راننده آژانسی که زندگی اش به خاطر یک سریال از هم پاشید!
سایر خبرها
قتل 2 سرپرست خانواده در 2 جنایت خانوادگی
پدرم پول بگیرم. این بار با خودم بنزین آوردم تا پدرم را تهدید کنم، اما او به تهدید های من توجهی نکرد که بنزین را به داخل خانه پاشیدم و فندک زدم و خانه آتش گرفت. من فکر نمی کردم پدرم در این حادثه به قتل برسد و فقط قصد ترساندن او را داشتم و می خواستم با این تهدید از او پول بگیرم. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه متهم برای تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
درخشش یک نخبه با چشمان کم نور
شده درس ها را یاد می گرفتیم و به صورت شفاهی هم امتحان می دادیم. برای همین خط بریل به ما آموزش نداده بودند. من هم منصرف شدم و به سنندج برگشتم. یک هفته فکر کردم، درنهایت با خودم گفتم اگر خط بریل یاد بگیرم، بعدها می توانم به کسانی که مثل من هستند درس یاد بدهم. این شد که تصمیم گرفتم به تهران بروم و در آن آموزشگاه ثبت نام کنم. باز هم پدرم مخالفت کرد. این بار چون باید به تهران می رفتم، بیشتر مخالف بود ...
ماجرای عجیب قتل مرد باغبان به دست رفیقش
این مسئله نداشتم. روز حادثه هم برای اینکه درباره پس گرفتن پول با او صحبت کنم، سراغش رفتم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم اما وقتی من با ماشین به عباس برخورد کردم، او فکر کرد که من قصد دارم او را زیر بگیرم و عصبانی شد. به همین دلیل به من حمله کرد. من نمی دانم چرا عباس چنین فکری کرد. شاید چون خیلی دردش آمده بود، آن طور عصبی واکنش نشان داد. وقتی پیاده شدم، چند بار گفتم با قصد به او نزدم و ماشین ...
مرد باغبان قربانی یک سوءتفاهم شد
را به بیمارستان منتقل کردند، اما مرد ناشناس جان باخت و پرونده برای شناسایی عامل قتل وارد مرحله دیگری شد. روز بعد از حادثه دختر جوانی با مراجعه به اداره پلیس عنوان کرد پدرش که باغبان است صبح دیروز از خانه خارج شده و دیگر از او خبری ندارند. او در توضیحات بیشتر به مأموران گفت: ساعاتی بعد از خروج پدرم از خانه یکی از دوستانش به نام هادی به خانه ما آمد تا پدرم را ببیند که من نشانی محل کارش را ...
هنرمندان کوچک دیروز الان دقیقا کجا هستند؟
نقش خاص و به یادماندنی می گوید: تولدی دیگر، سومین کار بازیگری من بود. اولین باری که جلوی دوربین رفتم، سال 76 و برای بازی در سریال پشت دیوار شب بود که رامبد جوان هم در آن بازی می کرد. رامبد که نویسنده سریال تولدی دیگر هم بود به دلیل رابطه همکاری و دوستی مان در سریال پشت دیوار شب به من پیشنهاد داد تا در تولدی دیگر هم بازی کنم. هیچ وقت به نقطه اوج بازیگری ام برنگشتم ضیغمی درباره ...
گفت وگو با احمد پسر احمدشاه مسعود: او برای من مراد، معلم و پیر طریقت بود
عبدالله و دیگر دوستان از همین آدرس نمایندگی می کنند؟ باید بگویم همین آدرس بوده که آن ها را به عنوان نماینده انتخاب کردند، حوزه جهاد و مقاومت که حوزه پدرم و استاد شهید بود، به نمایندگی انتخاب کرده و بدون شک این ها نماینده ها هستند. چرا خانواده تان این قدر دور از نظر هستند؟ دیدگاه پدر را درباره خواهران و مادر ادامه می دهید یا التزام جامعه افغانستان است یا تمایل خودشان؟ مثلا خواهر شما که در ...
مرد دستفروش: قتل عمد را قبول ندارم
پیمان دادم و قرار شد چند روز بعد پول آن ها را به مبلغ 9 میلیون تومان پرداخت کند. چند روز گذشت، اما خبری از واریز پول نشد. چند بار هم با پیمان تماس گرفتم، اما او طفره رفت. آخرین بار مقابل خانه اش رفتم که دخترش گفت پدرش به باغ رفته است و در خانه نیست. سوار وانت شدم تا به باغ بروم که در مسیر پیمان را دیدم. متهم در خصوص درگیری با مقتول گفت: آن شب بارانی بود. وقتی پیمان را دیدم، خواستم توقف ...
