفتیم پیش علی. گفتم دکتر می گوید همان داروهای قبلی که دادم مناسب ...
اولین دختر کماندار المپیکی ایران: مسئولان 100 درصد مقصر بودند!
مادر قهرمان؛ در حالی که تازه قدم به 38 سالگی گذاشته است. تولدت مبارک. احتمالاً تولد متفاوتی را نسبت به همه سال های قبل داشتی. ممنونم. همه ما روزهای متفاوتی را سپری می کنیم. چند ماه است که به خاطر سلامت فرزندم، در خانه مانده ام. از ابتدا این حرف که بچه ها کرونا نمی گیرند را قبول نکردم و به همین خاطر همه برنامه هایی که در بیرون از خانه داشتم را به خاطر فرزندم تعطیل کردم. باشگاه نمی روم ...
نامجومطلق: برای فتح جام حذفی باید پرسپولیس را ببریم
به گزارش خبرورزشی ، استقلال در بهترین روز های خودش طی چند ماه اخیر قرار دارد و حالا پس از حذف سپاهان، برای رسیدن به فینال جام حذفی باید پرسپولیس را نیز از پیش رو بردارد. در مورد جدال دوشنبه شب و البته مسابقه با حریف سنتی، برای دقایقی با مجید نامجو مطلق، دستیار اول فرهاد مجیدی همکلام شدیم که ماحصل آن از نظرتان می گذرد. بهترین ترکیب، بهترین تصمیم برای جدال مقابل سپاهان سه بازیکن مص ...
جدیدترین آمار بستری بیماران کرونایی در قم
ویروس را مدیریت کنیم و اگر ما مدیریت نکنیم، ویروس ما را مدیریت خواهد کرد. رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم یادآور شد: عده ای که ماسک نمی زنند، می خواهند صورت مسئله را پاک کنند که این اشتباه است، ماسک از واکسن مهمتر است چرا که فردی که ماسک می زند از دیگران محافظت می کند ولی کسی که واکسن می زند از خودش محافظت می کند. قدیر افزود: کودکان زیر 5 سال اگر کرونا داشته باشند، خطرناک ترین ...
زندگی چند متر پایین تر از سطح شهر در گود فخار
... هانیه برای گفتن ماجرا کمی خودش را جمع وجور می کند. نفس بلندی می کشد و اتفاقی را که به چشم دیده است، به سرعت و یک نفس تعریف می کند: خانم! اون روز بچه ها آمده بودن اون آخر که خاراش بیشتره، بازی می کردن. یک دفعه تو پای محمد یک آمپول رفت و جیغ کشید. بعد از اینکه باباش آمپول رو از پاش درآورد، بردنش دکتر. دیگه ما ندیدیمش. دیگه اونجا بازی نمی کنم. مامان می گه دزدا می برنت. مادرش ...
فامیل نزدیک و چپ دستی من
پرانتزی اش هر روز از صبح تا غروب توی باغش این طرف و آن طرف می رفت و الحق و الانصاف چه باغ سرحالی و زیبایی هم داشت. بعدها ، بعد از مرگش، پسرهایش یعنی همان ورثه ، دخل باغ زیبای حاج غلام را آوردند. اول آن را خشک کردند و بعد به فروش رساندند. آن روز، مثل همیشه در باغ حاج غلام باز بود. من هم رفتم داخل باغ و خزیدم پشت در باغ حاجی و از لای درز در چوبی باغ ، خانه مان را می پاییدم. دلم می خواست قیافه ...
فخرالذاکرین در جوار کدام عارف آرمیده شد؟
خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید، من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد. او می فرمود: (حق کسی را نخوردم به کسی ستم نکردم دروغ نگفتم دزدی نکردم و...) حالا بعد از یک عمر اطاعت یک چیز از خداوند خواستم که به لطف خود خواسته ام (معلق ماندن بچه در هوا ...
پارک های شادی یادگار ماندگار سینایی در مناطق محروم
ویژه اینکه در مجاورت خانه پدری اش قرار داشت. همه قرار و دیدارهایش در خانه هنرمندان بود؛ خانه ای که حالا برای تمام اعضای خانواده مثل یک یادبود است. گیزلاوارگا می گوید کرونا که تمام شد، دوباره به یاد خسرو به آنجا خواهند رفت. همیشه دلش می خواست راحت و آزاد کار کند و بیشتر فیلم هایش هم خودساخته بود. هنر همیشه در زندگی ما جریان داشت؛ من، فرح اصولی و سینایی سه هنرمند بودیم که همیشه با حساسیت زیادی درباره ...
با جیغ و داد به تک تکشان گفتم: مهدی شهید شده!
راه بودیم. پاک یادم رفت مجتبی را ببرم. همه فکر و ذکرم پیش مهدی بود. زنگ بلبلی را نزدم. پرده جلوی در را زدم کنار. دویدم داخل خانه مادر شوهرم مستقیم رفتم سراغ تلفن. تا دیدم گوشی روی تلفن قورباغه ای گذاشته شده وا رفتم. کنار میز تلفن مثل بستنی شل شدم تا مادرشوهرم وارد شد صدای تلفن از خود بی خودم کرد. نگذاشتم به زنگ دوم برسد. مهدی بود. انگار دنیا را به من داده بودند. بعد از سلام ...
عجیب ترین ویژگی شهید حسین قمی/ به کوچه های مدینه نمی روم جز با لباس جهاد
از آرامش، عاملی برای پیروزی نیروهای ما بود. حاج قاسم سلیمانی هم خبر نداشت. وقتی بهش گفتیم به فکر فرو رفت. آقا مرتضی در منطقه معمولاً سوار موتور می شد و از آن در ماموریت ها استفاده می کرد. آقا مرتضی با پول شخصی خودش یک موتور خریده بود و می گفت: نمی خواهم اگر اتفاقی برایم بیفتد، موتورِ بیت المال آسیب ببیند. یکی از دوستان از او خُرده گرفت و گفت: شما که از امکانات بیت المال استفاده نکردی ...
ادبیات هم در بیان مظلومیت خانواده مدافعان حرم قاصر است
...> شهیدان حسین خرازی، حاج ابراهیم همت و دکتر مصطفی چمران را خیلی دوست دارم. اینکه یک نفر از خودش و خانواده اش می گذرد و سر اعتقاداتش جانش را می دهد بالفطره باارزش است. به نظرم این باید در جامعه خیلی مورد توجه قرار بگیرد. فارغ از مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک اینکه یک نفر حاضر باشد این قدر از خودگذشتگی داشته باشد خیلی مهم است. به نظرم تمام شهدا قبل از رفتن شان نگران آینده بچه هایش بوده اند و حتماً به همسرشان ...