تجربه دوماه عکاسی از درگذشتگان کرونا | نمی شد در خانه نشست
را آن روز نداشتم. رفتم و اتفاقاتی که پیش آمد اطلاعات و آگاهی من را بیشتر کرد، شاید اگر همان روز اول من این آگاهی را درباره کرونا داشتم، برای رفتن کمی فکر می کردم. من تعهد خودم دانستم که حداقل در شهر خودم به دنبال خبر و گزارش نباشم و به جا های مختلف بروم. جای دوری نرفتم، من به جایی رفتم که پدرم و اعضای خانواده ام که در گذشته اند در همانجا دفن هستند. شاید خودم هم همانجا بروم، جایی بسیار غریبی برا ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
باشگاه پوماراتس بازی می کرد هم طرفدار ریه کا بود. پدرم هنوز هم در 83 سالگی هوادار هایدوک است. فرقی نداشت بازی می کردم یا مربی ریه کا بودم، پدرم باز هم طرفدار تیم محبوبش بود و یک بار در دوران مربیگری من که دربی را (4-0) برنده شدیم و یکی از بهترین بردهای تاریخ ریه کا در دربی را رقم زدیم، او اصلا از این بابت خوشحال نبود. پست بازی همیشه هافبک بودم. اگر بخواهم خودم را با بازیکنان ...
سه شنبه های تکریم گامی موثر در زنده نگه داشتن فرهنگ شهید و شهادت
پشتیبانی از ولایت فقیه، نظام و انقلاب و همچنین حفظ حجاب اسلامی تاکید کرده است. این جانباز دفاع مقدس اظهار کرد: یکی از خصوصیات بارز پدرم، عشق و علاقه وافر به اهل بیت علیهم السلام بوده تا جایی که نام های بنده و 2 برادرم را با توجه به نام های اهل بیت علیهم السلام انتخاب کرده است. وی عنوان کرد: سال 1366 در پایه اول راهنمایی در مدرسه ای شبانه روزی در شهر کهنوج مشغول به تحصیل بودم و ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
باشگاه پوماراتس بازی می کرد هم طرفدار ریه کا بود. پدرم هنوز هم در 83 سالگی هوادار هایدوک است. فرقی نداشت بازی می کردم یا مربی ریه کا بودم، پدرم باز هم طرفدار تیم محبوبش بود و یک بار در دوران مربیگری من که دربی را (4-0) برنده شدیم و یکی از بهترین بردهای تاریخ ریه کا در دربی را رقم زدیم، او اصلا از این بابت خوشحال نبود. پست بازی همیشه هافبک بودم. اگر بخواهم خودم را با بازیکنان ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
باشگاه پوماراتس بازی می کرد هم طرفدار ریه کا بود. پدرم هنوز هم در 83 سالگی هوادار هایدوک است. فرقی نداشت بازی می کردم یا مربی ریه کا بودم، پدرم باز هم طرفدار تیم محبوبش بود و یک بار در دوران مربیگری من که دربی را (4-0) برنده شدیم و یکی از بهترین بردهای تاریخ ریه کا در دربی را رقم زدیم، او اصلا از این بابت خوشحال نبود. پست بازی همیشه هافبک بودم. اگر بخواهم خودم را با بازیکنان ...
روایت یک اهل هنر از شنیدن خبر شهادت برادرش در جبهه
.... بچه ها همه در حال استراحت بودند و منتظر بودم تا برادرم هم از جبهه برگردد. مجید معقولی در مورد جبهه گفتگو می کرد. ابتدا نمیدانستم چرا مدام حرف عملیات را پیش می کشد، یک کلاشینکف داشت که دسته چوبی اش صدمه دیده و حسابی داغان بود. معقولی تعریف می کرد که این اسلحه دست یکی از بچه هایی افتاد که در قله قلاویزان مهران بودند و شهید شده است. چندین بار بچه ها را خواستند به پشت جبهه منتقل کنند که ...
مداح 95 ساله محله سرشور، نوحه سرای کارخانه برق خسروی
. او درباره گذشته بیمارستان امام رضا هم می گوید: بیمارستان از نظر وسعت تغییری نکرده است. آن زمان هر وقت با پدرم به بیمارستان می رفتم از سمت خیابان بهار به سربازانی که رژه می رفتند نگاه می کردم. قسمتی که اکنون اورژانس را ساخته اند پرورشگاه بود که اکنون جزو بیمارستان شده است. ساختمان وسط بیمارستان که شیروانی دارد آن زمان ساخته شده بود و این سمت هم تعدادی ساختمان برای دفتر داشتند، اما قسمت ...
بازیگر نقش بشری نایب در سریال سرزده کیست؟
تست از بین صد نفر انتخاب شدم. کیمیا خلج، اولین بار با برنامه نوجوان بود که در مقام مجری وارد قاب تلویزیون شدم. کیمیا خلج، بعد از دو سال حضور در برنامه 30 یاسی در مقام مجری و گوینده سال 1394 در 21 سالگی در تله فیلم تهران دربست به کارگردانی سپهر محمدی بازی کرد. کیمیا خلج، سپس در فیلم تلویزیونی کاغذهای باطله به کارگردانی نیما معتمدی نیز حضور داشت. کیمیا خلج، در سال ...
دغدغه پدرم اشخاص نبود، دغدغه اش افغانستان بود/پدر من جنگ و نفرت و کینه را هیچ وقت در دلش نگه نمی ...
ادامه دهد. قسم به خدا که اگر شرایط افغانستان این گونه نبود و اگر نمی دیدم که آرزوهای پدرم به کرسی ننشسته و حداقل افغانستان در مسیر سعادت و آرامش قرار داشت، هیچ وقت داخل سیاست نمی شدم. علاقه مندی شخصی من فیزیک و فیزیک نجوم بود و هیچ وقت وارد عرصه سیاست نمی شدم؛ اما شرایط فعلی و رجوع و درخواست شدید و مکرر مردم از اقشار مختلف باعث شد من وارد سیاست شوم. بودن در سیاست برای من اجبار بود؛ اما انتخاب ...
خاطرات جالب خالق اولین سرود 17شهریور +آهنگ
می دادم. نه عکسی از حادثه گرفته بودم، نه فیلمی داشتم. تنها راهی که پیش ِ رویم بود، گفتن و نوشتن بود. من قبلاً هم قصه نوشته بودم. دست به قلمم بد نبود. با خودم گفتم اگر بتوانم از زبان شعر استفاده کنم، عالی می شود. یواش یواش شروع کردم به چیدن کلمات در کنار هم. با وزن خاصی هم شروع کردم. کمی که پیش رفتم، دیدم دارد قشنگ تر می شود. این طوری شروع کردم: درود، درود، به روان پاک شهید راه خدا ...
روایت شهیدی که در سردخانه زنده شد
برای یک گفتگو کوتاه با سردار عباس برقی ملاقات داشته باشم. قرارمان را بعد از نماز مغرب و عشا در منزل ایشان گذاشتیم، از محل کار به سمت خانه او در غرب تهران حرکت کردم و پس از گذشت یک ساعت به منزل سردار رسیدم، با استقبال گرم سردار و همسرش با ورود به آنجا حس نمی کردم که دفعه اولم است؛ در نگاه اول به دلیل دستگاه اکسیژن بزرگی که به او وصل شده بود می شد فهمید که گذشت زمان نفسش را تنگ کرده است ...
دعای نادعلی را خواندم و شفا گرفتم !
ذهن عده ای این سوال پیش آمده باشد که آیا اصلا اسلام می تواند جوانان را هم جذب کند آن هم جوان های آن سر دنیا را آیا آنچه ما جاذبه های اسلام می نامیم، در چشم جوانان هم درخششی دارد یا فقط به درد سالمندانی می خورد که پس از عمری چشیدن طعم همه چیز، حالا اسلام را برای دوران بازنشستگی و پر کردن خلاء حسرت جوانی شان انتخاب می کنند. دارابکر پاسخی گویا و نمونه ای عالی از جوانان غربی مجذوب اسلام بود ...
شرمندگی های بی پایان یک جانباز/بعد از جنگ این خانواده من است که می جنگد
اذیت کردم که هر وقت به اون نگاه می کنم شرمنده میشوم اما خدا می داند که دست من نیست و من در آن حالت متوجه کارهای خودم نیستم. عاشقانه با همسرش نگاه می کند و می گوید: ادعا می کنم که ساواک این همه به زندانی هایش آزار و اذیت نرسانده است که من این زن را آزار داده ام؛ آنقدر کتکش زدم که گردنش شکست و دم نیاورد، اما بیشتر زمانی شرمنده شدم که در بیمارستان هم چیزی نگفت که چه اتفاقی افتاده و گفت از ...
تلاش برای شهادت از خاکریز دفاع مقدس تا سنگر مقابله با کرونا
شهید طهمسابی با اشاره به اینکه آقای دکتر از عاشقان امام حسین و اهل بیت (ع) بود، ادامه می دهد؛ او چندین بار به کربلا، سوریه و مکه مکرمه سفر کرد، بعد از شهادتش با لباس احرام به خواب دخترمان آمد و روی کاغذی از پدرش امضا گرفت خوشحال شد و رفت... ناگفته نماند همسرم جانباز شیمیایی بود ولی به کسی نمی گفت، آرزویش خدمت به مردم و شهادت در راه خدا بود، بعد از فوت پدرو مادرم برای من نقش پدر و مادر ...
این پرستار فدایی مکتب امام حسین(ع) شد
محافظ تنم می کنم. تعهد او به کارش آنقدر زیاد بود که سه روز قبل از بستری شدنش در بیمارستان هم سر شیفتش حاضر شد. آخرین روز، خودم تا بیمارستان بردمش، گفتم حالت خوب نیست کاش مرخصی می گرفتی. زیر بار نرفت و گفت در این شرایط نمی توانم خانه بمانم و استراحت کنم. اوضاع بیمارستان ها اصلا خوب نیست. مادرم در آی سی یو بستری بود و بابا هر روز بهش سر می زد. آخرین روزی که از سرکار آمد، در خانه از حال رفت و او هم ...
تغییر جنسیت "محمدرضا فروتن" تکذیب شد
عکاس فیلم و سریال بود به بهرام کاظمی برای نقش کوتاهی در فیلم هدف معرفی شدم. پس از اجرای نخستین پلان فیلم هدف سال 1373 و تشویق کاظمی، به کلاس های آزاد بازیگری رفتم و زیر نظر حمید سمندریان آموزش دیدم. شهرت با کیمیایی آقای بازیگر بعد از چند تجربه دیگر سال 1376 وقتی 29 ساله بود ابتدا با سریال مرسده به کارگردانی مسعود کیمیایی به شهرت رسید. او سپس برای بازی در فیلم ...
خاطره بازی با مهدی باقربیگی به بهانه سالروز تولد خالق اثر "قصه های مجید"
کرمانی از کی آغاز شد؟ آقای کیومرث پوراحمد برای نقش مجید دنبال بازیگر می گشتند که من را انتخاب کردند. بعد از آن کتاب قصه های مجید را برای من خریدند و من با مجید و دنیای داستان های آقای مرادی کرمانی آشنا شدم. *آن زمان چند سال داشتید؟ 12-13 سال و قرار بود اول کتاب قصه های مجید را بخوانم و بعد فیلمنامه اش را. البته بعدها که بزرگتر شدم خودم کتاب های دیگری از ایشان را هم ...
دختر 14 ساله تهرانی مادرش را با سیم شارژر موبایل کشت
. استرس داشتم و نمی توانستم با آرامش بخوابم و صبح قبل از ساعت 5 بود که از خواب بیدار شدم و خودم را با گوشی موبایل و فضای مجازی سرگرم کردم که ناگهان مادرم وارد اتاق شد و گوشی را در دستم دید و دوباره با من درگیر شد و از اتاق به سمت آشپزخانه رفت. قتل مادر از سوی دختر عصبانی عصبانی شدم و در یک لحظه سیم شارژر موبایل را برداشتم و به طرف آشپزخانه رفتم و از پشت سیم را دور ...
دختر 14 ساله مادرش را کشت
حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم اما سال هاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی می کردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من می آید. در این مدت در خانه مادرم بودیم تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او را به خانه ببرم تا کنار مادرش باشد. عصر پنجشنبه او را رساندم و خودم ...
اعتراف یک دختر 14 ساله به قتل مادرش
به اتاقش رفت و خوابید. من آن شب استرس داشتم و خوب نخوابیدم و صبح هم قبل از ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم و از طریق گوشی ام وارد فضای مجازی شدم تا سرگرم شوم که مادرم وارد اتاقم شد و وقتی گوشی را دستم دید دوباره با من درگیر شد که چرا این موقع صبح با گوشی ام سرگرم شده ام. لحظاتی بعد مادرم از اتاق رفت بیرون و به طرف آشپزخانه رفت که خیلی عصبانی شدم و سیم شارژر تلفن همراهم را برداشتم به طرفش رفتم و از پشت ...
با روزی 4 ساعت مطالعه رتبه اول دکتری شدم
رتبه برتر ها طور خاصی باشد! خیلی ها انتظارات عجیب و غریبی دارند، ولی من اصلا آدم عجیبی نیستم. در یک آزمون قبول شدم، فقط همین! می گویند موفقیتم به خاطر ژنتیکم است، ولی من آن را به این چیز ها ربط نمی دهم - یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم که رتبه 106 کارشناسی دارد. پدرم 30 سال در روستای ما معلم بوده و الان بازنشسته و در باغ سرگرم است. او هم جزو اولین تحصیل کرده های روستا بوده است. بعضی ها ...
300 طلبه مشغول به تحصیل در مدرسه علمیه امام محمدباقر (ع) مشهد
آن است. من این اصل را به برکت وجود پدرم یاد گرفتم. البته او هیچ اصراری به ادامه دادن مسیری که خودش انتخاب کرده بود، نداشت. من حتی مدرسه امام رضا (ع) و در رشته ریاضی درس می خواندم، اما دیدم فضای علمی و تربیتی حوزه امتیازاتش بیشتر است. عاشق استدلال کردن بودم. پدرم یادم داده بود بدون آن چیزی را نپذیرم و کاری را بدون دلیل انجام ندهم. همه این موارد موجب شد بدون هیچ تردیدی حوزه را انتخاب کنم. از سال 90 ...